۱۱۸٬۶۷۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ی ای ' به 'یای ') |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این اثر میگوید: و من آیات الهی را در بیکرانهی هستی که در بینهایت فرم و شکل حضوری سرشار دارند را به نوعی صدای عشق و صدای سخن عشق میدانم که حضرت معشوق فرمود: «کُن»، باش! و هر چه او بفرماید خواهد شد و در کنار این همه آیات طبیعی شناخته شده و ناشناخته، آیاتی دیگر هم هست که آیات مکتوب شده است. صُحف، تورات، زبور، انجیل، و در شکل عالی و نابتر [[قرآن کریم]] عالیترین تجلّی سخن عشق. و وحی الهی در این نظر چیزی جز صدای سخن عشق نخواهد بود و لذا هرکس مایل به عشق راستین و حقیقت عشق باشد باید چونان عارفان کامل در این بحر بیکران وحی الهی که قرآنش میخوانیم سباحه کند و از صورت سخن عشق حقیقت معشوق را دریابد<ref>متن، صص 38-37</ref>. | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این اثر میگوید: و من آیات الهی را در بیکرانهی هستی که در بینهایت فرم و شکل حضوری سرشار دارند را به نوعی صدای عشق و صدای سخن عشق میدانم که حضرت معشوق فرمود: «کُن»، باش! و هر چه او بفرماید خواهد شد و در کنار این همه آیات طبیعی شناخته شده و ناشناخته، آیاتی دیگر هم هست که آیات مکتوب شده است. صُحف، تورات، زبور، انجیل، و در شکل عالی و نابتر [[قرآن کریم]] عالیترین تجلّی سخن عشق. و وحی الهی در این نظر چیزی جز صدای سخن عشق نخواهد بود و لذا هرکس مایل به عشق راستین و حقیقت عشق باشد باید چونان عارفان کامل در این بحر بیکران وحی الهی که قرآنش میخوانیم سباحه کند و از صورت سخن عشق حقیقت معشوق را دریابد<ref>متن، صص 38-37</ref>. | ||
بخش دوّم کتاب که عشق در فرهنگ نامیده شده به دقّت و تفصیل معنا و تعریف عشق را از دل متون و قاموسها میجوید تا برای خواننده ترجمانی از عشق را بیاورد، هر چند که در همان ابتدا میگوید یافتن کُنه عشق از دریچهی آثار ممکن و میسّر نیست، زیرا هر سخنی به نوعی شرح الاسم خواهد بود و غرض از عشق، چیزی ورای صورت و اسم ظاهری است. نویسنده عشق را به مدد برخی از منابع لغوی به مانند [[لسان العرب]] در ریشهی «عشقه» میجوید و شرح آن را از فلاسفهای به مانند [[سهروردی]] وام میگیرد و همین عشقه را در آثار دیگران به مانند [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در [[فتوحات مکیه|فتوحات]] و یا [[ژندهپیل، احمد|احمد جام]] در [[انس التّائبین]] پی میگیرد. گاهی سری به دواخانهی [[ابن سینا]] میزند و کسانی که آن را مالیخولیا میخوانند از وی نظر میخواهد و رفع ابهام میکند. و سرآخر خود دست به فهرستی بلندبالا از ترکیبات عشق میزند تا خواننده را به دریایی از حیرت فرو برد تا با سباحهای سنگین به فهم عظمت عشق نایل آید. یافتن معنایی یا | بخش دوّم کتاب که عشق در فرهنگ نامیده شده به دقّت و تفصیل معنا و تعریف عشق را از دل متون و قاموسها میجوید تا برای خواننده ترجمانی از عشق را بیاورد، هر چند که در همان ابتدا میگوید یافتن کُنه عشق از دریچهی آثار ممکن و میسّر نیست، زیرا هر سخنی به نوعی شرح الاسم خواهد بود و غرض از عشق، چیزی ورای صورت و اسم ظاهری است. نویسنده عشق را به مدد برخی از منابع لغوی به مانند [[لسان العرب]] در ریشهی «عشقه» میجوید و شرح آن را از فلاسفهای به مانند [[سهروردی]] وام میگیرد و همین عشقه را در آثار دیگران به مانند [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در [[فتوحات مکیه|فتوحات]] و یا [[ژندهپیل، احمد|احمد جام]] در [[انس التّائبین]] پی میگیرد. گاهی سری به دواخانهی [[ابن سینا]] میزند و کسانی که آن را مالیخولیا میخوانند از وی نظر میخواهد و رفع ابهام میکند. و سرآخر خود دست به فهرستی بلندبالا از ترکیبات عشق میزند تا خواننده را به دریایی از حیرت فرو برد تا با سباحهای سنگین به فهم عظمت عشق نایل آید. یافتن معنایی یا معانیای غیر از آنچه که قاموسها گفتهاند و کتابهای فرهنگ بدان اقدام کردهاند از ابداعات و هنرهای نویسنده است که در دریای اندیشهی بزرگان سیر کرده و عشق را با کلماتی چون: آب حیات، آتش، امر کل، بحر بیگران، تسکین، تمکین، شور، خلعت جان، دردانه، درد بی دوا، دریا، زرّ کان، سیمرغ، شاه، شمع دلها، شهر خوشی، گرفتاری و گوهر جان معنا نماید<ref>متن، صص 59-56</ref>. | ||
بخش دیگری که باید با [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] همراه شد سفر به شهر [[قرآن]] و حدیث است تا از آن دو دیار که ریاحین معنوی را به مشام جان میرسانند، شواهدی را در این گوهر هستی یافت. آیاتی به وفور مدّ نظر نویسنده است، که خداوند خود را دوستدار و محب میخواند و جماعتی از گروههای معنوی و نیک را محبوب قلمداد میکند<ref>متن، صص 96-92</ref>. و نیز اشاراتی به آیاتی دارد، که خداوند آنان را که کردارهایی ناشایست دارند از ذیل دوستیِ خود خارج کرده و به ایشان بی اعتناست را فهرست میکند و آنگونه که توّابین، محسنین، مطهّرین، مقسطین، صابرین، مجاهدین و متوکّلین را دوست میداشت و به دوستی آنان با صراحت اشاره مینمود کسانی چون: معتدین، فسادکنندگان، کافران، گناهکاران، ظالمان، خودخواهان، فخرفروشان، خیانتکاران، فاسدان، مسرفان، متکبّران و الکی خوشان را از زمرهی دوستی خود خارج میکند و لباس نادوست در بر ایشان مینماید<ref>متن، صص 102-96</ref>. | بخش دیگری که باید با [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] همراه شد سفر به شهر [[قرآن]] و حدیث است تا از آن دو دیار که ریاحین معنوی را به مشام جان میرسانند، شواهدی را در این گوهر هستی یافت. آیاتی به وفور مدّ نظر نویسنده است، که خداوند خود را دوستدار و محب میخواند و جماعتی از گروههای معنوی و نیک را محبوب قلمداد میکند<ref>متن، صص 96-92</ref>. و نیز اشاراتی به آیاتی دارد، که خداوند آنان را که کردارهایی ناشایست دارند از ذیل دوستیِ خود خارج کرده و به ایشان بی اعتناست را فهرست میکند و آنگونه که توّابین، محسنین، مطهّرین، مقسطین، صابرین، مجاهدین و متوکّلین را دوست میداشت و به دوستی آنان با صراحت اشاره مینمود کسانی چون: معتدین، فسادکنندگان، کافران، گناهکاران، ظالمان، خودخواهان، فخرفروشان، خیانتکاران، فاسدان، مسرفان، متکبّران و الکی خوشان را از زمرهی دوستی خود خارج میکند و لباس نادوست در بر ایشان مینماید<ref>متن، صص 102-96</ref>. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
از طریق آیات، عشق به پیامبر خدا در دستور کار اهل ایمان قرار میگیرد و نشانی از ایمان راستین تلقّی میگردد بعد از آن واژگانی که همپای عشق است یکی پس از دیگری به نمایش در میآید: ود، مودّت، ودود. خلّة و خلیل. شعف و شغف. و بعد از آن پیامبران الهی به عنوان مظاهر عشق و عاشقانی صادق معرّفی میشوند. ابراهیم، موسی، نوح، ایّوب، عیسی، یعقوب و یوسف و دیگر ستارههای درخشان نبوّت و ولایت. | از طریق آیات، عشق به پیامبر خدا در دستور کار اهل ایمان قرار میگیرد و نشانی از ایمان راستین تلقّی میگردد بعد از آن واژگانی که همپای عشق است یکی پس از دیگری به نمایش در میآید: ود، مودّت، ودود. خلّة و خلیل. شعف و شغف. و بعد از آن پیامبران الهی به عنوان مظاهر عشق و عاشقانی صادق معرّفی میشوند. ابراهیم، موسی، نوح، ایّوب، عیسی، یعقوب و یوسف و دیگر ستارههای درخشان نبوّت و ولایت. | ||
در بخش هفتم که عوامل عشق نام دارد عمدتاً متمرکز بر سه چیز است که عبارتند از: لذّت و خیر و نفع که تمام بخش به تفسیر و تحلیل این اسباب پرداخته است. در بخش هشتم یا تقسیمات عشق انواع و اقسام تقسیم قابل دیدن است. عشقهای رنگی، صورتی، سه روزه از جملهی این عشقهاست. تقسیمیاز سوی [[ملاصدرا]] در [[اسفار اربعه]] وجود دارد که عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم میکند<ref>متن، ص 256</ref>. و در جای دیگر از همان کتاب عشق را به اکبر و اوسط و اصغر | در بخش هفتم که عوامل عشق نام دارد عمدتاً متمرکز بر سه چیز است که عبارتند از: لذّت و خیر و نفع که تمام بخش به تفسیر و تحلیل این اسباب پرداخته است. در بخش هشتم یا تقسیمات عشق انواع و اقسام تقسیم قابل دیدن است. عشقهای رنگی، صورتی، سه روزه از جملهی این عشقهاست. تقسیمیاز سوی [[ملاصدرا]] در [[اسفار اربعه]] وجود دارد که عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم میکند<ref>متن، ص 256</ref>. و در جای دیگر از همان کتاب عشق را به اکبر و اوسط و اصغر دستهبندی میکند <ref>متن، صص 258-257</ref>. در یک تقسیم از سوی [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلی]] در [[عبهر العاشقین]] عشق را به پنج نوع دستهبندی میکند با عناوین: عشق الهی، عشق عقلی، عشق روحانی، عشق بهیمیو عشق طبیعی <ref>متن، صص 263</ref>. این اثر تا انتها از عشق حقیقی و مجازی و ربط آنها سخن میگوید و آنقدر شاهد آیه و حدیث و قول و فعل از عارفان و حکیمان نشان میدهد تا هر مخاطبی به پاسخی مکفی در فهم و شناخت کامل آن برسد. | ||