ابن بهلول، احمد بن اسحاق: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
وی در انبار (عراق)،(231ق) زاده شد. پدرش از حافظان بزرگ بود كه ابن عیینه و طبقهاش را دریافته بود و برادرش بهلول نیز محدثى معتبر بود كه از سعید بن منصور و طبقهاش روایت مىكرد. | وی در انبار (عراق)،(231ق) زاده شد. پدرش از حافظان بزرگ بود كه ابن عیینه و طبقهاش را دریافته بود و برادرش بهلول نیز محدثى معتبر بود كه از سعید بن منصور و طبقهاش روایت مىكرد. | ||
==مشایخ== | ==مشایخ== | ||
ابن بهلول از پدرش اسحاق، ابراهیم بن سعید | ابن بهلول از پدرش اسحاق، [[ابراهیم بن سعید جوهری]]، [[محمد بن زنبور مكى]]، [[ابویعقوب ذورقى]]، [[محمد بن مثنى]]، [[ابوسعید اشج]]، [[مؤمل بن اهاب]]، [[ابوهشام رفاعى]]، [[سفیان بن محمد مصیصى]]، [[سعید بن یحیى اموی]]، عبدالرحمان بن یونس رقى و ابوعبیدة بن ابى السفر حدیث شنید. وی از ابوكریب نیز یك حدیث نقل كرده است. | ||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
محمد بن اسماعیل | [[محمد بن اسماعیل وراق]]، [[ابوحفص بن شاهین]]، [[ابوالحسن جراحى]]، [[دارقطنی، علی بن عمر|ابوالحسن دارقطنى]]، ابو طاهر مخلص و دیگران از او روایت كردهاند. | ||
==مناصب== | ==مناصب== | ||
ابن بهلول در 276ق/889م از سوی موفق بالله، نایب الخلافه معتمد عباسى به قضای انبار، هیت و طریق الفرات گمارده شد. در عهد معتضد نیز در همین مقام بود. در 292ق قضای نواحى جبل را نیز به وی سپردند و در 296ق، پس از توطئه ابن معتز كه بر ضد مقتدر ترتیب یافته بود، قاضى مدینة المنصور گشت و حدود 20 سال در آن مقام بود. به علاوه قضای طسوجى، قطربُل، مسكن، انبار، هیت و طریق الفرات و پس از مدتى قضای اهواز نیز به وی تعلق داشت. | ابن بهلول در 276ق/889م از سوی موفق بالله، نایب الخلافه معتمد عباسى به قضای انبار، هیت و طریق الفرات گمارده شد. در عهد معتضد نیز در همین مقام بود. در 292ق قضای نواحى جبل را نیز به وی سپردند و در 296ق، پس از توطئه ابن معتز كه بر ضد مقتدر ترتیب یافته بود، قاضى مدینة المنصور گشت و حدود 20 سال در آن مقام بود. به علاوه قضای طسوجى، قطربُل، مسكن، انبار، هیت و طریق الفرات و پس از مدتى قضای اهواز نیز به وی تعلق داشت. | ||
==ویژگی اخلاقی== | ==ویژگی اخلاقی== | ||
آزادگى و امانت ابن بهلول در امر قضا معروف است، چنانكه وقتى مادر مقتدر خلیفه، یك قطعه زمین وقفى را كه شرعاً قابل خرید و فروش نبود، خریداری كرده بود، خواست تا وقفنامه را كه در دفتر موقوفات و نزد ابن بهلول بود پاره كند و موقوفه را متصرف شود. ابن بهلول در برابر مادر خلیفه ایستاد و از سپردن دفتر موقوفات سربازد زد و تهدید كرد كه از كار كناره خواهد گرفت. وی توانست در زمان حامد بن عباس از ابن فرات و در زمان ابن فرات از على بن عیسى كه متهم به طرفداری از قرمطیان بودند دفاع كند. همچنین در امر حسین بن منصور | آزادگى و امانت ابن بهلول در امر قضا معروف است، چنانكه وقتى مادر مقتدر خلیفه، یك قطعه زمین وقفى را كه شرعاً قابل خرید و فروش نبود، خریداری كرده بود، خواست تا وقفنامه را كه در دفتر موقوفات و نزد ابن بهلول بود پاره كند و موقوفه را متصرف شود. ابن بهلول در برابر مادر خلیفه ایستاد و از سپردن دفتر موقوفات سربازد زد و تهدید كرد كه از كار كناره خواهد گرفت. وی توانست در زمان حامد بن عباس از ابن فرات و در زمان ابن فرات از على بن عیسى كه متهم به طرفداری از قرمطیان بودند دفاع كند. همچنین در امر [[حلاج، حسین بن منصور|حسین بن منصور حلاج]]، او را به عنوان قاضى احضار كردند. وی گفت به آنچه درباره حلاج شایع كردهاند، نمىتوان استناد كرد، برای اثبات جرایم منسوب به حلاج یا باید شهود معتبر وجود داشته باشند و یا خود وی بدان اقرار كند و چون هیچكدام از این دو، حاصل نبود، از فتوا دادن به كفر حلاج خودداری كرد. از داستان گفتوگوهای وی با [[طبری، محمد بن جریر بن یزید|محمد بن جریر طبری]] برمىآید كه ابن بهلول خویشتن را در دانش و معلومات از او فراتر مىدانسته است. | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
وی در 87 سالگى (318ق) درگذشت. | وی در 87 سالگى (318ق) درگذشت. |
نسخهٔ ۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۰۸
ابن بُهْلول، ابوجعفر احمد بن اسحاق تنوخى انباری (231- 318ق/846 -930م)، قاضى حنفى، ادیب، لغوی، نحوی و شاعر.
وی در انبار (عراق)،(231ق) زاده شد. پدرش از حافظان بزرگ بود كه ابن عیینه و طبقهاش را دریافته بود و برادرش بهلول نیز محدثى معتبر بود كه از سعید بن منصور و طبقهاش روایت مىكرد.
مشایخ
ابن بهلول از پدرش اسحاق، ابراهیم بن سعید جوهری، محمد بن زنبور مكى، ابویعقوب ذورقى، محمد بن مثنى، ابوسعید اشج، مؤمل بن اهاب، ابوهشام رفاعى، سفیان بن محمد مصیصى، سعید بن یحیى اموی، عبدالرحمان بن یونس رقى و ابوعبیدة بن ابى السفر حدیث شنید. وی از ابوكریب نیز یك حدیث نقل كرده است.
شاگردان
محمد بن اسماعیل وراق، ابوحفص بن شاهین، ابوالحسن جراحى، ابوالحسن دارقطنى، ابو طاهر مخلص و دیگران از او روایت كردهاند.
مناصب
ابن بهلول در 276ق/889م از سوی موفق بالله، نایب الخلافه معتمد عباسى به قضای انبار، هیت و طریق الفرات گمارده شد. در عهد معتضد نیز در همین مقام بود. در 292ق قضای نواحى جبل را نیز به وی سپردند و در 296ق، پس از توطئه ابن معتز كه بر ضد مقتدر ترتیب یافته بود، قاضى مدینة المنصور گشت و حدود 20 سال در آن مقام بود. به علاوه قضای طسوجى، قطربُل، مسكن، انبار، هیت و طریق الفرات و پس از مدتى قضای اهواز نیز به وی تعلق داشت.
ویژگی اخلاقی
آزادگى و امانت ابن بهلول در امر قضا معروف است، چنانكه وقتى مادر مقتدر خلیفه، یك قطعه زمین وقفى را كه شرعاً قابل خرید و فروش نبود، خریداری كرده بود، خواست تا وقفنامه را كه در دفتر موقوفات و نزد ابن بهلول بود پاره كند و موقوفه را متصرف شود. ابن بهلول در برابر مادر خلیفه ایستاد و از سپردن دفتر موقوفات سربازد زد و تهدید كرد كه از كار كناره خواهد گرفت. وی توانست در زمان حامد بن عباس از ابن فرات و در زمان ابن فرات از على بن عیسى كه متهم به طرفداری از قرمطیان بودند دفاع كند. همچنین در امر حسین بن منصور حلاج، او را به عنوان قاضى احضار كردند. وی گفت به آنچه درباره حلاج شایع كردهاند، نمىتوان استناد كرد، برای اثبات جرایم منسوب به حلاج یا باید شهود معتبر وجود داشته باشند و یا خود وی بدان اقرار كند و چون هیچكدام از این دو، حاصل نبود، از فتوا دادن به كفر حلاج خودداری كرد. از داستان گفتوگوهای وی با محمد بن جریر طبری برمىآید كه ابن بهلول خویشتن را در دانش و معلومات از او فراتر مىدانسته است.
وفات
وی در 87 سالگى (318ق) درگذشت.
آثار
ابن بهلول در علوم گوناگون، از جمله در نحو مبتنى بر مكتب كوفیان، دانشى گسترده داشت و كتاب في النحو او در همین زمینه بوده است. همچنین شاعری پر سخن بود و اشعار بسیاری از خود و دیگران، از بر داشت. قوت حافظه او را در شعر قدیم و جدید و اخبار و سیر ستودهاند. در حدیث و ادب كتابهای ناسخالحدیث و منسوخه، أدبالقاضي (ناتمام) و كتاب الدعا، و كتاب في النحو از اوست. [۱]
پانویس
- ↑ فكرت، محمدآصف، ج3، ص142-143
منابع مقاله
فكرت، محمدآصف، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.