دیوان حاج میرزا حبیب خراسانی: تفاوت میان نسخهها
Wikinoor.ir (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '(ابهام زدایی)}}↵↵↵↵'''' به '(ابهام زدایی)}} '''') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' می ک' به ' میک') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''پر کن از خم | {{ب|''پر کن از خم میکدوی مرا''|2='' تر کن از جام می گلوی مرا''}} | ||
{{ب|''تو که سیراب گشتهای زین جوی''|2=''نیز در جوی زن سبوی مرا''}} | {{ب|''تو که سیراب گشتهای زین جوی''|2=''نیز در جوی زن سبوی مرا''}} | ||
{{ب|''یا کدوی مرا پر از | {{ب|''یا کدوی مرا پر از میکن''|2='' یا بهم در شکن کدوی مرا''}} | ||
{{ب|''عدوی خیره چیره شد بر من''|2=''بشکن ای دست حق، عدوی مرا''}} | {{ب|''عدوی خیره چیره شد بر من''|2=''بشکن ای دست حق، عدوی مرا''}} | ||
{{ب|''ای خلیل من آزر بتگر''|2=''باز بتخانه کرد کوی مرا''}} | {{ب|''ای خلیل من آزر بتگر''|2=''باز بتخانه کرد کوی مرا''}} |
نسخهٔ ۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۵
دیوان حاج میرزا حبیب خراسانی | |
---|---|
پدیدآوران | حبیب خراسانی، حبیبالله بن محمدهاشم (نویسنده) حبیب، علی (محقق) |
ناشر | زوار |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1384ش |
چاپ | هفتم |
شابک | 964-401-076-0 |
موضوع | شعر فارسي - قرن 14 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /د9 / 7667 PIR |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
دیوان میرزا حبیب خراسانی مجموعه اشعار میرزا حبیب خراسانی است که به سعی و اهتمام علی حبیب، به چاپ رسیده است.
ساختار
کتاب با مقدمه مصحح آغاز شده و اشعار در دو بخش عمومی و مدایح، ارائه گردیده است. البته پس از بخش مدایح، دوباره تعدادی از اشعار عمومی در آمده است. اشعار عمومی او بیش از دو برابر اشعار آیینی اوست[۱].
تعداد ابیات غزلیات میرزا حبیب بین دو بیتی، 34 بیتی و 15 بیتی، متفاوت است. اما عمده غزل هایش بین 8 تا 10 بیت هستند. گاه پیش می آید که اشعاری از مشخصات قالب خارج شده اند؛ مثلا غزلی مطلع ندارد یا بندهایی از ترکیب بند، بیت ترکیب ندارند که البته این موارد به احتمال زیاد باید از سهوهای کاتب و حروف چین باشد[۲].
گزارش محتوا
در مقدمه، به صورت مفصل و کامل، به شرح زندگانی میرزا حبیب پرداخته شده است[۳].
میرزا حبیب به وزن شعر مسلط است و سراغ اوزان بدآهنگ نمیرود. در این مورد تنها خطایی که از او یافت شد آن جاست که نون ساکنی را از تقطیع ساقط نکرده است:
آن کس که به دستش از دل حوت | ذوالنون بشد رها، علی بود |
در بحث قافیه نیز فقط در یک شعر قافیه های نادرست دیده شد:
شاهی که امیر لو کُشِف بود | کشاف طلسم ما عَرَف بود | |
شمشاد قدش به گلشن قدس | زیبنده و راست چون الِف بود |
همچنین حدود هشتاد درصد غزلهای میرزا حبیب مردف هستند و به ندرت شعر بدون ردیف دارد[۴].
کیفیت شعر
غزلیات میرزا حبیب در پارهای موارد به شدت به غزلهای سبک خراسانی میمانند؛ به دو نمونه توجه کنید:
پر کن از خم میکدوی مرا | تر کن از جام می گلوی مرا | |
تو که سیراب گشتهای زین جوی | نیز در جوی زن سبوی مرا | |
یا کدوی مرا پر از میکن | یا بهم در شکن کدوی مرا | |
عدوی خیره چیره شد بر من | بشکن ای دست حق، عدوی مرا | |
ای خلیل من آزر بتگر | باز بتخانه کرد کوی مرا | |
کلک این بت تراش چابک دست | نقش بت کرد چارسوی مرا | |
چار مرغند فتنه جو با من | بکش این چار فتنه جوی مرا | |
طمع و شهوت است و حرص و امل | بشکن این چار زشتخوی مرا[۵] |
استقبال از شعرا
استقبالها و جوابهای میرزا حبیب به شعرای برجسته نشان از مطالعه و تتبع او در دواوین دارد. در زیر چند نمونه از استقبالهای او آورده شده است:
حافظ:
روضه خلد برین خلوت درویشان است | مایه محتشمی خدمت درویشان است |
میرزا حبیب:
ملک تسلیم و رضا دولت درویشان است | کسوت فقر و فنا کسوت درویشان است |
سعدی:
ماه فرو ماند از جمال محمد | سرو نباشد به اعتدال محمد |
میرزا حبیب:
روی مه آیینه جمال محمد | طلعت خورشید پایمال محمد[۶] |
آرایه ها
بدیع
در میان آرایههای لفظی، سجع و جناس از آرایههای پرکاربرد شاعرند. برای نمونه از هر یک از این آرایههای چشمگیر دیوان میرزا حبیب یک بیت نقل میشود:
- سجع:
سنگ تویی جام تویی ننگ تویی نام تویی | خاص تویی عام تویی «یا رجلا خذ بیدی» |
- جناس:
آن کار را که بر سر انکار بود شیخ | ما صبح و شام بر سر آن کار بودهایم |
- موازنه:
ذره چه داند جدیث طلعت خورشید | پشه چه داند رمزو خلقت عنقا[۷] |
در میان آرایههای معنوی بدیع، بیشترین توجه شاعر معطوف به تلمیح و تضمین است. در زیر نمونههایی از تلمیحات میرزا حبیب آورده شده است:
- تلمیح قرآنی:
من معلمزادهام تعلیم اسما کار من | شرح قول اطلبوا العلم ولو بالصین کنم |
- تلمیح حدیثی:
چه باک از آتش دوزخ که در حشر | قسیم نار و جنت جز علی نیست[۸] |
نکته قابل توجه در استفاده از آیات و روایات این است که بسیاری از این موارد از مأثورات غیرمشهور در بین اهل ادب است؛ این مسأله، سه نکته را درباره میرزا حبیب نشان می دهد: نخست: آشنایی عمیق با مأثورات؛ دوم: قدرت تطبیق آنها با اوزان شعر فارسی؛ سوم: فکر مستقل و خلاق (مفاهیمی دارد که دیگران ندارند و لذا به کشفیات جدیدی در عرصه زبان، تضمین و تلمیح محتاج است). به چند نمونه از مأثورات غیر مشهور در ادبیات که همه از یک ترکیب بند انتخاب شده اند توجه کنید:
شد هویدا بر ملایک سر ما لا یعلمون | بر خلایق آشکارا گشت مهر بی مثال | |
با تمام انبیا همراه بود اما نهان | شد عیان چون نور احمد در جهان پرچم گرفت | |
شد فروزان بر فراز طور نار موسوی | نفس رحمن گشت بر عرش ولایت مستوی | |
قبضه شمشیر شد منشور انزلنا الحدید | بر زبان تیغ روشن آیت بأس شدید | |
دست داود از فلاخن سنگ قدرت کرد سر | آفت جان و فنای قالب جالوت شد[۹] |
از درخشان ترین هنرهای میرزا حبیب حسن تعلیلهای اوست:
خانه بی خانه خدا منزل اغیار بود | کعبه بی او عجبی نیست که بیت الوثن است | |
چرخ خم آورده پشت با همه رفعت | بو که حکایت کند ز دال محمد | |
هر شام و سحر که خم کند پشت | چرخت چو گدا برای تعظیم | |
بخشیش ز مهر دامنی زر | ریزیش ز ماه دامنی سیم[۱۰] |
تأویلهای میرزا هم بسیار جالب است. او عارف است و تأویل شگرد عرفاست:
دل است آن وادی ایمن که گوید | انا الله حق در او از آتش طور | |
کار جان کن نه کار تن که تو را | کار جانی بود نه کار تنی | |
گرد این اوهن البیوت چرا | روز و شب همچو عنکبوت تنی؟ | |
کارتن نام عنکبوت کنند | نیز در کار تن، تو کارتنی[۱۱] |
بیان
میرزا حبیب چندان اهل تشبیه و استعاره نیست و شعرهای بسیاری از او می توان یافت که هیچ بهره ای از این دو آرایه ندارد؛ اما در معدود اشعاری که از تشبیه و استعاره استفاده کرده، استادی خود را به خوبی نشان داده است. این بند اول از یکی از ترکیب بندهای میرزاست:
دامن این خیمه را دست سحر بالا گرفت | ساقی چرخ از می خور ساغر مینا گرفت | |
آهوی گردون سوار بره شد مانند شیر | یال و دم رنگین ز خون جا در صف هیجا گرفت | |
بازگشت از دست ظلمت باز شاهنشاه روم | چون سکندر بار دیگر کشور دارا گرفت | |
خسرو خاور به کین با خیل اختر در غزا | رخت زی صحرا کشید و جای در بیدا گرفت | |
خور ز گلزار فلک چون لاله احمر شکفت | روشنی از دیده صد نرگس شهلا گرفت | |
شهسوار خیل انجم پادشاه ملک چرخ | بهر قهر جیش ظلمت رایت حمرا گرفت | |
شد سلیمان فلک را تکیه گه اورنگ جم | همچو شاه دین که جا بر تخت او ادنی گرفت | |
تکیه شاه خاوران بر زمردین مسند نمود | همچو شاه دین که جا بر مسند احمد نمود[۱۲] |
از یاد نباید برد که این تعابیر در عین زیبایی، عمدتاً ابداع میرزا حبیب نیستند و سابقه ای طولانی در شعر فارسی دارند و میرزا هم اهل مطالعه و تتبع در دواوین قدماست؛ با این وجود نمی توان منکر ذوق سلیم و طبع خلاق او شد؛ خاصه وقتی با چنین تعابیری مواجه شویم:
دشمنت همچو شکوفه است که نازاده ز مام | راست اندام بر اندازه قدش کفن است[۱۳] |
نمودهای بارز اندیشه عرفانی
غیر از معصومین(ع) مشایخ او و گاه دوستانش (که احتمالاً آنان نیز از دراویش و عرفا بودند) نیز مورد عنایت شعر میرزا حبیب قرار دارند. ظاهراً تنها استثنای این مدعا قصیدهای است که با میلاد امیرالمؤمنین(ع) شروع شده و به ذکر صاحب الزمان(عج) خاتمه یافته و ناگهان به مدح میرزا حسن شیرازی که «محی السنن» و مدرس میرزا در حوزه سامرا بوده گراییده است. او حتی وقتی میخواهد امیرالمؤمنین(ع) را مدح کند به قول عرفا استناد میکند:
این سخن از پیر درویشان جنید | میرسد ما را که پیر ما علی است[۱۴] |
به طور کلی در غزلیات همه جا صحبت از نکوهش زاهد و شیخ و ستایش درویش است. در اغلب خودستاییها هم خود نوعی و جمعی شاعر دیده میشود؛ نه خود فردی او؛ به عبارت دیگر عمده مفاخرههای میرزاحبیب فخر عرفاست؛ نه فخر شخص میرزا. او در یک غزل کامل که به استقبال از حافظ سروده به نکوداشت دراویش پرداخته است. اینک دو بیت از این غزل:
گر نسب پادشهان راست ز جمشید و قباد | قل هو الله احد نسبت درویشان است | |
حرم و دیر که در کیش مسلمان و کشیش | شد چنین محترم از حرمت درویشان است[۱۵] |
شعرهای میرزا حبیب بیان حالات و احساسات راستین او هستند. او خود را عارفی میداند که به وصال رسیده و ارادهاش در اراده حق فانی شده است. طعم این وصال در سراسر دیوانش دیده میشود؛ دیوانی که هیچ نشانی از غم و اندوه ندارد. نمونههایی از اشعار او که به وضوح بیانگر حالات اویند:
- فنا:
ز آبادی به ویرانی رسیدیم | ز دانایی به نادانی رسیدیم | |
به کوی نیستی از راه هستی | به درویشی ز سلطانی رسیدیم | |
اگر یاران به دشواری رسیدند | به مقصد ما به آسانی رسیدیم | |
بسی منزل که طی شد تا در این راه | به اول گام حیرانی رسیدیم | |
دلیل راه ما شد کفر زلفش | به آیین مسلمانی رسیدیم | |
نگین اهرمن دزدیده بودیم | به انگشت سلیمانی رسیدیم |
- مظهر اسماء الله:
نام حق را هزار و یک گفتند | من یکی نیز از آن هزار و یکم[۱۶] |
وضعیت کتاب
کتاب فاقد فهرست بوده و در پاورقیها که بسیار اندک میباشد، به توضیح پیرامون برخی از اشعار، پرداخته شده است[۱۷].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.