ابن قارح‌، على‌ بن‌ منصور: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ص‌)' به '(ص‌)')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۴: خط ۷۴:


درباره مذهب‌ او نیز چیزی دانسته‌ نیست‌. اما از مقدمه رساله الغفران‌ و ستایش‌های [[ابوالعلاء معری]] از او و نیز متن‌ رساله‌اش‌ که‌ آکنده‌ از مدح‌ و ستایش‌ رسول‌ اکرم‌(ص‌) و بیان‌ فضایل‌ اصحاب‌ او و استشهاد به‌ آیات‌ قرآن‌ و اظهار تنفر نسبت‌ به‌ زنادقه‌ و بى‌دینان‌ است‌، چنین‌ برمى‌آید که‌ ظاهراً به‌ اساس‌ شریعت‌ پای بند بوده‌ است‌. اما طه‌ حسین‌ با قاطعیت‌ و تأکید بسیار او را زندیق‌ محض‌ و مى‌خواره‌ای حریص‌ دانسته‌ است‌.
درباره مذهب‌ او نیز چیزی دانسته‌ نیست‌. اما از مقدمه رساله الغفران‌ و ستایش‌های [[ابوالعلاء معری]] از او و نیز متن‌ رساله‌اش‌ که‌ آکنده‌ از مدح‌ و ستایش‌ رسول‌ اکرم‌(ص‌) و بیان‌ فضایل‌ اصحاب‌ او و استشهاد به‌ آیات‌ قرآن‌ و اظهار تنفر نسبت‌ به‌ زنادقه‌ و بى‌دینان‌ است‌، چنین‌ برمى‌آید که‌ ظاهراً به‌ اساس‌ شریعت‌ پای بند بوده‌ است‌. اما طه‌ حسین‌ با قاطعیت‌ و تأکید بسیار او را زندیق‌ محض‌ و مى‌خواره‌ای حریص‌ دانسته‌ است‌.
==شعر==
==شعر==


خط ۹۲: خط ۹۰:
ابن‌ قارح‌ نامه خود را با حمد و ثنای پروردگار و اظهار شوق‌ و تمایل‌ به‌ دیدار ابوالعلاء آغاز کرده‌ و سپس‌ زبان‌ به‌ انتقاد از ادبا و شعرایى‌ چون‌ بشار بن‌ برد، متنّبى‌، ابن‌ راوندی، ابن‌ رومى‌، ابوتمام‌، حلاج‌ و دیگران‌ گشوده‌ و بى‌اعتنایى‌ ایشان‌ نسبت‌ به‌ امور دین‌ و هوسرانى‌ و مى‌گساری‌های آنان‌ را مورد نکوهش‌ قرار داده‌ و آنان‌ را مخلد در آتش‌ جهنم‌ دانسته‌ است‌.
ابن‌ قارح‌ نامه خود را با حمد و ثنای پروردگار و اظهار شوق‌ و تمایل‌ به‌ دیدار ابوالعلاء آغاز کرده‌ و سپس‌ زبان‌ به‌ انتقاد از ادبا و شعرایى‌ چون‌ بشار بن‌ برد، متنّبى‌، ابن‌ راوندی، ابن‌ رومى‌، ابوتمام‌، حلاج‌ و دیگران‌ گشوده‌ و بى‌اعتنایى‌ ایشان‌ نسبت‌ به‌ امور دین‌ و هوسرانى‌ و مى‌گساری‌های آنان‌ را مورد نکوهش‌ قرار داده‌ و آنان‌ را مخلد در آتش‌ جهنم‌ دانسته‌ است‌.


سپس‌ از ابوالعلاء درباره زندقه‌، تصوف‌، فقه‌، نحو و امور دین‌ استفسار کرده‌، پس‌ از شرح‌ مختصری از زندگى‌ خود و شکوه‌ از روزگار، نامه‌اش‌ را به‌ پایان‌ مى‌برد.
سپس‌ از [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] درباره زندقه‌، تصوف‌، فقه‌، نحو و امور دین‌ استفسار کرده‌، پس‌ از شرح‌ مختصری از زندگى‌ خود و شکوه‌ از روزگار، نامه‌اش‌ را به‌ پایان‌ مى‌برد.


ابوالعلاء در رساله الغفران‌ ابتدا او را در یک‌ سفر رؤیایى‌ به‌ عالم‌ آخرت‌ برده‌، با سیر و سیاحتى‌ در اطراف‌ بهشت‌ و جهنم‌ به‌ دیدار شعرا و ادبایى‌ که‌ ابن‌ قارح‌ اهل‌ دوزخ‌ خوانده‌ بود، مى‌برد و او برخلاف‌ انتظار، آنان‌ را در بهشت‌ مى‌یابد. بدین‌سان‌ ابوالعلاء با استهزاء به‌ او یادآور مى‌شود که‌ اینگونه‌ مسائل‌ عمیق‌تر از آن‌ است‌ که‌ او مى‌پندارد. پس‌ از آن‌ در بخش‌ دیگر رساله الغفران‌، ابوالعلاء به‌ پرسش‌هایى‌ که‌ وی در نامه‌اش‌ مطرح‌ ساخته‌ و صرفاً مباحثى‌ کلامى‌، فلسفى‌ و لغوی است‌، پاسخ‌ مى‌گوید.
[[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] در [[رسالة الغفران: کتاب بخشش|رساله الغفران‌]] ابتدا او را در یک‌ سفر رؤیایى‌ به‌ عالم‌ آخرت‌ برده‌، با سیر و سیاحتى‌ در اطراف‌ بهشت‌ و جهنم‌ به‌ دیدار شعرا و ادبایى‌ که‌ ابن‌ قارح‌ اهل‌ دوزخ‌ خوانده‌ بود، مى‌برد و او برخلاف‌ انتظار، آنان‌ را در بهشت‌ مى‌یابد. بدین‌سان‌ [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] با استهزاء به‌ او یادآور مى‌شود که‌ اینگونه‌ مسائل‌ عمیق‌تر از آن‌ است‌ که‌ او مى‌پندارد. پس‌ از آن‌ در بخش‌ دیگر [[رسالة الغفران: کتاب بخشش|رساله الغفران‌]]، [[ابوالعلاء معری، احمد بن عبدالله|ابوالعلاء]] به‌ پرسش‌هایى‌ که‌ وی در نامه‌اش‌ مطرح‌ ساخته‌ و صرفاً مباحثى‌ کلامى‌، فلسفى‌ و لغوی است‌، پاسخ‌ مى‌گوید.


«رساله» ابن‌ قارح‌ که‌ ویژگی‌های نثر آن‌ روزگار را در بردارد، در قالب‌ عباراتى‌ مسجع‌ و گاه‌ فنى‌ نگارش‌ یافته‌ است‌.
«رساله» ابن‌ قارح‌ که‌ ویژگی‌های نثر آن‌ روزگار را در بردارد، در قالب‌ عباراتى‌ مسجع‌ و گاه‌ فنى‌ نگارش‌ یافته‌ است‌.


این‌ «رساله‌» در مجموعه رسائل‌ البلغاء، به‌ کوشش‌ محمد کردعلى‌ در قاهره‌ (1331ق‌/ 1913م‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. همچنین‌ کامل‌ کیلانى‌ آن‌ را در جزء سوم‌ رساله الغفران‌ در 1925م‌ و عائشه‌ عبدالرحمان‌ در 1963 و 1969م‌ ضمن‌ همان‌ رساله‌ در قاهره‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌اند.<ref>فاتحى‌ نژاد، عنایت‌الله؛ حجت‌ جلالى‌، عباس‌، ج4، ص432-431</ref>.
این‌ «رساله‌» در مجموعه رسائل‌ البلغاء، به‌ کوشش‌ [[کردعلی، محمد|محمد کردعلى‌]] در قاهره‌ (1331ق‌/ 1913م‌) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. همچنین‌ کامل‌ کیلانى‌ آن‌ را در جزء سوم‌ رساله الغفران‌ در 1925م‌ و عائشه‌ عبدالرحمان‌ در 1963 و 1969م‌ ضمن‌ همان‌ رساله‌ در قاهره‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌اند.<ref>فاتحى‌ نژاد، عنایت‌الله؛ حجت‌ جلالى‌، عباس‌، ج4، ص432-431</ref>.