العشق: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    (صفحه‌ای تازه حاوی «== معرفى اجمالى == '''رسالة القضاء و القدر''' از بوعلى و به زبان عربى است و زمان تأ...» ایجاد کرد)
     
    جز (جایگزینی متن - ' میبا' به ' می‌با')
     
    (۴۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۱: خط ۱:
    == معرفى اجمالى ==
    {{جعبه اطلاعات کتاب
    '''رسالة القضاء و القدر''' از بوعلى و به زبان عربى است و زمان تأليف آن را سال چهار صد و چهارده تخمين زده‌اند. اين رساله، حاصل مناظره‌اى با يكى از اهل قدر كه منكر قدر مى‌باشد، است. [[میرداماد، محمدباقربن محمد|مير داماد]] در كتاب قبسات، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] در شرح اشارت و سيد احمد علوى در كتاب خود، به اين رساله، استناد كرده‌اند و آن را در رديف كتب معتبر و قابل استناد به حساب آورده‌اند، امّا بعد از آنها و در دوره‌هاى بعدى چنين عنايتى به اين اثر ارزش‌مند به چشم نمى‌خورد.
    | تصویر =NUR01721J1.jpg
    | عنوان =رسائل ابن سینا
    | پدیدآوران =  
    [[ابن سینا، حسین بن عبدالله]] (نویسنده)
    | زبان =عربی
    | کد کنگره =‏BBR‎‏ ‎‏362‎‏ ‎‏1359
    | موضوع =
    فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14
    | ناشر =
    بيدار
    | مکان نشر =قم - ایران
    | سال نشر = 1400 ق


    == ساختار ==
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE01721AUTOMATIONCODE
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =01721
    | کتابخوان همراه نور =01721
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پیش از =
    }}


    '''العشق''' رساله‌ای است که [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی سینا]]، برای تبيين وجود عشق در تمام موجودات، به زبان عربی، نوشته است.
    این رساله به همراه بیست و دو رساله دیگر در مجموعه‌ای به نام [[رسائل ابن سينا (23 رساله)|رسائل ابن سينا]]، به چاپ رسیده است.


    رساله، فاقد هر گونه باب‌بندى و فصل‌بندى و داراى عباراتى مغلق است.
    ==ساختار==
    رساله، در هفت فصل تنظيم شده است.


    اهل قدر
    ==گزارش محتوا==
    فصل اول، درباره‌ى سريان عشق در تمام هويات می‌باشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] میگويد: از آن‌جايي كه تمام هويات مدبره طبعا دنبال كمال خود كه همان خيريت هويت خود كه منبعث از هويت خير محض است، می‌باشند و از نقص خاص كه شريت هيولائيه و عدميه است نفرت دارند، فلذا برای هر يك از اين موجودات مدبره، شوقي طبیعی و عشقي غريزي می‌باشد كه همان سبب وجودشان است. اما اينكه خير بالذات معشوق است و خود آن خير عاشق خير است، موضوع بحث ديگر مؤلف در اين قسمت است كه خالي نبودن موجودات از عشق نتيجه‌ي اين مباحث [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] می‌باشد.


    واژه اهل قدر، در دو جا مورد استفاده متكلمين قرار گرفته است: يكى در مورد جبريّون كه قائل به قضا و قدر الهى و عدم اختيار انسان مى‌باشند. ديگرى در مورد معتزله و منكران قدر مى‌باشد؛ يعنى كسانى كه به قدرت انسان قائلند و او را صاحب قدرت و اختيار در اعمال خود مى‌دانند.
    فصل دوم، درباره‌ى عشق در بسائط غير زنده می‌باشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] ابتدا اقسام سه‌گانه‌ي بسائط غير زنده را بيان میكند تا قرين عشق بودن تك تك آنها را كه سبب وجودشان می‌باشد، بيان كند، هم‌چنين نفرتي كه اين موجودات از عدم مطلق دارند را در وجودشان ظاهر می‌داند. فصل سوم در وجود عشق در صور نباتيه يا همان نفوس نباتيه است كه در هر سه قسم قوه‌ي تغذيه، تنميه و تولید مثل، وجود عشق را متذكر میگردد.


    == گزارش محتوا ==
    در فصل چهارم راجع به وجود عشق در نفوس حيوانيه سخن گفته و وجود عشق غريزي را در قوا و نفوس حيوانيه، انكارناپذير می‌داند و...[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در اين قسمت عشق را در نفوس حيوانیبه اختياري و طبیعی تقسيم میكند كه مشخصا بعضي از كارهای آنها، مربوط به عشق طبیعی و بعضي ديگر مربوط به عشق اختياري می‌باشد.


    فصل پنجم، در عشق ظرفاء و جوانان به صورت‌های زيبا است كه با چهار مقدمه شروع می‌شود، بعد علاقه به زيبايي را مطلبي عقلي و عاقلانه می‌داند و میگويد: اگر چنين عشقي شهوي باشد، باعث تنزل انسان گشته و مضر به قوه‌ي نطقيه خواهد بود، اما اگر عقلي باشد، به خاطر تاثيرش از مؤثر اول و معشوق محض، باعث رفعت و زيادي در خيريت خواهد بود... در ادامه اضافه میكند كه عشق به صورت، سه اثر در پي دارد كه عبارتند از: 1- حب معانقه. 2- حب تقبيل. 3- حب مباضعه كه اين سومي خاص عشق حيوانیمی‌باشد و تنها در همسر و كنيز جايز بوده و در غير آن مستحسن نمی‌باشد.


    [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، در اين مناظره، در پى به كرسى نشاندن نظريه «لا جبر و لا تفويض بل امر بين امرين» است كه روايات و احاديث نيز ما را به آن مسير رهنمون گشته‌اند، فلذا در بعضى از قسمت‌هاى اين مناظره، اشاره به سخافت قول اشاعره كه در مقابل معتزله بوده‌اند، اشاره مى‌كند تا ضمن محكوم كردن طرف مناظره، از ديدگاه مقابل آنان نيز تبرى بجويد.
    فصل ششم در ذكر عشق نفوس الهيه می‌باشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] بعد از يادآوری وجود عشق در تمام موجودات، در پي اثبات بالذات بودن خيريت محض علت اولی می‌باشد...در ادامه توضيح میدهد كه علت اولی في ذاتها خير است و نسبت به ساير موجودات نيز خير مى‌باشد، چون سبب اول برای قوام و بقايشان است...


    بوعلى، مى‌گويد: مصدر هر فعلى طاعت شوق است، بلكه هر اراده و اختيارى، حادث و داراى آغاز است و هر چه چنين باشد سببى دارد، آن‌گاه اين استدلال را تا آن‌جا ادامه مى‌دهد كه واجب الوجود شدن اراده، پيش از موجود شدنش، به اثبات برسد. در ادامه رساله، حدود اراده انسان را تبيين كرده و آن شخصى معتزلى را كه انسان را موجودى با اراده مطلق مى‌پندارد، به طريق مستقيم راهنمايى مى‌كند.
    هر كس خير محض را درك كند، بي‌دريغ عاشقش میگردد، پس طبيعتاً خير محض، معشوق نفوس متألهه خواهد بود... نفوس بشريه و ملكيه، عاشق علت اولی كه خير مطلق است هستند، زيرا خير مطلق سبب وجود اين جواهر شريفه و كمالاتشان می‌باشد... در ادامه، سلسله معشوقات كه خير محض در رأس آن قرار دارد، به طور خلاصه بيان شده است.
     
    در هفتمين فصل، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] میگويد: میخواهيم در اين فصل توضيح دهيم كه هر يك از موجودات عشق غريزي به خير محض دارند و خير مطلق نيز بر عاشق خود تجلي میكند الا اينكه قبول تجلي از طرف عشاق متفاوت می‌باشد. وي خير محض را بالذات متجلي و ظاهر برای تمام موجودات می‌داند و میگويد: اگر اين چنين نبود و ذاتش محتجب از موجودات بود و غير متجلي بر آنان، شناخته نمیشد و راهی برای نيل به سوي او وجود نداشت، بله تنها علت محجوب بودنش عدم پذيرش تجلي از ناحيه‌ي بعضي ذوات است و حجاب نيز عبارت است از قصور و ضعف و نقص همان ذوات.
     
    دو طرفه بودن عشق بين خير محض و نفوس متألهه كه حديث قدسي«ان العبداذا كان كذا و كذا عشقنیو عشقته»، آخرين مطلبي است كه مؤلف در اين رساله بدان پرداخته است.
     
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     
    [[رسائل ابن سينا (23 رساله)]]
     
    [[عيون الحكمة]]؛
     
    [[الحدود]]؛
     
    [[حي بن يقظان]]؛
     
    [[هدية الرئيس للأمير (في القوى النفسانية)]]؛
     
    [[الفعل و الانفعال]]؛
     
    [[أسباب الرعد]]؛
     
    [[سر القدر]]؛
     
    [[العرشية (في التوحيد)]]؛
     
    [[السعادة و ذكر الحجج على جوهرية النفس]]؛
     
    [[الحث على الذكر]]؛
     
    [[رسالة في الموسيقی]]؛
     
    [[ماهية الصلاة]]؛
     
    [[تفسير سورة التوحيد]]؛
     
    [[تفسير سورة الفلق]]؛
     
    [[تفسير سورة الناس]]؛
     
    [[سبب إجابة الدعاء و كيفية الزيارة]]؛
     
    [[الشفاء من خوف الموت]]؛
     
    [[القضاء و القدر(مناظرة الشيخ مع قدري)]]؛
     
    [[الطير]]؛
     
    [[الأجوبة عن مسائل أبي الريحان البيروني]]؛
     
    [[علة قيام الأرض وسط السماء]]؛
     
    [[رسالة بعض الأفاضل إلى علماء مدينة السلام]].
     
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     
     
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:فلسفه، مذهب و روانشناسی]]
    [[رده:فلسفه اسلامی]]
    [[رده:عصر صاحب نظران فلسفه اسلامی]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۶

    رسائل ابن سینا
    العشق
    پدیدآورانابن سینا، حسین بن عبدالله (نویسنده)
    ناشربيدار
    مکان نشرقم - ایران
    سال نشر1400 ق
    چاپ1
    موضوعفلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏362‎‏ ‎‏1359
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    العشق رساله‌ای است که بوعلی سینا، برای تبيين وجود عشق در تمام موجودات، به زبان عربی، نوشته است. این رساله به همراه بیست و دو رساله دیگر در مجموعه‌ای به نام رسائل ابن سينا، به چاپ رسیده است.

    ساختار

    رساله، در هفت فصل تنظيم شده است.

    گزارش محتوا

    فصل اول، درباره‌ى سريان عشق در تمام هويات می‌باشد. ابن سينا میگويد: از آن‌جايي كه تمام هويات مدبره طبعا دنبال كمال خود كه همان خيريت هويت خود كه منبعث از هويت خير محض است، می‌باشند و از نقص خاص كه شريت هيولائيه و عدميه است نفرت دارند، فلذا برای هر يك از اين موجودات مدبره، شوقي طبیعی و عشقي غريزي می‌باشد كه همان سبب وجودشان است. اما اينكه خير بالذات معشوق است و خود آن خير عاشق خير است، موضوع بحث ديگر مؤلف در اين قسمت است كه خالي نبودن موجودات از عشق نتيجه‌ي اين مباحث ابن سينا می‌باشد.

    فصل دوم، درباره‌ى عشق در بسائط غير زنده می‌باشد. ابن سينا ابتدا اقسام سه‌گانه‌ي بسائط غير زنده را بيان میكند تا قرين عشق بودن تك تك آنها را كه سبب وجودشان می‌باشد، بيان كند، هم‌چنين نفرتي كه اين موجودات از عدم مطلق دارند را در وجودشان ظاهر می‌داند. فصل سوم در وجود عشق در صور نباتيه يا همان نفوس نباتيه است كه در هر سه قسم قوه‌ي تغذيه، تنميه و تولید مثل، وجود عشق را متذكر میگردد.

    در فصل چهارم راجع به وجود عشق در نفوس حيوانيه سخن گفته و وجود عشق غريزي را در قوا و نفوس حيوانيه، انكارناپذير می‌داند و...ابن سينا در اين قسمت عشق را در نفوس حيوانیبه اختياري و طبیعی تقسيم میكند كه مشخصا بعضي از كارهای آنها، مربوط به عشق طبیعی و بعضي ديگر مربوط به عشق اختياري می‌باشد.

    فصل پنجم، در عشق ظرفاء و جوانان به صورت‌های زيبا است كه با چهار مقدمه شروع می‌شود، بعد علاقه به زيبايي را مطلبي عقلي و عاقلانه می‌داند و میگويد: اگر چنين عشقي شهوي باشد، باعث تنزل انسان گشته و مضر به قوه‌ي نطقيه خواهد بود، اما اگر عقلي باشد، به خاطر تاثيرش از مؤثر اول و معشوق محض، باعث رفعت و زيادي در خيريت خواهد بود... در ادامه اضافه میكند كه عشق به صورت، سه اثر در پي دارد كه عبارتند از: 1- حب معانقه. 2- حب تقبيل. 3- حب مباضعه كه اين سومي خاص عشق حيوانیمی‌باشد و تنها در همسر و كنيز جايز بوده و در غير آن مستحسن نمی‌باشد.

    فصل ششم در ذكر عشق نفوس الهيه می‌باشد. شيخ الرئيس بعد از يادآوری وجود عشق در تمام موجودات، در پي اثبات بالذات بودن خيريت محض علت اولی می‌باشد...در ادامه توضيح میدهد كه علت اولی في ذاتها خير است و نسبت به ساير موجودات نيز خير مى‌باشد، چون سبب اول برای قوام و بقايشان است...

    هر كس خير محض را درك كند، بي‌دريغ عاشقش میگردد، پس طبيعتاً خير محض، معشوق نفوس متألهه خواهد بود... نفوس بشريه و ملكيه، عاشق علت اولی كه خير مطلق است هستند، زيرا خير مطلق سبب وجود اين جواهر شريفه و كمالاتشان می‌باشد... در ادامه، سلسله معشوقات كه خير محض در رأس آن قرار دارد، به طور خلاصه بيان شده است.

    در هفتمين فصل، ابن سينا میگويد: میخواهيم در اين فصل توضيح دهيم كه هر يك از موجودات عشق غريزي به خير محض دارند و خير مطلق نيز بر عاشق خود تجلي میكند الا اينكه قبول تجلي از طرف عشاق متفاوت می‌باشد. وي خير محض را بالذات متجلي و ظاهر برای تمام موجودات می‌داند و میگويد: اگر اين چنين نبود و ذاتش محتجب از موجودات بود و غير متجلي بر آنان، شناخته نمیشد و راهی برای نيل به سوي او وجود نداشت، بله تنها علت محجوب بودنش عدم پذيرش تجلي از ناحيه‌ي بعضي ذوات است و حجاب نيز عبارت است از قصور و ضعف و نقص همان ذوات.

    دو طرفه بودن عشق بين خير محض و نفوس متألهه كه حديث قدسي«ان العبداذا كان كذا و كذا عشقنیو عشقته»، آخرين مطلبي است كه مؤلف در اين رساله بدان پرداخته است.

    وابسته‌ها