متن و ترجمۀ الإسرا إلی مقام الأسری؛ نامۀ سریانیه: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURمتن و ترجمۀ الإسرا إلی مقام الأسریJ1.jpg | عنوان =متن و ترجمۀ الإسرا إلی مقام الأسری | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = ابن عربی، محمد بن علی (نویسنده) الهیاری، امیرحسین (توضیح، ترجمه، حواشی) |زبان | زبا...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[الإسرا إلی المقام الأسری أو كتاب المعراج]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:مقالات(مرداد) باقی زاده]] | [[رده:مقالات(مرداد) باقی زاده]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی نشده2]] | [[رده:مقالات بازبینی نشده2]] |
نسخهٔ ۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۶
متن و ترجمۀ الإسرا إلی مقام الأسری | |
---|---|
پدیدآوران | ابن عربی، محمد بن علی (نویسنده) الهیاری، امیرحسین (توضیح، ترجمه، حواشی) |
ناشر | مولی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1401 |
شابک | 5ـ176ـ339ـ600ـ978 |
کد کنگره | |
متن و ترجمۀ الإسرا إلی مقام الأسری؛ نامۀ سریانیه تألیف محییالدین ابن عربی، توضیح، ترجمه و حواشی امیرحسین الهیاری، کتابی است که در با موضوع عرفان نظری نگاشته شده است.
گزارش کتاب
وقتی ابن عربی در بیستسالگی از نخستین خلوت خود (580 هـ) بیرون آمد، مشغول انواع مکاشفات و الهامات و گشایشها و رؤیاها بود. پدرش او را منکر نمیشد، اما توان درک وی را هم نداشت و چنین بود تا ابنرشد فیلسوف از پدر وی خواست تا این فرزند درخشانآتیه را از نزدیک ببیند. ابن عربی خود این رویداد را چنین توصیف میکند: «وقتی نزد او رفتم، به تحبیب و اکرام من از جای برخاست و من را در آغوش گرفت و گفت: آری؟ً گفتم: آری. و چون درک وی نمودم، بسی شادان شد و من نیز آنگاه گفتم: نه! گرفته شد و رنگ رخسارهاش تیره گشت و تردید کرد و گفت: کشف و الهام را چگونه یافتی؟ آیا همان است که در نظر ماست؟ گفتم: آری و نه! و میان آری و نه، روح از تن میپرد و سر از تن جدا میشود».
ابن عربی این کتاب را در سال 594 هجری و حدود 34 سالگی در فاس نوشته است، پیش از آمدن به مشرق عربی و سکونت در آن. هر حرف و مفهومی در این کتاب، گواه جوانی و جوانمردی او از یکسو و آغاز الهامات وی از سوی دیگر است.
جوانی ابن عربی در این متن آشکارا با کمالطلبی خاص وی درآمیخته و برجسته و روشن است. و این زمانی است که او نیروی بیان خود را در حد توان تقویت کرد و مسلح به سلاح سجع وارد کارزار سخن شد. و جوانی پرنشاط وی در اینجا مزید پرباری نثر اوست. این متن درواقع در سطح متون نادری است که انگیزۀ خوانش را در هر خواننده برمیانگیزد و بهجرئت میتوان گفت تاکنون مانند آن نوشته نشده است. از استعداد شعری وی نیز نباید غافل شد که از همان اوان جوانی، به کار سرایش پرداخت و چه بسیار موشحات ساخت و شعر او جزء میراث جنبش ادبی اندلس است.
این کتاب سیر کمال استعدادی شخصی ابن عربی را از دو منظر ذهنی و زبانی نمودار میسازد و ذاتاً نیز آغاز الهامات خاص وی است. از این متن به بعد، دیگر هرگز حرف به معنا ظلم نمیکند و معنا بر حرف نمیتازد و در نتیجه، لذت ادبی و فکری و روحی برای خواننده مهیا میشود. از نظر سبک و بیان با سایر کتابهای ابن عربی متفاوت است. او متن این اثر را با جملات مسجع و واژگان شیوا تدوین کرده و نیز از نظر مضمون، وحدت موضوع و روانی روایی دارد که تقریباً در این حدود، در سایر آثار ابن عربی موجود نیست؛ زیرا وی در اینجا برخلاف اغلب آثارش بر یک شاخه و حول یک محور متمرکز مانده و گویا میخواست این کتا واقعاً در یادها بماند.
این کتاب جزئیات سفر یک فرد خفته را به آسمانهای هفتگانه و فراتر از آن از زبان سالک ـ یعنی ابن عربی ـ روایت میکند و از منظر تحلیل مضمون میتوان روایت سالک را به یک مقدمه و پنج پاره تقسیم کرد:
در مقدمه ابن عربی تصریح میکند این سفر، یک معراج روحانی است که در خواب اتفاق افتاده و کاملاً با معراج رسول (ص) که سفری محسوس و جسمانی و شامل پیمودن مسافت زمین تا آسمانها و ... بوده، تفاوت دارد.
در پارۀ نخست که شامل پنج باب است، خواننده با شخصیتی به نام «رسول توفیق» آشنا میشود که سالک را از نظر بدنی، علمی و عقیدتی برای عروج آماده میکند و در آسمانهای هفتگانه با او همراه میشود. اگر آمادگی رسول (ص) برای معراج به ظهور جبرئیل و شکافتن سینه محدود میشود؛ ولی بنا بر آنچه ابن عربی میگوید، برای این سفر آمادگی بیشتری میطلبد؛ زیرا باید مسائل اعتقادی را افزون بر آمادگی بدنی که شامل جداشدن از چهارگانۀ خاک، آب، باد و آتش است، فراگیرد و درک کند.
پارۀ دوم روایت اخبار سالک را در آسمانهای هفتگانه بیان میکند. سالک پس از هفت آسمان به سدرة المنتهی میرسد و در مقابل پرتو نوری که او را فراگرفته، ناتوان میایستد. سپس قصد عروج به «ملأ اعلی» میکند که به او گفته میشود: میان تو و آن مقام، حضرت کرسی قرار دارد؛ پس سالک با بالهای اراده به سوی کرسی پرواز میکند و در آنجا با قطب شریعت روبرو میشود.
پارۀ چهارم؛ در اینجا سالک به پنج حضرت ورود میکند، یکی از پس از دیگری؛ قاب قوسین، او ادنی، لوح اعلی، بادها و فریاد جرس. و در هر یک مناجاتی میکند و سخنی میگوید، چیزی میآموزد و او را چیزی میآموزند.
پارۀ پنجم؛ این بخش به شکل یک امتحان آشکار میشود که گویا سالک در آن باید پس از طی تمام مقامات و رؤیت امور پنهان و اسرار نهان، بر مسند پاسخ بنشیند و به سؤالاتی که از او میپرسند، پاسخ دهد. [۱]
پانويس
- ↑ ر.ک: پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات