عروسان معانی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ن شناسی' به 'ن‌شناسی'
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
جز (جایگزینی متن - 'ن شناسی' به 'ن‌شناسی')
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:
| زبان =فارسی
| زبان =فارسی
| کد کنگره =‏ 4ع3م/65 PIR
| کد کنگره =‏ 4ع3م/65 PIR
| موضوع = مولوی. قرآن. انسان شناسی. بررسی و شناخت.  
| موضوع = مولوی. قرآن. انسان‌شناسی. بررسی و شناخت.  
| ناشر = انتشارات نجم کبری
| ناشر = انتشارات نجم کبری


خط ۵۲: خط ۵۲:
[[مولانا]] نیز شأن قرآن را قدسی دانسته و بر این است که با دیگر کتب نه مقایسه می‌شود و نه کسی حق این قیاس را دارد، که هر نوشته‌ای غیر از قرآن ئهر چند بامحتوا و اصیل و دقیق باشد، غیر قدسی و غیر سماوی است<ref>متن، ص 23</ref>. در این باره است که با استناد به [[مثنوی معنوی]] <ref>د4، ابیات 3464-3461</ref>. کتابهایی مانند شاهنامه حکیم [[ابوالقاسم فردوسی]] یا کتاب خواندنی و اثربخش [[كلیله و دمنه (بوستان کتاب)|کلیله و دمنه]] را هرگز برابر با قرآن نمی‌داند و هر که این هر سه را با هم برابر کند و یا قصد قیاس داشته باشد نشان از آن دارد که چیزی از حقیقت را نمی‌داند<ref>متن، ص 23</ref>.  
[[مولانا]] نیز شأن قرآن را قدسی دانسته و بر این است که با دیگر کتب نه مقایسه می‌شود و نه کسی حق این قیاس را دارد، که هر نوشته‌ای غیر از قرآن ئهر چند بامحتوا و اصیل و دقیق باشد، غیر قدسی و غیر سماوی است<ref>متن، ص 23</ref>. در این باره است که با استناد به [[مثنوی معنوی]] <ref>د4، ابیات 3464-3461</ref>. کتابهایی مانند شاهنامه حکیم [[ابوالقاسم فردوسی]] یا کتاب خواندنی و اثربخش [[كلیله و دمنه (بوستان کتاب)|کلیله و دمنه]] را هرگز برابر با قرآن نمی‌داند و هر که این هر سه را با هم برابر کند و یا قصد قیاس داشته باشد نشان از آن دارد که چیزی از حقیقت را نمی‌داند<ref>متن، ص 23</ref>.  


در قسمتی دیگر از همین بخش به ابیاتی از [[مثنوی معنوی]] استناد می‌کند که قرآن به عنوان وحی الهی و اثری قدسی و آسمانی چنان است که برای انسان تا روز قیامت همه نوع غذای معنوی و روحانی تدارک دیده است و هیچ بخشی از معنای انسان را نادیده نگذاشته است. لایه لایه دار بودن و بطن های درونی قرآن را همواره رازآمیز و انسان را که به دنبال حقیقت و حکمت است را وادار می‌کند تا به رسیدن به بطنهای درونی خود با بطون قرآن ارتباط برقرار کند. چنان که می‌گوید: {{شعر}}
در قسمتی دیگر از همین بخش به ابیاتی از [[مثنوی معنوی]] استناد می‌کند که قرآن به عنوان وحی الهی و اثری قدسی و آسمانی چنان است که برای انسان تا روز قیامت همه نوع غذای معنوی و روحانی تدارک دیده است و هیچ بخشی از معنای انسان را نادیده نگذاشته است. لایه لایه دار بودن و بطن‌های درونی قرآن را همواره رازآمیز و انسان را که به دنبال حقیقت و حکمت است را وادار می‌کند تا به رسیدن به بطنهای درونی خود با بطون قرآن ارتباط برقرار کند. چنان که می‌گوید: {{شعر}}
{{ب|''ناطق کامل چو خوان پاشی بود''|2=''خوانش، پُر هرگونه‌ی آشی بود''}}
{{ب|''ناطق کامل چو خوان پاشی بود''|2=''خوانش، پُر هرگونه‌ی آشی بود''}}
{{ب|''که نماند هیچ مهمان بی نور''|2=''هر کسی یابد غذای خود جدا''}}
{{ب|''که نماند هیچ مهمان بی نور''|2=''هر کسی یابد غذای خود جدا''}}
خط ۵۹: خط ۵۹:
در بخش دوّم که جذبه‌ی کهربا نام دارد با بیتی از [[دیوان کبیر]] بدین شرح آغاز می‌شود: {{شعر}}
در بخش دوّم که جذبه‌ی کهربا نام دارد با بیتی از [[دیوان کبیر]] بدین شرح آغاز می‌شود: {{شعر}}
{{ب|''کهربای تو را شوم کاهی، جذبه‌ی کهربا بیاموزم''|2=''از دو عالم دو دیده بر دوزم، این من از مصطفی بیاموزم''<ref>دیوان کبیر، غزل 1758</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''کهربای تو را شوم کاهی، جذبه‌ی کهربا بیاموزم''|2=''از دو عالم دو دیده بر دوزم، این من از مصطفی بیاموزم''<ref>دیوان کبیر، غزل 1758</ref>}}{{پایان شعر}}
در این بخش به نگرش مولانا در [[مثنوی معنوی]] به انسان و لایه لایه بودن باطن انسان از طریق بیان حکایات و قصص می‌پردازد و با تبیین بطون انسان تحلیلهای خاص در باره‌ی انسان مطرح می‌شود که بسیار قابل توجّه است. وجود لایه‌ها و بطون نشان از حجابهای تو در تو دارد و همین کار را برای انسانهای معمولی دشوار می‌کند و لذا آنان که اشرافی بر باطن قرآن دارند افرادی خاص هستند، چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌گوید: کشف حقیقت برای فردی که امام است این‌گونه است که چون خودش نمی‌¬بیند بلکه به او نشان می‌دهند. بین لفظ و معنا برای امام فاصله‌ای نیست اما برای مردم خودِ لفظ یک حجاب است. بله دقیقاً خود لفظ یک حجاب است و ما گرفتار حجاب کلمات هم هستیم، حجاب معنا خیلی عمیق‌تر است. اولیای الهی و امام معصوم گرفتار لفظ و اسم نیست که برای او اسم تداعی‌کننده‌ی معنا با تمام گستره و عمق آن است<ref>متن، صص 82-81</ref>.
در این بخش به نگرش مولانا در [[مثنوی معنوی]] به انسان و لایه لایه بودن باطن انسان از طریق بیان حکایات و قصص می‌پردازد و با تبیین بطون انسان تحلیلهای خاص در باره‌ی انسان مطرح می‌شود که بسیار قابل توجّه است. وجود لایه‌ها و بطون نشان از حجابهای تو در تو دارد و همین کار را برای انسانهای معمولی دشوار می‌کند و لذا آنان که اشرافی بر باطن قرآن دارند افرادی خاص هستند، چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل می‌گوید: کشف حقیقت برای فردی که امام است این‌گونه است که چون خودش نمی‌‌بیند بلکه به او نشان می‌دهند. بین لفظ و معنا برای امام فاصله‌ای نیست اما برای مردم خودِ لفظ یک حجاب است. بله دقیقاً خود لفظ یک حجاب است و ما گرفتار حجاب کلمات هم هستیم، حجاب معنا خیلی عمیق‌تر است. اولیای الهی و امام معصوم گرفتار لفظ و اسم نیست که برای او اسم تداعی‌کننده‌ی معنا با تمام گستره و عمق آن است<ref>متن، صص 82-81</ref>.


بخش سوّم کتاب نورِ جان نام دارد که از بیتی از دیوان کبیر مولانا وام گرفته شده است<ref>دیوان کبیر، غزل 527</ref>. در این بخش اشاراتی به فهم قرآن دارد که این فهم متعدّد بوده و هر کسی از آن به قدر نیاز و وسع خود نصیبی دارد. در ابیاتی [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] با تکیه بر سخنان [[حکیم سنایی]] اشاره می‌کند: {{شعر}}
بخش سوّم کتاب نورِ جان نام دارد که از بیتی از دیوان کبیر مولانا وام گرفته شده است<ref>دیوان کبیر، غزل 527</ref>. در این بخش اشاراتی به فهم قرآن دارد که این فهم متعدّد بوده و هر کسی از آن به قدر نیاز و وسع خود نصیبی دارد. در ابیاتی [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] با تکیه بر سخنان [[حکیم سنایی]] اشاره می‌کند: {{شعر}}
خط ۷۲: خط ۷۲:


کتاب با ذکر سه بیت از [[مثنوی معنوی]] و با شرح مختصر آن به پایان می‌رسد و این سه یت مهم در این کتاب چنین است: {{شعر}}
کتاب با ذکر سه بیت از [[مثنوی معنوی]] و با شرح مختصر آن به پایان می‌رسد و این سه یت مهم در این کتاب چنین است: {{شعر}}
{{ب|''از خدا می‌خواه تا زین نکته ها''|2=''در نلغزی و رسی در منتها''}}
{{ب|''از خدا می‌خواه تا زین نکته‌ها''|2=''در نلغزی و رسی در منتها''}}
{{ب|''زآن که از قرآن بسی گمره شدند''|2=''زآن رسن قومی‌درون چه شدند''}}
{{ب|''زآن که از قرآن بسی گمره شدند''|2=''زآن رسن قومی‌درون چه شدند''}}
{{ب|''مر رسن را نیست جزمی‌ای عنود''|2=''چون تو را سودای سر بالا نبود''<ref>مثنوی معنوی، د3، ابیات 4211-4209</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''مر رسن را نیست جزمی‌ای عنود''|2=''چون تو را سودای سر بالا نبود''<ref>مثنوی معنوی، د3، ابیات 4211-4209</ref>}}{{پایان شعر}}