۱۴۶٬۵۳۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ن شناسی' به 'نشناسی') |
||
| (۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۵: | خط ۵: | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده) | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] (نویسنده) | ||
| زبان = | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره = 4ع3م/65 PIR | | کد کنگره = 4ع3م/65 PIR | ||
| موضوع = مولوی. قرآن. | | موضوع = مولوی. قرآن. انسانشناسی. بررسی و شناخت. | ||
| ناشر = انتشارات نجم کبری | | ناشر = انتشارات نجم کبری | ||
| خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| شابک =9-79-2905-964-978 | | شابک =9-79-2905-964-978 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =0000 | ||
| کتابخوان همراه نور = | | کتابخوان همراه نور = | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
[[مولانا]] نیز شأن قرآن را قدسی دانسته و بر این است که با دیگر کتب نه مقایسه میشود و نه کسی حق این قیاس را دارد، که هر نوشتهای غیر از قرآن ئهر چند بامحتوا و اصیل و دقیق باشد، غیر قدسی و غیر سماوی است<ref>متن، ص 23</ref>. در این باره است که با استناد به [[مثنوی معنوی]] <ref>د4، ابیات 3464-3461</ref>. کتابهایی مانند شاهنامه حکیم [[ابوالقاسم فردوسی]] یا کتاب خواندنی و اثربخش [[كلیله و دمنه (بوستان کتاب)|کلیله و دمنه]] را هرگز برابر با قرآن نمیداند و هر که این هر سه را با هم برابر کند و یا قصد قیاس داشته باشد نشان از آن دارد که چیزی از حقیقت را نمیداند<ref>متن، ص 23</ref>. | [[مولانا]] نیز شأن قرآن را قدسی دانسته و بر این است که با دیگر کتب نه مقایسه میشود و نه کسی حق این قیاس را دارد، که هر نوشتهای غیر از قرآن ئهر چند بامحتوا و اصیل و دقیق باشد، غیر قدسی و غیر سماوی است<ref>متن، ص 23</ref>. در این باره است که با استناد به [[مثنوی معنوی]] <ref>د4، ابیات 3464-3461</ref>. کتابهایی مانند شاهنامه حکیم [[ابوالقاسم فردوسی]] یا کتاب خواندنی و اثربخش [[كلیله و دمنه (بوستان کتاب)|کلیله و دمنه]] را هرگز برابر با قرآن نمیداند و هر که این هر سه را با هم برابر کند و یا قصد قیاس داشته باشد نشان از آن دارد که چیزی از حقیقت را نمیداند<ref>متن، ص 23</ref>. | ||
در قسمتی دیگر از همین بخش به ابیاتی از [[مثنوی معنوی]] استناد میکند که قرآن به عنوان وحی الهی و اثری قدسی و آسمانی چنان است که برای انسان تا روز قیامت همه نوع غذای معنوی و روحانی تدارک دیده است و هیچ بخشی از معنای انسان را نادیده نگذاشته است. لایه لایه دار بودن و | در قسمتی دیگر از همین بخش به ابیاتی از [[مثنوی معنوی]] استناد میکند که قرآن به عنوان وحی الهی و اثری قدسی و آسمانی چنان است که برای انسان تا روز قیامت همه نوع غذای معنوی و روحانی تدارک دیده است و هیچ بخشی از معنای انسان را نادیده نگذاشته است. لایه لایه دار بودن و بطنهای درونی قرآن را همواره رازآمیز و انسان را که به دنبال حقیقت و حکمت است را وادار میکند تا به رسیدن به بطنهای درونی خود با بطون قرآن ارتباط برقرار کند. چنان که میگوید: {{شعر}} | ||
{{ب|''ناطق کامل چو خوان پاشی بود''|2=''خوانش، پُر هرگونهی آشی بود''}} | {{ب|''ناطق کامل چو خوان پاشی بود''|2=''خوانش، پُر هرگونهی آشی بود''}} | ||
{{ب|''که نماند هیچ مهمان بی نور''|2=''هر کسی یابد غذای خود جدا''}} | {{ب|''که نماند هیچ مهمان بی نور''|2=''هر کسی یابد غذای خود جدا''}} | ||
| خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
در بخش دوّم که جذبهی کهربا نام دارد با بیتی از [[دیوان کبیر]] بدین شرح آغاز میشود: {{شعر}} | در بخش دوّم که جذبهی کهربا نام دارد با بیتی از [[دیوان کبیر]] بدین شرح آغاز میشود: {{شعر}} | ||
{{ب|''کهربای تو را شوم کاهی، جذبهی کهربا بیاموزم''|2=''از دو عالم دو دیده بر دوزم، این من از مصطفی بیاموزم''<ref>دیوان کبیر، غزل 1758</ref>}}{{پایان شعر}} | {{ب|''کهربای تو را شوم کاهی، جذبهی کهربا بیاموزم''|2=''از دو عالم دو دیده بر دوزم، این من از مصطفی بیاموزم''<ref>دیوان کبیر، غزل 1758</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
در این بخش به نگرش مولانا در [[مثنوی معنوی]] به انسان و لایه لایه بودن باطن انسان از طریق بیان حکایات و قصص میپردازد و با تبیین بطون انسان تحلیلهای خاص در بارهی انسان مطرح میشود که بسیار قابل توجّه است. وجود لایهها و بطون نشان از حجابهای تو در تو دارد و همین کار را برای انسانهای معمولی دشوار میکند و لذا آنان که اشرافی بر باطن قرآن دارند افرادی خاص هستند، چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل میگوید: کشف حقیقت برای فردی که امام است اینگونه است که چون خودش | در این بخش به نگرش مولانا در [[مثنوی معنوی]] به انسان و لایه لایه بودن باطن انسان از طریق بیان حکایات و قصص میپردازد و با تبیین بطون انسان تحلیلهای خاص در بارهی انسان مطرح میشود که بسیار قابل توجّه است. وجود لایهها و بطون نشان از حجابهای تو در تو دارد و همین کار را برای انسانهای معمولی دشوار میکند و لذا آنان که اشرافی بر باطن قرآن دارند افرادی خاص هستند، چنانکه نویسنده در بخشی از این فصل میگوید: کشف حقیقت برای فردی که امام است اینگونه است که چون خودش نمیبیند بلکه به او نشان میدهند. بین لفظ و معنا برای امام فاصلهای نیست اما برای مردم خودِ لفظ یک حجاب است. بله دقیقاً خود لفظ یک حجاب است و ما گرفتار حجاب کلمات هم هستیم، حجاب معنا خیلی عمیقتر است. اولیای الهی و امام معصوم گرفتار لفظ و اسم نیست که برای او اسم تداعیکنندهی معنا با تمام گستره و عمق آن است<ref>متن، صص 82-81</ref>. | ||
بخش سوّم کتاب نورِ جان نام دارد که از بیتی از دیوان کبیر مولانا وام گرفته شده است<ref>دیوان کبیر، غزل 527</ref>. در این بخش اشاراتی به فهم قرآن دارد که این فهم متعدّد بوده و هر کسی از آن به قدر نیاز و وسع خود نصیبی دارد. در ابیاتی [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] با تکیه بر سخنان [[حکیم سنایی]] اشاره میکند: {{شعر}} | بخش سوّم کتاب نورِ جان نام دارد که از بیتی از دیوان کبیر مولانا وام گرفته شده است<ref>دیوان کبیر، غزل 527</ref>. در این بخش اشاراتی به فهم قرآن دارد که این فهم متعدّد بوده و هر کسی از آن به قدر نیاز و وسع خود نصیبی دارد. در ابیاتی [[مولانا]] در [[مثنوی معنوی]] با تکیه بر سخنان [[حکیم سنایی]] اشاره میکند: {{شعر}} | ||
| خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
در بخش چهارم که قامت عشق نام دارد نگرشی خاص را در خصوص قرآن و الفاظ قدسی آن بیان میدارد. قرآن را در بین دیگر آثار مکتوب و شخص پیامبر را در میان انسانهای متعدّد. قرآن کتابی است که دارای حروفی و کلمات و جملات است، پیامبر نیز انسانی است که دارای جسم و روح است. بسیاری در این ظواهر و مشابهتها دچار وهم و خطا میشوند و در قیاسی خطا هر دو را از بابت تجانس صوری یکسان میپندارند و حال آنکه فرسنگها بین آنها فاصله وجود دارد. چنانکه مولانا میگوید این حروف که مثلاً گفته میشود الف لام میم، یا حا میم، یا طا ها و دیگر الفاظ مبارکه هر چند از الفبای مشهور و مرسوم تبعیّت میکند و در پاهر همانها را تداعی مینماید ولی در این دیدگاه قیاسی مع الفارق را مبتلا شدهایم، زیرا این کلمات و حروف از سوی خداوند و از عالمیقدسی آمده است و لذا یکسان انگاری آن با کلماتی که از همین جنس در دیگر کتابها دیده میشود عملی خطا و ناصواب است<ref>مثنوی معنوی، د5، ابیات 1332-1316</ref>. | در بخش چهارم که قامت عشق نام دارد نگرشی خاص را در خصوص قرآن و الفاظ قدسی آن بیان میدارد. قرآن را در بین دیگر آثار مکتوب و شخص پیامبر را در میان انسانهای متعدّد. قرآن کتابی است که دارای حروفی و کلمات و جملات است، پیامبر نیز انسانی است که دارای جسم و روح است. بسیاری در این ظواهر و مشابهتها دچار وهم و خطا میشوند و در قیاسی خطا هر دو را از بابت تجانس صوری یکسان میپندارند و حال آنکه فرسنگها بین آنها فاصله وجود دارد. چنانکه مولانا میگوید این حروف که مثلاً گفته میشود الف لام میم، یا حا میم، یا طا ها و دیگر الفاظ مبارکه هر چند از الفبای مشهور و مرسوم تبعیّت میکند و در پاهر همانها را تداعی مینماید ولی در این دیدگاه قیاسی مع الفارق را مبتلا شدهایم، زیرا این کلمات و حروف از سوی خداوند و از عالمیقدسی آمده است و لذا یکسان انگاری آن با کلماتی که از همین جنس در دیگر کتابها دیده میشود عملی خطا و ناصواب است<ref>مثنوی معنوی، د5، ابیات 1332-1316</ref>. | ||
آخرین بخش نیز که نقشبندی عجب نام دارد به محتوای قرآن و آیات نورانی آن میپردازد و کم و کیف آن را از لحاظ محتوی نشانه میرود. به ماه و زمان نزول قرآن توجّه میدهد و از محتوای آن و وزنی که دارد سخن میگوید. مقارن نزول قرآن از وجود موجوداتی سماوی و شریف یاد میکند که ملائکه و روح عازم زمین میشوند تا قرآن را بر قلب انسان کامل فرود آورند. از این بابت شبهای قدر مطرح میشود و ارزش و اعتباری که در نطد عارفان دارد. در این مقطه است که با توجّه به لایههای درونی قرآن که محتاج تأویل است تأویلگر قرآن را صاحب عصمت یاد میکند و [[امام علی (ع)]] را در این راستا به تمامیقابل پیروی میداند. | آخرین بخش نیز که نقشبندی عجب نام دارد به محتوای قرآن و آیات نورانی آن میپردازد و کم و کیف آن را از لحاظ محتوی نشانه میرود. به ماه و زمان نزول قرآن توجّه میدهد و از محتوای آن و وزنی که دارد سخن میگوید. مقارن نزول قرآن از وجود موجوداتی سماوی و شریف یاد میکند که ملائکه و روح عازم زمین میشوند تا قرآن را بر قلب انسان کامل فرود آورند. از این بابت شبهای قدر مطرح میشود و ارزش و اعتباری که در نطد عارفان دارد. در این مقطه است که با توجّه به لایههای درونی قرآن که محتاج تأویل است تأویلگر قرآن را صاحب عصمت یاد میکند و [[امام علی(ع)]] را در این راستا به تمامیقابل پیروی میداند. | ||
کتاب با ذکر سه بیت از [[مثنوی معنوی]] و با شرح مختصر آن به پایان میرسد و این سه یت مهم در این کتاب چنین است: {{شعر}} | کتاب با ذکر سه بیت از [[مثنوی معنوی]] و با شرح مختصر آن به پایان میرسد و این سه یت مهم در این کتاب چنین است: {{شعر}} | ||
{{ب|''از خدا میخواه تا زین | {{ب|''از خدا میخواه تا زین نکتهها''|2=''در نلغزی و رسی در منتها''}} | ||
{{ب|''زآن که از قرآن بسی گمره شدند''|2=''زآن رسن قومیدرون چه شدند''}} | {{ب|''زآن که از قرآن بسی گمره شدند''|2=''زآن رسن قومیدرون چه شدند''}} | ||
{{ب|''مر رسن را نیست جزمیای عنود''|2=''چون تو را سودای سر بالا نبود''<ref>مثنوی معنوی، د3، ابیات 4211-4209</ref>}}{{پایان شعر}} | {{ب|''مر رسن را نیست جزمیای عنود''|2=''چون تو را سودای سر بالا نبود''<ref>مثنوی معنوی، د3، ابیات 4211-4209</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
| خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:زبانشناسی، علم زبان]] | ||
[[رده: | [[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | ||
[[رده: | [[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | ||
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | |||
[[رده:شهریور(1400)]] | [[رده:شهریور(1400)]] | ||
[[رده:مقالات کاربران]] | [[رده:مقالات کاربران]] | ||