۸۳٬۲۷۶
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'میشود') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ش' به ' میش') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''دعاها و | '''دعاها و مناجاتهای معصومین، راهگشای عبودیت''' | ||
«پسرم! دعاها و | «پسرم! دعاها و مناجاتهایی که از ائمه معصومین به ما رسیده است بزرگترین راهنمای آشنایی با او- جلّ و علا- است. و والاترین راهگشای عبودیتّ و رابطه بین حق و خلق است و مشتمل بر معارف الهی و وسیله انس با او است و رهآورد خاندان وحی است و نمونهای از حال اصحاب قلوب و ارباب سلوک است و وسوسههای بی خبران تو را از تمسک به آنها، و اگر توانی از انس با آنها، غافل نکند. ما اگر تمام عمر به شکرانه آنکه این وارستگان و واصلان به حق، ائمه ما و راهنمایان مایند به نیایش برخیزیم از عهده بر نخواهیم آمد». | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
'''کرامتی از حضرت امام''' | '''کرامتی از حضرت امام''' | ||
در مسافرت مشهد، اخلاق پدرانه نسبت به ما مبذول داشتند که هر وقت یادمان | در مسافرت مشهد، اخلاق پدرانه نسبت به ما مبذول داشتند که هر وقت یادمان میآید، شرمنده آن روزگاریم که در خدمتشان در ارض اقدس مشرف بودیم. در آن زمان قسمتهایی از ایران، زیر نظر دولت-های روسیه و آمریکا و انگلستان بود. | ||
وقتی از ارض اقدس برمی گشتیم، بین راه | وقتی از ارض اقدس برمی گشتیم، بین راه روسها برای بازرسی، جلوی ماشین ما را گرفتند. همگی پیاده شدیم و چون امام از اول تکلیف مراتب تهجد و نماز شب بودند و هیچ وقت آن را ترک نکرده بودند، بعد از پیاده شدن، خواستند که نماز شب بخوانند، آنجا هم وسط بیابان بود و آبی وجود نداشت. | ||
یک وقت نگاه کردیم، دیدیم آبی جاری شد. ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت. نفهمیدیم که بعد از نماز ایشان هنوز آب بود یا نه؟! به هر حال ما در آن سفر، چنین کرامتی از ایشان دیدیم. | یک وقت نگاه کردیم، دیدیم آبی جاری شد. ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت. نفهمیدیم که بعد از نماز ایشان هنوز آب بود یا نه؟! به هر حال ما در آن سفر، چنین کرامتی از ایشان دیدیم. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
'''سعی کنید علم را به قلب تان بفرستید''' | '''سعی کنید علم را به قلب تان بفرستید''' | ||
توصیه امام این بود که: «سعی کنید بعد از این که علم را با مبانی عقلی هماهنگ کردید، آن را به قلب بدهید؛ وقتی به قلب رفت، کارساز خواهد بود. این علم است که شما را حرکت | توصیه امام این بود که: «سعی کنید بعد از این که علم را با مبانی عقلی هماهنگ کردید، آن را به قلب بدهید؛ وقتی به قلب رفت، کارساز خواهد بود. این علم است که شما را حرکت میدهد. شما وقتی علوم را به قلب نفرستید و فقط یاد بگیرید، صندوقچهای میشود که محفوظات را مانند یک کتابخانه در آن جمع کرده اید و این علم خود حجاب میشود». | ||
'''ترور آیتالله خامنهای''' | '''ترور آیتالله خامنهای''' | ||
وقتی در سال 60 قضیه ترور [[خامنهای، سید علی|آیتالله خامنهای]] پیش آمد من در تهران بودم. همه درمانده بودند که این خبر را چگونه به امام گزارش دهند .آقای (حسن) صانعی از من به عنوان طبیب سؤال کرد. اگر من بخواهم این خبر را به امام بدهم شما چه تدبیری پیشنهاد میکنید؟ فکر کردم و گفتم: اگر یک قرص آرام بخش در داخل چای ایشان حل کنیم و بعد از نیم ساعت قضیه را مطرح کنیم خوب است. آقای صانعی در مورد این کار استخاره کرد، بد آمد. بعد خودشان این قضیه را مضطربانه خدمت امام نقل کردند. سپس به من گفتند فلانی قبل از این که مطلب را به امام بگویم، امام به من فرمودند: «در مورد [[خامنهای، سید علی|آقای خامنهای]] | وقتی در سال 60 قضیه ترور [[خامنهای، سید علی|آیتالله خامنهای]] پیش آمد من در تهران بودم. همه درمانده بودند که این خبر را چگونه به امام گزارش دهند.آقای (حسن) صانعی از من به عنوان طبیب سؤال کرد. اگر من بخواهم این خبر را به امام بدهم شما چه تدبیری پیشنهاد میکنید؟ فکر کردم و گفتم: اگر یک قرص آرام بخش در داخل چای ایشان حل کنیم و بعد از نیم ساعت قضیه را مطرح کنیم خوب است. آقای صانعی در مورد این کار استخاره کرد، بد آمد. بعد خودشان این قضیه را مضطربانه خدمت امام نقل کردند. سپس به من گفتند فلانی قبل از این که مطلب را به امام بگویم، امام به من فرمودند: «در مورد [[خامنهای، سید علی|آقای خامنهای]] مسألهای پیش آمده است؟» | ||
'''اهمیت جوانی''' | '''اهمیت جوانی''' | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
در حال ذکر گفتن از دنیا رفتند. | در حال ذکر گفتن از دنیا رفتند. | ||
امام دائما در حال ذکر بودند. حتی در یکی از موارد وقتی به هوش آمده بودند، لبهای مبارکشان تکان | امام دائما در حال ذکر بودند. حتی در یکی از موارد وقتی به هوش آمده بودند، لبهای مبارکشان تکان میخورده است. وقتی دکتر گوش را جلو میبرد میشنود که امام الله اکبر میگویند. با همان حال ذکر گفتن نیز از دنیا رفتند.<ref> ر.ک: بینام، ص104-105</ref> | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: تاریخ]] | |||
[[رده: تاریخ ایران]] | |||
[[رده:فقه سیاسی]] | |||
[[رده:درباره امام خمینی]] | |||
[[رده:مقالات جدید(خرداد) باقی زاده]] | [[رده:مقالات جدید(خرداد) باقی زاده]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 تیر 1402]] |