۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'عبد اللّه' به 'عبداللّه') |
||
| (۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
'''اسماعيل بن على بن اسحاق بن ابوسهل بن نوبخت''' ( 237- 311 | '''اسماعيل بن على بن اسحاق بن ابوسهل بن نوبخت''' (237- 311 ه ق) از بزرگان و اعیان و وجوه شیعه امامیه، و از پیشوایان علم و فلسفه و از اعلام و برجستگان متکلمان در قرن سوم و چهارم هجرى. | ||
علاوه بر آشنایى با فلسفه و کلام، به فقه و حدیث نیز آشنایى داشت و همه علوم و دانشهاى زمان خود را دارا و در عین حال شاعر و ادیب نیز بود. ابوسهل مردى کریم و از پیشوایان بارز شیعه و از مقربان دربار عباسى به شمار مىرفت و او را در فلسفه و کلام، مکتب و روش خاصى بود که مدتها پابرجا ماند و زمانى دراز افکار او در اغلب جوامع فرهنگى بررسى مىشد. گروهى از علما و دانشمندان از مکتب او استفادهها کردند و از منبع دانش وى سیراب شدند و پس از او از اعلام عصر خود در دانش و معرفت به شمار رفتند و در رأس نهضت فکرى قرن چهارم هجرى قرار گرفتند. | علاوه بر آشنایى با فلسفه و کلام، به فقه و حدیث نیز آشنایى داشت و همه علوم و دانشهاى زمان خود را دارا و در عین حال شاعر و ادیب نیز بود. ابوسهل مردى کریم و از پیشوایان بارز شیعه و از مقربان دربار عباسى به شمار مىرفت و او را در فلسفه و کلام، مکتب و روش خاصى بود که مدتها پابرجا ماند و زمانى دراز افکار او در اغلب جوامع فرهنگى بررسى مىشد. گروهى از علما و دانشمندان از مکتب او استفادهها کردند و از منبع دانش وى سیراب شدند و پس از او از اعلام عصر خود در دانش و معرفت به شمار رفتند و در رأس نهضت فکرى قرن چهارم هجرى قرار گرفتند. | ||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
از شاگردان معروف او یکى ابوحسین على بن | از شاگردان معروف او یکى ابوحسین على بن عبداللّه بن وصیف معروف به الناشى الاصغر متولد به سال 271 و متوفى به سال 360 یا 366 هجرى است که متکلم و شاعر معروفى بود و اشعار خود را در مسجد کوفه املا مىکرد و متنبى شاعر به هنگام کودکى از مجلس او استفاده کرده و از اشعارى که ابوحسین در مدح امیر المؤمنین على(ع) سروده بود و بر حاضران املا مىکرد، نسخهاى براى خود نوشته بود. | ||
دیگر از شاگردان او ابوجیش مظفر بن محمد بن احمد بلخى متکلم است که در سال 367 هجرى وفات کرد، او استاد شیخ مفید بود و کتابهایى در کلام و غیره دارد. | دیگر از شاگردان او ابوجیش مظفر بن محمد بن احمد بلخى متکلم است که در سال 367 هجرى وفات کرد، او استاد شیخ مفید بود و کتابهایى در کلام و غیره دارد. | ||
| خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
==در کلام بزرگان== | ==در کلام بزرگان== | ||
نجاشى و شیخ طوسى و علامه حلى، هریک اسماعیل را چنین توصیف کردهاند که: «او شیخ متکلمان از اصحاب ما بود. او را در امور دنیا و دین جلالت و عظمتى بود، روشى چون روش وزیران همراه با جلالت کاتبان و دبیران داشت. » الندیم درباره او چنین گفته است: «او از بزرگان شیعه بود و ابوالحسین ناشى مىگفت که اسماعیل استاد او و مردى فاضل و عالم و متکلم بود و مجلسى داشت که گروهى از متکلمان در آن حاضر مىشدند. » الندیم این نظریه را در مورد مهدى منتظر بدو نسبت داده است که مىگفت «به امامت محمد بن الحسن معتقدم ولى در دوران غیبت خود وفات کرد و فرزندش جانشین او شد و این ترتیب یعنى انتقال امامت از پدر به فرزند ادامه خواهد یافت تا زمانى که خدا فرمان خود را در ظهور او به مرحله اجرا درآورد. » | نجاشى و شیخ طوسى و علامه حلى، هریک اسماعیل را چنین توصیف کردهاند که: «او شیخ متکلمان از اصحاب ما بود. او را در امور دنیا و دین جلالت و عظمتى بود، روشى چون روش وزیران همراه با جلالت کاتبان و دبیران داشت.» الندیم درباره او چنین گفته است: «او از بزرگان شیعه بود و ابوالحسین ناشى مىگفت که اسماعیل استاد او و مردى فاضل و عالم و متکلم بود و مجلسى داشت که گروهى از متکلمان در آن حاضر مىشدند.» الندیم این نظریه را در مورد مهدى منتظر بدو نسبت داده است که مىگفت «به امامت محمد بن الحسن معتقدم ولى در دوران غیبت خود وفات کرد و فرزندش جانشین او شد و این ترتیب یعنى انتقال امامت از پدر به فرزند ادامه خواهد یافت تا زمانى که خدا فرمان خود را در ظهور او به مرحله اجرا درآورد.» | ||
صاحب کتاب خاندان نوبختى پس از ذکر این نظریه چنین افزوده است: «صحت نسبت این رأى به این شکل به ابوسهل شاید محل تردید باشد، چه علاوه بر آنکه در هیچیک از کتب شیعه ذکرى از آن نیست قطعهاى که شیخ صدوق در اکمال الدّین از کتاب التنبیه ابوسهل که در باب امامت بوده نقل مىکند با رأى علماى امامیه اثنىعشریه در خصوص غیبت تفاوتى ندارد؛ بلکه مىتوان گفت که ابوسهل که از شهادتدهندگان به ولادت و رؤیت و غیبت امام دوازدهم و از تصویبکنندگان مقام نیابت و وکالت شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى بود، از بزرگترین کسانى است که مسئله غیبت را موافق عقیده امامیه دفاع و تقریر و در کتب خود مدون کرده است و بعد از او علماى دیگر این فرقه در این طریق هم از او پیروى نمودهاند و اگر هم، چنان عقیدهاى را که الندیم به او نسبت مىدهد، در اول کار اظهار کرده بوده به اقرب احتمالات بعدها به تصحیح آن پرداخته و رأیى را که جمهور امامیه پذیرفتهاند بیان و دفاع کرده است. | صاحب کتاب خاندان نوبختى پس از ذکر این نظریه چنین افزوده است: «صحت نسبت این رأى به این شکل به ابوسهل شاید محل تردید باشد، چه علاوه بر آنکه در هیچیک از کتب شیعه ذکرى از آن نیست قطعهاى که شیخ صدوق در اکمال الدّین از کتاب التنبیه ابوسهل که در باب امامت بوده نقل مىکند با رأى علماى امامیه اثنىعشریه در خصوص غیبت تفاوتى ندارد؛ بلکه مىتوان گفت که ابوسهل که از شهادتدهندگان به ولادت و رؤیت و غیبت امام دوازدهم و از تصویبکنندگان مقام نیابت و وکالت شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى بود، از بزرگترین کسانى است که مسئله غیبت را موافق عقیده امامیه دفاع و تقریر و در کتب خود مدون کرده است و بعد از او علماى دیگر این فرقه در این طریق هم از او پیروى نمودهاند و اگر هم، چنان عقیدهاى را که الندیم به او نسبت مىدهد، در اول کار اظهار کرده بوده به اقرب احتمالات بعدها به تصحیح آن پرداخته و رأیى را که جمهور امامیه پذیرفتهاند بیان و دفاع کرده است. | ||
الندیم این حکایت را نقل مىکند و مىگوید: «ابو جعفر محمد بن على شلمغانى گمراه، معروف به ابن العزاقر نامهاى به ابوسهل اسماعیل نوشت و او را دعوت به آشوب کرد و وعده داد که معجزهاى نیز به او نشان دهد و کارهاى عجیب و غریبى هم نمایش دهد. اتفاقا چون پیش سر ابوسهل مو نداشت، به قاصد شلمغانى گفت نمىفهمم که معجزه چیست؟ به رفیقت بگو که موى این قسمت از سرم را برویاند تا من به او ایمان بیاورم، آن قاصد رفت و دیگر برنگشت. » | الندیم این حکایت را نقل مىکند و مىگوید: «ابو جعفر محمد بن على شلمغانى گمراه، معروف به ابن العزاقر نامهاى به ابوسهل اسماعیل نوشت و او را دعوت به آشوب کرد و وعده داد که معجزهاى نیز به او نشان دهد و کارهاى عجیب و غریبى هم نمایش دهد. اتفاقا چون پیش سر ابوسهل مو نداشت، به قاصد شلمغانى گفت نمىفهمم که معجزه چیست؟ به رفیقت بگو که موى این قسمت از سرم را برویاند تا من به او ایمان بیاورم، آن قاصد رفت و دیگر برنگشت.» | ||
دو شاعر مشهور بحترى و ابن الرومى معاصر ابوسهل بودند و بحترى مدیحههایى درباره ابوسهل و پسرش اسحاق دارد. ابن الرومى هم بر سفره خاندان نوبخت بزرگ شده بود و مخصوصا از دستگاه ابوسهل و برادرش ابوجعفر استفادهها کرده بود. | دو شاعر مشهور بحترى و ابن الرومى معاصر ابوسهل بودند و بحترى مدیحههایى درباره ابوسهل و پسرش اسحاق دارد. ابن الرومى هم بر سفره خاندان نوبخت بزرگ شده بود و مخصوصا از دستگاه ابوسهل و برادرش ابوجعفر استفادهها کرده بود. | ||
| خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب | نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، جاپ یکم، 1367ش. | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||