سيرة عمر بن عبدالعزيز علی ما رواه الإمام مالك بن أنس و أصحابه: تفاوت میان نسخهها
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR84270J1.jpg | عنوان = سیرة عمر بن عبد العزیز علی ما رواه الإمام مالک بن أنس و أصحابه | عنوانهای دیگر = | پدیدآورندگان | پدیدآوران = ابن عبد الحکم، ابی محمد عبد الله (نويسنده) ابن عبدالحکم، محمد بن عبدالله (سایر) ع...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۱ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۵۷
سیرة عمر بن عبد العزیز علی ما رواه الإمام مالک بن أنس و أصحابه | |
---|---|
پدیدآوران | ابن عبد الحکم، ابی محمد عبد الله (نويسنده)
ابن عبدالحکم، محمد بن عبدالله (سایر) عبید، احمد ( مصحح) |
ناشر | عالم الکتب |
مکان نشر | لبنان - بیروت |
سال نشر | 1404ق - 1984م |
چاپ | 6 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /الف2س9 28/8 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
سيرة عمر بن عبدالعزيز علی ما رواه الإمام مالك بن أنس و أصحابه، تألیف ابومحمد عبدالله بن عبدالحکم (متوفی 214ق)، به روایت فرزندش ابوعبدالله محمد (متوفی 268ق)، کتابی است در بیان سیره و فضایل عمر بن عبدالعزیز که با تصحیح و تعلیقات احمد عبید منتشر شده است.
نویسنده در اثر حاضر، به جمعآوری و تدوین مطالبی پرداخته است که در توصیف اخلاق فاضله، سیاست و... به عمر بن عبدالعزیز، نسبت داده شده است[۱].
محقق در مقدمه خود، اثر حاضر را بهترین کتابی دانسته که بین مردم منتشر گردیده است. وی در این مقدمه، ابتدا به معرفی مختصر کتاب پرداخته و سپس، ضمن ترسیم تصویری مختصر از زندگانی عمر بن عبدالعزیز و توضیح تأثیر هریک از والی و رعیت بر یکدیگر در تمامی امور[۲]، به برخی از آثاری که پیرامون عمر بن عبدالعزیز نوشته شده، اشاره کرده است؛ مانند «سيرة عمر» ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی (متوفی597ق)[۳].
در مقدمه محقق، به این موضوع اشاره گردیده که اصل کتاب، فاقد ابواب و فصول بوده، ولذا وی تصمیم گرفته است تا مطالب و مباحث را قطعهقطعه و موضوعبندی نماید و در حواشی، برای هریک از این قطعات، عنوانی انتخاب نماید که متناسب با آن باشد و فهرست موضوعات، دربردارنده همین عناوین باشد. علاوه بر این، برای مشخص بودن آیات، آنها را میان پرانتز قرار داده و شماره آیات و نام سورهها را نیز مشخص کرده است[۴].
در قسمتی از کتاب، به آمدن فردی نزد عمر بن عبدالعزیز بهمنظور دلداری و نصیحت وی پس از مرگ سلیمان، اشاره شده که به او سفارشاتی نموده است؛ از جمله راضی بودن به قضای الهی و تسلیم بودن به امر خدا و امیدوار بودن به آنچه نزد اوست و سپس به او میگوید: «بنگر که برای سلیمان، از چه میترسیدی و برای خود بترس». وقتی عمر بن عبدالعزیز علت گفتن این سخن را از او میپرسد، وی به شرط امان، میگوید: «تو را در شهر دیدم که جامههایت را گشاده و موهایت را رها ساخته و بوی خوش خود را مینوازی و در شگفتم که چگونه خداوند تو را در میان اهل سرزمینش رها کرده است، ولذا درست دیدم که تو را تعزیت گفته و حقت را ادا کنم» و بعد از آن، عمر وی را گرامی داشت[۵].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه ومتن کتاب.