مائوئیسم در ایران: سازمان انقلابی حزب توده ایران، سازمان رهایی بخش خلقهای ایران، حزب رنجبران: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
|زبان | |زبان | ||
| زبان = | | زبان = | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره =DSR۱۵۲۳/ن۲م۲ | ||
| موضوع = | | موضوع =حزب توده ایران,Hezb Tudeh Iran,ارتش رهاییبخش خلقهای ایران,a01,a01,ba,مائوئیسم,*Maoism,کمونیسم,Communism, -- تاریخ, -- History, -- ایران, -- Iran,a01,a01,a02,a02 | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| ناشر =مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی | | ناشر =مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:تاریخ]] | |||
[[رده:تاریخ آسیا]] | |||
[[رده:تاریخ ایران]] | |||
[[رده:مقالات جدید(بهمن) باقی زاده]] | [[رده:مقالات جدید(بهمن) باقی زاده]] | ||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 فروردین 1403]] |
نسخهٔ ۲۳ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۵۴
مائوئیسم در ایران | |
---|---|
پدیدآوران | نادری، محمود (نویسنده) |
ناشر | مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۷ |
شابک | 3-45-5786-600-978 |
موضوع | حزب توده ایران,Hezb Tudeh Iran,ارتش رهاییبخش خلقهای ایران,a01,a01,ba,مائوئیسم,*Maoism,کمونیسم,Communism, -- تاریخ, -- History, -- ایران, -- Iran,a01,a01,a02,a02 |
کد کنگره | DSR۱۵۲۳/ن۲م۲ |
مائوئیسم در ایران: سازمان انقلابی حزب توده ایران، سازمان رهایی بخش خلقهای ایران، حزب رنجبران تألیف محمود نادری؛ مائو تسه دون، رهبر کمونیستهای چین بود که با درآمیختن اصول مارکسیسم لنینیسم و «پراتیک انقلاب چین» مائوئیسم را بنیان نهاد. این اندیشه به تدریج در میان ایرانیان خارج کشور به ویژه دانشجویان ناراضی از عملکرد حزب توده تجلی یافت. این دسته از دانشجویان که اکثرا در «کنفدراسیون محصلین و دانشجویان» فعال بودند، «سازمان انقلابی حزب تودهی ایران» را بنیان نهادند.
معرفی کتاب
مائو تسه دون، رهبر کمونیستهای چین، کسی بود که در روز اول اکتبر 1949، موجودیت دولت کمونیستی را در چین اعلام کرد. مائو، مارکسیسم را در جوانی خوانده و پذیرفته بود. اما او آن کسی نبود که آموزههای مارکسیسم لنینیسم را وحی منزل بپندارد و کورکورانه از آن تبعیت کند؛ که اگر چنین می پنداشت ومی کرد، پیروزی «سوسیالیسم» در جامعهی «نیمه فئودالی نیمه مستعمره» چین امکان پذیر نبود. لنین، اصول مارکسیسم را چنان پرداخت که بشود با آن در جامعهای غیرصنعتی چون روسیه اوایل قرن بیستم انقلاب سوسیالیستی به راه انداخت؛ و از همین جا لنینیسم دنبالهی مارکسیسم شد. مائو نیز اصول مارکسیسم لنینیسم را با چیزی که خود آن را «پراتیک انقلاب چین» میخواند در آمیخت و از آن مائوئیسم زاده شد. حالا ایدئولوژی مارکسیسم، دنبالهای دیگر یافته بود و آن اندیشهی مائو تسه دون بود. اولین تعلیم مائو به پیروانش این بود که «نباید گذشتهی تاریخی خود را انکار کنیم...مارکسیسم باید با شرایط ملموس چین تطبیق یابد تا در تمامی جلوه هایش ویژگیهای چین را بازتابد. باید بر قالبهای آن سوی دریاها نقطهی پایانی نهاد». مائو، بی آنکه به قالبها و فرمولهای از پیش ساختهی مارکسیستی متکی باشد، به سنتهای چینی متکی بود. در چین «کارگر» نبود اما «دهقان» فراوان بود. مائو با یارگیری از میان «دهقانان»، نیروی مسلحی از سربازان با انگیزه برای کمونیستهای چین فراهم آورد. این همان «ارتش آزادی بخش خلق» بود که با استراتژی «محاصهر شهرها از طریق روستاها» سنگر به سنگر و روستا به روستا و شهر به شهر در برابر ارتش دولتی چین ایستادگی کرد و با «راه پیمایی بزرگ» حماسه آفرید و سرانجام پیروزی نهایی را از آن کمونیستها کرد. پیدا بود رهبری با این اعتماد به نفس و استقلال فکر، که خود را با لنین هم طراز می دید و بر یک سوم جمعیت جهان حکم می راند و حزبی متشکل و منسجم، و ارتشی متحد و آبدیده در کوران دو دهه مبارزه مسلحانه داخلی را در پشت سر داشت و در رسیدن به قدرت نیز وام دار «برادر بزرگ تر» نبود، پیروی و اطاعت از هیچ قدرتی را بر نمی تابید.
در آن دوران جنگ سرد میان شرق و غرب، اتحاد دو غول کمونیستی چین (اژدها) و شوروی (خرس) موجب اطمینان خاطر هردو بود. اما با این حال همواره اژدها مترصد فرصت بود تا در برابر خرس عرض اندام کند. مرگ استالین و تحولات بعدی شوروی فرصتی را که مائو می خواست پدید آورد. همهی اینها بهانهای بود برای مائو تا اعلام کند که رهبران تازهی کرملین «تجدید نظر طلب» شدهاند. با این اوضاع روابط اژدها و خرس به سرعت رو به سردی گذاشت تا در اوایل دهه شصت قرن میلادی گذشته، به کلی از هم گسیخت و جنگی سرد، این بار بین دو قدرت کمونیست، در گرفت. از نظر «صدرمائو»، آمریکا «امپریالیست» بود و البته «ببر کاغذی» ای هم بیش نبود. اما شوروی، «سوسیال امپریالیست»، و خطرش برای «جهان سوم» به مراتب بیش از آمریکا بود. یکی از هنرهای «صدر مائو»، همین آفریدن «گفتمان» های نو به نو بود. با آغاز دهه شصت، جمهوری خلق چین، محروم از کمکهای فنی و اقتصادی شوروی و منزوی در بیرون مرزهای خود و بدون داشتن حتی کرسی نمایندگی در سازمان ملل، با اتکاء صرف به تواناییهای خود، توانست راه خود را به سوی آینده بگشاید. در 1964، این کشور «جهان سومی» درافتاده با هردو ابر قدرت جهان آن روز و محروم از هر کمک فنی و اقتصادی خارجی، نخستین بمب اتمی خود را هم منفجر کرد و به باشگاه کشورهای هستهای پیوست. «چین کمونیست» حضور پایدار و قدرتمند خود را در پیش چشم همهی جهانیان به نمایش گذاشته بود. اینک، چین با «مارکسیسم، لنینیسم، اندیشهی مائو تسه دون» با گفتمانهای جذاب مائو و با موفقیت در اداره کشوری که بیش از یک سوم جمعیت جهان را داشت و با کامیابی در پیمودن راهی مستقل، نگاه روشنفکران چپ و راست، و حتی نظریه پردازان مارکسیست اروپایی را متوجه خود کرده بود.
اولین تأثیر آشکار و بارز کمونیسم چینی در میان ایرانیان، در خارج از کشور، و در میان دانشجویان ایرانی ناراضی از عملکرد حزب توده بود. آن روزها چپ گرایی، گفتمان مسلط محیط ها و محافل روشنفکری ایران بود. حزب توده، به مثابه نمایندهی ایدئولوژی و گفتمان چپ، چه در داخل و چه در خارج، هم محل توجه و علاقهی جوانان چپ گرای ایران بود؛ و هم مورد انتقاد و احیانا نفرت آنان. سابقه طرفداری و همکاری روشنفکران و نویسندگان و شاعران و مترجمان صاحب نام با حزب توده در دهه بیست، و اعدام و زندان و تبعید عدهای از اعضای حزب پس از کودتای 28 مرداد، و وجود چهرههایی در میان اعدامیان، که جاذبههای حزب توده بود؛ و کارشکنیهای حزب توده در نهضت ملی نفت، رفتار خفت بار عدهای از اعضای بلندپایهی حزب پس از دستگیری، و انبوه توبه نامهها، و از همه بالاتر فرار رهبران به دام ارباب به جای ماندن و مبارزه کردن، واماندگی و بی عملی حزب، و حلقه به گوشی و اطاعت محض رهبران قدیمی حزب از شوروی نیز دافعههای حزب توده بود.
بخشی از دانشجویان ایرانی هم که در اروپا تحصیل میکردند همسو با این موج جهانی به مائوئیسم گرویدند. این دسته از دانشجویان که اکثرا در «کنفدراسیون محصلین و دانشجویان» فعال بودند، «سازمان انقلابی حرب تودهی ایران» را بنیان نهادند. سازمان انقلابی مبتنی بر نظریهی مائو به «مبارزه مسلحانه توده ای» می اندیشید و به عملیات تروریستی عقیده نداشت؛ اما ترور ناموفق شاه در 21 فروردین سال 44، به دست یکی از مائوئیستهای از اروپا برگشته که هیچ ارتباطی با ترور نداشت، به سود سازمان انقلابی تمام شد. کمی بعد حوادثی در استان فارس رخ داد، که به شورش بهمن قشقایی معروف شد، و ظاهرا ثابت میکرد که تغییر جهت از مسکو به سمت پکن به رخوت و خوابزدگی کمونیستهای ایرانی پایان داده است.
این دو حادثه، که با تبلیغات پر سرو صدا همراه شد، کافی بود که سازمان انقلابی در کنفدراسیون محصلین و دانشجویان نسبت به دیگر جریانان سیاسی دست بالاتر را داشته باشد. در نتیجه عدهای از دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا که به سرنگونی رژیم پهلوی می اندیشیدند همراه با اوج گرفتن تب مبارزه در داخل کشور به سازمان انقلابی پیوستند. رهبران سازمان انقلابی حکم خود را دربارهی ساختار اقتصادی - اجتماعی ایران و در نتیجه شیوه مبارزه صادر کرده بودند ولی خود به خوبی میدانستند که هیچ اطلاعی از جامعهی ایران ندارند. لذا مطالعه پیرامون جامعه ایران و تحولات ناشی از اصلاحات ارضی در دستور کار سازمان انقلابی قرار گرفت. بخشی از این مطالعات در خارج از کشور انجام می گرفت و در کنار آن تعدادی از اعضا به داخل کشور بازگشتند تا ضمن مطالعه عمیق تر و دقیق تر از تحولات ساختاری جامعه به اشاعه و تبلیغ مائوئیسم بپردازند و سازمانی نیز در داخل کشور ایجاد کنند تا بستر مناسب برای انقلاب دهقانی هموار گردد.
بازگشت چند تن از افراد مؤثر و مؤسس سازمان انقلابی به کشور و متعاقبا بازداشت و اظهار ندامت آنان در رسانهها، ضربتی ویرانگر به آن سازمان زد. عقب نشینی چین از شعارهای اولیهی خود در سطح جهانی، اختلاف بین سازمانی در داخل و خارج کشور در تحلیل و تبیین جامعهی ایران، انشعاب افراد شاخص از سازمان، و وقایع مشابه دیگر در داخل و خارج کشور موجب شد تا دیگر عملا چیزی به نام مائوئیسم در مبارزات سیاسی ایران، در داخل کشور وجود نداشته باشد. اما پیروزی انقلاب اسلامی، امکان حیات را برای همهی نحلههای سیاسی ایران، از جمله مائوئیست ها، فراهم کرد. حزب رنجبران، از تجمیع و ائتلاف چند گروه و محفل مائوئیستی، که مهمترینشان همان سازمان انقلابی بود، در سال 1358 تشکیل شد.[۱]
پانويس
منابع مقاله
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران