۱۰۷٬۱۰۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می گ' به ' میگ') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==گزارش کتاب== | ==گزارش کتاب== | ||
سرزمین ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود در طول تاریخ همواره به مثابه چهارراهی به شمار رفته که تمدنهای بزرگ سه قارهی آسیا، اروپا و آفریقا را به هم پیوند داده است. گو اینکه جغرافیای باستانی ایران بسیار تغییر کرده است، ولی امروز هم خاورمیانه مرکز جهان و ایران مرکز خاورمیانه است. در زمان اقتدار حکومت ایران ملل مختلف با رابطهی دوستانه منافع خود را تامین میکردند، اما در دوران ضعف و سستی قدرت مرکزی ایران، حملات بی امان از شرق و غرب و شمال این سرزمین را فرا | سرزمین ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی خود در طول تاریخ همواره به مثابه چهارراهی به شمار رفته که تمدنهای بزرگ سه قارهی آسیا، اروپا و آفریقا را به هم پیوند داده است. گو اینکه جغرافیای باستانی ایران بسیار تغییر کرده است، ولی امروز هم خاورمیانه مرکز جهان و ایران مرکز خاورمیانه است. در زمان اقتدار حکومت ایران ملل مختلف با رابطهی دوستانه منافع خود را تامین میکردند، اما در دوران ضعف و سستی قدرت مرکزی ایران، حملات بی امان از شرق و غرب و شمال این سرزمین را فرا میگرفت. بر این اساس هیچ یک از همسایگان نه دوست ابدی و نه دشمن دائمی ماندند. در دوران هخامنشیان و ساسانیان، سپاهیان ایران از مدرن ترین قوای آن روز جهان محسوب میشدند، ولی با افول سلسلههای مقتدر و ضعف حکومت مرکزی، رفته رفته ایران از قافلهی پیشرفت فنون نظامی و لشکرکشی در جهان عقب افتاد و به شکل سنتی خود باقی ماند. پس از حملهی اعراب به ایران در قرون اولیهی اسلامی، ایران بخشی از امپراتوری اسلام بود و بعد از آن جغرافیای یک پارچه در عصر ساسانی تکه تکه شد و به صورت ملوک الطوایفی اداره میشد که با حمله وحشیانهی مغول ایران دچار آسیب فراوان گردید. بنابراین تا پیش از صفویه ایران دیگر قشون متمرکز و دائمی نداشت. | ||
از دوران صفویه تا پیش از تشکیل ارتش نوین، ایران هرگز نتوانست قشون متمرکز و سراسری و دائمی داشته باشد. هر از چندگاهی با برآمدن پادشاهی توانا مانند نادرشاه و آقامحمد خان به تشکیل قشون قدرتمندی دست زده و جغرافیای وسیع ایران را حراست کرده، ولی با مرگ آن پادشاه همه چیز از میان رفته و وضع به جای نخست برگشته است. زیرا ایران در این دوره با جمعیت کم و اقتصاد ضعیف، توانایی برقراری چنین ارتشی را که نیاز به هردوی این عوامل دارد، نداشت. قشون ایران در دوره قاجاریه در وضعی بود که نه میشد، آن را حفظ کرد و نه فرصتی بود، تا با بی پولی و مبارزه مخالفان شیوهی نوین را آموخت. بنابراین محتوم به سرنوشت شکست بود. ژوبر وضعیت قشون ایران را پیش از انجام اصلاحات عباس میرزا نائب السلطنه اسفناک خوانده است. حال آنکه در برابر سپاه کهنه و فرسوده و ناکارآمد قاجاریه، روس ارتشی منظم و قدرتمند را در اختیار داشت و با این ارتش قوای ایران را درهم شکست. بعد از این شکست قشون قاجاریه استقلال خود را از دست داد و بدین ترتیب روند فروپاشی قشون ایران آغاز شد. روس و انگلیس بر سرنوشت کشور تسلط یافتند و در بستر زمان اندک اندک از ارج و قرب قشون قاجاریه کاسته و بر احاطهی دو کشور استعمارگر افزوده شد. به طوری که در اواخر این دوره، کشور را این دو دولت میان خود تقسیم کردند بی آنکه شاه قاجار و مردم ایران را به حساب آورند و هر کدام نیروی نظامی خود را بر حوزه تسلط یافته گماردند و قشون ایران جز «شیر بی یال و دم و اشکم» نبود. این وضع ادامه یافت تا رضاخان برآمد و با خروج قوای نظامی آن دو دولت، ارتش نوین ایران تشکیل شد. گو اینکه ارتش جدید نظم و امنیت را به مردم ایران ارزانی داشت ولی نتوانست و نخواست قاجاریان را یاری رساند و این سلسله فروپاشید.<ref> [https://www.historylib.com/books/2350 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | از دوران صفویه تا پیش از تشکیل ارتش نوین، ایران هرگز نتوانست قشون متمرکز و سراسری و دائمی داشته باشد. هر از چندگاهی با برآمدن پادشاهی توانا مانند نادرشاه و آقامحمد خان به تشکیل قشون قدرتمندی دست زده و جغرافیای وسیع ایران را حراست کرده، ولی با مرگ آن پادشاه همه چیز از میان رفته و وضع به جای نخست برگشته است. زیرا ایران در این دوره با جمعیت کم و اقتصاد ضعیف، توانایی برقراری چنین ارتشی را که نیاز به هردوی این عوامل دارد، نداشت. قشون ایران در دوره قاجاریه در وضعی بود که نه میشد، آن را حفظ کرد و نه فرصتی بود، تا با بی پولی و مبارزه مخالفان شیوهی نوین را آموخت. بنابراین محتوم به سرنوشت شکست بود. ژوبر وضعیت قشون ایران را پیش از انجام اصلاحات عباس میرزا نائب السلطنه اسفناک خوانده است. حال آنکه در برابر سپاه کهنه و فرسوده و ناکارآمد قاجاریه، روس ارتشی منظم و قدرتمند را در اختیار داشت و با این ارتش قوای ایران را درهم شکست. بعد از این شکست قشون قاجاریه استقلال خود را از دست داد و بدین ترتیب روند فروپاشی قشون ایران آغاز شد. روس و انگلیس بر سرنوشت کشور تسلط یافتند و در بستر زمان اندک اندک از ارج و قرب قشون قاجاریه کاسته و بر احاطهی دو کشور استعمارگر افزوده شد. به طوری که در اواخر این دوره، کشور را این دو دولت میان خود تقسیم کردند بی آنکه شاه قاجار و مردم ایران را به حساب آورند و هر کدام نیروی نظامی خود را بر حوزه تسلط یافته گماردند و قشون ایران جز «شیر بی یال و دم و اشکم» نبود. این وضع ادامه یافت تا رضاخان برآمد و با خروج قوای نظامی آن دو دولت، ارتش نوین ایران تشکیل شد. گو اینکه ارتش جدید نظم و امنیت را به مردم ایران ارزانی داشت ولی نتوانست و نخواست قاجاریان را یاری رساند و این سلسله فروپاشید.<ref> [https://www.historylib.com/books/2350 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> |