از مُغانۀ پارسی تا مُجون تازی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
     
    خط ۳۳: خط ۳۳:
    نگاهی موشکافانه به سروده‌ها و نوشته‌های عربی در چند سدۀ نخست هجری، بسیاری از سنت‌ها، باورها و ناشناخته‌های فرهنگی ـ اجتماعی ایران پیش از اسلام را، اگرچه گنگ و زنگارگرفته، آینگی می‌کند؛ موضوعی که کمتر بدان توجه شده است. به گفتۀ شائول شاکد: «مضامین ایرانی چنان در ادبیات عربی فراگیر و پرشمار هستند که بای مجلدات متعددی به این موضوع اختصاص یابد. هرچه انسان بیشتر در گنجینۀ ادبیات عرب مطالعه می‌کند، بیشتر به عناصر بازتابنده یا ادامه‌دهندۀ اندیشه‌های کهن ایرانی در آن پی‌ می‌برد».
    نگاهی موشکافانه به سروده‌ها و نوشته‌های عربی در چند سدۀ نخست هجری، بسیاری از سنت‌ها، باورها و ناشناخته‌های فرهنگی ـ اجتماعی ایران پیش از اسلام را، اگرچه گنگ و زنگارگرفته، آینگی می‌کند؛ موضوعی که کمتر بدان توجه شده است. به گفتۀ شائول شاکد: «مضامین ایرانی چنان در ادبیات عربی فراگیر و پرشمار هستند که بای مجلدات متعددی به این موضوع اختصاص یابد. هرچه انسان بیشتر در گنجینۀ ادبیات عرب مطالعه می‌کند، بیشتر به عناصر بازتابنده یا ادامه‌دهندۀ اندیشه‌های کهن ایرانی در آن پی‌ می‌برد».


    این کتاب دربرگیرندۀ همۀ گفته‌ها و نوشته‌هایی است که از سدۀ سوم هجری تا روزگار کنونی دربارۀ مُجون و مجانه بیان و مکتوب کرده‌اند و با این وجود هیچ‌یک از آنها نیست؛ زیرا باور داریم مجنونی که دیگران از آن سخن گفته‌اند، با مجونی که در اینجا مطرح شده است، یکسان و هم‌معنا نیست. مجون به باور ما تنها یک سنت شعری کهن ایرانی است و نزد دیگران پدیده‌ای اجتماعی یا رفتاری شخصی؛ از این‌روست که دلیل ما برای گسترش مجانه یا مجون در شعر دو سدل نخست هجری به‌ویژه نزد ابونواس اهوازی، آگاهی و پیروی از سنت کهن مغانه‌ای در ایران است؛ البته با اهداف سیاسی و باوری که ممکن است در ذهن ماجنان باشد. دیگران اما مجون را به معنای هرزگی و «نتیجۀ تباهی اخلاقی در روزگار عباسی و گرایش به شک و تردید و ...» در آموزه‌های دینی دانسته‌اند.
    این کتاب دربرگیرندۀ همۀ گفته‌ها و نوشته‌هایی است که از سدۀ سوم هجری تا روزگار کنونی دربارۀ مُجون و مجانه بیان و مکتوب کرده‌اند و با این وجود هیچ‌یک از آنها نیست؛ زیرا باور داریم مجنونی که دیگران از آن سخن گفته‌اند، با مجونی که در اینجا مطرح شده است، یکسان و هم‌معنا نیست. مجون به باور ما تنها یک سنت شعری کهن ایرانی است و نزد دیگران پدیده‌ای اجتماعی یا رفتاری شخصی؛ از این‌روست که دلیل ما برای گسترش مجانه یا مجون در شعر دو سدل نخست هجری به‌ویژه نزد ابونواس اهوازی، آگاهی و پیروی از سنت کهن مغانه‌ای در ایران است؛ البته با اهداف سیاسی و باوری که ممکن است در ذهن ماجنان باشد. دیگران اما مجون را به معنای هرزگی و «نتیجۀ تباهی اخلاقی در روزگار عباسی و گرایش به شک و تردید و...» در آموزه‌های دینی دانسته‌اند.


    می‌توان گفت برخی از جریان‌های ایرانی مانند ملامتیه و قلندریه در سیر تاریخی خود، از ایران پیش از اسلام به سده‌های میانی هجری، با کمی دگردیسی، نخست از ایستگاه مجون یا مجانه در بصره، کوفه و بغداد سده‌های اول و دوم هجری گذر کرده، سپس در سدۀ سوم و چهارم در برخورد با آموزه‌های دینی، به ذوق و سلیقۀ تصوف و شریعت نزدیک شده و ملامتیه نام یافته و دوباره در سده‌های میانی، از تصوف اسلامی دور گشته، به مجانه و اصل ایرانی خود نزدیک شده و قلندریه نام گرفته است. ساختار نزدیک واژه‌های مجون و مجانه در تازی با مغانۀ پارسی، اشارۀ آشکار نخستین فرهنگ‌نویسان عربی‌زبان به غیر عربی‌بودن مجون و همسویی باورها و رفتارهای گروه ماجنان در ادب تازی با آیین‌های زرتشتی، ما را بر این می‌دارد که مجانه را عربی‌شدۀ مغانۀ پارسی و شعر مجون را ترجمان ادبیات مغانه بپنداریم. شیفتگی ماجنان به آیین‌های زرتشتی و مغانگی و نه آموزه‌های اسلامی سبب شده تا از سخنان و رفتارهای آنها به زندقه یاد شود، تعبیری که یادآور اصطلاح کفر مغ در نوشته‌های پارسی است.
    می‌توان گفت برخی از جریان‌های ایرانی مانند ملامتیه و قلندریه در سیر تاریخی خود، از ایران پیش از اسلام به سده‌های میانی هجری، با کمی دگردیسی، نخست از ایستگاه مجون یا مجانه در بصره، کوفه و بغداد سده‌های اول و دوم هجری گذر کرده، سپس در سدۀ سوم و چهارم در برخورد با آموزه‌های دینی، به ذوق و سلیقۀ تصوف و شریعت نزدیک شده و ملامتیه نام یافته و دوباره در سده‌های میانی، از تصوف اسلامی دور گشته، به مجانه و اصل ایرانی خود نزدیک شده و قلندریه نام گرفته است. ساختار نزدیک واژه‌های مجون و مجانه در تازی با مغانۀ پارسی، اشارۀ آشکار نخستین فرهنگ‌نویسان عربی‌زبان به غیر عربی‌بودن مجون و همسویی باورها و رفتارهای گروه ماجنان در ادب تازی با آیین‌های زرتشتی، ما را بر این می‌دارد که مجانه را عربی‌شدۀ مغانۀ پارسی و شعر مجون را ترجمان ادبیات مغانه بپنداریم. شیفتگی ماجنان به آیین‌های زرتشتی و مغانگی و نه آموزه‌های اسلامی سبب شده تا از سخنان و رفتارهای آنها به زندقه یاد شود، تعبیری که یادآور اصطلاح کفر مغ در نوشته‌های پارسی است.

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۵۱

    از مُغانۀ پارسی تا مُجون تازی
    از مُغانۀ پارسی تا مُجون تازی
    پدیدآورانایمانیان، حسین (نویسنده)
    ناشرنی
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲
    شابک5ـ0535ـ06ـ622ـ978
    موضوعمغا‌ن‌ (واژه‌),مغا‌ن‌ (زردشتی‌),فتوت‌ در ادبیا‌ت‌,قلندری و قلندران‌ در ادبیا‌ت‌,ملامتیه‌,ادبیا‌ت‌ عربی‌ - تا‌ثیر فا‌رسی‌,ادبیا‌ت‌ تطبیقی‌ - ایرانی‌ و عربی‌
    کد کنگره
    ‏PIR ۴۰۰۹/م۷الف۹ ۱۰۴۲

    از مُغانۀ پارسی تا مُجون تازی: دگرگونی واژگانی و مایگانی پدیده‌ای ایرانی در سده‌های نخست هجری تألیف حسین ایمانیان؛ این کتاب دربرگیرندۀ همۀ گفته‌ها و نوشته‌هایی است که از سدۀ سوم هجری تا روزگار کنونی دربارۀ مُجون و مجانه بیان و مکتوب کرده‌اند و با این وجود هیچ‌یک از آنها نیست؛ زیرا باور داریم مجنونی که دیگران از آن سخن گفته‌اند، با مجونی که در اینجا مطرح شده است، یکسان و هم‌معنا نیست.

    ساختار

    کتاب از پنج پاره تشکیل شده است.

    گزارش کتاب

    نگاهی موشکافانه به سروده‌ها و نوشته‌های عربی در چند سدۀ نخست هجری، بسیاری از سنت‌ها، باورها و ناشناخته‌های فرهنگی ـ اجتماعی ایران پیش از اسلام را، اگرچه گنگ و زنگارگرفته، آینگی می‌کند؛ موضوعی که کمتر بدان توجه شده است. به گفتۀ شائول شاکد: «مضامین ایرانی چنان در ادبیات عربی فراگیر و پرشمار هستند که بای مجلدات متعددی به این موضوع اختصاص یابد. هرچه انسان بیشتر در گنجینۀ ادبیات عرب مطالعه می‌کند، بیشتر به عناصر بازتابنده یا ادامه‌دهندۀ اندیشه‌های کهن ایرانی در آن پی‌ می‌برد».

    این کتاب دربرگیرندۀ همۀ گفته‌ها و نوشته‌هایی است که از سدۀ سوم هجری تا روزگار کنونی دربارۀ مُجون و مجانه بیان و مکتوب کرده‌اند و با این وجود هیچ‌یک از آنها نیست؛ زیرا باور داریم مجنونی که دیگران از آن سخن گفته‌اند، با مجونی که در اینجا مطرح شده است، یکسان و هم‌معنا نیست. مجون به باور ما تنها یک سنت شعری کهن ایرانی است و نزد دیگران پدیده‌ای اجتماعی یا رفتاری شخصی؛ از این‌روست که دلیل ما برای گسترش مجانه یا مجون در شعر دو سدل نخست هجری به‌ویژه نزد ابونواس اهوازی، آگاهی و پیروی از سنت کهن مغانه‌ای در ایران است؛ البته با اهداف سیاسی و باوری که ممکن است در ذهن ماجنان باشد. دیگران اما مجون را به معنای هرزگی و «نتیجۀ تباهی اخلاقی در روزگار عباسی و گرایش به شک و تردید و...» در آموزه‌های دینی دانسته‌اند.

    می‌توان گفت برخی از جریان‌های ایرانی مانند ملامتیه و قلندریه در سیر تاریخی خود، از ایران پیش از اسلام به سده‌های میانی هجری، با کمی دگردیسی، نخست از ایستگاه مجون یا مجانه در بصره، کوفه و بغداد سده‌های اول و دوم هجری گذر کرده، سپس در سدۀ سوم و چهارم در برخورد با آموزه‌های دینی، به ذوق و سلیقۀ تصوف و شریعت نزدیک شده و ملامتیه نام یافته و دوباره در سده‌های میانی، از تصوف اسلامی دور گشته، به مجانه و اصل ایرانی خود نزدیک شده و قلندریه نام گرفته است. ساختار نزدیک واژه‌های مجون و مجانه در تازی با مغانۀ پارسی، اشارۀ آشکار نخستین فرهنگ‌نویسان عربی‌زبان به غیر عربی‌بودن مجون و همسویی باورها و رفتارهای گروه ماجنان در ادب تازی با آیین‌های زرتشتی، ما را بر این می‌دارد که مجانه را عربی‌شدۀ مغانۀ پارسی و شعر مجون را ترجمان ادبیات مغانه بپنداریم. شیفتگی ماجنان به آیین‌های زرتشتی و مغانگی و نه آموزه‌های اسلامی سبب شده تا از سخنان و رفتارهای آنها به زندقه یاد شود، تعبیری که یادآور اصطلاح کفر مغ در نوشته‌های پارسی است.

    ممکن است مفهوم رایج مجون میان مسلمانان، یعنی هرزه‌گویی و اباحی‌گری (نه مغانگی که منظور در این پژوهش است)، در روزگار جاهلی و در شعر آن دوران نیز وجود داشته باشد؛ ولی مردم آن روزگار نه بر چنین رفتارها و سخنانی نام مجانه نهاده‌اند و نه موضوع سرزنش‌پذیری و بی‌توجهی به سرزنش دیگران جایی در آن شعر داشته است؛ بنابراین هم خود واژۀ مجون و منجانه، واژه‌ای دخیل در زبان عربی به شمار می‌آید و هم مفهوم سرزنش در آن. در بخش نخست کتاب مجانه و مغانه در فرهنگ‌ها و دیدگاه‌های مختلف به لحاظ لغوی و اصطلاحی بررسی شده است.

    در بخش دوم کتاب مجانۀ تازی با مکتب ملامتیه و در بخش سوم با قلندریه مقایسه شده است و پیوند تاریخی این سه با یکدیگر شناسانده شده است. اما قبل از این دربارۀ تاریخچۀ ملامتیه و قلندریه به‌اختصار نکاتی بیان شده است. باید گفت جریان قلندریه در سیر خود از ایران پیش از اسلام، نخست به مجانه یا مجون می‌رسد، سپس در سدۀ سوم و چهارم در برخورد با آموزه‌های دینی، کمی متعادل‌تر شده به ملامتیه مشهور شده و در سده‌های میانه دوباره به مجانه نزدیک شده و قلندریه نام گرفته است.

    ازآنجاکه ماجنانی چون ابونواس در سروده‌های خود به‌ویژه در خمریات، از همراهان و هم‌پیاله‌های خود به «فتی» و شکل‌های جمع آن یعنی «فتیه و فتیان» یاد کرده‌اند، بایسته است به هم‌سنجی این گروه جوانمرد با گروه اهل فتوت از متصوفه نیز پرداخته شود و اندازۀ همانندی یا ناهمانندی میان این دو بررسی شود. این مسئله زمانی اهمیت می‌یابد که بدانیم مجانیه و ملامتیه، در چند ویژگی از جمله برخورد سرزنش‌آمیز مردم با آنها پیوند دارند و یکی از اصول ملامتیه نزد برخی پژوهشگران تصوف، همین فتوت و رادمردی است. در بخش چهارم به همانندی یا ناهمانندی مجون و فتوت پرداخته شده است.

    از دیگر پدیده‌هایی که در شعر پارسی همانندی‌هایی با مجانۀ تازی دارد، رندی و رندانگی است که اوج کاربرد هنری و تکنیکی‌اش در شعر حافظ مشاهده می‌شود. آنچه دربارۀ رندی حافظ نوشته شده است، در برگ‌برگ این نوشته‌ها مشاهده می‌شود که به‌آسانی می‌توان به جای «رندی»، واژۀ «مجانه» را قرار داد و به شکل شگفت‌آوری مشخص می‌شود این هر دو تا چه اندازه هم‌سو، هم‌رنگ و هم‌افق هستند. در بخش پایانی کتاب همانندی و ناهمانندی مجانه و رندی بررسی شده است.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها