تذکرة البنيان و تذکرة الابنيه؛ خاطرات معمار سنان: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می آ' به ' میآ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ش' به ' میش') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
فرهنگ اسلامی پستی و بلندی و اوج و حضیض های بسیار داشته است؛ حوزههای علم و معرفت و عمل و اندیشه هم در آن بسیار است. متفکران آن نیز گوناگون اند و همه با هم یک نوع نمی اندیشیدند. اما با نگاهی عام به مجموعهی این فرهنگ، میتوان صفاتی کلی و غالب در آن تشخیص داد. این صفتهای البته عام به معنای تجربی نیست، اما غالب است؛ یعنی در بیشتر موارد صدق میکند. یکی از این صفات آن است که اشرف امور در نزد مسلمانان، اموری بوده که نفس آدمی را مهذب سازد. تهذیب نفس همهی شئون وجود آدمی را، از اندیشه و عمل، از سواد و خیال و بیاض وجود او، دربر میگیرد؛ اما اگر نیک بنگریم، درمی یابیم که اصل تهذیب نفس شأن «عملی» آن است. در این عرصه، اندیشه امری مجرد از عمل نیست، بلکه خود نوعی عمل و عین عمل است. اندیشه در اینجا برای معرفت نفس یا شناختن راه به کار میآید، معرفتی که خود سالک را گامی در راه به پیش میبرد. از این رو، مهم نیست که این اندیشه را بتوان بر کاغذ آورد یا نه؛ بلکه چون این اندیشه یافتنی است و با مراتب ژرف عقل کلی سروکار دارد نه با مراتب سطحی عقل جزوی، اصل و جوهر آن را نمیتوان گفت و نوشت و همین فکر صوفیانه است که بیشتر فرهنگ ما را پدید آورده و به خود آغشته است. به طوری که علوم و پیشهها هم رنگ صوفیانه داشتند. از قضا، علوم نوشتنی تر که اسباب قرب به ارباب زور و زر را هم فراهم میآورد، بیشتر در خطر بود و از حال ذکر دورتر. از میان کارهای دنیایی، کاری شریف تر بود که آسان تر بتوان آن را با ذکر خدا جمع کرد و جوهر آن را ذاکرانه ساخت؛ زیرا بدین گونه، کار دنیا نیز به عبادت بدل | فرهنگ اسلامی پستی و بلندی و اوج و حضیض های بسیار داشته است؛ حوزههای علم و معرفت و عمل و اندیشه هم در آن بسیار است. متفکران آن نیز گوناگون اند و همه با هم یک نوع نمی اندیشیدند. اما با نگاهی عام به مجموعهی این فرهنگ، میتوان صفاتی کلی و غالب در آن تشخیص داد. این صفتهای البته عام به معنای تجربی نیست، اما غالب است؛ یعنی در بیشتر موارد صدق میکند. یکی از این صفات آن است که اشرف امور در نزد مسلمانان، اموری بوده که نفس آدمی را مهذب سازد. تهذیب نفس همهی شئون وجود آدمی را، از اندیشه و عمل، از سواد و خیال و بیاض وجود او، دربر میگیرد؛ اما اگر نیک بنگریم، درمی یابیم که اصل تهذیب نفس شأن «عملی» آن است. در این عرصه، اندیشه امری مجرد از عمل نیست، بلکه خود نوعی عمل و عین عمل است. اندیشه در اینجا برای معرفت نفس یا شناختن راه به کار میآید، معرفتی که خود سالک را گامی در راه به پیش میبرد. از این رو، مهم نیست که این اندیشه را بتوان بر کاغذ آورد یا نه؛ بلکه چون این اندیشه یافتنی است و با مراتب ژرف عقل کلی سروکار دارد نه با مراتب سطحی عقل جزوی، اصل و جوهر آن را نمیتوان گفت و نوشت و همین فکر صوفیانه است که بیشتر فرهنگ ما را پدید آورده و به خود آغشته است. به طوری که علوم و پیشهها هم رنگ صوفیانه داشتند. از قضا، علوم نوشتنی تر که اسباب قرب به ارباب زور و زر را هم فراهم میآورد، بیشتر در خطر بود و از حال ذکر دورتر. از میان کارهای دنیایی، کاری شریف تر بود که آسان تر بتوان آن را با ذکر خدا جمع کرد و جوهر آن را ذاکرانه ساخت؛ زیرا بدین گونه، کار دنیا نیز به عبادت بدل میشد. بنابراین، ارزش پیشه به این نبود که معارف مربوط به آن پیشه تا چه حد نوشتنی باشد. روح حاکم بر فرهنگ و عقل کلی جامعه، بنابر مصلحت جمع و مقتضای هر رشته، تصمیم میگرفت که کار و آموزش در هر حرفه تا چه حد نوشتنی باشد و تا چه حد عملی. بدین گونه بود که برخی از کارها صورتی نوشتاری تر یافت و برخی دیگر صورتی عملی تر. آموزش نیز چنین بود؛ در برخی کتابت و گفتار غالب بود و در برخی دیگر عمل و رفتار و شاگردی بلند مدت. معماری و بسیاری از پیشهها و حرفهها در زمرهی اخیر بود. البته شگفت نیست که برخی از حوزههای نوشتاری تر در برخی از دوره ها، شأن دنیوی والاتری داشته باشد؛ اما اینکه پنداشته اند پیشه هایی به سبب آنکه در زمرهی علوم نبوده شأن اجتماعی نازلی داشته است نادرست مینماید. معماری علمی عملی بود و شرافتش از آن رو بود که گذشته از آنکه مکانی مناسب برای همهی شئون زندگی، از جمله امور دینی، فراهم میآورد، با دکر و صفا سخت مناسبت داشت و به همین سبب در زمرهی اشرف فنون بود. لذا نخستین نکته در تشخیص ماهیت معماری، در ترکیب «پیشهی معماری» نهفته بود. معماری در دوران پیش از مدرن نه علم بود و نه تخصص به معنای امروزی اش. معماری علم نبود؛ زیرا هدف از آن نه کشف نادانسته هایی از عالم طبیعت بود و نه پرداختن نظریه هایی برای فهم رویدادهای طبیعی و پیش بینی رویدادهای آینده. هدف از معماری پدید آوردن مکانی برای زیستن انسانها در حوزههای گوناگون زندگی بود. از این رو «معماری» پیشه بود. این نکته به رغم ظاهر ساده و بدیهیاش، بس مهم است. غفلت از همین نکته است که به بسیاری از کژفهمیها، چه در بررسی معماری امروز و چه گذشته، منجر شده است. | ||
در دوران پیشامدرن، بخش عمدهی طراحی بر عهدهی کسی بود که معمولا به او معمار میگفتند. او علاوه بر کار طراحی معماری، طراحی سازه و وجوه مربوط به تنظیم محیط را خود انجام میداد. در مرحلهی اجرا نیز معمولا کار مدیریت اجرا وظیفهی همان معماری بود که طراحی را بر عهده داشت. کسی به مرحلهی طراحی معماری و مهندسی می رسید که در اجرا مهارت کسب کرده و از تخیل معمارانه و علم هندسه عملی نیز برخوردار بود. از این رو وی علاوه بر آنکه کار اجرایی وجوه مختلف بنا را اداره میکرد، بخش های پیچیده و دشوار بنا را نیز خود اجرا میکرد. پیداست هرچه بنا مفصل تر و پیچیده تر | در دوران پیشامدرن، بخش عمدهی طراحی بر عهدهی کسی بود که معمولا به او معمار میگفتند. او علاوه بر کار طراحی معماری، طراحی سازه و وجوه مربوط به تنظیم محیط را خود انجام میداد. در مرحلهی اجرا نیز معمولا کار مدیریت اجرا وظیفهی همان معماری بود که طراحی را بر عهده داشت. کسی به مرحلهی طراحی معماری و مهندسی می رسید که در اجرا مهارت کسب کرده و از تخیل معمارانه و علم هندسه عملی نیز برخوردار بود. از این رو وی علاوه بر آنکه کار اجرایی وجوه مختلف بنا را اداره میکرد، بخش های پیچیده و دشوار بنا را نیز خود اجرا میکرد. پیداست هرچه بنا مفصل تر و پیچیده تر میشد، این تقسیم کار جدی تر و خردتر و مفصل تر میشد. بر این اساس برترین و تواناترین معمار را به عنوان سرمعمار یا معمارباشی بر میگزیدند..در کشور رقیب ایران در زمان صفویه، یعنی ممالک عثمانی، چنین وضعی با اندک تفاوت هایی متناسب با محل و نظام دیوانی و حکومتی آنجا، حاکم بود. بدین ترتیب در دوران پیشامدرن برخلاف دوران مدرن، پیشهی معماری همهی وجوه کار ساختمان را، از طراحی کل و جزء معماری و سازه تا طراحی تأسیسات و نظارت بر اجرا و مدیریت اجرا، در برمی گرفت. اما در دوران مدرن برای معماری وجوه مختلفی اعتبار میشود، آن وجه از معماری را که با تخیل و خلاقیت سرو کار دارد «هنرمعماری» می خوانند و آن بخش را که با اجرا و مواد و فنون ساختمانی مربوط است فن و صنعت معماری میشمارند. اما مدرنیته در مسیر استحالهای که در هنرها پدید آورد، هنرهای زیبا را از هنرهای کاربردی تفکیک کرد. مدرنیته هنری را ناب تر و خالص تر دانست که ارتباط کمتری با زندگی روزمره داشته باشد. اما این جریان با همهی قوت، آن قدر در معماری کارگر نیفتاد که آن را از کارکرد منفک سازد زیرا کارکرد جزء لاینفک معماری بود. از سوی دیگر اشرف هنرها در میان مسلمانان، یعنی ادبیات نیز در معماری اثری عمیق و البته غیر مستقیم داشت. ادبیات، گفتمان فرهنگ پیشامدرن در ممالک اسلامی و بارزترین جلوهی آن بود. مسلمانان تحت تأثیر قرآن کریم، قرنها بیشتر نیروی هنری خود را صرف ادبیات کرده بودند. ادبیان در متن مردم جریان داشت و حتی بی سوادان شعر می خواندند و شعر میگفتند. بنابراین معماری مانند دیگر مظاهر فرهنگی، نمی توانست از تأثیر آن برکنار باشد. معماری با علوم نیز مناسبت داشت. یکی از این علوم هندسهی عملی بود. معماری در جزء و کل با هندسه سامان گرفت و مانند نظام کائنات، بر نظم و ریاضیات استوار بود. زیرا از یک سو معمار با ساختن بنا عالمی صغیر به صورت کائنات بنا میکرد و از سوی دیگر خداوند نیز برترین معمار تلقی میشد بر این اساس در گذشته برای معمار و معماری منشأیی مقدس قائل بودند. | ||
کتاب پیش رو ترجمهای از دو رسالهی ترکی عثمانی یعنی تذکرة البنیان و تذکرة الابنیه است که از زبان آفرینشگربزرگ، معمار سنان و به قلم دوست او ساعی مصطفی چلبی تحریر شده است. سنان بعد از اینکه خود چند بار دست به قلم میبرد و دربارهی لحظات به یادماندنی از زندگی، کار و آثار ماندگارش مینویسد، از ساعی می خواهد متن مبسوط تری از زندگی او بنگارد که در آن از آثاری که سنان بعد از نوشتن متون قبلی خود ساخته نیز صحبت به میان بیاید. در این متون که بیشتر حسب الحال اند، سنان از نحوهی ساخت شاهکارهای معماری خود و مسائل مهمی که حین طراحی و ساخت بناها رخ داده است سخن میگوید. در واقع این دو کتاب، متونی هستند که با عمیق شده در آنها، میتوان پاسخ سوالات بسیاری را دربارهی مسائلی چون جایگاه معماران و به ویژه معمارباشی در دستگاه حکومت و جامعهی آن روزگار، نحوهی معمار شدن، ارتباطات معمار و همکاران اوف افراد مؤثر در پدید آمدن آثار معماری، نحوه و مراحل طراحی و ساخت آثار و ...به دست آورد. به علاوه اطلاعات روشنی دربارهی تعداد، نوع، نام و تاریخ بناهای طراحی شده به دست سنان ارائه می دهد. این دو رساله در تاریخ این سرزمین بی بدیل بوده و سیاق اجتماعی ارزشگذاری آثار معماری را آشکار مینماید و از معدود مکتوبات نوشته شده دربارهی معماری در جهان اسلام پیش از دورهی جدید است.<ref> [https://www.historylib.com/books/2121 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | کتاب پیش رو ترجمهای از دو رسالهی ترکی عثمانی یعنی تذکرة البنیان و تذکرة الابنیه است که از زبان آفرینشگربزرگ، معمار سنان و به قلم دوست او ساعی مصطفی چلبی تحریر شده است. سنان بعد از اینکه خود چند بار دست به قلم میبرد و دربارهی لحظات به یادماندنی از زندگی، کار و آثار ماندگارش مینویسد، از ساعی می خواهد متن مبسوط تری از زندگی او بنگارد که در آن از آثاری که سنان بعد از نوشتن متون قبلی خود ساخته نیز صحبت به میان بیاید. در این متون که بیشتر حسب الحال اند، سنان از نحوهی ساخت شاهکارهای معماری خود و مسائل مهمی که حین طراحی و ساخت بناها رخ داده است سخن میگوید. در واقع این دو کتاب، متونی هستند که با عمیق شده در آنها، میتوان پاسخ سوالات بسیاری را دربارهی مسائلی چون جایگاه معماران و به ویژه معمارباشی در دستگاه حکومت و جامعهی آن روزگار، نحوهی معمار شدن، ارتباطات معمار و همکاران اوف افراد مؤثر در پدید آمدن آثار معماری، نحوه و مراحل طراحی و ساخت آثار و ...به دست آورد. به علاوه اطلاعات روشنی دربارهی تعداد، نوع، نام و تاریخ بناهای طراحی شده به دست سنان ارائه می دهد. این دو رساله در تاریخ این سرزمین بی بدیل بوده و سیاق اجتماعی ارزشگذاری آثار معماری را آشکار مینماید و از معدود مکتوبات نوشته شده دربارهی معماری در جهان اسلام پیش از دورهی جدید است.<ref> [https://www.historylib.com/books/2121 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> |
نسخهٔ ۱۲ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۷
تذکرة البنيان و تذکرة الابنيه؛ خاطرات معمار سنان | |
---|---|
پدیدآوران | مصطفی چلبی، ساعی (نویسنده) سلطانی، مهدی (مترجم) |
ناشر | فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۶ش |
کد کنگره | |
تذکرة البنيان و تذکرة الابنيه؛ خاطرات معمار سنان تألیف ساعی مصطفی چلبی، مترجم مهدی سلطانی؛ کتاب پیش رو ترجمهای از دو رساله ترکی عثمانی یعنی تذکرة البنیان و تذکرة الابنیه است که از زبان معمار سنان و به قلم دوست او ساعی مصطفی چلبی تحریر شده است. این کتاب از معدود مکتوبات نوشته شده دربارهی معماری در جهان اسلام - پیش از دورهی جدید - است که برای شناخت تاریخ معماری جهان اسلام اهمیت بسیاری دارد.
گزارش کتاب
فرهنگ اسلامی پستی و بلندی و اوج و حضیض های بسیار داشته است؛ حوزههای علم و معرفت و عمل و اندیشه هم در آن بسیار است. متفکران آن نیز گوناگون اند و همه با هم یک نوع نمی اندیشیدند. اما با نگاهی عام به مجموعهی این فرهنگ، میتوان صفاتی کلی و غالب در آن تشخیص داد. این صفتهای البته عام به معنای تجربی نیست، اما غالب است؛ یعنی در بیشتر موارد صدق میکند. یکی از این صفات آن است که اشرف امور در نزد مسلمانان، اموری بوده که نفس آدمی را مهذب سازد. تهذیب نفس همهی شئون وجود آدمی را، از اندیشه و عمل، از سواد و خیال و بیاض وجود او، دربر میگیرد؛ اما اگر نیک بنگریم، درمی یابیم که اصل تهذیب نفس شأن «عملی» آن است. در این عرصه، اندیشه امری مجرد از عمل نیست، بلکه خود نوعی عمل و عین عمل است. اندیشه در اینجا برای معرفت نفس یا شناختن راه به کار میآید، معرفتی که خود سالک را گامی در راه به پیش میبرد. از این رو، مهم نیست که این اندیشه را بتوان بر کاغذ آورد یا نه؛ بلکه چون این اندیشه یافتنی است و با مراتب ژرف عقل کلی سروکار دارد نه با مراتب سطحی عقل جزوی، اصل و جوهر آن را نمیتوان گفت و نوشت و همین فکر صوفیانه است که بیشتر فرهنگ ما را پدید آورده و به خود آغشته است. به طوری که علوم و پیشهها هم رنگ صوفیانه داشتند. از قضا، علوم نوشتنی تر که اسباب قرب به ارباب زور و زر را هم فراهم میآورد، بیشتر در خطر بود و از حال ذکر دورتر. از میان کارهای دنیایی، کاری شریف تر بود که آسان تر بتوان آن را با ذکر خدا جمع کرد و جوهر آن را ذاکرانه ساخت؛ زیرا بدین گونه، کار دنیا نیز به عبادت بدل میشد. بنابراین، ارزش پیشه به این نبود که معارف مربوط به آن پیشه تا چه حد نوشتنی باشد. روح حاکم بر فرهنگ و عقل کلی جامعه، بنابر مصلحت جمع و مقتضای هر رشته، تصمیم میگرفت که کار و آموزش در هر حرفه تا چه حد نوشتنی باشد و تا چه حد عملی. بدین گونه بود که برخی از کارها صورتی نوشتاری تر یافت و برخی دیگر صورتی عملی تر. آموزش نیز چنین بود؛ در برخی کتابت و گفتار غالب بود و در برخی دیگر عمل و رفتار و شاگردی بلند مدت. معماری و بسیاری از پیشهها و حرفهها در زمرهی اخیر بود. البته شگفت نیست که برخی از حوزههای نوشتاری تر در برخی از دوره ها، شأن دنیوی والاتری داشته باشد؛ اما اینکه پنداشته اند پیشه هایی به سبب آنکه در زمرهی علوم نبوده شأن اجتماعی نازلی داشته است نادرست مینماید. معماری علمی عملی بود و شرافتش از آن رو بود که گذشته از آنکه مکانی مناسب برای همهی شئون زندگی، از جمله امور دینی، فراهم میآورد، با دکر و صفا سخت مناسبت داشت و به همین سبب در زمرهی اشرف فنون بود. لذا نخستین نکته در تشخیص ماهیت معماری، در ترکیب «پیشهی معماری» نهفته بود. معماری در دوران پیش از مدرن نه علم بود و نه تخصص به معنای امروزی اش. معماری علم نبود؛ زیرا هدف از آن نه کشف نادانسته هایی از عالم طبیعت بود و نه پرداختن نظریه هایی برای فهم رویدادهای طبیعی و پیش بینی رویدادهای آینده. هدف از معماری پدید آوردن مکانی برای زیستن انسانها در حوزههای گوناگون زندگی بود. از این رو «معماری» پیشه بود. این نکته به رغم ظاهر ساده و بدیهیاش، بس مهم است. غفلت از همین نکته است که به بسیاری از کژفهمیها، چه در بررسی معماری امروز و چه گذشته، منجر شده است.
در دوران پیشامدرن، بخش عمدهی طراحی بر عهدهی کسی بود که معمولا به او معمار میگفتند. او علاوه بر کار طراحی معماری، طراحی سازه و وجوه مربوط به تنظیم محیط را خود انجام میداد. در مرحلهی اجرا نیز معمولا کار مدیریت اجرا وظیفهی همان معماری بود که طراحی را بر عهده داشت. کسی به مرحلهی طراحی معماری و مهندسی می رسید که در اجرا مهارت کسب کرده و از تخیل معمارانه و علم هندسه عملی نیز برخوردار بود. از این رو وی علاوه بر آنکه کار اجرایی وجوه مختلف بنا را اداره میکرد، بخش های پیچیده و دشوار بنا را نیز خود اجرا میکرد. پیداست هرچه بنا مفصل تر و پیچیده تر میشد، این تقسیم کار جدی تر و خردتر و مفصل تر میشد. بر این اساس برترین و تواناترین معمار را به عنوان سرمعمار یا معمارباشی بر میگزیدند..در کشور رقیب ایران در زمان صفویه، یعنی ممالک عثمانی، چنین وضعی با اندک تفاوت هایی متناسب با محل و نظام دیوانی و حکومتی آنجا، حاکم بود. بدین ترتیب در دوران پیشامدرن برخلاف دوران مدرن، پیشهی معماری همهی وجوه کار ساختمان را، از طراحی کل و جزء معماری و سازه تا طراحی تأسیسات و نظارت بر اجرا و مدیریت اجرا، در برمی گرفت. اما در دوران مدرن برای معماری وجوه مختلفی اعتبار میشود، آن وجه از معماری را که با تخیل و خلاقیت سرو کار دارد «هنرمعماری» می خوانند و آن بخش را که با اجرا و مواد و فنون ساختمانی مربوط است فن و صنعت معماری میشمارند. اما مدرنیته در مسیر استحالهای که در هنرها پدید آورد، هنرهای زیبا را از هنرهای کاربردی تفکیک کرد. مدرنیته هنری را ناب تر و خالص تر دانست که ارتباط کمتری با زندگی روزمره داشته باشد. اما این جریان با همهی قوت، آن قدر در معماری کارگر نیفتاد که آن را از کارکرد منفک سازد زیرا کارکرد جزء لاینفک معماری بود. از سوی دیگر اشرف هنرها در میان مسلمانان، یعنی ادبیات نیز در معماری اثری عمیق و البته غیر مستقیم داشت. ادبیات، گفتمان فرهنگ پیشامدرن در ممالک اسلامی و بارزترین جلوهی آن بود. مسلمانان تحت تأثیر قرآن کریم، قرنها بیشتر نیروی هنری خود را صرف ادبیات کرده بودند. ادبیان در متن مردم جریان داشت و حتی بی سوادان شعر می خواندند و شعر میگفتند. بنابراین معماری مانند دیگر مظاهر فرهنگی، نمی توانست از تأثیر آن برکنار باشد. معماری با علوم نیز مناسبت داشت. یکی از این علوم هندسهی عملی بود. معماری در جزء و کل با هندسه سامان گرفت و مانند نظام کائنات، بر نظم و ریاضیات استوار بود. زیرا از یک سو معمار با ساختن بنا عالمی صغیر به صورت کائنات بنا میکرد و از سوی دیگر خداوند نیز برترین معمار تلقی میشد بر این اساس در گذشته برای معمار و معماری منشأیی مقدس قائل بودند.
کتاب پیش رو ترجمهای از دو رسالهی ترکی عثمانی یعنی تذکرة البنیان و تذکرة الابنیه است که از زبان آفرینشگربزرگ، معمار سنان و به قلم دوست او ساعی مصطفی چلبی تحریر شده است. سنان بعد از اینکه خود چند بار دست به قلم میبرد و دربارهی لحظات به یادماندنی از زندگی، کار و آثار ماندگارش مینویسد، از ساعی می خواهد متن مبسوط تری از زندگی او بنگارد که در آن از آثاری که سنان بعد از نوشتن متون قبلی خود ساخته نیز صحبت به میان بیاید. در این متون که بیشتر حسب الحال اند، سنان از نحوهی ساخت شاهکارهای معماری خود و مسائل مهمی که حین طراحی و ساخت بناها رخ داده است سخن میگوید. در واقع این دو کتاب، متونی هستند که با عمیق شده در آنها، میتوان پاسخ سوالات بسیاری را دربارهی مسائلی چون جایگاه معماران و به ویژه معمارباشی در دستگاه حکومت و جامعهی آن روزگار، نحوهی معمار شدن، ارتباطات معمار و همکاران اوف افراد مؤثر در پدید آمدن آثار معماری، نحوه و مراحل طراحی و ساخت آثار و ...به دست آورد. به علاوه اطلاعات روشنی دربارهی تعداد، نوع، نام و تاریخ بناهای طراحی شده به دست سنان ارائه می دهد. این دو رساله در تاریخ این سرزمین بی بدیل بوده و سیاق اجتماعی ارزشگذاری آثار معماری را آشکار مینماید و از معدود مکتوبات نوشته شده دربارهی معماری در جهان اسلام پیش از دورهی جدید است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران