نگاهی دوباره به تربیت اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'بین المللی' به 'بین‌المللی ')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - 'م هاى ' به 'م‌هاى ')
     
    (۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۲۷: خط ۲۷:
    '''نگاهى دوباره به تربيت اسلامى''' نوشته [[خسرو باقرى]] است‌‌‌‌. تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌، از پى نهادى‌ترين معارف اسلامى است‌‌‌‌‌‌؛ اما هنوز دربارۀ آن تحقيق و تدوينى اصولى نشده است‌‌‌‌‌‌؛ این اثر در پى پرداختى تازه از تربيت اسلامى است و پس از مقدمه داراى پنج فصل است:  
    '''نگاهى دوباره به تربيت اسلامى''' نوشته [[خسرو باقرى]] است‌‌‌‌. تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌، از پى نهادى‌ترين معارف اسلامى است‌‌‌‌‌‌؛ اما هنوز دربارۀ آن تحقيق و تدوينى اصولى نشده است‌‌‌‌‌‌؛ این اثر در پى پرداختى تازه از تربيت اسلامى است و پس از مقدمه داراى پنج فصل است:  


    فصل يکم‌‌‌‌‌‌. توصيف انسان در قرآن: در هر نظام تربيتى‌‌‌‌‌‌، توصيف انسان چون سنگ بناى آن است چه‌‌‌‌‌‌، همه اجزاى نظام تربيتى بگون هاى ناظر به وضع انسان است‌‌‌‌‌‌. براى دست‌يازى به توصيف انسان در قرآن از دو رويکرد تحليلى و ترکيبى بهره مى‌گيريم‌‌‌‌‌‌. در نگاه تحليلى معناى واژگان روح‌‌‌‌‌‌، نفس‌‌‌‌‌‌، فطرت‌‌‌‌‌‌، عقل (تعقل)‌‌‌‌‌‌، قلب‌‌‌‌‌‌، اراده و اختيار‌‌‌‌‌‌، و نيز مفهوم وجه امتى و محدوديت هاى انسان از ديد قرآن کاويده مى‌شود‌‌‌‌‌‌.  
    فصل يکم‌‌‌‌‌‌. توصيف انسان در قرآن: در هر نظام تربيتى‌‌‌‌‌‌، توصيف انسان چون سنگ بناى آن است چه‌‌‌‌‌‌، همه اجزاى نظام تربيتى بگون هاى ناظر به وضع انسان است‌‌‌‌‌‌. براى دست‌يازى به توصيف انسان در قرآن از دو رويکرد تحليلى و ترکيبى بهره مى‌گيريم‌‌‌‌‌‌. در نگاه تحليلى معناى واژگان روح‌‌‌‌‌‌، نفس‌‌‌‌‌‌، فطرت‌‌‌‌‌‌، عقل (تعقل)‌‌‌‌‌‌، قلب‌‌‌‌‌‌، اراده و اختيار‌‌‌‌‌‌، و نيز مفهوم وجه امتى و محدوديت‌هاى انسان از ديد قرآن کاويده مى‌شود‌‌‌‌‌‌.  
    در رويکرد ترکيبى‌‌‌‌‌‌، نخست نسبت ميان مفاهيم ياد شده مى‌آيد و سيماى انسان به طور يکجا پرداخته مى‌شود آنگاه به ويژگي هاى عمومى انسان که برآمد ترکيب اين مفاهيم است اشارت مى‌رود:  
    در رويکرد ترکيبى‌‌‌‌‌‌، نخست نسبت ميان مفاهيم ياد شده مى‌آيد و سيماى انسان به طور يکجا پرداخته مى‌شود آنگاه به ويژگي هاى عمومى انسان که برآمد ترکيب اين مفاهيم است اشارت مى‌رود:  


    خط ۳۳: خط ۳۳:
    نفس‌‌‌‌‌‌، بهرۀ خدايى وجود ماست و به خداوند معرفت سرشتى دارد‌‌‌‌‌‌. اين معرفت بازتابش ميل او به خداست و معرفت ربوبى نام دارد‌‌‌‌‌‌.  
    نفس‌‌‌‌‌‌، بهرۀ خدايى وجود ماست و به خداوند معرفت سرشتى دارد‌‌‌‌‌‌. اين معرفت بازتابش ميل او به خداست و معرفت ربوبى نام دارد‌‌‌‌‌‌.  
    آدمى را معرفت ديگرى است که زادۀ عقل است‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، معرفت مميزه که به کار بازشناخت درست از نادرست و خوب از بد مى‌آيد‌‌‌‌‌‌؛ همان عقل نظرى و عقل عملى‌‌‌‌‌‌.  
    آدمى را معرفت ديگرى است که زادۀ عقل است‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، معرفت مميزه که به کار بازشناخت درست از نادرست و خوب از بد مى‌آيد‌‌‌‌‌‌؛ همان عقل نظرى و عقل عملى‌‌‌‌‌‌.  
    همخانگى نفس و تن‌‌‌‌‌‌، در نفس‌‌‌‌‌‌، هوا مى‌آفريند‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، خواسته هاى تنى‌‌‌‌‌‌، در نفس هوا برمى‌انگيزد‌‌‌‌‌‌؛ اما عقل‌‌‌‌‌‌، او را از هوا بازمى‌دارد و به فطرت مى‌خواند‌‌‌‌‌‌. هريک از اين دو گرايش مى‌تواند با وجه امتى انسان بارورتر شود‌‌‌‌‌‌. بعد ديگرى در انسان هست که بر اين دو گرايش ناظر است و آن اراده و اختيار اوست‌‌‌‌‌‌. انسان يا خويش را به هوا مى‌سپارد و بر فطرت و عقل خويش پا مى‌نهد و از خود بيگانه مى‌شود و يا با عقل هم‌آغوشى مى‌کند‌‌‌‌‌‌، و چون عقل راه فطرت مى‌پويد و اراده راهبر آن است‌‌‌‌‌‌، هواى نفس را به بند مى‌کشد‌‌‌‌‌‌.  
    همخانگى نفس و تن‌‌‌‌‌‌، در نفس‌‌‌‌‌‌، هوا مى‌آفريند‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، خواسته‌هاى تنى‌‌‌‌‌‌، در نفس هوا برمى‌انگيزد‌‌‌‌‌‌؛ اما عقل‌‌‌‌‌‌، او را از هوا بازمى‌دارد و به فطرت مى‌خواند‌‌‌‌‌‌. هريک از اين دو گرايش مى‌تواند با وجه امتى انسان بارورتر شود‌‌‌‌‌‌. بعد ديگرى در انسان هست که بر اين دو گرايش ناظر است و آن اراده و اختيار اوست‌‌‌‌‌‌. انسان يا خويش را به هوا مى‌سپارد و بر فطرت و عقل خويش پا مى‌نهد و از خود بيگانه مى‌شود و يا با عقل هم‌آغوشى مى‌کند‌‌‌‌‌‌، و چون عقل راه فطرت مى‌پويد و اراده راهبر آن است‌‌‌‌‌‌، هواى نفس را به بند مى‌کشد‌‌‌‌‌‌.  


    ب) ويژگي هاى عمومى انسان: توجه به اين ويژگيها‌‌‌‌‌‌، رهيافتى است به شناخت انسان و تا انداز هاى به پيش‌بينى انسان عينى و متحصل مى‌انجامد و در بحث هاى آينده بسيار مهم مى‌افتد‌‌‌‌‌‌. اين ويژگيها عبارتند از: تأثير ظاهر بر باطن‌‌‌‌‌‌، تأثير باطن بر ظاهر‌‌‌‌‌‌، ظهور تدريجى شاکله‌‌‌‌‌‌، تأثير شرايط بر انسان‌‌‌‌‌‌، مقاومت و تأثيرگذارى بر شرايط‍‌‌‌‌‌‌‌، جذبه حسن و احسان‌‌‌‌‌‌، وسعت هاى وجودى گوناگون‌‌‌‌‌‌، کرامت‌‌‌‌‌‌، انديشه‌ورزى‌‌‌‌‌‌، آشنايى و بيگانگى با خدا‌‌‌‌‌‌، ضعف‌‌‌‌‌‌، دلبستگى‌‌‌‌‌‌، آزمندى و شتاب‌‌‌‌‌‌.  
    ب) ويژگي هاى عمومى انسان: توجه به اين ويژگيها‌‌‌‌‌‌، رهيافتى است به شناخت انسان و تا انداز هاى به پيش‌بينى انسان عينى و متحصل مى‌انجامد و در بحث هاى آينده بسيار مهم مى‌افتد‌‌‌‌‌‌. اين ويژگيها عبارتند از: تأثير ظاهر بر باطن‌‌‌‌‌‌، تأثير باطن بر ظاهر‌‌‌‌‌‌، ظهور تدريجى شاکله‌‌‌‌‌‌، تأثير شرايط بر انسان‌‌‌‌‌‌، مقاومت و تأثيرگذارى بر شرايط‍‌‌‌‌‌‌‌، جذبه حسن و احسان‌‌‌‌‌‌، وسعت‌هاى وجودى گوناگون‌‌‌‌‌‌، کرامت‌‌‌‌‌‌، انديشه‌ورزى‌‌‌‌‌‌، آشنايى و بيگانگى با خدا‌‌‌‌‌‌، ضعف‌‌‌‌‌‌، دلبستگى‌‌‌‌‌‌، آزمندى و شتاب‌‌‌‌‌‌.  
    فصل دوم‌‌‌‌‌‌. مفهومشناسى در باب تربيت: اصطلاح تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌، براى نشان دادن طرح اسلام در ساخت و پرداخت انسان به کار مى‌رود‌‌‌‌‌‌. تربيت اگر از ريشۀ (ربو) باشد اين طرح را نمى‌رساند زيرا‌‌‌‌‌‌، در قرآن‌‌‌‌‌‌، تربيت به معناى بزرگ کردن و پرورش جسمى آمده است‌‌‌‌‌‌.  
    فصل دوم‌‌‌‌‌‌. مفهومشناسى در باب تربيت: اصطلاح تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌، براى نشان دادن طرح اسلام در ساخت و پرداخت انسان به کار مى‌رود‌‌‌‌‌‌. تربيت اگر از ريشۀ (ربو) باشد اين طرح را نمى‌رساند زيرا‌‌‌‌‌‌، در قرآن‌‌‌‌‌‌، تربيت به معناى بزرگ کردن و پرورش جسمى آمده است‌‌‌‌‌‌.  
    از کاوش در قرآن برمى‌آيد که اصطلاح تربيت اسلامى را با توجه به واژۀ(رب و ربوبيت)که دربردارندۀ مفهوم مالکيت و تدبير است‌‌‌‌‌‌، مى‌توان معنا کرد‌‌‌‌‌‌؛ بنابراين تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، شناخت اينکه خداوند رب يگانه انسان و جهان است و بايد او را رب خويش برگزيد و به ربوبيت او تن داد و از ربوبيت جز او تن زد‌‌‌‌‌‌. عناصر اصلى اين تعريف‌‌‌‌‌‌، شناخت‌‌‌‌‌‌، انتخاب و عمل است‌‌‌‌‌‌. با توجه به اين سه عنصر‌‌‌‌‌‌، روشن است که کودکى در اين تعريف نمى‌گنجد و بايد آن را دورۀ تمهيدى تربيت دانست‌‌‌‌‌‌. جان سخن اينکه‌‌‌، مفاهيم ربيت و ربوبيت که از ريشه(رب ب)برمى‌آيند‌‌‌‌‌‌، براى نشان دادن ويژگي هاى تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌، از مفهوم تربيت از ريشه(رب و)رساتر و مناسبتر است‌‌‌‌‌‌.  
    از کاوش در قرآن برمى‌آيد که اصطلاح تربيت اسلامى را با توجه به واژۀ(رب و ربوبيت)که دربردارندۀ مفهوم مالکيت و تدبير است‌‌‌‌‌‌، مى‌توان معنا کرد‌‌‌‌‌‌؛ بنابراين تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، شناخت اينکه خداوند رب يگانه انسان و جهان است و بايد او را رب خويش برگزيد و به ربوبيت او تن داد و از ربوبيت جز او تن زد‌‌‌‌‌‌. عناصر اصلى اين تعريف‌‌‌‌‌‌، شناخت‌‌‌‌‌‌، انتخاب و عمل است‌‌‌‌‌‌. با توجه به اين سه عنصر‌‌‌‌‌‌، روشن است که کودکى در اين تعريف نمى‌گنجد و بايد آن را دورۀ تمهيدى تربيت دانست‌‌‌‌‌‌. جان سخن اينکه‌‌‌، مفاهيم ربيت و ربوبيت که از ريشه(رب ب)برمى‌آيند‌‌‌‌‌‌، براى نشان دادن ويژگي هاى تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌، از مفهوم تربيت از ريشه(رب و) رساتر و مناسبتر است‌‌‌‌‌‌.  


    فصل سوم‌‌‌‌‌‌. اهداف تربيتى: در اين فصل واژه‌هايى که اهداف را نشان مى‌دهند از قرآن برگرفته شده و ياد شده است که اين واژگان برخى با هم رابطۀ طولى دارند و برخى پيوند عرضى‌‌‌‌‌‌؛ به ديگر سخن‌‌‌‌‌‌، اهداف با هم رابطه طولى و يا عرضى دارند‌‌‌‌‌‌. اهداف طولى را هدف هاى غايى و هدف هاى عرضى را اهداف واسط هاى مى‌نامند‌‌‌‌‌‌. هريک از هدف هاى عرضى يا واسط هاى‌‌‌‌‌‌، به شأنى از شئون انسان ناظر است‌‌‌‌‌‌؛ ولى اهداف غايى به شأن ويژ هاى اختصاص ندارند‌‌‌‌‌‌.  
    فصل سوم‌‌‌‌‌‌. اهداف تربيتى: در اين فصل واژه‌هايى که اهداف را نشان مى‌دهند از قرآن برگرفته شده و ياد شده است که اين واژگان برخى با هم رابطۀ طولى دارند و برخى پيوند عرضى‌‌‌‌‌‌؛ به ديگر سخن‌‌‌‌‌‌، اهداف با هم رابطه طولى و يا عرضى دارند‌‌‌‌‌‌. اهداف طولى را هدف هاى غايى و هدف هاى عرضى را اهداف واسط هاى مى‌نامند‌‌‌‌‌‌. هريک از هدف هاى عرضى يا واسط هاى‌‌‌‌‌‌، به شأنى از شئون انسان ناظر است‌‌‌‌‌‌؛ ولى اهداف غايى به شأن ويژ هاى اختصاص ندارند‌‌‌‌‌‌.  
    هدف هاى غايى عبارتند از: هدايت و ارشاد‌‌‌‌‌‌، طهارت و حيات طيبه‌‌‌‌‌‌، تقوا‌‌‌‌‌‌، قرب و رضوان‌‌‌‌‌‌، عبادت و ربوبيت‌‌‌‌‌‌. فراز پايانى اين فصل ربطۀ هدف هاى غايى با يکديگر را کاويده است‌‌‌‌‌‌.  
    هدف هاى غايى عبارتند از: هدايت و ارشاد‌‌‌‌‌‌، طهارت و حيات طيبه‌‌‌‌‌‌، تقوا‌‌‌‌‌‌، قرب و رضوان‌‌‌‌‌‌، عبادت و ربوبيت‌‌‌‌‌‌. فراز پايانى اين فصل ربطۀ هدف هاى غايى با يکديگر را کاويده است‌‌‌‌‌‌.  


    فصل چهارم‌‌‌‌‌‌. اصول و روش هاى تربيت اسلامى: در اين جستار از اصل‌‌‌‌‌‌، قاعدۀ عام هاى خواسته شده است که مى‌توان آن را به منزله دستور العملى کلى در نظر گرفت و آن را راهنماى عملى در تدابير تربيتى دانست‌‌‌‌‌‌. هر اصلى برگرفته از يکى از ويژگي هاى عمومى
    فصل چهارم‌‌‌‌‌‌. اصول و روش‌هاى تربيت اسلامى: در اين جستار از اصل‌‌‌‌‌‌، قاعدۀ عام‌هاى خواسته شده است که مى‌توان آن را به منزله دستور العملى کلى در نظر گرفت و آن را راهنماى عملى در تدابير تربيتى دانست‌‌‌‌‌‌. هر اصلى برگرفته از يکى از ويژگي هاى عمومى
    انسان است و با تکيه بر آن بيان مى‌شود و از سويى هر اصلى خود مبناى استخراج روش هاى تربيتى است بنابراين‌‌‌‌‌‌، در اين فصل پس از تعريف اصل‌‌‌‌‌‌، چهارده اصل تربيتى اسلام برشمارده مى‌شود و براساس هريک از اصول، روشهايى چند شرح و شماره مى‌شود‌‌‌‌‌‌. اصول چهارده‌گانه و روش هاى همراه آنها چنين است: اصل تغيير ظاهر(روش تلقين به نفس‌‌‌‌‌‌، تحميل به نفس)‌‌‌‌‌‌؛ تحول باطن(اعطاى بينش‌‌‌‌‌‌، دعوت به ايمان)‌‌‌‌‌‌؛ مداومت و محافظت بر عمل(فريضه‌سازى‌‌‌‌‌‌، محاسبه نفس)‌؛ اصلاح شرايط‍‌(زمينه‌سازى‌‌‌‌‌‌، تغيير موقعيت‌‌‌‌‌‌، اسوه‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ مسئوليت(مواجهه با نتايج‌‌‌‌‌‌، تحريک ايمان‌‌‌‌‌‌، ابتلا)‌‌‌‌‌‌؛ آراستگى (آراستن ظاهر‌‌‌‌‌‌، تزيين کلام)‌‌‌‌‌‌؛ فضل(مبالغه در عفو‌‌‌‌‌‌، توبه‌‌‌‌‌‌، تبشير‌‌‌‌‌‌، مبالغه در پاداش)؛ عدل (تکليف به قدر وسع‌‌‌‌‌‌، انذار‌‌‌‌‌‌، مجازات به قدر خطا)‌‌‌‌‌‌؛ عزت(ابراز تواناييها‌‌‌‌‌‌، تغافل)‌‌‌‌‌‌؛ تعقل (تزکيه‌‌‌‌‌‌، تعليم حکمت)‌‌‌‌‌‌؛ تذکر(موعظه حسنه‌‌‌‌‌‌، يادآورى نعمتها‌‌‌‌‌‌، عبرت‌آموزى)‌‌‌‌‌‌؛ مسامحت(مرحل هاى نمودن تکاليف‌‌‌‌‌‌، تجديدنظر در تکاليف)‌‌‌‌‌‌؛ ابراز پاسخ محبت(بيان مهر و قهر‌‌‌‌‌‌، هبه و محروم‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ سبقت(تکليف و رعايت وسع)‌‌‌‌‌‌.  
    انسان است و با تکيه بر آن بيان مى‌شود و از سويى هر اصلى خود مبناى استخراج روش‌هاى تربيتى است بنابراين‌‌‌‌‌‌، در اين فصل پس از تعريف اصل‌‌‌‌‌‌، چهارده اصل تربيتى اسلام برشمارده مى‌شود و براساس هريک از اصول، روشهايى چند شرح و شماره مى‌شود‌‌‌‌‌‌. اصول چهارده‌گانه و روش‌هاى همراه آنها چنين است: اصل تغيير ظاهر(روش تلقين به نفس‌‌‌‌‌‌، تحميل به نفس)‌‌‌‌‌‌؛ تحول باطن(اعطاى بينش‌‌‌‌‌‌، دعوت به ايمان)‌‌‌‌‌‌؛ مداومت و محافظت بر عمل(فريضه‌سازى‌‌‌‌‌‌، محاسبه نفس)‌؛ اصلاح شرايط‍‌(زمينه‌سازى‌‌‌‌‌‌، تغيير موقعيت‌‌‌‌‌‌، اسوه‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ مسئوليت(مواجهه با نتايج‌‌‌‌‌‌، تحريک ايمان‌‌‌‌‌‌، ابتلا)‌‌‌‌‌‌؛ آراستگى (آراستن ظاهر‌‌‌‌‌‌، تزيين کلام)‌‌‌‌‌‌؛ فضل(مبالغه در عفو‌‌‌‌‌‌، توبه‌‌‌‌‌‌، تبشير‌‌‌‌‌‌، مبالغه در پاداش)؛ عدل (تکليف به قدر وسع‌‌‌‌‌‌، انذار‌‌‌‌‌‌، مجازات به قدر خطا)‌‌‌‌‌‌؛ عزت(ابراز تواناييها‌‌‌‌‌‌، تغافل)‌‌‌‌‌‌؛ تعقل (تزکيه‌‌‌‌‌‌، تعليم حکمت)‌‌‌‌‌‌؛ تذکر(موعظه حسنه‌‌‌‌‌‌، يادآورى نعمتها‌‌‌‌‌‌، عبرت‌آموزى)‌‌‌‌‌‌؛ مسامحت(مرحل هاى نمودن تکاليف‌‌‌‌‌‌، تجديدنظر در تکاليف)‌‌‌‌‌‌؛ ابراز پاسخ محبت(بيان مهر و قهر‌‌‌‌‌‌، هبه و محروم‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ سبقت(تکليف و رعايت وسع)‌‌‌‌‌‌.  


    فصل پنجم‌‌‌‌‌‌. مراحل تربيت: در اين فصل‌‌‌‌‌‌، نخست مفهوم مرحله و اهميت و جايگاه آن در نظام تربيتى مى‌آيد‌‌‌‌‌‌. آنگاه از مراحل پنجگان هاى ياد مى‌شود و با شرح هر مرحله‌‌‌‌‌‌، به جايگاه اصول و روش هاى تربيتى در آن مرحله نيز اشارت مى‌رود‌‌‌‌‌‌. مراحل پنجگانه از اين قرار است: تمهيد‌‌‌‌‌‌، اسلام‌‌‌‌‌‌، ايمان‌‌‌‌‌‌، تقوى و يقين‌‌‌‌‌‌. <ref> رفیعی، بهروز، ص 370-372</ref>
    فصل پنجم‌‌‌‌‌‌. مراحل تربيت: در اين فصل‌‌‌‌‌‌، نخست مفهوم مرحله و اهميت و جايگاه آن در نظام تربيتى مى‌آيد‌‌‌‌‌‌. آنگاه از مراحل پنجگان هاى ياد مى‌شود و با شرح هر مرحله‌‌‌‌‌‌، به جايگاه اصول و روش‌هاى تربيتى در آن مرحله نيز اشارت مى‌رود‌‌‌‌‌‌. مراحل پنجگانه از اين قرار است: تمهيد‌‌‌‌‌‌، اسلام‌‌‌‌‌‌، ايمان‌‌‌‌‌‌، تقوى و يقين‌‌‌‌‌‌. <ref> رفیعی، بهروز، ص 370-372</ref>
    ==پانویس ==
    ==پانویس ==
    <references/>
    <references/>

    نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۹

    نگاهی دوباره به تربیت اسلامی
    نگاهی دوباره به تربیت اسلامی
    پدیدآورانباقری، خسرو (نویسنده)
    ناشرمدرسه
    مکان نشرتهران - ایران
    سال نشر1384ش
    چاپیکم
    موضوعاسلام و آموزش و پرورش
    زبانفارسی
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏‎‏/‎‏ب‎‏2‎‏ن‎‏8‎‏ / 230/18 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    نگاهى دوباره به تربيت اسلامى نوشته خسرو باقرى است‌‌‌‌. تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌، از پى نهادى‌ترين معارف اسلامى است‌‌‌‌‌‌؛ اما هنوز دربارۀ آن تحقيق و تدوينى اصولى نشده است‌‌‌‌‌‌؛ این اثر در پى پرداختى تازه از تربيت اسلامى است و پس از مقدمه داراى پنج فصل است:

    فصل يکم‌‌‌‌‌‌. توصيف انسان در قرآن: در هر نظام تربيتى‌‌‌‌‌‌، توصيف انسان چون سنگ بناى آن است چه‌‌‌‌‌‌، همه اجزاى نظام تربيتى بگون هاى ناظر به وضع انسان است‌‌‌‌‌‌. براى دست‌يازى به توصيف انسان در قرآن از دو رويکرد تحليلى و ترکيبى بهره مى‌گيريم‌‌‌‌‌‌. در نگاه تحليلى معناى واژگان روح‌‌‌‌‌‌، نفس‌‌‌‌‌‌، فطرت‌‌‌‌‌‌، عقل (تعقل)‌‌‌‌‌‌، قلب‌‌‌‌‌‌، اراده و اختيار‌‌‌‌‌‌، و نيز مفهوم وجه امتى و محدوديت‌هاى انسان از ديد قرآن کاويده مى‌شود‌‌‌‌‌‌. در رويکرد ترکيبى‌‌‌‌‌‌، نخست نسبت ميان مفاهيم ياد شده مى‌آيد و سيماى انسان به طور يکجا پرداخته مى‌شود آنگاه به ويژگي هاى عمومى انسان که برآمد ترکيب اين مفاهيم است اشارت مى‌رود:

    ا) سيماى انسان: انسان آميغى است از تن و جان‌‌‌‌‌‌، حقيقت آدمى جان يا نفس اوست‌‌‌‌‌‌. نفس‌‌‌‌‌‌، بهرۀ خدايى وجود ماست و به خداوند معرفت سرشتى دارد‌‌‌‌‌‌. اين معرفت بازتابش ميل او به خداست و معرفت ربوبى نام دارد‌‌‌‌‌‌. آدمى را معرفت ديگرى است که زادۀ عقل است‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، معرفت مميزه که به کار بازشناخت درست از نادرست و خوب از بد مى‌آيد‌‌‌‌‌‌؛ همان عقل نظرى و عقل عملى‌‌‌‌‌‌. همخانگى نفس و تن‌‌‌‌‌‌، در نفس‌‌‌‌‌‌، هوا مى‌آفريند‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، خواسته‌هاى تنى‌‌‌‌‌‌، در نفس هوا برمى‌انگيزد‌‌‌‌‌‌؛ اما عقل‌‌‌‌‌‌، او را از هوا بازمى‌دارد و به فطرت مى‌خواند‌‌‌‌‌‌. هريک از اين دو گرايش مى‌تواند با وجه امتى انسان بارورتر شود‌‌‌‌‌‌. بعد ديگرى در انسان هست که بر اين دو گرايش ناظر است و آن اراده و اختيار اوست‌‌‌‌‌‌. انسان يا خويش را به هوا مى‌سپارد و بر فطرت و عقل خويش پا مى‌نهد و از خود بيگانه مى‌شود و يا با عقل هم‌آغوشى مى‌کند‌‌‌‌‌‌، و چون عقل راه فطرت مى‌پويد و اراده راهبر آن است‌‌‌‌‌‌، هواى نفس را به بند مى‌کشد‌‌‌‌‌‌.

    ب) ويژگي هاى عمومى انسان: توجه به اين ويژگيها‌‌‌‌‌‌، رهيافتى است به شناخت انسان و تا انداز هاى به پيش‌بينى انسان عينى و متحصل مى‌انجامد و در بحث هاى آينده بسيار مهم مى‌افتد‌‌‌‌‌‌. اين ويژگيها عبارتند از: تأثير ظاهر بر باطن‌‌‌‌‌‌، تأثير باطن بر ظاهر‌‌‌‌‌‌، ظهور تدريجى شاکله‌‌‌‌‌‌، تأثير شرايط بر انسان‌‌‌‌‌‌، مقاومت و تأثيرگذارى بر شرايط‍‌‌‌‌‌‌‌، جذبه حسن و احسان‌‌‌‌‌‌، وسعت‌هاى وجودى گوناگون‌‌‌‌‌‌، کرامت‌‌‌‌‌‌، انديشه‌ورزى‌‌‌‌‌‌، آشنايى و بيگانگى با خدا‌‌‌‌‌‌، ضعف‌‌‌‌‌‌، دلبستگى‌‌‌‌‌‌، آزمندى و شتاب‌‌‌‌‌‌. فصل دوم‌‌‌‌‌‌. مفهومشناسى در باب تربيت: اصطلاح تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌، براى نشان دادن طرح اسلام در ساخت و پرداخت انسان به کار مى‌رود‌‌‌‌‌‌. تربيت اگر از ريشۀ (ربو) باشد اين طرح را نمى‌رساند زيرا‌‌‌‌‌‌، در قرآن‌‌‌‌‌‌، تربيت به معناى بزرگ کردن و پرورش جسمى آمده است‌‌‌‌‌‌. از کاوش در قرآن برمى‌آيد که اصطلاح تربيت اسلامى را با توجه به واژۀ(رب و ربوبيت)که دربردارندۀ مفهوم مالکيت و تدبير است‌‌‌‌‌‌، مى‌توان معنا کرد‌‌‌‌‌‌؛ بنابراين تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌؛ يعنى‌‌‌‌‌‌، شناخت اينکه خداوند رب يگانه انسان و جهان است و بايد او را رب خويش برگزيد و به ربوبيت او تن داد و از ربوبيت جز او تن زد‌‌‌‌‌‌. عناصر اصلى اين تعريف‌‌‌‌‌‌، شناخت‌‌‌‌‌‌، انتخاب و عمل است‌‌‌‌‌‌. با توجه به اين سه عنصر‌‌‌‌‌‌، روشن است که کودکى در اين تعريف نمى‌گنجد و بايد آن را دورۀ تمهيدى تربيت دانست‌‌‌‌‌‌. جان سخن اينکه‌‌‌، مفاهيم ربيت و ربوبيت که از ريشه(رب ب)برمى‌آيند‌‌‌‌‌‌، براى نشان دادن ويژگي هاى تربيت اسلامى‌‌‌‌‌‌، از مفهوم تربيت از ريشه(رب و) رساتر و مناسبتر است‌‌‌‌‌‌.

    فصل سوم‌‌‌‌‌‌. اهداف تربيتى: در اين فصل واژه‌هايى که اهداف را نشان مى‌دهند از قرآن برگرفته شده و ياد شده است که اين واژگان برخى با هم رابطۀ طولى دارند و برخى پيوند عرضى‌‌‌‌‌‌؛ به ديگر سخن‌‌‌‌‌‌، اهداف با هم رابطه طولى و يا عرضى دارند‌‌‌‌‌‌. اهداف طولى را هدف هاى غايى و هدف هاى عرضى را اهداف واسط هاى مى‌نامند‌‌‌‌‌‌. هريک از هدف هاى عرضى يا واسط هاى‌‌‌‌‌‌، به شأنى از شئون انسان ناظر است‌‌‌‌‌‌؛ ولى اهداف غايى به شأن ويژ هاى اختصاص ندارند‌‌‌‌‌‌. هدف هاى غايى عبارتند از: هدايت و ارشاد‌‌‌‌‌‌، طهارت و حيات طيبه‌‌‌‌‌‌، تقوا‌‌‌‌‌‌، قرب و رضوان‌‌‌‌‌‌، عبادت و ربوبيت‌‌‌‌‌‌. فراز پايانى اين فصل ربطۀ هدف هاى غايى با يکديگر را کاويده است‌‌‌‌‌‌.

    فصل چهارم‌‌‌‌‌‌. اصول و روش‌هاى تربيت اسلامى: در اين جستار از اصل‌‌‌‌‌‌، قاعدۀ عام‌هاى خواسته شده است که مى‌توان آن را به منزله دستور العملى کلى در نظر گرفت و آن را راهنماى عملى در تدابير تربيتى دانست‌‌‌‌‌‌. هر اصلى برگرفته از يکى از ويژگي هاى عمومى انسان است و با تکيه بر آن بيان مى‌شود و از سويى هر اصلى خود مبناى استخراج روش‌هاى تربيتى است بنابراين‌‌‌‌‌‌، در اين فصل پس از تعريف اصل‌‌‌‌‌‌، چهارده اصل تربيتى اسلام برشمارده مى‌شود و براساس هريک از اصول، روشهايى چند شرح و شماره مى‌شود‌‌‌‌‌‌. اصول چهارده‌گانه و روش‌هاى همراه آنها چنين است: اصل تغيير ظاهر(روش تلقين به نفس‌‌‌‌‌‌، تحميل به نفس)‌‌‌‌‌‌؛ تحول باطن(اعطاى بينش‌‌‌‌‌‌، دعوت به ايمان)‌‌‌‌‌‌؛ مداومت و محافظت بر عمل(فريضه‌سازى‌‌‌‌‌‌، محاسبه نفس)‌؛ اصلاح شرايط‍‌(زمينه‌سازى‌‌‌‌‌‌، تغيير موقعيت‌‌‌‌‌‌، اسوه‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ مسئوليت(مواجهه با نتايج‌‌‌‌‌‌، تحريک ايمان‌‌‌‌‌‌، ابتلا)‌‌‌‌‌‌؛ آراستگى (آراستن ظاهر‌‌‌‌‌‌، تزيين کلام)‌‌‌‌‌‌؛ فضل(مبالغه در عفو‌‌‌‌‌‌، توبه‌‌‌‌‌‌، تبشير‌‌‌‌‌‌، مبالغه در پاداش)؛ عدل (تکليف به قدر وسع‌‌‌‌‌‌، انذار‌‌‌‌‌‌، مجازات به قدر خطا)‌‌‌‌‌‌؛ عزت(ابراز تواناييها‌‌‌‌‌‌، تغافل)‌‌‌‌‌‌؛ تعقل (تزکيه‌‌‌‌‌‌، تعليم حکمت)‌‌‌‌‌‌؛ تذکر(موعظه حسنه‌‌‌‌‌‌، يادآورى نعمتها‌‌‌‌‌‌، عبرت‌آموزى)‌‌‌‌‌‌؛ مسامحت(مرحل هاى نمودن تکاليف‌‌‌‌‌‌، تجديدنظر در تکاليف)‌‌‌‌‌‌؛ ابراز پاسخ محبت(بيان مهر و قهر‌‌‌‌‌‌، هبه و محروم‌سازى)‌‌‌‌‌‌؛ سبقت(تکليف و رعايت وسع)‌‌‌‌‌‌.

    فصل پنجم‌‌‌‌‌‌. مراحل تربيت: در اين فصل‌‌‌‌‌‌، نخست مفهوم مرحله و اهميت و جايگاه آن در نظام تربيتى مى‌آيد‌‌‌‌‌‌. آنگاه از مراحل پنجگان هاى ياد مى‌شود و با شرح هر مرحله‌‌‌‌‌‌، به جايگاه اصول و روش‌هاى تربيتى در آن مرحله نيز اشارت مى‌رود‌‌‌‌‌‌. مراحل پنجگانه از اين قرار است: تمهيد‌‌‌‌‌‌، اسلام‌‌‌‌‌‌، ايمان‌‌‌‌‌‌، تقوى و يقين‌‌‌‌‌‌. [۱]

    پانویس

    1. رفیعی، بهروز، ص 370-372

    منابع مقاله

    رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بین‌المللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش

    وابسته‌ها