غروب زیستجهان ایرانی در گفتگو با نسلهای بیتاریخ: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''غروب زیستجهان ایرانی در گفتگو با نسلهای بیتاریخ''' تألیف بیژن عبدالکریمی به کوشش بهاره | '''غروب زیستجهان ایرانی در گفتگو با نسلهای بیتاریخ''' تألیف [[عبدالکریمی، بیژن|بیژن عبدالکریمی]] به کوشش [[نوذری، بهاره|بهاره نوذری]]، این مجموعه حکایتکنندۀ نهاییترین کوششها برای یافتن یا شاید بتوان گفت خلق زبانی برای گفتگو با نسلهایی ناهمزبان، در جهانی بینشانه، از جانب اندیشهای نامعاصر با مخاطبانی ناهمدل، خودگریز و خودستیز است. این کتاب نشاندهندۀ آخرین مقاومتها در برابر نیهیلیسم، انحطاط و تأخر تاریخی جامعه و نسلهای جدید و بی تاریخ ماست. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب از 21 فصل تشکیل شده است. | کتاب از 21 فصل تشکیل شده است. |
نسخهٔ ۱۴ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۱۴
غروب زیستجهان ایرانی در گفتگو با نسلهای بیتاریخ | |
---|---|
پدیدآوران | عبدالکریمی، بیژن (نویسنده) نوذری، بهاره (به کوشش) |
ناشر | نقد فرهنگ |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ |
شابک | 1ـ69ـ7919ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
غروب زیستجهان ایرانی در گفتگو با نسلهای بیتاریخ تألیف بیژن عبدالکریمی به کوشش بهاره نوذری، این مجموعه حکایتکنندۀ نهاییترین کوششها برای یافتن یا شاید بتوان گفت خلق زبانی برای گفتگو با نسلهایی ناهمزبان، در جهانی بینشانه، از جانب اندیشهای نامعاصر با مخاطبانی ناهمدل، خودگریز و خودستیز است. این کتاب نشاندهندۀ آخرین مقاومتها در برابر نیهیلیسم، انحطاط و تأخر تاریخی جامعه و نسلهای جدید و بی تاریخ ماست.
ساختار
کتاب از 21 فصل تشکیل شده است.
گزارش کتاب
چند دههای است که ما مسلمانان به طور کلی و ما ایرانیان به طور خاص، همچون بخش اعظم جهان غیرغربی، با دومین شکاف تمدنی و گسست تاریخی خویش روبروییم. اگر جامعه، فرهنگ و تمدن ما ایرانیان بعد از نخستین مواجهههای خود با تمدن جدید و نوظهور غربی، از زمان حضور پرتغالیها در جزایر خلیج فارس و سپس بعد از شکستهای سنگین ایرانیان در جنگهای ایران و روس و بهویژه از اواخر قرن نوزدهم به اینسو بهتدریج با سنت تاریخی و میراث فرهنگیاش گسست تاریخی عظیمی پیدا کرد و تمام برجوباروهای ستبر عالم سنتاش بر سرش ویران شد، در چند دهۀ اخیر شاهد ظهور و وقوع دومین گسست و شکاف تاریخی و تمدنی خود هستیم. در چند دهۀ گذشته به دلایل گوناگون تاریخی از جمله دومین انقلاب صنعتی در حوزههای تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی، گسترش روند جهانیشدن، فروپاشی همۀ نظامهای انتولوژیک، متافیزیکی، تئولوژیک و ایدئولوژیک و بسط نیهیلیسم و فروپاشی بنیاد نظامهای ارزشی و اخلاقی در سراسر جهان، در ایران نیز شاهد ظهور نسلهای کاملاً جدیدی هستیم که با نسلهای گذشته تفاوت بسیار چشمگیری داشته، میان آنها با سنن دینی و معنوی و مآثر فرهنگی و تاریخیشان گسست و شکافی معنادار و تأملبرانگیز ظهور یافته است. به دلیل همین گسست و انقطاع با سنن و میراثهای تاریخی است که نسلهای جدید در سراسر جهان بیگذشتهاند و چون هرگونه امید و اتوپیایی برای آینده ندارند، فاقد آیندهاند. به دلیل همین بیگذشته و بیآیندهبودن نسلهای جدید، در معنای بیارتباطبودن با میراث گذشته و نیز بیاتوپیلبودن است که نویسنده آنها را «نسلهای بیتاریخ» نام نهاده است؛ نسلهایی که صرفاً در «اکنون» و در «زمان حال» مأوا گزیدهاند.
ظهور نسلهای جدید نه امری صرفاً روانشناختی و حاصل تحولات نسلی است و نه امری صرفاً جامعهشناختی یا سیاسی که نتیجۀ شرایط خاص اجتماعی و سیاسی ایرانیان باشد، بلکه آن را باید عمدتاً حاصل تحولات انتولوژیک، آنتوپولوژیک و اگزیستانسیالیستی دانست که نتیجۀ گسترش مدرنیته، ظهور شرایط پسامدرنیته و حاصل بسط و سیارهایشدن تمدن جهان غربی است. ظهور این نسلهای جدید در ایران نسبتاً جدیدی دارد که جامعه، فرهنگ و هویت تاریخی ما را با مسائل اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و حتی سیاسی ناشناختهای روبرو خواهد کرد که نه نهادهای سنتی و حوزوی ما و نه دانشگاهها و روشنفکرانمان هیچکدام آمادگی مواجهه با این مسائل را ندارند. مواجهه با این نسلهای جدید و گسست تاریخی آنها نیازمند نه مواجههای سیاسی، پلیسی و امنیتی، بلکه درکی پدیدارشناختی و مواجههای حکمی و فلسفی است؛ یعنی نیازمند همان چیزی است که در جامعۀ ما بهشدت غایب است.
نسلهای جدید با نسلهای گذشته و تغییراتی که در جامعه و جهان ایرانی رخ میدهد، در معنایی بیشتر به غروب زیستجهان ایرانی شاهد خواهند بود. اما سؤال اینجاست که آیا در پشت این غروب و نقشهبرداری نسلهای جدید، امید به یافتن یک آینده تازه و واقعی وجود دارد؟ آیا مانند برخی از شاعران و متفکران میتوان در تاریکی توازنی را احساس کرد؟ آیا در این دوران بینشانه و در عصر سرگردانی ما همچنان میتوانیم نشانهها را جستجو کرد و از آنها سخن گفت؟
هیچچیز دشوارتر از سخنگفتن با ناهمزبانان و ناهمزمانان نیست و ما با نسلهای معاصر نامعاصر و با همزمانان ناهمزمان روبروییم. این مجموعه حاصل و تجسم کوششهای بسیار برای سخنگفتن با نسلی است که هیچ زمینه و زبان مشترکی با آنان وجود ندارد و زمین زیرپایش سست و بیاعتماد شده، همۀ مفروضات و مقولات مشترک حاصل از سنت و میراث تاریخی برای برخورداری از زبانی مشترک با آنان محل شک و تردید و حتی انکار واقع شده است. این دفتر را میتوان «گفتگو با نسلهای بیتاریخ» یا بهتر است بگوییم «در راه گفتگو با نسلهای بیتاریخ» دانست. این مجموعه حکایتکنندۀ نهاییترین کوششها برای یافتن یا شاید بتوان گفت خلق زبانی برای گفتگو با نسلهایی ناهمزبان، در جهانی بینشانه، از جانب اندیشهای نامعاصر با مخاطبانی ناهمدل، خودگریز و خودستیز است. این کتاب نشاندهندۀ آخرین مقاومتها در برابر نیهیلیسم، انحطاط و تأخر تاریخی جامعه و نسلهای جدید و بی تاریخ ماست.
به دیگر سخن این کتاب کوششی است به منظور پاسداشت میراث قابل توجه نظری و فلسفی و نگهداری از تجربیات شکلگیری دیالوگهای حقیقی بسیار شایستهای که در فضای مجازی ظهور یافت؛ تجربیاتی که شاید بتوان مدعی شد در سراسر فضای مجازی ایرانی کمنظیر بوده است.[۱]
پانويس