۱۱۸٬۷۱۶
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
'''التلقین فی الفقه المالکی'''، نوشته [[قاضی عبد الوهاب، عبد الوهاب بن علی|ابومحمد عبدالوهاب بن علی بن نصر بغدادی]] (362-422ق)، یک دوره کامل از فروعات فقهی مذهب مالکی را به اختصار دربردارد. در حاشیه این نسخه چاپی، «تحصیل ثلج الیقین فی حلّ معقّدات التلقین» نوشته [[ابوالفضل سجلماسی]] درج شده، که شرحی بر متن التقین است. این دو کتاب به قلم [[حسنی تطوانی، محمد بو خبزه|ابو اویس محمد بو خُبزه حسنی تطوانی]] و [[ابوالفضل بدر بن عبدالإله عمرانی طنجی]]، تصحیح و پژوهش شدهاند. | '''التلقین فی الفقه المالکی'''، نوشته [[قاضی عبد الوهاب، عبد الوهاب بن علی|ابومحمد عبدالوهاب بن علی بن نصر بغدادی]] (362-422ق)، یک دوره کامل از فروعات فقهی مذهب مالکی را به اختصار دربردارد. در حاشیه این نسخه چاپی، «تحصیل ثلج الیقین فی حلّ معقّدات التلقین» نوشته [[ابوالفضل سجلماسی]] درج شده، که شرحی بر متن التقین است. این دو کتاب به قلم [[حسنی تطوانی، محمد بو خبزه|ابو اویس محمد بو خُبزه حسنی تطوانی]] و [[ابوالفضل بدر بن عبدالإله عمرانی طنجی]]، تصحیح و پژوهش شدهاند. | ||
التلقین از نیکوترین کوتاهنوشتهایی است که قاضی عبدالوهاب در فقه مالکی نگاشته است. عالمانی چون ابن کثیر کتاب او را برای طلبهها منبع شمردهاند. نویسنده در این اثر از روش ابن جلّاب در کتاب «التفریع» تأثیر پذیرفته است و همچون استادش، راه و روش عالمان بغداد را نپیموده است؛ آنان در تدریس فقه، به مذهب خود بسنده نمیکردند و آرای مذاهب دیگر را آورده، دیدگاه خود را در پایان بیان مینمودند. اما [[قاضی عبد الوهاب، عبد الوهاب بن علی|عبدالوهاب]] در التقین به ذکر دیدگاه خود در مذهب مالکی بسنده نموده و حتی آرای عالمان دیگر همین مذهب را نیز ذکر نکرده است. البته در کتاب او بدون تصریح به آرای مذاهب دیگر، اشاراتی به آنها دیده میشود. دقت و نکتهسنجی در تعابیر، کتاب او را به جایگاهی رسانده است که عالمی چون «قرافی» التلقین را یکی از پنج کتابی برشمرده است که فقه مالکی را استوار نموده است. او در کتابش «الذخیرة» مینویسد: «من با گزینش خود، خواستهام متن پنج کتابی را که مالکیهای شرق و غرب عالَم به آنها توجه تام دارند؛ یعنی «المدونة»، «الجواهر»، «التلقین»، «الجلاب» و «الرسالة»، به گونهای گردآورده و مرتب سازم که هر فرع فقهی در زیر اصل و مرکزش جای گیرد». شرح جامع و کاملی از التلقین به دست [[تمیمی مارزی]] (453-536ق) انجام یافته است. البته، خود [[قاضی عبد الوهاب، عبد الوهاب بن علی|قاضی عبدالوهاب]] «التلقین» را ناتمام شرح نموده است.<ref>ر.ک: تمیمی مازری، محمد بن علی، ص26-24</ref> | التلقین از نیکوترین کوتاهنوشتهایی است که قاضی عبدالوهاب در فقه مالکی نگاشته است. عالمانی چون ابن کثیر کتاب او را برای طلبهها منبع شمردهاند. نویسنده در این اثر از روش ابن جلّاب در کتاب «التفریع» تأثیر پذیرفته است و همچون استادش، راه و روش عالمان بغداد را نپیموده است؛ آنان در تدریس فقه، به مذهب خود بسنده نمیکردند و آرای مذاهب دیگر را آورده، دیدگاه خود را در پایان بیان مینمودند. اما [[قاضی عبد الوهاب، عبد الوهاب بن علی|عبدالوهاب]] در التقین به ذکر دیدگاه خود در مذهب مالکی بسنده نموده و حتی آرای عالمان دیگر همین مذهب را نیز ذکر نکرده است. البته در کتاب او بدون تصریح به آرای مذاهب دیگر، اشاراتی به آنها دیده میشود. دقت و نکتهسنجی در تعابیر، کتاب او را به جایگاهی رسانده است که عالمی چون «قرافی» التلقین را یکی از پنج کتابی برشمرده است که فقه مالکی را استوار نموده است. او در کتابش «الذخیرة» مینویسد: «من با گزینش خود، خواستهام متن پنج کتابی را که مالکیهای شرق و غرب عالَم به آنها توجه تام دارند؛ یعنی «المدونة»، «الجواهر»، «التلقین»، «الجلاب» و «الرسالة»، به گونهای گردآورده و مرتب سازم که هر فرع فقهی در زیر اصل و مرکزش جای گیرد». شرح جامع و کاملی از التلقین به دست [[مازری، محمد بن علی|تمیمی مارزی]] (453-536ق) انجام یافته است. البته، خود [[قاضی عبد الوهاب، عبد الوهاب بن علی|قاضی عبدالوهاب]] «التلقین» را ناتمام شرح نموده است.<ref>ر.ک: تمیمی مازری، محمد بن علی، ص26-24</ref> | ||
مباحث کتاب عبارتند از: «طهارت؛ نماز؛ جنازهها؛ زکات، روزه؛ اعتکاف؛ مناسک حج؛ جهاد؛ قَسمها و نذرها؛ قربانی و عقیقه؛ نکاح، طلاق؛ داد و ستدها؛ اجاره؛ حجر و تفلیس؛ شفعه و قسمت؛ جنایات، قصاص و دیه؛ حدود؛ قطع؛ داوری و شهادات؛ اَحباس، وقفها، صدقهها، بخششها، وصیتها؛ فریضهها و میراثها». | مباحث کتاب عبارتند از: «طهارت؛ نماز؛ جنازهها؛ زکات، روزه؛ اعتکاف؛ مناسک حج؛ جهاد؛ قَسمها و نذرها؛ قربانی و عقیقه؛ نکاح، طلاق؛ داد و ستدها؛ اجاره؛ حجر و تفلیس؛ شفعه و قسمت؛ جنایات، قصاص و دیه؛ حدود؛ قطع؛ داوری و شهادات؛ اَحباس، وقفها، صدقهها، بخششها، وصیتها؛ فریضهها و میراثها». |