حدّ تقریر: لکان، هنر و ادبیات: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURحدّ تقریرJ1.jpg | عنوان =حدّ تقریر: لکان، هنر و ادبیات | عنوان‌های دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = محرم‌زاده، ناتاشا (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره =‏ | موضوع = |ناشر | ناشر =نی | مکان نشر =تهران | سال نشر =۱۴۰۲ | کد...» ایجاد کرد)
     
    بدون خلاصۀ ویرایش
    خط ۲۵: خط ۲۵:
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
    '''حدّ تقریر: لکان، هنر و ادبیات''' تألیف ناتاشا محرم‌زاده، این کتاب به بررسی نظریات ژک لکان در مورد هنر و ادبیات می‌پردازد. نویسنده ابتدا به معرفی کلی نظریات لکان می‌پردازد و سپس به بررسی تأثیر این نظریات بر هنر و ادبیات می‌پردازد.
    '''حدّ تقریر: لکان، هنر و ادبیات''' تألیف [[محرم‌زاده، ناتاشا|ناتاشا محرم‌زاده]]، این کتاب به بررسی نظریات [[ژک لکان]] در مورد هنر و ادبیات می‌پردازد. نویسنده ابتدا به معرفی کلی نظریات لکان می‌پردازد و سپس به بررسی تأثیر این نظریات بر هنر و ادبیات می‌پردازد.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۳۹: خط ۳۹:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    روان‌کاو شهیر فرانسوی، ژک مری امیل لکان در سال 1901، یک سال پس از انتشار کتاب «تعبیر خواب» فروید و نمایش مجسمۀ «مردی که راه می‌رود» اثر اوگوست رودن متولد شد؛ در دقایقی از تاریخ هنر که بحث در باب چیستی اثر هنری، اهمیت کار هنری و چشمداشت مخاطبان از اثر، یکی از بحرانی‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین لحظات خود را سپری می‌کرد. حتی امروز هم پرسش اصلی همچنان به قوت خود باقی است و اهمیت بیشتری می‌یابد آن‌گاه که اعتراف کنیم از زمان فروید بدین‌سو رابطۀ هنر و روان‌کاوی رابطه‌ای همواره تنگاتنگ و با این وجود معضل بوده است؛ زیرا روان‌کاوی با وجود رهاوردهای گرانبهایش برای نظریۀ هنر، غالباً متهم بوده که در بررسی آثار هنری چندان به تاریخچۀ شخصی هنرمند پرداخته که از بذل توجه به شرایط اجتماعی ـ تاریخی حاکم بر تولید این آثار غفلت کرده و مهم‌تر اینکه بنا به ضرورت ارتباط تنگاتنگش با مسائل نفسانی انسان در تبیین ماهیت ضلع سوم این مثلث، یعنی خود اثر هنری و متعاقب آن مفاهیم عمدۀ حوزۀ زیباشناسی، یا درمانده یا سکوت کرده است. این کتاب با گوشۀ چشمی به همین انتقادها شکل گرفته و به امید پاسخی برای پرسش خود به بازخوانی برخی مکتوبات و سمینارهای لکان می‌پردازد: به‌راستی روان‌کاوی اثر هنری را چگونه چیزی می‌پندارد و نسبت به دغدغه‌های حوزۀ زیباشناسی چه موضعی اتخاذ می‌کند؟
    روان‌کاو شهیر فرانسوی، [[ژک مری امیل لکان]] در سال 1901، یک سال پس از انتشار کتاب «تعبیر خواب» فروید و نمایش مجسمۀ «مردی که راه می‌رود» اثر اوگوست رودن متولد شد؛ در دقایقی از تاریخ هنر که بحث در باب چیستی اثر هنری، اهمیت کار هنری و چشمداشت مخاطبان از اثر، یکی از بحرانی‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین لحظات خود را سپری می‌کرد. حتی امروز هم پرسش اصلی همچنان به قوت خود باقی است و اهمیت بیشتری می‌یابد آن‌گاه که اعتراف کنیم از زمان فروید بدین‌سو رابطۀ هنر و روان‌کاوی رابطه‌ای همواره تنگاتنگ و با این وجود معضل بوده است؛ زیرا روان‌کاوی با وجود رهاوردهای گرانبهایش برای نظریۀ هنر، غالباً متهم بوده که در بررسی آثار هنری چندان به تاریخچۀ شخصی هنرمند پرداخته که از بذل توجه به شرایط اجتماعی ـ تاریخی حاکم بر تولید این آثار غفلت کرده و مهم‌تر اینکه بنا به ضرورت ارتباط تنگاتنگش با مسائل نفسانی انسان در تبیین ماهیت ضلع سوم این مثلث، یعنی خود اثر هنری و متعاقب آن مفاهیم عمدۀ حوزۀ زیباشناسی، یا درمانده یا سکوت کرده است. این کتاب با گوشۀ چشمی به همین انتقادها شکل گرفته و به امید پاسخی برای پرسش خود به بازخوانی برخی مکتوبات و سمینارهای لکان می‌پردازد: به‌راستی روان‌کاوی اثر هنری را چگونه چیزی می‌پندارد و نسبت به دغدغه‌های حوزۀ زیباشناسی چه موضعی اتخاذ می‌کند؟


    باید اعتراف کرد که از زمان فروید بدین‌سو رابطۀ هنر و روان‌کاوی رابطه‌ای توأمان تنگاتنگ و معضل بوده است. همه ‌کس می‌داند که هریک از این حوزه‌ها رهآوردهای بی‌نظیری برای دیگری داشته، اما گاهی روان‌کاوی متهم شده که چنان به شرح احوال هنرمندان پرداخته و نظریات بالینی خود را بی‌محابا بر آثار هنری و ادبی اعمال کرده که لاجرم از درک مفهوم اثر هنری یا نسبت آن با دغدغه‌های اساسی حوزۀ زیباشناسی درمانده است. آیا چنین است؟ به‌راستی، لکان که بی‌تردید شیفتۀ هنر آوانگارد است اما همزمان در دل نظریه‌ای کار می‌کند که علیرغم انقلابی‌بودن روحی کلاسیک دارد، در باب تلقی جدید از اصطلاح «اثر هنری» چگونه می‌اندیشد؟ مهم‌تر از آن اساساً وجه اشتراک پرسش‌های نظریۀ هنر و پرسش‌های بالینی روان‌کاوی چیست و این دو عرصه در کدام نقاط به یکدیگر می‌رسند و اصلا چرا؟
    باید اعتراف کرد که از زمان فروید بدین‌سو رابطۀ هنر و روان‌کاوی رابطه‌ای توأمان تنگاتنگ و معضل بوده است. همه ‌کس می‌داند که هریک از این حوزه‌ها رهآوردهای بی‌نظیری برای دیگری داشته، اما گاهی روان‌کاوی متهم شده که چنان به شرح احوال هنرمندان پرداخته و نظریات بالینی خود را بی‌محابا بر آثار هنری و ادبی اعمال کرده که لاجرم از درک مفهوم اثر هنری یا نسبت آن با دغدغه‌های اساسی حوزۀ زیباشناسی درمانده است. آیا چنین است؟ به‌راستی، لکان که بی‌تردید شیفتۀ هنر آوانگارد است اما همزمان در دل نظریه‌ای کار می‌کند که علیرغم انقلابی‌بودن روحی کلاسیک دارد، در باب تلقی جدید از اصطلاح «اثر هنری» چگونه می‌اندیشد؟ مهم‌تر از آن اساساً وجه اشتراک پرسش‌های نظریۀ هنر و پرسش‌های بالینی روان‌کاوی چیست و این دو عرصه در کدام نقاط به یکدیگر می‌رسند و اصلا چرا؟

    نسخهٔ ‏۵ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۵۳

    حدّ تقریر: لکان، هنر و ادبیات
    حدّ تقریر: لکان، هنر و ادبیات
    پدیدآورانمحرم‌زاده، ناتاشا (نویسنده)
    ناشرنی
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲
    شابک1ـ0520ـ06ـ622ـ978
    کد کنگره

    حدّ تقریر: لکان، هنر و ادبیات تألیف ناتاشا محرم‌زاده، این کتاب به بررسی نظریات ژک لکان در مورد هنر و ادبیات می‌پردازد. نویسنده ابتدا به معرفی کلی نظریات لکان می‌پردازد و سپس به بررسی تأثیر این نظریات بر هنر و ادبیات می‌پردازد.

    ساختار

    کتاب دارای چهار فصل است.

    فصل اول: در طریق آرزومندی

    فصل دوم: نسبت تصعید و اثر هنری

    فصل سوم: نسبت اثر هنری با برخی مفاهیم حوزۀ زیباشناسی

    فصل چهارم: اثر هنری به‌منزلۀ سنتم

    گزارش محتوا

    روان‌کاو شهیر فرانسوی، ژک مری امیل لکان در سال 1901، یک سال پس از انتشار کتاب «تعبیر خواب» فروید و نمایش مجسمۀ «مردی که راه می‌رود» اثر اوگوست رودن متولد شد؛ در دقایقی از تاریخ هنر که بحث در باب چیستی اثر هنری، اهمیت کار هنری و چشمداشت مخاطبان از اثر، یکی از بحرانی‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین لحظات خود را سپری می‌کرد. حتی امروز هم پرسش اصلی همچنان به قوت خود باقی است و اهمیت بیشتری می‌یابد آن‌گاه که اعتراف کنیم از زمان فروید بدین‌سو رابطۀ هنر و روان‌کاوی رابطه‌ای همواره تنگاتنگ و با این وجود معضل بوده است؛ زیرا روان‌کاوی با وجود رهاوردهای گرانبهایش برای نظریۀ هنر، غالباً متهم بوده که در بررسی آثار هنری چندان به تاریخچۀ شخصی هنرمند پرداخته که از بذل توجه به شرایط اجتماعی ـ تاریخی حاکم بر تولید این آثار غفلت کرده و مهم‌تر اینکه بنا به ضرورت ارتباط تنگاتنگش با مسائل نفسانی انسان در تبیین ماهیت ضلع سوم این مثلث، یعنی خود اثر هنری و متعاقب آن مفاهیم عمدۀ حوزۀ زیباشناسی، یا درمانده یا سکوت کرده است. این کتاب با گوشۀ چشمی به همین انتقادها شکل گرفته و به امید پاسخی برای پرسش خود به بازخوانی برخی مکتوبات و سمینارهای لکان می‌پردازد: به‌راستی روان‌کاوی اثر هنری را چگونه چیزی می‌پندارد و نسبت به دغدغه‌های حوزۀ زیباشناسی چه موضعی اتخاذ می‌کند؟

    باید اعتراف کرد که از زمان فروید بدین‌سو رابطۀ هنر و روان‌کاوی رابطه‌ای توأمان تنگاتنگ و معضل بوده است. همه ‌کس می‌داند که هریک از این حوزه‌ها رهآوردهای بی‌نظیری برای دیگری داشته، اما گاهی روان‌کاوی متهم شده که چنان به شرح احوال هنرمندان پرداخته و نظریات بالینی خود را بی‌محابا بر آثار هنری و ادبی اعمال کرده که لاجرم از درک مفهوم اثر هنری یا نسبت آن با دغدغه‌های اساسی حوزۀ زیباشناسی درمانده است. آیا چنین است؟ به‌راستی، لکان که بی‌تردید شیفتۀ هنر آوانگارد است اما همزمان در دل نظریه‌ای کار می‌کند که علیرغم انقلابی‌بودن روحی کلاسیک دارد، در باب تلقی جدید از اصطلاح «اثر هنری» چگونه می‌اندیشد؟ مهم‌تر از آن اساساً وجه اشتراک پرسش‌های نظریۀ هنر و پرسش‌های بالینی روان‌کاوی چیست و این دو عرصه در کدام نقاط به یکدیگر می‌رسند و اصلا چرا؟

    این کتاب به بررسی نظریات ژک لکان در مورد هنر و ادبیات می‌پردازد. نویسنده ابتدا به معرفی کلی نظریات لکان می‌پردازد و سپس به بررسی تأثیر این نظریات بر هنر و ادبیات می‌پردازد. او در این بخش، به تحلیل آثار نویسندگان و هنرمندانی مانند جیمز جویس، ساموئل بکت، ویلیام شکسپیر و کافکا می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه نظریات لکان می‌تواند برای فهم این آثار مفید باشد.

    لکان به‌روشنی در خلال اظهارنظرهایش دربارۀ آثار هنری گاهی پا را از اظهارنظر صرف فراتر می‌گذارد، در مواردی باب مبحثی گسترده را می‌گشاید و گاهی بی‌مبالغه داعیۀ نظریه‌پردازی در عرصۀ هنر را دارد. اما علاقمندان به شرح مسائل هنر برای مواجهه با آثار این روان‌کاو چه منابعی را در اختیار دارند؟

    اظهارنظرهای لکان دربارۀ آثار هنری در مکتوبات و سمینارهای شفاهی او پراکنده‌اند. در این کتاب گرچه پرسش پیرامون مفهوم «اثر هنری» است؛ اما نویسنده نخست کل مطالب را حول دو اصطلاح خاص روان‌کاوی، تصعید و سپتُم گردآوری کرده است و سپس ابعاد مختلف پرسش اصلی را لابلای شرح این دو اصطلاح کلیدی پخش کرده است. فصل اول کتاب به شرح مختصر برخی از اصطلاحات کلیدی اختصاص یافته است. در فصل دوم به معضلات اصطلاح تصعید فرویدی و بازخوانی لکان از آن پرداخته شده است؛ در همین فصل نظر لکان در باب اثر هنری همچون غنچه آغاز به بالیدن می‌کن.د در فصل سوم با گوشۀ چشمی به یافته‌های فصل قبل به نسبت اثر هنری با برخی مفاهیم حوزۀ زیباشناسی نظیر امر زیبا، محاکات و کاتارسیسی پرداخته شده است و سپس بنا به ضرورت به نسبت اثر هنری با اخلاق و حقیقت نیز اشاره شده است. در این دو فصل بیش از همه نویسنده از این منابع بهره برده است: مکتوبات، سمینار هفتم، سمینار یازدهم، سخنرانی «تجلیل از رمان شیدایی لل.و.اشتاین مارگریت دوراس»، سمینارهای سیزدهم و هفدهم.

    فصل چهارم به ماهیت امر مکتوب و نظریۀ «اثر هنری به منزلۀ سنتم» اختصاص دارد. در این فصل هم به‌اختصار به نسبت اثر هنری با اخلاق، زیبایی و حقیقت نزد لکان متأخر اشاره شده و نویسنده اغلب به سخنرانی «لیتوراتر» و سمینار بیست‌وسوم مراجعه کرده است.[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها