أنساب الأشراف (تحقیق سهیل زکار): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ب شناسی' به 'ب‌شناسی'
جز (جایگزینی متن - 'ه‌و' به 'ه‌و')
جز (جایگزینی متن - 'ب شناسی' به 'ب‌شناسی')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۳: خط ۲۳:
| مکان نشر =بیروت - لبنان
| مکان نشر =بیروت - لبنان
| سال نشر = 1417 ق یا 1996 م
| سال نشر = 1417 ق یا 1996 م
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE18878AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE18878AUTOMATIONCODE
| چاپ =1
| چاپ =1
| تعداد جلد =13
| تعداد جلد =13
| کتابخانۀ دیجیتال نور =18794
| کتابخانۀ دیجیتال نور =18878
| کتابخوان همراه نور =18878
| کتابخوان همراه نور =18878
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۳۴: خط ۳۳:
}}
}}


'''أنساب الأشراف''' یا جمل من انساب الاشراف، عنوان اثرى در تاريخ سده اول اسلام و انساب عرب، تأليف [[احمد بن يحيى بلاذرى]] (د 279ق / 892م) است كه به زبان عربى و در نيمه دوم قرن سوم هجرى، نوشته شده است.
'''أنساب الأشراف''' یا جمل من انساب الاشراف، عنوان اثرى در تاريخ سده اول اسلام و انساب عرب، تأليف [[احمد بن يحيى بلاذرى]] (متوفای 279ق / 892م) است كه به زبان عربى و در نيمه دوم قرن سوم هجرى، نوشته شده است.


==ساختار==
==ساختار==
کتاب، با مقدمه محقق، [[سهيل زكار]]، در اشاره به نكاتى پيرامون اثر آغاز و مطالب، در سيزده جلد، تنظيم شده است.
کتاب، با مقدمه محقق، [[سهيل زكار]]، در اشاره به نكاتى پيرامون اثر آغاز<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?viewType=html ر.ک: مقدمه، ص1]</ref> و مطالب، در سيزده جلد، تنظيم شده است.


اين کتاب كه مى‌توان آن را بزرگ‌ترين اثر تاريخى برجاى‌مانده از سده 3ق دانست، به‌رغم نامش، تنها نسب‌نامه نيست، بلكه موضوع نسب‌شناسى در برابر اطلاعات گران‌بهاى تاريخى و جنبه تاريخ‌نگارى آن، حجم اندكى را شامل مى‌شود. در واقع، این اثر، یک دوره تاريخ سده اول هجرى بر مبناى انساب عرب است و مى‌توان گفت كه چنين شيوه‌اى در تاريخ‌نگارى مسلمانان در سده 3ق، به‌گونه‌اى كه بلاذرى در این اثر در پيش گرفته، تكرار نشده است.
اين کتاب كه مى‌توان آن را بزرگ‌ترين اثر تاريخى برجاى‌مانده از سده 3ق دانست، به‌رغم نامش، تنها نسب‌نامه نيست، بلكه موضوع نسب‌شناسى در برابر اطلاعات گران‌بهاى تاريخى و جنبه تاريخ‌نگارى آن، حجم اندكى را شامل مى‌شود. در واقع، این اثر، یک دوره تاريخ سده اول هجرى بر مبناى انساب عرب است و مى‌توان گفت كه چنين شيوه‌اى در تاريخ‌نگارى مسلمانان در سده 3ق، به‌گونه‌اى كه بلاذرى در این اثر در پيش گرفته، تكرار نشده است.
خط ۵۴: خط ۵۳:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
کتاب، بدان گونه كه اينك در دست داريم، بدون مقدمه‌اى از نویسنده، چنين آغاز مى‌شود: «قال احمد بن يحيى بن جابر: اَخبرنى جماعة من اهل العلم بالكتب قالوا...» (7/1). مؤلف پس از بيان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذكر انساب عرب پرداخته و از آنجا كه نسب پيامبر(ص) از عدنان آغاز مى‌شود، یک‌یک نياكان آن حضرت را نام برده و همراه آن، به اختصار از ديگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدين گونه، پس از ذكر انساب و اخبار مربوط به اجداد حضرت رسول(ص)، به سيره آن حضرت پرداخته و در پایان همین فصل، بخشى را نيز به «سقيفه» اختصاص داده است (259/2)، سپس دوباره از نياى پيامبر(ص)، عبدالمطلب، ياد مى‌كند و فرزندان او را یک‌یک نام مى‌برد و اخبار هریک را مى‌آورد.
کتاب، بدان گونه كه اينك در دست داريم، بدون مقدمه‌اى از نویسنده، چنين آغاز مى‌شود: «قال احمد بن يحيى بن جابر: اَخبرنى جماعة من اهل العلم بالكتب قالوا...»<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?sectionNumber=2&pageNumber=7&viewType=html ر.ک: متن کتاب، ج1، ص7]</ref>. مؤلف پس از بيان نسب نوح و فرزندان او، بلافاصله به ذكر انساب عرب پرداخته و از آنجا كه نسب پيامبر(ص) از عدنان آغاز مى‌شود، یک‌یک نياكان آن حضرت را نام برده و همراه آن، به اختصار از ديگر فرزندان عدنان سخن رانده است. بدين گونه، پس از ذكر انساب و اخبار مربوط به اجداد حضرت رسول(ص)، به سيره آن حضرت پرداخته و در پایان همین فصل، بخشى را نيز به «سقيفه» اختصاص داده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=2&pageNumber=259&viewType=html ر.ک: همان، ج2، ص259]</ref>، سپس دوباره از نياى پيامبر(ص)، عبدالمطلب، ياد مى‌كند و فرزندان او را یک‌یک نام مى‌برد و اخبار هریک را مى‌آورد.


اخبار مربوط به دوره خلافت على(ع)، پس از سيره نبوى، از بزرگ‌ترين بخش‌هاى انساب الاشراف است. پس از ذكر انساب و اخبار بنى هاشم بن عبدمناف (429/4)، به اخبار و انساب بنى عبدشمس بن عبدمناف مى‌پردازد و بدين گونه، نسب قريش پایان مى‌پذيرد.
اخبار مربوط به دوره خلافت على(ع)، پس از سيره نبوى، از بزرگ‌ترين بخش‌هاى انساب الاشراف است. پس از ذكر انساب و اخبار بنى هاشم بن عبدمناف <ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=429&viewType=html ر.ک: همان، ج4، ص 429]</ref>، به اخبار و انساب بنى عبدشمس بن عبدمناف مى‌پردازد و بدين گونه، نسب قريش پایان مى‌پذيرد.


در ذكر فرزندان الياس بن مُضَر، به روش پيشين خود، به يادكردِ اخبار و انساب ادامه مى‌دهد تا به نسب قبيله ثقيف و اخبار و انساب برخى رجال این قبيله مى‌رسد و از جمله، فصل بزرگى را به حجاج بن يوسف اختصاص مى‌دهد (352/13)، اما کتاب در همین جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، پایان مى‌پذيرد و حتى انساب قبايل قيسى نيز كامل ياد نشده است.
در ذكر فرزندان الياس بن مُضَر، به روش پيشين خود، به يادكردِ اخبار و انساب ادامه مى‌دهد تا به نسب قبيله ثقيف و اخبار و انساب برخى رجال این قبيله مى‌رسد و از جمله، فصل بزرگى را به حجاج بن يوسف اختصاص مى‌دهد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=13&pageNumber=352&viewType=html ر.ک: همان، ج13، ص352]</ref>، اما کتاب در همین جا ظاهراً به سبب وفات مؤلف، پایان مى‌پذيرد و حتى انساب قبايل قيسى نيز كامل ياد نشده است.


از حيث تسلسل تاريخى، ذكر خليفه المهدى (حك 158 - 169ق)، با ذكر عنوان خاصى برای او، واپسين مرحله کتاب است (369/4)؛ گو اينكه این بخش، اكنون در میانه کتاب واقع شده است. البته ذكرى از یکى دو خليفه پس از او، مانند هارون الرشيد، مأمون و المعتصم به‌طور بسيار مختصر در لابه‌لاى اخبار هست.<ref>مثلاً نك: 88/4، 312، 369 - 374</ref>
از حيث تسلسل تاريخى، ذكر خليفه المهدى (حك 158 - 169ق)، با ذكر عنوان خاصى برای او، واپسين مرحله کتاب است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=369&viewType=html ر.ک: همان، ج4، ص369]</ref>؛ گو اينكه این بخش، اكنون در میانه کتاب واقع شده است. البته ذكرى از یکى دو خليفه پس از او، مانند هارون الرشيد، مأمون و المعتصم به‌طور بسيار مختصر در لابه‌لاى اخبار هست.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=88&viewType=html ر.ک: همان، ج4، ص88]</ref> <ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=312&viewType=html ر.ک: همان، ص 312]</ref> <ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=369&viewType=html ر.ک: همان، ص369]</ref> <ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=374&viewType=html ر.ک: همان، ص374]</ref>


جالب توجه است كه هرچه مطالب کتاب به عصر مؤلف - كه به دربار عباسيان آمدوشد داشته - نزدیک ‌تر مى‌شود، اخبار، كوتاه‌تر و به جزئيات نه چندان مهم، بسنده مى‌شود. همچنين، گرچه بلاذرى کتاب خود را به انساب و اخبار عرب شمالى (عدنانى) اختصاص داده، اما در طى اخبار، گاه به‌مناسبت، از غير عرب‌ها نيز به‌تفصيل ياد كرده و حتى عنوانى بديشان اختصاص داده است، مانند ابومسلم خراسانى (267/4)، [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] (289/4) و سنباد (331/4).
جالب توجه است كه هرچه مطالب کتاب به عصر مؤلف - كه به دربار عباسيان آمدوشد داشته - نزدیک ‌تر مى‌شود، اخبار، كوتاه‌تر و به جزئيات نه چندان مهم، بسنده مى‌شود. همچنين، گرچه بلاذرى کتاب خود را به انساب و اخبار عرب شمالى (عدنانى) اختصاص داده، اما در طى اخبار، گاه به‌مناسبت، از غير عرب‌ها نيز به‌تفصيل ياد كرده و حتى عنوانى بديشان اختصاص داده است، مانند ابومسلم خراسانى<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=267&viewType=html ر.ک: همان، ص267]</ref>، [[ابن مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]]<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=289&viewType=html ر.ک: همان، ص289]</ref> و سنباد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=331&viewType=html ر.ک: همان، ص331]</ref>.


به نظر مى‌رسد كه بلاذرى، پس از جمع‌آورى مواد گوناگون، در سال‌هاى پایانى عمر خود، به نگارش «انساب الاشراف» به‌صورتى كه اينك در دست داريم، پرداخته است. ناتمام ماندن کتاب نيز این حدس را تأييد مى‌كند و به‌هرحال، يقيناً نگارش قسمت اعظم آن، پس از آثار ديگرش صورت گرفته است، زيرا وى در چند جاى «انساب الاشراف» صريحاً از کتاب ديگر خود در باب «بُلدان» ياد مى‌كند (نك: 58/10، 233/13، 246 - 247) كه شايد مقصود «[[فتوح البلدان]]» موجود باشد.
به نظر مى‌رسد كه بلاذرى، پس از جمع‌آورى مواد گوناگون، در سال‌هاى پایانى عمر خود، به نگارش «انساب الاشراف» به‌صورتى كه اينك در دست داريم، پرداخته است. ناتمام ماندن کتاب نيز این حدس را تأييد مى‌كند و به‌هرحال، يقيناً نگارش قسمت اعظم آن، پس از آثار ديگرش صورت گرفته است، زيرا وى در چند جاى «انساب الاشراف» صريحاً از کتاب ديگر خود در باب «بُلدان» ياد مى‌كند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=10&pageNumber=58&viewType=html ر.ک: همان، ج10 ص 58]</ref> <ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=13&pageNumber=233&viewType=html ر.ک: همان، ج13، ص233]</ref> كه شايد مقصود «[[فتوح البلدان]]» موجود باشد.


برای جست‌وجوى روايات و حوادث تاريخى در این کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مى‌رسد، زيرا کتاب به‌طور كلى بر اساس انساب، فصل‌بندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع بااهمیت، سرفصل‌هاى ديگرى نيز به چشم مى‌خورد؛ مثلاً در بخش سيره نبوى، عناوین «المستضعفون» (177/1) يا «قصة المعراج» (299/1) يا «حديث الافك» (424/1) را مى‌توان ذكر كرد.
برای جست‌وجوى روايات و حوادث تاريخى در این کتاب، اطلاع اجمالى از انساب افراد حاضر در آن واقعه، ضرورى به نظر مى‌رسد، زيرا کتاب به‌طور كلى بر اساس انساب، فصل‌بندى شده، اما در طى کتاب، با توجه به اشخاص مهم يا وقايع بااهمیت، سرفصل‌هاى ديگرى نيز به چشم مى‌خورد؛ مثلاً در بخش سيره نبوى، عناوین «المستضعفون»<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?sectionNumber=2&pageNumber=177&viewType=html ر.ک: همان، ج1، ص 177]</ref> يا «قصة المعراج»<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?sectionNumber=2&pageNumber=299&viewType=html ر.ک: همان، ص299]</ref> يا «حديث الافك»<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?sectionNumber=2&pageNumber=424&viewType=html ر.ک: همان، ص424]</ref> را مى‌توان ذكر كرد.


نویسنده در بعضى از فصل‌بندى‌هاى کتاب، ظاهراً تحت تأثير تك‌نگارى‌هاى اوايل تاريخ‌نگارى مسلمانان بوده است، مانند «خبر الجمل» يا «امر الخريت بن راشد السامى في خلافة على(ع)» يا «خبر مصعب بن زبير بن العوام و مقتله» كه چنين عنوان‌هایى را در آثار طبقه اخباریان و تاريخ‌نگاران پيش از بلاذرى، به‌ویژه ابومخنف، به‌صورت تك‌نگارى مى‌يابيم.
نویسنده در بعضى از فصل‌بندى‌هاى کتاب، ظاهراً تحت تأثير تك‌نگارى‌هاى اوايل تاريخ‌نگارى مسلمانان بوده است، مانند «خبر الجمل» يا «امر الخريت بن راشد السامى في خلافة على(ع)» يا «خبر مصعب بن زبير بن العوام و مقتله» كه چنين عنوان‌هایى را در آثار طبقه اخباریان و تاريخ‌نگاران پيش از بلاذرى، به‌ویژه ابومخنف، به‌صورت تك‌نگارى مى‌يابيم.
خط ۷۴: خط ۷۳:
نقل اشعار مناسب با وقايع تاريخى، سنتى رايج در تاريخ‌نگارى مسلمانان بوده است. نویسنده نيز به پيروى از آن - و شايد بدين سبب كه خود شاعر نيز بوده - اهتمام ویژه‌اى به جمع اشعار مناسب با وقايع تاريخى از شعرا و بزرگان عهد داشته است؛ چندان‌كه كمتر واقعه‌اى در کتاب هست كه نویسنده، پاره‌اى از اشعار مشهور را در آن باب ذكر نكرده باشد.
نقل اشعار مناسب با وقايع تاريخى، سنتى رايج در تاريخ‌نگارى مسلمانان بوده است. نویسنده نيز به پيروى از آن - و شايد بدين سبب كه خود شاعر نيز بوده - اهتمام ویژه‌اى به جمع اشعار مناسب با وقايع تاريخى از شعرا و بزرگان عهد داشته است؛ چندان‌كه كمتر واقعه‌اى در کتاب هست كه نویسنده، پاره‌اى از اشعار مشهور را در آن باب ذكر نكرده باشد.


یکى از مهم‌ترين امتيازات کتاب، منابع آن است و گفتنى است كه به واسطه این کتاب، مى‌توان به پاره‌هایى از آثار اخباریان و طبقه نخست از تاريخ‌نگاران مسلمان دست يافت. نویسنده گاه با الفاظ خاص محدثان، همچون «حدّثنى» و «اخبرنى» و گاه با اشاره صريح به منبع، مانند «قال المدائنى» (145/4) يا «قال الواقدى»، (255/2) به نقل خبر مى‌پردازد. به نظر مى‌رسد كه او در این گونه موارد، به مآخذ كتبى دسترسى داشته است، زيرا گاه صراحتاً از منابع مكتوب خود نام مى‌برد، مانند [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات ابن سعد]] (300/2) يا کتابى از عبدالله بن صالح عِجلى. (165/5).
یکى از مهم‌ترين امتيازات کتاب، منابع آن است و گفتنى است كه به واسطه این کتاب، مى‌توان به پاره‌هایى از آثار اخباریان و طبقه نخست از تاريخ‌نگاران مسلمان دست يافت. نویسنده گاه با الفاظ خاص محدثان، همچون «حدّثنى» و «اخبرنى» و گاه با اشاره صريح به منبع، مانند «قال المدائنى»<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=4&pageNumber=145&viewType=html ر.ک: همان، ج4، ص145]</ref> يا «قال الواقدى»،<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=2&pageNumber=255&viewType=html ر.ک: همان، ج2، ص255]</ref> به نقل خبر مى‌پردازد. به نظر مى‌رسد كه او در این گونه موارد، به مآخذ كتبى دسترسى داشته است، زيرا گاه صراحتاً از منابع مكتوب خود نام مى‌برد، مانند [[الطبقات الكبری (دار الكتب العلمية)|طبقات ابن سعد]] <ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=2&pageNumber=300&viewType=html ر.ک: همان، ج2، ص300]</ref> يا کتابى از عبدالله بن صالح عِجلى<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=5&pageNumber=165&viewType=html ر.ک: همان، ج5، ص165]</ref>.


با توجه به این اشاره‌ها، مى‌توان موضوع کتابت اخبار تاريخى را - كه میان پژوهشگران مايه بحث‌هاى بسيار است - در نخستين ادوار تاريخ‌نگارى مسلمانان پى گرفت. از طبقه اخباریان، بزرگ‌ترين مأخذ مورد اشاره نویسنده، ابومخنف است. تنها مأخذ ديگرى كه در نقل آثار ابومخنف با بلاذرى قابل مقايسه به نظر مى‌رسد، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] است. استناد نویسنده به ابومخنف و گاه برخى مآخذ ديگر، به‌طور مبهم و فقط با لفظ «قالوا» صورت گرفته است كه احتمالاً در این گونه موارد، طعن اصحاب حديث بر كسانى از اخباریان، به‌ویژه ابومخنف را در نظر داشته است.
با توجه به این اشاره‌ها، مى‌توان موضوع کتابت اخبار تاريخى را - كه میان پژوهشگران مايه بحث‌هاى بسيار است - در نخستين ادوار تاريخ‌نگارى مسلمانان پى گرفت. از طبقه اخباریان، بزرگ‌ترين مأخذ مورد اشاره نویسنده، ابومخنف است. تنها مأخذ ديگرى كه در نقل آثار ابومخنف با بلاذرى قابل مقايسه به نظر مى‌رسد، [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] است. استناد نویسنده به ابومخنف و گاه برخى مآخذ ديگر، به‌طور مبهم و فقط با لفظ «قالوا» صورت گرفته است كه احتمالاً در این گونه موارد، طعن اصحاب حديث بر كسانى از اخباریان، به‌ویژه ابومخنف را در نظر داشته است.


به‌جز ابومخنف، آثار و روايت‌هاى [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]، به‌ویژه در بخش سيره نبوى، عوانة بن حكم (د 158ق)، هشام بن محمد كلبى (د 204ق)، محمد بن عمر واقدى (د 207ق)، هيثم بن عدى طائى (د 209ق) و ابوعبيده معمربن مُثنّى (د 210ق) مورد استناد و استفاده گسترده بلاذرى بوده است. جز اينها بلاذرى به پاره‌اى روايت‌هاى منفرد از اشخاص گوناگون هم عنايت داشته است، اما همه جا سلسله روايت خود را به‌طور دقيق ذكر نكرده است (مثلاً 15/5: حُدّثت عن مالك بن انس...). همچنين، وى تنها به نقل روايت از مأخذ اكتفا نمى‌ورزد و گاه میان چند روايت، یکى را ارجح مى‌داند (مثلاً نك: 101/1) يا چند روايت را با هم مى‌آمیزد و خلاصه آن را عرضه مى‌دارد و این از شايع‌ترين انواع ارائه اخبار در «انساب الاشراف» است (167/5، 251، 313)؛ بنابراین، مى‌توان اثر بلاذرى را از نخستين آثار در زمینه تاريخ‌نگارى تركيبى در میان مسلمانان به شمار آورد؛ روشى كه بعدها نزد مورخانى چون [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] به اوج خود رسيد.
به‌جز ابومخنف، آثار و روايت‌هاى [[ابن اسحاق، محمد|ابن اسحاق]]، به‌ویژه در بخش سيره نبوى، عوانة بن حكم (متوفای 158ق)، هشام بن محمد كلبى (متوفای 204ق)، محمد بن عمر واقدى (متوفای 207ق)، هيثم بن عدى طائى (متوفای 209ق) و ابوعبيده معمربن مُثنّى (متوفای 210ق) مورد استناد و استفاده گسترده بلاذرى بوده است. جز اينها بلاذرى به پاره‌اى روايت‌هاى منفرد از اشخاص گوناگون هم عنايت داشته است، اما همه جا سلسله روايت خود را به‌طور دقيق ذكر نكرده است (مثلاً: حُدّثت عن مالك بن انس...<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=5&pageNumber=15&viewType=html ر.ک: همان، ج5، ص15]</ref>). همچنين، وى تنها به نقل روايت از مأخذ اكتفا نمى‌ورزد و گاه میان چند روايت، یکى را ارجح مى‌داند (مثلاً <ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?sectionNumber=2&pageNumber=101&viewType=html ر.ک: همان، ج1، ص101]</ref>) يا چند روايت را با هم مى‌آمیزد و خلاصه آن را عرضه مى‌دارد و این از شايع‌ترين انواع ارائه اخبار در «انساب الاشراف» است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=5&pageNumber=167&viewType=html ر.ک: همان، ج5، ص167]</ref> <ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=5&pageNumber=251&viewType=html ر.ک: همان، ص251]</ref>؛ بنابراین، مى‌توان اثر بلاذرى را از نخستين آثار در زمینه تاريخ‌نگارى تركيبى در میان مسلمانان به شمار آورد؛ روشى كه بعدها نزد مورخانى چون [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] به اوج خود رسيد.


به نظر مى‌رسد، بلاذرى در روايت از طبقه نخست اخباریان، به‌گونه‌اى به مسئله جرح و تعديل راویان و خود اخبار توجه داشته است؛ مثلاً روايت از سيف بن عمر تمیمى - كه به اسطوره‌پردازى در روايت‌هاى خود شهره بوده است - در سراسر کتاب بلاذرى ديده نمى‌شود؛ درحالى‌كه [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] در تاريخ خود، در نقل پاره‌اى حوادث تاريخى، یکسره بر روايات سيف تكيه داشته است.
به نظر مى‌رسد، بلاذرى در روايت از طبقه نخست اخباریان، به‌گونه‌اى به مسئله جرح و تعديل راویان و خود اخبار توجه داشته است؛ مثلاً روايت از سيف بن عمر تمیمى - كه به اسطوره‌پردازى در روايت‌هاى خود شهره بوده است - در سراسر کتاب بلاذرى ديده نمى‌شود؛ درحالى‌كه [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] در تاريخ خود، در نقل پاره‌اى حوادث تاريخى، یکسره بر روايات سيف تكيه داشته است.


با آنكه برخى مؤلفان كهن، در آثار رجالى و جز آن به «انساب الاشراف» استناد كرده و از ستايش بلاذرى بازنايستاده‌اند و به قول [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد‌ ‎مرتضى]]، وى مورد اعتماد اهل سنت بوده، بااين‌همه، پنهان نمى‌توان كرد كه «انساب الاشراف» با همه بزرگى و شهرت، در مقايسه با اثر ديگر وى، «[[فتوح البلدان]]» - كه به قول مسعودى در تاريخ فتوحات، از آن بهتر سراغ نداريم (14/1) - رواج گسترده‌اى نداشته است. این موضوع به متن اخبار کتاب بى‌ارتباط نيست؛ چه، به‌هرحال این کتاب بسيار بيش از آثار مشابه، مانند [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]]، شامل نزاع‌ها و جنگ‌هاى گسترده داخلى صدر اسلام است و اصحاب حديث، روايت این گونه اخبار را چندان خوش نمى‌داشته‌اند؛ به‌ویژه كه «انساب الاشراف» با توجه به قدمت آن، حاوى برخى اخبار خاص تاريخى موردِ نظر شيعه، مانند يورش به بيت فاطمه زهرا(ع) در جريان بيعت ستاندن برای ابوبكر (268/2) يا واقعه غدير خم (356/2 - 357) و روايات بسيار در فضائل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين على(ع)]] (347/2) يا ذكر مفصل مطاعن عثمان (133/6) است كه در بحث‌هاى كلامى بعد، مورد استناد عالمانى چون [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد‌ ‎مرتضى]] از شيعه امامیه قرار گرفته است.
با آنكه برخى مؤلفان كهن، در آثار رجالى و جز آن به «انساب الاشراف» استناد كرده و از ستايش بلاذرى بازنايستاده‌اند و به قول [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد‌ ‎مرتضى]]، وى مورد اعتماد اهل سنت بوده، بااين‌همه، پنهان نمى‌توان كرد كه «انساب الاشراف» با همه بزرگى و شهرت، در مقايسه با اثر ديگر وى، «[[فتوح البلدان]]» - كه به قول مسعودى در تاريخ فتوحات، از آن بهتر سراغ نداريم<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?sectionNumber=2&pageNumber=14&viewType=html ر.ک: همان، ج1، ص14]</ref> - رواج گسترده‌اى نداشته است. این موضوع به متن اخبار کتاب بى‌ارتباط نيست؛ چه، به‌هرحال این کتاب بسيار بيش از آثار مشابه، مانند [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]]، شامل نزاع‌ها و جنگ‌هاى گسترده داخلى صدر اسلام است و اصحاب حديث، روايت این گونه اخبار را چندان خوش نمى‌داشته‌اند؛ به‌ویژه كه «انساب الاشراف» با توجه به قدمت آن، حاوى برخى اخبار خاص تاريخى موردِ نظر شيعه، مانند يورش به بيت فاطمه زهرا(ع) در جريان بيعت ستاندن برای ابوبكر<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=2&pageNumber=268&viewType=html ر.ک: همان، ج2، ص268]</ref> يا واقعه غدير خم<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=2&pageNumber=356&viewType=html ر.ک: همان، ج2، ص356-357]</ref> و روايات بسيار در فضائل [[امام على(ع)|امیرالمؤمنين على(ع)]]<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=2&pageNumber=347&viewType=html ر.ک: همان، ص347]</ref> يا ذكر مفصل مطاعن عثمان<ref>[https://noorlib.ir/book/view/18878/%D8%AC%D9%85%D9%84-%D9%85%D9%86-%D8%A3%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81?volumeNumber=6&pageNumber=133&viewType=html ر.ک: همان، ج6، ص133]</ref> است كه در بحث‌هاى كلامى بعد، مورد استناد عالمانى چون [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد‌ ‎مرتضى]] از شيعه امامیه قرار گرفته است.


==وضعيت کتاب==
==وضعيت کتاب==
خط ۹۶: خط ۹۵:


==پانویس==
==پانویس==
<references/>
<references />
==منابع‌مقاله==
==منابع‌مقاله==


#مقدمه و متن کتاب؛
#مقدمه و متن کتاب؛
#بجنوردى، سيد‌ ‎كاظم و همكاران (1377)، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى (چاپ دوم)، تهران مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص370، نوشته على بهرامیان.
#بجنوردى، سيد‌ ‎كاظم و همكاران (1377)، دائرةالمعارف بزرگ اسلامى (چاپ دوم)، تهران مركز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص370، نوشته على بهرامیان.
==وابسته‌ها==
== وابسته‌ها ==  
{{وابسته‌ها}}
 
[[أنساب الأشراف]]
 
[[جمهرة أنساب العرب]]
 
[[مناهل الضرب في أنساب العرب]]
 
[[أنساب الخيل في الجاهلية و الإسلام و أخبارها]]
 
[[النسب]]
 
[[نهاية الأرب في معرفة أنساب العرب]]
 
[[جمهرة النسب لإبن الكلبي]]
 
[[جمل من أنساب الأشراف]]
 
[[أنساب الأشراف (5 جلدی)]]
[[أنساب الأشراف (5 جلدی)]]


[[المُحبّر]]
[[نسب فحول الخيل في الجاهلية و الإسلام]]


[[جمهرة النسب]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:علوم کمکی تاریخ]]
[[رده:نسب‌شناسی]]
[[رده:اردیبهشت (1401)]]