۸۲٬۸۷۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می خ' به ' میخ') |
||
(۱۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| عنوانهای دیگر = | | عنوانهای دیگر = | ||
|پدیدآورندگان | |پدیدآورندگان | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[میرشکاری، اصغر]] (به کوشش) | [[میرشکاری، اصغر]] (به کوشش) | ||
[[بصیرتمنش، حمید]] (به کوشش) | [[بصیرتمنش، حمید]] (به کوشش) | ||
|زبان | |زبان | ||
| زبان = | | زبان = | ||
| کد کنگره =۱۵۷۶DSR/م۹آ۹ ۱ | | کد کنگره =۱۵۷۶DSR/م۹آ۹ ۱ | ||
| موضوع = خمینی، روحالله، رهبرانقلاب و بنیانگذارجمهوری اسلامی ایران، ۱۲۷۹ -۱۳۶۸ – دوستان و آشنایان --خاطرات پیامها و سخنرانیها | | موضوع =خمینی، روحالله، رهبرانقلاب و بنیانگذارجمهوری اسلامی ایران، ۱۲۷۹ -۱۳۶۸ – دوستان و آشنایان --خاطرات پیامها و سخنرانیها | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| ناشر = مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، واحد خاطرات | | ناشر =مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، واحد خاطرات | ||
| مکان نشر =تهران | | مکان نشر =تهران | ||
| سال نشر =1379 | | سال نشر =1379 | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE.....AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE.....AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ = | | چاپ = | ||
خط ۳۴: | خط ۳۲: | ||
کتاب در دو بخش تهیه شده که بخش اول مربوط میشود به گزیده بیانات و مکتوبات حضرت امام و بخش دوم خاطراتی است که از زبان اشخاص متعدد نقل شده است. | کتاب در دو بخش تهیه شده که بخش اول مربوط میشود به گزیده بیانات و مکتوبات حضرت امام و بخش دوم خاطراتی است که از زبان اشخاص متعدد نقل شده است. | ||
در این مجموعه، خاطراتی از قول نزدیکان [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینی(ره)]] درباره فضایل اخلاقی ایشان به طبع رسیده است. خاطرات گردآمده در کتاب با مضامینی از این قبیل بازگو شده است: زهد و قناعت، ساده زیستی، مردمی بودن، پرهیز از تجمل و تشریفات، صرفه جویی، تقدیر در معیشت و دقت در مصرف بیت المال. کتاب با | در این مجموعه، خاطراتی از قول نزدیکان [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینی(ره)]] درباره فضایل اخلاقی ایشان به طبع رسیده است. خاطرات گردآمده در کتاب با مضامینی از این قبیل بازگو شده است: زهد و قناعت، ساده زیستی، مردمی بودن، پرهیز از تجمل و تشریفات، صرفه جویی، تقدیر در معیشت و دقت در مصرف بیت المال. کتاب با گزیدهای از رهنمودها و توصیههای امام(ره) آغاز میشود و با فهرست منابع و ماخذ، اسامی، اشخاص و فهرست موضوعی به پایان میرسد . | ||
'''خاطرات آیتالله صادق احسانبخش''' | '''خاطرات آیتالله صادق احسانبخش''' | ||
در روزگاری که در حوزه علمیه | در روزگاری که در حوزه علمیه خیلیها به فکر چاپ کردن رساله عملیه، زیاد شدن سهم امام و زیاد کردن شهریه بودند تا افراد بیشتری را جذب کنند، معمولا معلمین و مدرسین و مراجع با آنهایی که در خط مرجعیت بودند و میخوًاستند به طرف مرجعیت بروند سعی میکردند یک تقسیمیه (شهریه) بدهند. اما امام با آن روح بزرگ در این فکر بود که سرمایه علمی طلاب افزایش یابد. من که 8 سال پیش ایشان درس خواندم ولی 8 قران از ایشان ندیدم، نه من بلکه شاید شاگردان خاص ایشان هم ندیدند. | ||
زندگی خود ایشان هم چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن همواره مقتصدانه بوده است. مثلاً امکان دارد بنده موقع گرفتن وضو خیلی به این فکر نباشم که شیر آب را ببندم، ولی اگر امام میخواستند دارویی بخورند و یک لیوان آب به ایشان | زندگی خود ایشان هم چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن همواره مقتصدانه بوده است. مثلاً امکان دارد بنده موقع گرفتن وضو خیلی به این فکر نباشم که شیر آب را ببندم، ولی اگر امام میخواستند دارویی بخورند و یک لیوان آب به ایشان میدادند نصف آن مورد استفاده قرار میگرفت، کسی حق نداشت نصف دیگر را دور بریزد. باید از آن استفاده میکردند. این خط مشی علامت یک تمرینی است که از اول نوجوانی داشتند. | ||
سالی که حضرت امام، از ترکیه به نجف اشرف تشریف آوردند، بنده در عراق بودم. در آنجا منزل کوچکی برای امام اجاره کرده بودند و ایشان | سالی که حضرت امام، از ترکیه به نجف اشرف تشریف آوردند، بنده در عراق بودم. در آنجا منزل کوچکی برای امام اجاره کرده بودند و ایشان تابستانها در حیاط بیرونی مینشستند و ما صبحها در درس امام کسب فیض میکردیم و شبها هم در حیاط بیرونی، سؤالات درسی را میپرسیدیم.آن حیاط خیلی کوچک بود و هر چه به امام اصرار شد که اجازه بدهید در حیاط منزل، کولر بگذاریم، ایشان مخالفت میفرمودند. باید عرض کنم که در حیاط منزل امام، در آن موقع یک پنکه سقفی کهنه وجود داشت که به زحمت میچرخید و ایشان آن سال را با هوای گرم نجف و بدون کولر گذراندند. | ||
'''خانم خدیجه ثقفی(همسر امام)''' | '''خانم خدیجه ثقفی(همسر امام)''' | ||
وسایل و لوازمی که برای منزل امام در نجف خریده بودند عبارت بود از فرش کهنه، گلیم کهنه، سه چهار دست رختخواب، سماور بزرگ، یک گونی شکر، یک صندوق چای، چهل دست استکان و نعلبکی جورواجور برای پذیرایی از جمعیت، چهار سینی، چهار دست ظرف غذاخوری. به آقایان هم اطلاع دادند بیایند در همان حیاط که پنج متر در شش متر بود، بنشینند. آقا هم از کربلا به منزل محقر و اجارهای خودشان وارد شدند و در آنجا نزدیک چهارده سال زندگی کردند. منزل خیلی کوچک بود و آشپزخانهای به اندازه یک تشک داشت و ما مجبور بودیم موقع کشیدن غذا، دیگ را بگذاریم در حیاط. دو تا اتاق | وسایل و لوازمی که برای منزل امام در نجف خریده بودند عبارت بود از فرش کهنه، گلیم کهنه، سه چهار دست رختخواب، سماور بزرگ، یک گونی شکر، یک صندوق چای، چهل دست استکان و نعلبکی جورواجور برای پذیرایی از جمعیت، چهار سینی، چهار دست ظرف غذاخوری. به آقایان هم اطلاع دادند بیایند در همان حیاط که پنج متر در شش متر بود، بنشینند. آقا هم از کربلا به منزل محقر و اجارهای خودشان وارد شدند و در آنجا نزدیک چهارده سال زندگی کردند. منزل خیلی کوچک بود و آشپزخانهای به اندازه یک تشک داشت و ما مجبور بودیم موقع کشیدن غذا، دیگ را بگذاریم در حیاط. دو تا اتاق پایین داشت و دو تا اتاق هم بالا که یکی از آنها قابل استفاده نبود. یکی از اتاقها را برای آقا فرش کردیم و خانه پهلویی را هم برای بیرونی آقا اجاره کردند. به هر حال خانه کوچک و قدیمی بود. | ||
'''آقای احمد زرگر''' | '''آقای احمد زرگر''' | ||
خط ۵۸: | خط ۵۶: | ||
'''پروفسور مونتی (فرانسوی)''' | '''پروفسور مونتی (فرانسوی)''' | ||
بیشتر از هر چیز زندگی ساده امام مرا مجذوب خود کرد. امام در پاریس در یک خانه کوچک زندگی میکرد که دو اتاق بیشتر نداشت. یکی از اتاق ها، اتاق خواب و دیگری اتاق کار و | بیشتر از هر چیز زندگی ساده امام مرا مجذوب خود کرد. امام در پاریس در یک خانه کوچک زندگی میکرد که دو اتاق بیشتر نداشت. یکی از اتاق ها، اتاق خواب و دیگری اتاق کار و ملاقاتهای ایشان بود. در زندگی ایشان فرشها و اشیاء گرانبهایی دیده نمیشد، غذای ایشان هم بسیار ساده یعنی مقداری شیر و برنج بود. چادری هم که در آن نماز میخواندند بسیار ساده بود. | ||
'''آیتالله سید عباس مهری''' | '''آیتالله سید عباس مهری''' | ||
یک بار وقتی که در نجف به ملاقات امام رفتم، عرض کردم که با امام کار دارم. گفتند: امام پایین است. شیخ عبدالعلی (قرهی) رفت و به ایشان خبر داد و امام فرمودند: بگو بیایید پایین. هوا گرم بود، رفتم دیدم امام در وسط حیاط | یک بار وقتی که در نجف به ملاقات امام رفتم، عرض کردم که با امام کار دارم. گفتند: امام پایین است. شیخ عبدالعلی (قرهی) رفت و به ایشان خبر داد و امام فرمودند: بگو بیایید پایین. هوا گرم بود، رفتم دیدم امام در وسط حیاط نشستهاند. سلام کردم و دستشان را بوسیدم. دیدم ایشان یک دستمال دارند و عرق صورتشان را پاک میکنند. گفتم آقا شما اینجا نشسته اید و میخواهید مطالعه کنید، بنویسید، یک کولر شاید کفایت همه منزل را بکند، بگویید یک کولر اینجا بیاورند و شما بتوانید با خیال راحت مطالعه کنید. امام با کمال ناراحتی گفت: فلانی از شما توقع نداشتم اینطوری بگویید.<ref> ر.ک: بینام، ص102-103</ref> | ||