اندیشه‌های سیاسی در اروپای سده‌های میانه: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - ' می ک' به ' می‌ک')
    جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
     
    (۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
    خط ۳۱: خط ۳۱:
    مطالب کتاب در هشت فصل ارائه گردیده است:
    مطالب کتاب در هشت فصل ارائه گردیده است:


    فصل اول: اندیشه‌های سیاسی «میان سده ای» چیست؟
    فصل اول: اندیشه‌های سیاسی «میان سده‌ای» چیست؟


    فصل دوم: کلیسا، امپراطوری و بربرها
    فصل دوم: کلیسا، امپراطوری و بربرها
    خط ۴۸: خط ۴۸:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    نویسنده در مقدمه‌ی کتاب خود می‌نویسد: مسأله‌ی ایران، یا به عبارتی دقیق تر، انسان ایرانی، چونان مشکله یا دشواری ای که بنا بر ضرورت، و نه به دلخواه و اراده، خود را پدیدار کرده است، چندیست که تا حدی، میانه‌ی بحث و فحص آکادمیک را گرفته است. بنابر این نگرش، «هیئت کلی» این انسان ایرانی را، چه در جغرافیای ارض مسکون و چه در ساحت اندیشه، ویژگی «در میان بودگی» شکل می‌دهد. همان ویژگی ای که «منزلگه معنوی» فیلسوف فرانسوی، [[کربن، هانری|هانری کربن]]، شد. این «در میان بودگی» را نه چراغ، که خود آن دشواری می‌توان دانست. برای شکستن این ساخت ذاتی فرا داده شده، باید اقلیم‌های تفکر ایرانی را «تک تک گشود و در صورت لزوم شکست، اگر شکستن است که راه به درون و بیرون باز می‌شود» و باید با خود آن‌ها از نزدیک مواجه شد. برخلاف جابری که در شاهکار چهارجلدی اش، نقد عقل عربی، در پی «مضمون اندیشه‌ی عربی» نیست و بیشتر در صدد تحلیل و واکاوی اندیشه‌ی عربی به مثابه‌ی «ابزار تولید نظری» است، قصد در اینجا مضمون اندیشه و کنکاش در خود تولید نظری است. بار این فراداده‌های اندیشگی، که به تأسی از فارابی هرکدام شکلی از «اصناف انقیادات ذهن» ایرانی است، «با تمامی وزن خود بر مغز زندگانی» ایرانی سنگینی می‌کند، اما هرگز تسویه حساب فلسفی با آن‌ها صورت نگرفته است. اشکال انقیادات ذهب ایرانی، همچون فلسفه، شعر، فقه، عرفان و ... که گاه درهم پیچیده می‌شوند، حل ناشده، رها شده و آزاد از سنتی انتقادی سرخوشانه هرکدام بر گوشه‌ای از سریر اندیشه‌ی دیگران تکیه زدند؛ انسان ایرانی نه تنها در میان این انقیادات ذهنی مانده، که همواره تلاش می‌کند میان آن‌ها آشتی برقرار کند؛ اما تصمیم بر این است تا هرکدام از این‌ها در جایگاه انسان ایرانی امروز، از اعماق آب گل آلود تاریخ ایران به سطح آب آورده شود. ولی در جایگاه انسان امروزی، مشکله این است که چگونه می‌توان مدرن بود. این پرسش شاید حساسیت زیادی برانگیزد. اما هر برانگیختگی ای باید تا تنقیح مفهوم مدرن کمی صبر کند. مدرن بود در حضور زنده و پاینده‌ی سنت بسیار مشکل است. پس باید تا آنجا که ممکن است جایی برای نشیمن گاه مدرن باز شود. مدرن بود به معنای هر لحظه نو به نو شدن یا آن گونه که در عرفان گویند، «خلق مدام» یا «تجدد امثال» گذشته، درخود زمان حال است. «ناآرامی و شوریدگی» به عنوان ویژگی آگاهی مدرن که میان دوگانه‌ای دیگر یعنی سنت و مدرنیته قرار گرفته، تجلی ظاهری، «جدیت، رنج، بردباری و کار عاملی سلبی» است. حرکت تاریخی ایران هرچند رنج این «در میان بودگی» را می‌کشد، اما نه از نوع «لبس بعد از خلع»، بلکه از نوع «لبس بعد از لبس» بوده است. همه چیز بر هم بار شده، بی آنکه چیزی، به  معنای هگلی، حل و رفع گردد. مدرنیته در این وهل، خودآگاهی به امر فراداده شده است. این عمل مدرن بودن، عملی لاینقطع است. مدرنیته یک هیئت خاص در تاریخ خاصی از - فی المثل غرب- نیست؛ بلکه به معنای پیش گفته هر نوع خودآگاهی یک ملت از خویشتن است...
    نویسنده در مقدمه‌ی کتاب خود می‌نویسد: مسأله‌ی ایران، یا به عبارتی دقیق تر، انسان ایرانی، چونان مشکله یا دشواری‌ای که بنا بر ضرورت، و نه به دلخواه و اراده، خود را پدیدار کرده است، چندیست که تا حدی، میانه‌ی بحث و فحص آکادمیک را گرفته است. بنابر این نگرش، «هیئت کلی» این انسان ایرانی را، چه در جغرافیای ارض مسکون و چه در ساحت اندیشه، ویژگی «در میان بودگی» شکل می‌دهد. همان ویژگی‌ای که «منزلگه معنوی» فیلسوف فرانسوی، [[کربن، هانری|هانری کربن]]، شد. این «در میان بودگی» را نه چراغ، که خود آن دشواری می‌توان دانست. برای شکستن این ساخت ذاتی فرا داده شده، باید اقلیم‌های تفکر ایرانی را «تک تک گشود و در صورت لزوم شکست، اگر شکستن است که راه به درون و بیرون باز می‌شود» و باید با خود آن‌ها از نزدیک مواجه شد. برخلاف جابری که در شاهکار چهارجلدی‌اش، نقد عقل عربی، در پی «مضمون اندیشه‌ی عربی» نیست و بیشتر در صدد تحلیل و واکاوی اندیشه‌ی عربی به مثابه‌ی «ابزار تولید نظری» است، قصد در اینجا مضمون اندیشه و کنکاش در خود تولید نظری است. بار این فراداده‌های اندیشگی، که به تأسی از فارابی هرکدام شکلی از «اصناف انقیادات ذهن» ایرانی است، «با تمامی وزن خود بر مغز زندگانی» ایرانی سنگینی می‌کند، اما هرگز تسویه حساب فلسفی با آن‌ها صورت نگرفته است. اشکال انقیادات ذهب ایرانی، همچون فلسفه، شعر، فقه، عرفان و... که گاه درهم پیچیده می‌شوند، حل ناشده، رها شده و آزاد از سنتی انتقادی سرخوشانه هرکدام بر گوشه‌ای از سریر اندیشه‌ی دیگران تکیه زدند؛ انسان ایرانی نه تنها در میان این انقیادات ذهنی مانده، که همواره تلاش می‌کند میان آن‌ها آشتی برقرار کند؛ اما تصمیم بر این است تا هرکدام از این‌ها در جایگاه انسان ایرانی امروز، از اعماق آب گل آلود تاریخ ایران به سطح آب آورده شود. ولی در جایگاه انسان امروزی، مشکله این است که چگونه می‌توان مدرن بود. این پرسش شاید حساسیت زیادی برانگیزد. اما هر برانگیختگی‌ای باید تا تنقیح مفهوم مدرن کمی صبر کند. مدرن بود در حضور زنده و پاینده‌ی سنت بسیار مشکل است. پس باید تا آنجا که ممکن است جایی برای نشیمن گاه مدرن باز شود. مدرن بود به معنای هر لحظه نو به نو شدن یا آن گونه که در عرفان گویند، «خلق مدام» یا «تجدد امثال» گذشته، درخود زمان حال است. «ناآرامی و شوریدگی» به عنوان ویژگی آگاهی مدرن که میان دوگانه‌ای دیگر یعنی سنت و مدرنیته قرار گرفته، تجلی ظاهری، «جدیت، رنج، بردباری و کار عاملی سلبی» است. حرکت تاریخی ایران هرچند رنج این «در میان بودگی» را می‌کشد، اما نه از نوع «لبس بعد از خلع»، بلکه از نوع «لبس بعد از لبس» بوده است. همه چیز بر هم بار شده، بی آنکه چیزی، به  معنای هگلی، حل و رفع گردد. مدرنیته در این وهل، خودآگاهی به امر فراداده شده است. این عمل مدرن بودن، عملی لاینقطع است. مدرنیته یک هیئت خاص در تاریخ خاصی از - فی المثل غرب- نیست؛ بلکه به معنای پیش گفته هر نوع خودآگاهی یک ملت از خویشتن است...


    او سپس ادامه می‌دهد: تمام آنچه در این مقدمه گفته آمد، اگر به محک جزئیات تاریخ ایران نخورد، هیچ ارزش فلسفی ای ندارد. اینجا سعی شده تاریخ عقل گرایی در فلسفه‌ی اسلامی مورد بررسی انتقادی قرار گیرد...
    او سپس ادامه می‌دهد: تمام آنچه در این مقدمه گفته آمد، اگر به محک جزئیات تاریخ ایران نخورد، هیچ ارزش فلسفی‌ای ندارد. اینجا سعی شده تاریخ عقل گرایی در فلسفه‌ی اسلامی مورد بررسی انتقادی قرار گیرد...


    اثر پیش رو که بخشی از مقدمه‌ی آن بیان گردید، دومین ترجمه از سلسله آثار سده‌های میانه است. نویسنده‌ی آن استاد سابق اندیشه‌ی سیاسی در مدرسه‌ی اقتصاد و علوم سیاسی لندن است. او در تلاش است تا تصویری کلی از بنیادهای اندیشه‌ی سیاسی سده‌های میانه را ارائه دهد. هرچند ممکن است این اثر برای خواننده‌ی غربی، بسیار مقدماتی باشد، اما برای خواننده‌ی فارسی زبان بسیار مفید به نظر می‌رسد چون به موضوعاتی پرداخته که پیش از این به ندرت بدان توجه شده است.<ref> [https://historylib.com/books/2664 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref>
    اثر پیش رو که بخشی از مقدمه‌ی آن بیان گردید، دومین ترجمه از سلسله آثار سده‌های میانه است. نویسنده‌ی آن استاد سابق اندیشه‌ی سیاسی در مدرسه‌ی اقتصاد و علوم سیاسی لندن است. او در تلاش است تا تصویری کلی از بنیادهای اندیشه‌ی سیاسی سده‌های میانه را ارائه دهد. هرچند ممکن است این اثر برای خواننده‌ی غربی، بسیار مقدماتی باشد، اما برای خواننده‌ی فارسی زبان بسیار مفید به نظر می‌رسد چون به موضوعاتی پرداخته که پیش از این به ندرت بدان توجه شده است.<ref> [https://historylib.com/books/2664 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref>

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۶

    اندیشه‌های سیاسی در اروپای سده‌های میانه
    اندیشه‌های سیاسی در اروپای سده‌های میانه
    پدیدآورانجان. بی. مورال (نویسنده) ماخانی، سعید (مترجم)
    ناشرنشر مانیا هنر
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۳۹۸
    شابک4-897585-600-978
    کد کنگره

    اندیشه‌های سیاسی در اروپای سده‌های میانه تألیف جان. بی. مورال؛ مترجم سعید ماخانی؛ محدوده‌ی تاریخی کتاب حاضر دربرگیرنده‌ی وقایع میان دو برهه‌ی تاریخی است: سقوط تمدن رمی - یونانی در غرب از یکسو و جنبش اصلاحات دینی از سوی دیگر. امید که موضوع محوری این نوشتار، حول ظهور، تحول و سقوط آرمان امت عیسوی، و سپس جایگزینی آن با مفهوم سیاسی و ناب تر دولت پیش برود. هدف نویسنده این است که خواننده دریابد، اندیشه‌های سیاسی برای انسان میان سده‌ای متضمن چه معنایی بوده است.

    ساختار

    مطالب کتاب در هشت فصل ارائه گردیده است:

    فصل اول: اندیشه‌های سیاسی «میان سده‌ای» چیست؟

    فصل دوم: کلیسا، امپراطوری و بربرها

    فصل سوم: مسأله‌ی اقتدار در امت عیسوی

    فصل چهارم: اکتشافات سده‌ی دوازدهمی

    فصل پنجم: زایش دولت

    فصل ششم: طرح‌هایی برای پادشاهی جهانی

    فصل هفتم: صیرورت دولت

    فصل هشتم: عصر ابهام

    گزارش محتوا

    نویسنده در مقدمه‌ی کتاب خود می‌نویسد: مسأله‌ی ایران، یا به عبارتی دقیق تر، انسان ایرانی، چونان مشکله یا دشواری‌ای که بنا بر ضرورت، و نه به دلخواه و اراده، خود را پدیدار کرده است، چندیست که تا حدی، میانه‌ی بحث و فحص آکادمیک را گرفته است. بنابر این نگرش، «هیئت کلی» این انسان ایرانی را، چه در جغرافیای ارض مسکون و چه در ساحت اندیشه، ویژگی «در میان بودگی» شکل می‌دهد. همان ویژگی‌ای که «منزلگه معنوی» فیلسوف فرانسوی، هانری کربن، شد. این «در میان بودگی» را نه چراغ، که خود آن دشواری می‌توان دانست. برای شکستن این ساخت ذاتی فرا داده شده، باید اقلیم‌های تفکر ایرانی را «تک تک گشود و در صورت لزوم شکست، اگر شکستن است که راه به درون و بیرون باز می‌شود» و باید با خود آن‌ها از نزدیک مواجه شد. برخلاف جابری که در شاهکار چهارجلدی‌اش، نقد عقل عربی، در پی «مضمون اندیشه‌ی عربی» نیست و بیشتر در صدد تحلیل و واکاوی اندیشه‌ی عربی به مثابه‌ی «ابزار تولید نظری» است، قصد در اینجا مضمون اندیشه و کنکاش در خود تولید نظری است. بار این فراداده‌های اندیشگی، که به تأسی از فارابی هرکدام شکلی از «اصناف انقیادات ذهن» ایرانی است، «با تمامی وزن خود بر مغز زندگانی» ایرانی سنگینی می‌کند، اما هرگز تسویه حساب فلسفی با آن‌ها صورت نگرفته است. اشکال انقیادات ذهب ایرانی، همچون فلسفه، شعر، فقه، عرفان و... که گاه درهم پیچیده می‌شوند، حل ناشده، رها شده و آزاد از سنتی انتقادی سرخوشانه هرکدام بر گوشه‌ای از سریر اندیشه‌ی دیگران تکیه زدند؛ انسان ایرانی نه تنها در میان این انقیادات ذهنی مانده، که همواره تلاش می‌کند میان آن‌ها آشتی برقرار کند؛ اما تصمیم بر این است تا هرکدام از این‌ها در جایگاه انسان ایرانی امروز، از اعماق آب گل آلود تاریخ ایران به سطح آب آورده شود. ولی در جایگاه انسان امروزی، مشکله این است که چگونه می‌توان مدرن بود. این پرسش شاید حساسیت زیادی برانگیزد. اما هر برانگیختگی‌ای باید تا تنقیح مفهوم مدرن کمی صبر کند. مدرن بود در حضور زنده و پاینده‌ی سنت بسیار مشکل است. پس باید تا آنجا که ممکن است جایی برای نشیمن گاه مدرن باز شود. مدرن بود به معنای هر لحظه نو به نو شدن یا آن گونه که در عرفان گویند، «خلق مدام» یا «تجدد امثال» گذشته، درخود زمان حال است. «ناآرامی و شوریدگی» به عنوان ویژگی آگاهی مدرن که میان دوگانه‌ای دیگر یعنی سنت و مدرنیته قرار گرفته، تجلی ظاهری، «جدیت، رنج، بردباری و کار عاملی سلبی» است. حرکت تاریخی ایران هرچند رنج این «در میان بودگی» را می‌کشد، اما نه از نوع «لبس بعد از خلع»، بلکه از نوع «لبس بعد از لبس» بوده است. همه چیز بر هم بار شده، بی آنکه چیزی، به معنای هگلی، حل و رفع گردد. مدرنیته در این وهل، خودآگاهی به امر فراداده شده است. این عمل مدرن بودن، عملی لاینقطع است. مدرنیته یک هیئت خاص در تاریخ خاصی از - فی المثل غرب- نیست؛ بلکه به معنای پیش گفته هر نوع خودآگاهی یک ملت از خویشتن است...

    او سپس ادامه می‌دهد: تمام آنچه در این مقدمه گفته آمد، اگر به محک جزئیات تاریخ ایران نخورد، هیچ ارزش فلسفی‌ای ندارد. اینجا سعی شده تاریخ عقل گرایی در فلسفه‌ی اسلامی مورد بررسی انتقادی قرار گیرد...

    اثر پیش رو که بخشی از مقدمه‌ی آن بیان گردید، دومین ترجمه از سلسله آثار سده‌های میانه است. نویسنده‌ی آن استاد سابق اندیشه‌ی سیاسی در مدرسه‌ی اقتصاد و علوم سیاسی لندن است. او در تلاش است تا تصویری کلی از بنیادهای اندیشه‌ی سیاسی سده‌های میانه را ارائه دهد. هرچند ممکن است این اثر برای خواننده‌ی غربی، بسیار مقدماتی باشد، اما برای خواننده‌ی فارسی زبان بسیار مفید به نظر می‌رسد چون به موضوعاتی پرداخته که پیش از این به ندرت بدان توجه شده است.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران

    وابسته‌ها