نجم کبری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ی ای ' به 'ی‌ای '
جز (جایگزینی متن - 'ه ی ' به 'ه‌ی ')
جز (جایگزینی متن - 'ی ای ' به 'ی‌ای ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۵: خط ۳۵:
کتاب نجم کبری در یک جلد و در 318 صفحه نوشته شده است، که به شرح زندگی، آراء و اندیشه، آثار و مکتوبات، و سیر و سلوک عرفانی این عارف بزرگ پرداخته است. این زندگی که برای نخستین بار به شکل گسترده و دقیق نوشته و به انتشار رسیده می‌تواند ما را با اندیشه‌ها و سلوک عرفانی و در واقع با تاریخ زندگی او آشنا کند، زیرا هر چه که بایسته‌ی نگارش در این باره بوده در این اثر جمع شده و همه چیز با اسناد و مدارک کافی به تحلیل و نقد در آمده است.
کتاب نجم کبری در یک جلد و در 318 صفحه نوشته شده است، که به شرح زندگی، آراء و اندیشه، آثار و مکتوبات، و سیر و سلوک عرفانی این عارف بزرگ پرداخته است. این زندگی که برای نخستین بار به شکل گسترده و دقیق نوشته و به انتشار رسیده می‌تواند ما را با اندیشه‌ها و سلوک عرفانی و در واقع با تاریخ زندگی او آشنا کند، زیرا هر چه که بایسته‌ی نگارش در این باره بوده در این اثر جمع شده و همه چیز با اسناد و مدارک کافی به تحلیل و نقد در آمده است.


کتاب نجم کبری غیر از مقدّمه در فهرست مطالب آن طیِّ 20 شماره تمام آنچه که مربوط به شیخ  [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] است را تدوین کرده است. این فهرست بیست‌گانه بدین شرح است: 1- کلّیّات زندگی شیخ 2- القاب شیخ 3- مشایخ و اساتید 4- آثار مکتوب شیخ 5- خلوت و آداب آن 6- سماع صوفیه 7- شیخ و پیر طریقت 8- رنگها و انوار 9- عشق و محبّت 10- آداب و خدمت 11- اسم اعظم 12- ذکر 13- صیحه 14- نفس و شیطان 15- شاگردان و مریدان شیخ 16- نجم الدّین کبری و فخر الدّین رازی 17- سلسله و شجره شیخ 18- طریقت کبرویه 19- شهادت شیخ 20 کتابشناخت شیخ در انتها نیز کتابشناسی و نمایه قرار دارد. کتاب با پاورقی های متعدد که در اغلب صفحات وجود دارد خواننده را با منابع سخنان و اقوال آشنا می‌کند.
کتاب نجم کبری غیر از مقدّمه در فهرست مطالب آن طیِّ 20 شماره تمام آنچه که مربوط به شیخ  [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] است را تدوین کرده است. این فهرست بیست‌گانه بدین شرح است: 1- کلّیّات زندگی شیخ 2- القاب شیخ 3- مشایخ و اساتید 4- آثار مکتوب شیخ 5- خلوت و آداب آن 6- سماع صوفیه 7- شیخ و پیر طریقت 8- رنگها و انوار 9- عشق و محبّت 10- آداب و خدمت 11- اسم اعظم 12- ذکر 13- صیحه 14- نفس و شیطان 15- شاگردان و مریدان شیخ 16- نجم الدّین کبری و فخر الدّین رازی 17- سلسله و شجره شیخ 18- طریقت کبرویه 19- شهادت شیخ 20 کتابشناخت شیخ در انتها نیز کتابشناسی و نمایه قرار دارد. کتاب با پاورقی‌های متعدد که در اغلب صفحات وجود دارد خواننده را با منابع سخنان و اقوال آشنا می‌کند.


ساختار کتاب نقدی ـ تحلیلی است و در عین حال بیان بخشی از تاریخ. خواهی نخواهی از آنجا که زندگی شیخ در قرن شش و هفت مدّ نظر است نظری بر تاریخ آن دوران نیز الزام می‌شود و ما با طور وسیع با بلاد گوناگون و افرادی که در تعامل با شیخ بودند مواجه می‌شویم که اگر وجود شیخ نبود شاید برخی از این افراد را هرگز مورد توجّه قرار نمی‌دادیم.
ساختار کتاب نقدی ـ تحلیلی است و در عین حال بیان بخشی از تاریخ. خواهی نخواهی از آنجا که زندگی شیخ در قرن شش و هفت مدّ نظر است نظری بر تاریخ آن دوران نیز الزام می‌شود و ما با طور وسیع با بلاد گوناگون و افرادی که در تعامل با شیخ بودند مواجه می‌شویم که اگر وجود شیخ نبود شاید برخی از این افراد را هرگز مورد توجّه قرار نمی‌دادیم.
خط ۴۹: خط ۴۹:
در بخش کلّیّات زندگی شیخ چنانکه از نام آن پیداست با کلّیّات زندگی وی آشنا می‌شویم از نام و القاب و موقعیتها، از دوران دانشجویی و طالب علمی، از یافتن اساتید. از سفرها برای دیدار از مشایخ و یا تلمّذ نمودن در نزد بزرگان یاد شده است. ولادت شیخ به سال 540 در خوارزم اتّفاق افتاده است. در نیشابور نزد استاد شهیر [[ابوالمعالی فراوی نیشابوری]] درس خوانده. در سفری به اصفهان از کسانی چون [[ابوالمکارم لبان]] و [[ابوجعفر صیدلانی]] درس خوانده است. سفری به مکّه داشت تا در نزد [[ابومحمّد الطّباخ]] حدیث بخواند. در سفر همدان به خدمت [[ابواعلا عطار همدانی]] رسید و فقه خواند. غیر از این افراد اساتید بسیار دیگری را تعظیم نمود و از محضر هر کدام دانشی کسب نمود. در سال 568 در 28 سالگی عزم مصر کرد تا به خدمت عارف شهیر شیخ [[روزبهان وزان مصری]] مشهور به شیخ کبیر برسد و راه عرفان و سلوک را در عمل فرا بگیرد. سفری هم به شهر تبریز داشت و در نزد [[امام حفده]] کتاب [[مصابیح السّنه]] را درس گرفت و در همان جا بود که با شوریده‌ی عارف [[بابا فرج وایقانی]] آشنا و دگرگون شد. بعد از آن رسماً به دنبال سلوک عملی رفت و نهایت به جایی که باید برسد رسید.
در بخش کلّیّات زندگی شیخ چنانکه از نام آن پیداست با کلّیّات زندگی وی آشنا می‌شویم از نام و القاب و موقعیتها، از دوران دانشجویی و طالب علمی، از یافتن اساتید. از سفرها برای دیدار از مشایخ و یا تلمّذ نمودن در نزد بزرگان یاد شده است. ولادت شیخ به سال 540 در خوارزم اتّفاق افتاده است. در نیشابور نزد استاد شهیر [[ابوالمعالی فراوی نیشابوری]] درس خوانده. در سفری به اصفهان از کسانی چون [[ابوالمکارم لبان]] و [[ابوجعفر صیدلانی]] درس خوانده است. سفری به مکّه داشت تا در نزد [[ابومحمّد الطّباخ]] حدیث بخواند. در سفر همدان به خدمت [[ابواعلا عطار همدانی]] رسید و فقه خواند. غیر از این افراد اساتید بسیار دیگری را تعظیم نمود و از محضر هر کدام دانشی کسب نمود. در سال 568 در 28 سالگی عزم مصر کرد تا به خدمت عارف شهیر شیخ [[روزبهان وزان مصری]] مشهور به شیخ کبیر برسد و راه عرفان و سلوک را در عمل فرا بگیرد. سفری هم به شهر تبریز داشت و در نزد [[امام حفده]] کتاب [[مصابیح السّنه]] را درس گرفت و در همان جا بود که با شوریده‌ی عارف [[بابا فرج وایقانی]] آشنا و دگرگون شد. بعد از آن رسماً به دنبال سلوک عملی رفت و نهایت به جایی که باید برسد رسید.


بخش دوّم از القاب شیخ سخن به میان آمده و چندین لقب را برای وی یاد کرده که عبارتند از: 1- طامة الکبری 2- نجم کبری 3- نجم الدّین 4- ابوالجنّاب 5- شیخ ولی تراش 6- شیخ جهان 7- شیخ کبیر 8- شیح کبری 9- شیخ عالم. البتّه خطای حروفچین و یا مصحّح و نمونه خوان سبب شده تا شماره‌ی 4 برای دو لقب واقع بشود، و به جای 9 لقب شماره ها عدد 8 را نشان می‌دهد. به هر حال نویسنده برای هر کدام از این القاب به منابعی ارجاع می‌دهد تا هر کدام را مستند ساخته باشد.
بخش دوّم از القاب شیخ سخن به میان آمده و چندین لقب را برای وی یاد کرده که عبارتند از: 1- طامة الکبری 2- نجم کبری 3- نجم الدّین 4- ابوالجنّاب 5- شیخ ولی تراش 6- شیخ جهان 7- شیخ کبیر 8- شیح کبری 9- شیخ عالم. البتّه خطای حروفچین و یا مصحّح و نمونه خوان سبب شده تا شماره‌ی 4 برای دو لقب واقع بشود، و به جای 9 لقب شماره‌ها عدد 8 را نشان می‌دهد. به هر حال نویسنده برای هر کدام از این القاب به منابعی ارجاع می‌دهد تا هر کدام را مستند ساخته باشد.


فصل سوّم که مشایخ و اساتید نجم را بحث می‌کند شماره وار به چند استاد او که عموماً از مشایخ عرفان عملی هستند اشاره می‌کند که به ترتیب عبارتند از: 1- [[شیخ اسماعیل قصری]] 2- [[شیخ عمّار یاسر]] 3- [[شیخ روزبهان وزان مصری]] که عارفی غیر از [[روزبهان بقلی شیرازی]] است 4- [[بابا فرج تبریزی|وایقانی]]. برای این چهار عارف عملی و بسیار قدرتمند شرحی و توصیفی وجود دارد. زیرا نجم نزد یکایک آنها تعلیم دیده و تربیت شده است. غیر از آن نیز از 19 استاد دیگر یاد می‌شود که البتّه برای آنان شرح و تفسیری دیده نمی‌شود و گویا تنها به اساتید طریقت و مرشدان سلوک توجّه شده است. <ref>متن، ص 29</ref>.
فصل سوّم که مشایخ و اساتید نجم را بحث می‌کند شماره وار به چند استاد او که عموماً از مشایخ عرفان عملی هستند اشاره می‌کند که به ترتیب عبارتند از: 1- [[شیخ اسماعیل قصری]] 2- [[شیخ عمّار یاسر]] 3- [[شیخ روزبهان وزان مصری]] که عارفی غیر از [[روزبهان بقلی شیرازی]] است 4- [[بابا فرج تبریزی|وایقانی]]. برای این چهار عارف عملی و بسیار قدرتمند شرحی و توصیفی وجود دارد. زیرا نجم نزد یکایک آنها تعلیم دیده و تربیت شده است. غیر از آن نیز از 19 استاد دیگر یاد می‌شود که البتّه برای آنان شرح و تفسیری دیده نمی‌شود و گویا تنها به اساتید طریقت و مرشدان سلوک توجّه شده است. <ref>متن، ص 29</ref>.
خط ۷۱: خط ۷۱:
{{ب|''ترسیدن هر که هست از چشم بد است''|2=''بیچاره من از چشم نکو می‌ترسم''<ref>متن، ص 59</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''ترسیدن هر که هست از چشم بد است''|2=''بیچاره من از چشم نکو می‌ترسم''<ref>متن، ص 59</ref>}}{{پایان شعر}}


بخش پنجم از خلوت و آداب آن سخن می‌گوید و برای خلوت و آداب آن شرایطی وضع کرده که پیش از او نیز عارفان بزرگ به بخشی از آن باور داشته و به آن عمل می‌کردند. در خصوص معنای خلوت باید به کتابهای [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدّوله سمنانی]] و [[اسفراینی، عبدالرحمن بن محمد|نورالدّین عبدالرّحمن اسفراینی]] مراجعه کرد که هر دو از خلفای [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] و از مشایخ نامدار مکتب کبرویه به حساب می‌آیند. نجم کبری خود بارها و بارها خلوت و چلّه را تجربه کرده بود و با مفاهیم و دقایق آن آشنایی کامل داشت همین یافته ها را به مریدان و خلفای خود نیز انتقاد داده بود. کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] شرح کاملی از خلوتهای [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] دارد که جز با خواندن آن فهم درستی از برای کسی در این باره حاصل نمی‌شود.
بخش پنجم از خلوت و آداب آن سخن می‌گوید و برای خلوت و آداب آن شرایطی وضع کرده که پیش از او نیز عارفان بزرگ به بخشی از آن باور داشته و به آن عمل می‌کردند. در خصوص معنای خلوت باید به کتابهای [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدّوله سمنانی]] و [[اسفراینی، عبدالرحمن بن محمد|نورالدّین عبدالرّحمن اسفراینی]] مراجعه کرد که هر دو از خلفای [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] و از مشایخ نامدار مکتب کبرویه به حساب می‌آیند. نجم کبری خود بارها و بارها خلوت و چلّه را تجربه کرده بود و با مفاهیم و دقایق آن آشنایی کامل داشت همین یافته‌ها را به مریدان و خلفای خود نیز انتقاد داده بود. کتاب [[فوائح الجمال و فواتح الجلال|فوائح الجمال]] شرح کاملی از خلوتهای [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] دارد که جز با خواندن آن فهم درستی از برای کسی در این باره حاصل نمی‌شود.


بخش دیگر به سماع صوفیه می‌پردازد و کم و کیف آن را نقد و تحلیل می‌کند و از منظر عارفان کبروی خاصه [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] آنچه را که گفتنی است را بیان می‌نماید. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] اعتقادی تام به سماع یافته بود ولی آن را نه هدف بلکه وسیله می‌دانست و بر این بود که برای سماع باید از هواها دور شد، چنانکه مولانا هم می‌گوید: {{شعر}}  
بخش دیگر به سماع صوفیه می‌پردازد و کم و کیف آن را نقد و تحلیل می‌کند و از منظر عارفان کبروی خاصه [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] آنچه را که گفتنی است را بیان می‌نماید. [[نجم‌الدین کبری، احمد بن عمر|نجم‌الدین کبری]] اعتقادی تام به سماع یافته بود ولی آن را نه هدف بلکه وسیله می‌دانست و بر این بود که برای سماع باید از هواها دور شد، چنانکه مولانا هم می‌گوید: {{شعر}}  
خط ۸۷: خط ۸۷:
{{ب|''ما از آن محتشمانیم که ساغر گیرند''|2=''نه از آن مفلسکان کآن بز لاغر گیرند''}}
{{ب|''ما از آن محتشمانیم که ساغر گیرند''|2=''نه از آن مفلسکان کآن بز لاغر گیرند''}}
{{ب|''به یکی دست می‌خالص ایمان نوشند''|2=''به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند''<ref>متن، ص 293</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''به یکی دست می‌خالص ایمان نوشند''|2=''به یکی دست دگر پرچم کافر گیرند''<ref>متن، ص 293</ref>}}{{پایان شعر}}
و گویا خود حضرت شیخ نیز به هنگام جهاد و شهادت چنین رباعی ای را گفته است که [[کربلایی حسین]] در [[روضات الجنان]] آن را چنین روایت کرده است: {{شعر}}  
و گویا خود حضرت شیخ نیز به هنگام جهاد و شهادت چنین رباعی‌ای را گفته است که [[کربلایی حسین]] در [[روضات الجنان]] آن را چنین روایت کرده است: {{شعر}}  
{{ب|''امروز چنانم که چنان خواهم کرد''|2=''از قالب تن روان روان خواهم کرد''}}
{{ب|''امروز چنانم که چنان خواهم کرد''|2=''از قالب تن روان روان خواهم کرد''}}
{{ب|''گر دست دهد بیا مرا یاری ده''|2=''این لحظه که من وداع جان خواهم کرد''<ref>متن، ص 295</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|''گر دست دهد بیا مرا یاری ده''|2=''این لحظه که من وداع جان خواهم کرد''<ref>متن، ص 295</ref>}}{{پایان شعر}}