۱۰۶٬۱۰۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ابنس' به 'ابن س') |
||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
[[کندی، یعقوب بن اسحاق|کندی]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه را برحسب نسبتی که میان نوع و افراد آن وجود دارد، توضیح میدهند و بعید نیست که در این مورد به آراء تمیستیوس نظر داشته بوده باشند. ازسوی دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] برخلاف کندی و اسکندر، مرز مشخصی میان عقل فعال و عقول دیگر نمیکشد، بلکه بیشتر تمایل دارد آنها را از جنسی واحد، لیکن با درجات متفاوتی از تجرد، توصیف کند. به نظر میرسد که وی در این عقیده به تمیستیوس نزدیکتر باشد. از فحوای کلام تمیستیوس چنین بر میآید که او اختلاف عقل بالقوه و عقل فعال را اختلافی ماهوی نمیدانسته است. هر دو عقل در طول حیات با بدن پیوستهاند و پس از مرگ از آن جدا خواهند شد. هرچند جدایی عقل فعال بر عقل بالقوه تقدم دارد. | [[کندی، یعقوب بن اسحاق|کندی]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه را برحسب نسبتی که میان نوع و افراد آن وجود دارد، توضیح میدهند و بعید نیست که در این مورد به آراء تمیستیوس نظر داشته بوده باشند. ازسوی دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] برخلاف کندی و اسکندر، مرز مشخصی میان عقل فعال و عقول دیگر نمیکشد، بلکه بیشتر تمایل دارد آنها را از جنسی واحد، لیکن با درجات متفاوتی از تجرد، توصیف کند. به نظر میرسد که وی در این عقیده به تمیستیوس نزدیکتر باشد. از فحوای کلام تمیستیوس چنین بر میآید که او اختلاف عقل بالقوه و عقل فعال را اختلافی ماهوی نمیدانسته است. هر دو عقل در طول حیات با بدن پیوستهاند و پس از مرگ از آن جدا خواهند شد. هرچند جدایی عقل فعال بر عقل بالقوه تقدم دارد. | ||
در مورد بقای عقل بالقوه پس از مرگ، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] از تمیستیوس هم پیشی میگیرد و عقل بالقوه را در طول حیات فرد نیز از جسم او جدا میداند و باز اگرچه | در مورد بقای عقل بالقوه پس از مرگ، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] از تمیستیوس هم پیشی میگیرد و عقل بالقوه را در طول حیات فرد نیز از جسم او جدا میداند و باز اگرچه ابن سینا رأی اسکندر مبنی بر تعالی عقل فعال را پذیرفته است، در شرح کتاب النفس، مانند تمیستیوس، از شارحانی که عقل فعال را عنصری الٰهی انگاشتهاند، انتقاد میکند که ظاهراً منظور او کسی جز اسکندر نیست. | ||
علاوه بر شروح شناختهشدۀ تمیستیوس بر بعضی از کتب منطقیِ [[ارسطو]]، [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] در مجموعۀ ارسطو عندالعرب، رسالۀ کوتاهی از تمیستیوس با نام «مقاله ثامسطیوس فی الرد على مقسیموس...» منتشر ساخته که در منابع کتابشناختی قدیم، اشارهای به آن نشده است. تمیستیوس در این رساله به رد آراء ماکسیموس(سدۀ 4م) دربارۀ غیر قابل تقلیل بودن اَشکال دوم و سوم قیاس، به شکل اول، پرداخته، و اَشکال دوم و سوم را به شکل اول بازگردانده است. از آنجا که مسئلۀ تقلیل اشکال دوم و سوم قیاس، به شکل نخست، برای مسلمانان مسئلهای آشنا ست، و طبق گزارش بدوی، هنوز متن دیگری که بیانگر چگونگی ورود این بحث به اندیشۀ مسلمانان باشد، در دست نیست، فعلاً میتوان این رساله را به عنوان یکی از مهمترین زمینههای طرح این مسئله در میان منطقیان مسلمان تلقی کرد. | علاوه بر شروح شناختهشدۀ تمیستیوس بر بعضی از کتب منطقیِ [[ارسطو]]، [[بدوی، عبدالرحمن|عبدالرحمان بدوی]] در مجموعۀ ارسطو عندالعرب، رسالۀ کوتاهی از تمیستیوس با نام «مقاله ثامسطیوس فی الرد على مقسیموس...» منتشر ساخته که در منابع کتابشناختی قدیم، اشارهای به آن نشده است. تمیستیوس در این رساله به رد آراء ماکسیموس(سدۀ 4م) دربارۀ غیر قابل تقلیل بودن اَشکال دوم و سوم قیاس، به شکل اول، پرداخته، و اَشکال دوم و سوم را به شکل اول بازگردانده است. از آنجا که مسئلۀ تقلیل اشکال دوم و سوم قیاس، به شکل نخست، برای مسلمانان مسئلهای آشنا ست، و طبق گزارش بدوی، هنوز متن دیگری که بیانگر چگونگی ورود این بحث به اندیشۀ مسلمانان باشد، در دست نیست، فعلاً میتوان این رساله را به عنوان یکی از مهمترین زمینههای طرح این مسئله در میان منطقیان مسلمان تلقی کرد. |