دین و دولت در ایران عهد آل بویه: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ترین ' به 'هترین ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ش ترین ' به 'شترین ') |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
به دلیل موقعیت فرانهادی دین در جامعهی سنتی، دین به مثابه خون در تمام اندام نظام اجتماع، از جمله سیاست در جریان است و تمام کارکردهای آن را تحت پوشش قرار میدهد. حتی درجوامع نوین، در عین تمایز ساختی و کارکردی و بسط یافتن کارکردهای نهاد سیاست، باز هم سیاست مستغنی از دین نیست و دین از کارکردهای خاصی در قلمرو سیاست برخوردار است. بسیاری از محققان معتقدند بین دین و سیاست در جامعهی سنتی، پیوند محکمی وجود داشته است، حتی در ادیان تجزّی گرا، که از لحاظ نظری سیاست را جدای از دیانت میدانند، اما در عمل، پیوند تنگاتنگی میان دین و سیاست وجود داشته است. بر پایهی آنچه گفته شد، باید اذعان کرد که دین و دولت، به عنوان دو مقولهی جمعی، همواره در تعامل با یکدیگر بوده و «دستاوردی» از یک سو در ازای برآورده ساختن «نیازی» از سوی دیگر مبادله کردهاند. برخلاف تلقی رایج مبتنی بر تقابل دین و سیاست که از منشأ تاریخی – جغرافیایی خاصی هم انتشار یافته، نسبت میان دین و سیاست درگذشته کمتر طبیعت دیالکتیکی و تخاصمی داشته است. آنچه رخ داده و عموما از آن به نزاع میان دین و دولت تعبیر میشود، نوعا یا کشمکش سیاستمداران دینی برای تصاحب قدرت بوده یا جدال و رقابت موالیان مذاهب معارض به منظور تأثیر گذاری بر اقتدار حکام. البته نفی عدم تخاصم میان دین و دولت، لزوما و درهمه جا به معنی عدم تمایز میان آن دو نیست. | به دلیل موقعیت فرانهادی دین در جامعهی سنتی، دین به مثابه خون در تمام اندام نظام اجتماع، از جمله سیاست در جریان است و تمام کارکردهای آن را تحت پوشش قرار میدهد. حتی درجوامع نوین، در عین تمایز ساختی و کارکردی و بسط یافتن کارکردهای نهاد سیاست، باز هم سیاست مستغنی از دین نیست و دین از کارکردهای خاصی در قلمرو سیاست برخوردار است. بسیاری از محققان معتقدند بین دین و سیاست در جامعهی سنتی، پیوند محکمی وجود داشته است، حتی در ادیان تجزّی گرا، که از لحاظ نظری سیاست را جدای از دیانت میدانند، اما در عمل، پیوند تنگاتنگی میان دین و سیاست وجود داشته است. بر پایهی آنچه گفته شد، باید اذعان کرد که دین و دولت، به عنوان دو مقولهی جمعی، همواره در تعامل با یکدیگر بوده و «دستاوردی» از یک سو در ازای برآورده ساختن «نیازی» از سوی دیگر مبادله کردهاند. برخلاف تلقی رایج مبتنی بر تقابل دین و سیاست که از منشأ تاریخی – جغرافیایی خاصی هم انتشار یافته، نسبت میان دین و سیاست درگذشته کمتر طبیعت دیالکتیکی و تخاصمی داشته است. آنچه رخ داده و عموما از آن به نزاع میان دین و دولت تعبیر میشود، نوعا یا کشمکش سیاستمداران دینی برای تصاحب قدرت بوده یا جدال و رقابت موالیان مذاهب معارض به منظور تأثیر گذاری بر اقتدار حکام. البته نفی عدم تخاصم میان دین و دولت، لزوما و درهمه جا به معنی عدم تمایز میان آن دو نیست. | ||
مطالعهی تعامل دین و سیاست طی سالهای اخیر به عنوان حوزهای جذاب و رو به گسترش، علاقمندان متعددی را به خود مشغول نموده است. از این منظر، یکی از مباحث همواره مطرح در پیرامون درک اشتمالات ابتنایی حکومت، تعیین تکلیف و شناسایی جایگاه دین و دولت در ارتباط با هم میباشد. توجه به این نکته حائز اهمیت است که جامعهی ایرانی یکی از کهنترین جوامع مذهبی مشرق زمین است و نظامات پایدار زندگی مبتنی بر عقاید دینی در کنار یک قشر صاحب نفوذ و قدرت با نام «علمای دینی» در آن ریشهی کهن داشته است. در طول تاریخ ایران، جامعهی ایران به عنوان یک جامعهی دینی مطرح بوده است با این تفاوت که برخلاف جوامع دیگر، دین در جامعهی ایران در طول تاریخ یک نهاد نبوده است، یک فرانهاد بوده است. به این معنا که دین صرفا در تمایز ساختاری و نهادین به تفاوت و فاصله از نهادهای دیگر مانند نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تعریف نمی شده است بلکه دین، فرانهادی بوده است که خود را در تمام نهادهای دیگر سرریز میکرده است. بنابراین، ضرورت این مطالعه را میتوان در دینی بودن حیات اجتماعی جامعهی ایران جستجو کرد. با توجه به این شرایط مذهبی و نیروهای مؤثر اجتماعی در هر دورهی تاریخی، دستگاه سیاسی گرایش دینی متناسب با فضای عمومی جامعه را درجهت اداره قلمرو خود در پیش میگرفت. این قاعده در رابطه با سلسلهی آل بویه به گونهای ویژه قابلیت بررسی مییابد. یعنی ظهور دولتی شیعی مذهب در بستر عمومی تحت ارادهی مذهبی خلافت اهل تسنن. میتوان گفت که در طول دوران پس از اسلام در ایران، دوران آل بویه در مقام نقطهی اوج سیاستها و اهداف این حکومت، یکی از پیچیدهترین و | مطالعهی تعامل دین و سیاست طی سالهای اخیر به عنوان حوزهای جذاب و رو به گسترش، علاقمندان متعددی را به خود مشغول نموده است. از این منظر، یکی از مباحث همواره مطرح در پیرامون درک اشتمالات ابتنایی حکومت، تعیین تکلیف و شناسایی جایگاه دین و دولت در ارتباط با هم میباشد. توجه به این نکته حائز اهمیت است که جامعهی ایرانی یکی از کهنترین جوامع مذهبی مشرق زمین است و نظامات پایدار زندگی مبتنی بر عقاید دینی در کنار یک قشر صاحب نفوذ و قدرت با نام «علمای دینی» در آن ریشهی کهن داشته است. در طول تاریخ ایران، جامعهی ایران به عنوان یک جامعهی دینی مطرح بوده است با این تفاوت که برخلاف جوامع دیگر، دین در جامعهی ایران در طول تاریخ یک نهاد نبوده است، یک فرانهاد بوده است. به این معنا که دین صرفا در تمایز ساختاری و نهادین به تفاوت و فاصله از نهادهای دیگر مانند نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تعریف نمی شده است بلکه دین، فرانهادی بوده است که خود را در تمام نهادهای دیگر سرریز میکرده است. بنابراین، ضرورت این مطالعه را میتوان در دینی بودن حیات اجتماعی جامعهی ایران جستجو کرد. با توجه به این شرایط مذهبی و نیروهای مؤثر اجتماعی در هر دورهی تاریخی، دستگاه سیاسی گرایش دینی متناسب با فضای عمومی جامعه را درجهت اداره قلمرو خود در پیش میگرفت. این قاعده در رابطه با سلسلهی آل بویه به گونهای ویژه قابلیت بررسی مییابد. یعنی ظهور دولتی شیعی مذهب در بستر عمومی تحت ارادهی مذهبی خلافت اهل تسنن. میتوان گفت که در طول دوران پس از اسلام در ایران، دوران آل بویه در مقام نقطهی اوج سیاستها و اهداف این حکومت، یکی از پیچیدهترین و پرتنشترین دورهها بوده است. یکی از نشانههای این پیچیدگیها، آغاز و تعمیم مباحثات و موضوعات مختلف کلامی در میان فرق گوناگون و امکان یا امتناع تعامل دین با دولت از دید فقهای شیعه در این دوره است. اختلافات مذهبی میان گروهها و فرقههای متعدد، شکلگیری مکاتب مختلف فکری، سربرآوردن اندیشمندان و صاحب نظران از میان این مکاتب و سیاستهای حکومتی از عوامل موثر در شکلگیری نوع نگاه حکومت به جریانان مذهبی بود. بر این اساس، اثر حاضر به دنبال توضیح و توصیف نظام مند رابطهی دین و دولت در عهد آل بویه میباشد. جستجو و نشان دادن مصادیق واقعی برای هر یک از الگوهای تعامل تعریف شده دردورهی فرمانروایی حکمرانان آل بویه، مقصد نهایی این اثر خواهد بود. در این مسیر تلاش خواهد شد تا در نهایت به تحلیلی از نوع رابطهی آن دو برای رسیدن به الگو یا الگوهایی از تعامل دین و دولت نائل شویم و فرضی را که در این تحقیق در صدد بررسی آن هستیم (یعنی تسلط الگوی دولت سالاری در عهد آل بویه) تأیید یا رد گردد.<ref> [https://www.historylib.com/books/2247 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | ||
==پانويس == | ==پانويس == |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۱۳
دین و دولت در ایران عهد آل بویه | |
---|---|
پدیدآوران | نوری، هادی (نویسنده) بشردوست اطاقور، محمد (نویسنده) |
ناشر | نشر فرهنگ ایلیا |
مکان نشر | رشت |
سال نشر | ۱۳۹۶ش |
موضوع | دین و دولت -- ایران -- تاریخ -- ۳۲۰ - ۴۴۷ ق,1055-939 -- History -- Iran -- Religion and state,ایران -- تاریخ -- دیلمیان، ۳۲۰ - ۴۴۷ق,Buyids, 939 - 5501 -- History -- Iran |
کد کنگره | |
دین و دولت در ایران عهد آل بویه تألیف دکتر هادی نوری (عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان)، محمد بشردوست اطاقور؛ اثر حاضر به دنبال توضیح و توصیف نظام مند رابطهی دین و دولت در عهد آل بویه میباشد. جستجو و نشان دادن مصادیق واقعی برای هر یک از الگوهای تعامل تعریف شده دردورهی فرمانروایی حکمرانان آل بویه، مقصد نهایی این اثر خواهد بود. در این مسیر تلاش خواهد شد تا در نهایت به تحلیلی از نوع رابطهی آن دو برای رسیدن به الگو یا الگوهایی از تعامل دین و دولت نائل شویم و فرضی را که در این تحقیق در صدد بررسی آن هستیم (یعنی تسلط الگوی دولت سالاری در عهد آل بویه) تأیید یا رد گردد.
گزارش کتاب
دین و نوع مناسبات انسان در قبال آن جزئی همیشگی از تاریخ عمومی بشر بوده است. انسان به نحو چاره ناپذیری به انواع شیوهها «دینی» بوده است. دین و دین گرایی در حیات بشری، در خلاء فردی و در انزوای کامل از محیط اجتماعی و نفی ارتباط با دیگران پدید نیامده است. اساسا دین با دنیا عجین است و تنها در جامعه تجلی مییابد و در حالی که بدان رنگ خاصی میزند، از آن تأثیر هم میپذیرد. مناسبات دولت و مذهب، از یک سو براساس نیاز دولت به «حفظ ثبات و امنیت جامعه» و از سوی دیگر، بر اساس «بازی قدرت میان دو طرف» تعریف میشود. موضوع قابل طرح این است که کمتر دینی را میتوان پیدا نمود که از لحاظ سیاسی خنثی باشد، زیرا هر دین و الهیّاتی نگاه خاص نسبت به جهان ماورای طبیعی، هستی و انسان دارد و تلقّی ادیان از عرصههای مذکور بر مسائل اجتماعی – سیاسی نیز اثر گذار است. با توجه به واضح بودن این مطلب در متون دینی ما، برخی از اندیشمندان غربی نیز به این حقیقت اشاره نمودهاند. در حقیقت، مشروعیت پاسخی به این پرسش هاست که چرا یک گروه خاص حق حکمرانی بر دیگران مییابد. از جانب دیگر، می دانیم که دولت در سیر تکامل وجودی خویش سیاستگذاریهای وسیع را در اجتماع حق خود میداند. نهادهای اجتماعی نیز بر اساس چنین حقی شکل یافتهاند. اینگونه، دولت پیوندی عمیق با حیات فردی پیدا کرده است. این رخداد با توجه به اراده مطلقی که او داراست، به واقعیت انسانی تبدیل شده است. ولی هر واقعیت انسانی در نظام ارزشی حاکم بر روابط فرد و محیط پیرامون، اقلا حقانی نیست و تا مادامی که آن واقعیت در گسترهی جهانشناسی مؤمنانه تفسیر حقانی نیابد، از ارزش دینی برخوردار نخواهد شد.
به دلیل موقعیت فرانهادی دین در جامعهی سنتی، دین به مثابه خون در تمام اندام نظام اجتماع، از جمله سیاست در جریان است و تمام کارکردهای آن را تحت پوشش قرار میدهد. حتی درجوامع نوین، در عین تمایز ساختی و کارکردی و بسط یافتن کارکردهای نهاد سیاست، باز هم سیاست مستغنی از دین نیست و دین از کارکردهای خاصی در قلمرو سیاست برخوردار است. بسیاری از محققان معتقدند بین دین و سیاست در جامعهی سنتی، پیوند محکمی وجود داشته است، حتی در ادیان تجزّی گرا، که از لحاظ نظری سیاست را جدای از دیانت میدانند، اما در عمل، پیوند تنگاتنگی میان دین و سیاست وجود داشته است. بر پایهی آنچه گفته شد، باید اذعان کرد که دین و دولت، به عنوان دو مقولهی جمعی، همواره در تعامل با یکدیگر بوده و «دستاوردی» از یک سو در ازای برآورده ساختن «نیازی» از سوی دیگر مبادله کردهاند. برخلاف تلقی رایج مبتنی بر تقابل دین و سیاست که از منشأ تاریخی – جغرافیایی خاصی هم انتشار یافته، نسبت میان دین و سیاست درگذشته کمتر طبیعت دیالکتیکی و تخاصمی داشته است. آنچه رخ داده و عموما از آن به نزاع میان دین و دولت تعبیر میشود، نوعا یا کشمکش سیاستمداران دینی برای تصاحب قدرت بوده یا جدال و رقابت موالیان مذاهب معارض به منظور تأثیر گذاری بر اقتدار حکام. البته نفی عدم تخاصم میان دین و دولت، لزوما و درهمه جا به معنی عدم تمایز میان آن دو نیست.
مطالعهی تعامل دین و سیاست طی سالهای اخیر به عنوان حوزهای جذاب و رو به گسترش، علاقمندان متعددی را به خود مشغول نموده است. از این منظر، یکی از مباحث همواره مطرح در پیرامون درک اشتمالات ابتنایی حکومت، تعیین تکلیف و شناسایی جایگاه دین و دولت در ارتباط با هم میباشد. توجه به این نکته حائز اهمیت است که جامعهی ایرانی یکی از کهنترین جوامع مذهبی مشرق زمین است و نظامات پایدار زندگی مبتنی بر عقاید دینی در کنار یک قشر صاحب نفوذ و قدرت با نام «علمای دینی» در آن ریشهی کهن داشته است. در طول تاریخ ایران، جامعهی ایران به عنوان یک جامعهی دینی مطرح بوده است با این تفاوت که برخلاف جوامع دیگر، دین در جامعهی ایران در طول تاریخ یک نهاد نبوده است، یک فرانهاد بوده است. به این معنا که دین صرفا در تمایز ساختاری و نهادین به تفاوت و فاصله از نهادهای دیگر مانند نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تعریف نمی شده است بلکه دین، فرانهادی بوده است که خود را در تمام نهادهای دیگر سرریز میکرده است. بنابراین، ضرورت این مطالعه را میتوان در دینی بودن حیات اجتماعی جامعهی ایران جستجو کرد. با توجه به این شرایط مذهبی و نیروهای مؤثر اجتماعی در هر دورهی تاریخی، دستگاه سیاسی گرایش دینی متناسب با فضای عمومی جامعه را درجهت اداره قلمرو خود در پیش میگرفت. این قاعده در رابطه با سلسلهی آل بویه به گونهای ویژه قابلیت بررسی مییابد. یعنی ظهور دولتی شیعی مذهب در بستر عمومی تحت ارادهی مذهبی خلافت اهل تسنن. میتوان گفت که در طول دوران پس از اسلام در ایران، دوران آل بویه در مقام نقطهی اوج سیاستها و اهداف این حکومت، یکی از پیچیدهترین و پرتنشترین دورهها بوده است. یکی از نشانههای این پیچیدگیها، آغاز و تعمیم مباحثات و موضوعات مختلف کلامی در میان فرق گوناگون و امکان یا امتناع تعامل دین با دولت از دید فقهای شیعه در این دوره است. اختلافات مذهبی میان گروهها و فرقههای متعدد، شکلگیری مکاتب مختلف فکری، سربرآوردن اندیشمندان و صاحب نظران از میان این مکاتب و سیاستهای حکومتی از عوامل موثر در شکلگیری نوع نگاه حکومت به جریانان مذهبی بود. بر این اساس، اثر حاضر به دنبال توضیح و توصیف نظام مند رابطهی دین و دولت در عهد آل بویه میباشد. جستجو و نشان دادن مصادیق واقعی برای هر یک از الگوهای تعامل تعریف شده دردورهی فرمانروایی حکمرانان آل بویه، مقصد نهایی این اثر خواهد بود. در این مسیر تلاش خواهد شد تا در نهایت به تحلیلی از نوع رابطهی آن دو برای رسیدن به الگو یا الگوهایی از تعامل دین و دولت نائل شویم و فرضی را که در این تحقیق در صدد بررسی آن هستیم (یعنی تسلط الگوی دولت سالاری در عهد آل بویه) تأیید یا رد گردد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران