۸۲٬۹۴۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'رشته ای ' به 'رشتهای ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ترین ' به 'هترین ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
محقق کتاب، شرح و توضیح مفصلی را با عنوان مقدمه، در آغاز کتاب آورده که تقریباً به مقدار اصل کتاب حجم دارد و در آن ضمن ارائه شرح زندگی و تخصصهای نویسنده و کارهای رصدی وی، تحقیق مفصلی درباره آثار او و سرنوشت آنان کرده است. نسخههای خطی و چاپی کتاب را پیگیری و شناسایی کرده و نقدهای تفصیلی به بعضی چاپهای آن نگاشته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 سلطانی، محمدعلی، 1376، ص39]</ref> | محقق کتاب، شرح و توضیح مفصلی را با عنوان مقدمه، در آغاز کتاب آورده که تقریباً به مقدار اصل کتاب حجم دارد و در آن ضمن ارائه شرح زندگی و تخصصهای نویسنده و کارهای رصدی وی، تحقیق مفصلی درباره آثار او و سرنوشت آنان کرده است. نسخههای خطی و چاپی کتاب را پیگیری و شناسایی کرده و نقدهای تفصیلی به بعضی چاپهای آن نگاشته است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 سلطانی، محمدعلی، 1376، ص39]</ref> | ||
نویسنده در باب نخست، به تقسیم امتهای قدیم میپردازد و محدوده هفت امت کهن: امت فارسی، کلدانی، یونانی، قبطی، ترک، هندی و چین را تبیین کرده و گوناگونیهای دینی و زبانی در درون هرکدام از امتهای مزبور را از امور متأخر میشمارد. در باب دوم، به تفاوتهای فکری و ذوقی اقوام میپردازد و همه را در دو گروه مهتمان به علم و بی اهتمامان به آن جای میدهد. باب سوم را به دو ملت ترک و چین که هر دو از دیدگاه وی جزو ملتهای بی اهتمام به دانش هستند، اختصاص میدهد؛ با این تفاوت که چینیان را هنرمند و ترکان را جنگجو معرفی میکند. در ادامه به گروههای دیگر که | نویسنده در باب نخست، به تقسیم امتهای قدیم میپردازد و محدوده هفت امت کهن: امت فارسی، کلدانی، یونانی، قبطی، ترک، هندی و چین را تبیین کرده و گوناگونیهای دینی و زبانی در درون هرکدام از امتهای مزبور را از امور متأخر میشمارد. در باب دوم، به تفاوتهای فکری و ذوقی اقوام میپردازد و همه را در دو گروه مهتمان به علم و بی اهتمامان به آن جای میدهد. باب سوم را به دو ملت ترک و چین که هر دو از دیدگاه وی جزو ملتهای بی اهتمام به دانش هستند، اختصاص میدهد؛ با این تفاوت که چینیان را هنرمند و ترکان را جنگجو معرفی میکند. در ادامه به گروههای دیگر که علاقهای به علم ندارند و به هنر و جنگ هم اهتمام نمیورزند، اشاره میکند و آن را از آثار شرایط آب و هوایی دانسته و چنین مردمی را همتای بهایم میشمارد. از دیدگاه قاضی ارزشمندی انسان در اهتمام به معارف دینی، بشری، فلسفه و مسائل از این دست است. هنرمندی و یا تخصص در فنون جنگاوری در مرحله پایین تری قرار دارد و افراد و اقوامی که نه از آن بهرهمند هستند و نه از این سهمی دارند، هم رتبه بهایم به حساب میآیند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/38 همان، ص38]</ref> | ||
نویسنده در باب چهارم که مهمترین و | نویسنده در باب چهارم که مهمترین و طولانیترین بخش است، طی ده فصل به تاریخچه علم در میان اقوام علاقه مند به آن میپردازد و از آنجایی که سرچشمه دانش و دین را هندیان میداند، فصل نخست را به آنان اختصاص میدهد. ضمن اعتراف به کمبود منابع جهت اطلاع از هند، آنان را در بسیاری علوم و دانشها برتر از دیگران میشمارد. آنان را موحد میداند و ظواهر شرک آمیز ادیان هندی را توجیه میکند. در فصل دوم به قوم فارس میپردازد و آنان را قومی شریف، باعزت، سیاستمدار و عدالت جو میشمارد و به علت قدرت و سیطره و توانمندی پادشاهان فارس، تعبیر «ملک الملوک» را لایق آنان میداند. علاقه مندیهای ایرانیان را یاد میکند و بحث نه چندان طولانی درباره تاریخ پادشاهی ایران ارائه میدهد. بعضی از کتب ایرانیان را ذکر میکند و آنان را مردمی موحد و تابع دین نوح میشمارد که بعدها توسط زردشت مجوس شدند. | ||
شمهای از باورهای مجوسی را یاد میکند، به چگونگی سقوط پادشاهی فارس در برابر مسلمانان اشاره مینماید. فصل سوم را به دانش در بین کلدانیان اختصاص میدهد؛ ضمن یادکرد از پارهای پادشاهان جبار آنان، دل مشغولیهای علمی کلدانیان و بعضی از علمای آنان را یادآور میگردد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/38 همان، ص38-39]</ref> | |||
نویسنده در فصل چهارم، به یونانیان میپردازد و ضمن یادکرد از اسکندر مقدونی و سلسله بطالسه، به تحدید سرزمین یونان میپردازد و آنگاه به فلسفه در بین یونانیان مینگرد و آرای پنج تن از بزرگان فلسفه یونان را برمی شمارد و ریشه معارف یونانی را شامی و مصری معرفی میکند. همچنین | نویسنده در فصل چهارم، به یونانیان میپردازد و ضمن یادکرد از اسکندر مقدونی و سلسله بطالسه، به تحدید سرزمین یونان میپردازد و آنگاه به فلسفه در بین یونانیان مینگرد و آرای پنج تن از بزرگان فلسفه یونان را برمی شمارد و ریشه معارف یونانی را شامی و مصری معرفی میکند. همچنین اشارهای به شارحان آثار ارسطو میکند و نامی از فلاسفه یونانی روزگار اسلام میبرد. آنگاه تعدادی از اطبا و نویسندگان یونانی را نام میبرد و در پایان ضمن نقل نقد محمد بن زکریای رازی بر ارسطوطالیس، به داوری مینشیند و حق را به جانب ارسطوطالیس میدهد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 همان، ص39]</ref> | ||
فصل پنجم، ویژه علم در بین رومیان است. نویسنده ابتدا حدود مملکت روم را بیان میکند و سپس به حکمای رومی و کارهایی که انجام دادند، میپردازد و تأثیر به کارگیری آنان را از سوی خلفا و حاکمان اسلامی یاد میکند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 همان]</ref> | فصل پنجم، ویژه علم در بین رومیان است. نویسنده ابتدا حدود مملکت روم را بیان میکند و سپس به حکمای رومی و کارهایی که انجام دادند، میپردازد و تأثیر به کارگیری آنان را از سوی خلفا و حاکمان اسلامی یاد میکند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 همان]</ref> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
فصل هشتم را باید ادامه فصل هفتم شمرد. نویسنده در این فصل، دانش در میان مسلمانان را توضیح میدهد و به تفصیل جریان فلسفه، ترجمه، طب، شیمی و دیگر علوم و نیز سرآمدان در هریک را بازگو میکند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 همان]</ref> | فصل هشتم را باید ادامه فصل هفتم شمرد. نویسنده در این فصل، دانش در میان مسلمانان را توضیح میدهد و به تفصیل جریان فلسفه، ترجمه، طب، شیمی و دیگر علوم و نیز سرآمدان در هریک را بازگو میکند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 همان]</ref> | ||
فصل نهم را نیز باید ادامه فصل هفتم شمرد؛ زیرا نویسنده در این فصل به دانش دراندلس پس از سیطره مسلمانان میپردازد. این فصل که | فصل نهم را نیز باید ادامه فصل هفتم شمرد؛ زیرا نویسنده در این فصل به دانش دراندلس پس از سیطره مسلمانان میپردازد. این فصل که طولانیترین فصل از فصول ده گانه کتاب است، از اهمیت فوق العادهای برخوردار است؛ زیرا آگاهیها و اطلاعات موجود در آن به علت معیشت نویسنده دراندلس، دقیق تر و مستندتر است. نویسنده خود در این فصل، در بسیاری موارد، بر مستقیم بودن اطلاعات تأکید میکند. در این فصل، شرح کارهای بسیاری از علما و به ویژه معاصران او را میتوان یافت.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1805/39 ر.ک: همان]</ref> | ||
فصل دهم ویژه علم در نزد بنی اسرائیل است. نویسنده، بنی اسرائیلیان را اهل فلسفه نمیداند، بلکه آنان را از اصحاب شرایع میشمارد و اخبار انبیا و خلقت در بین مسلمانان را مأخوذ از آنان میداند که توسط اشخاصی چون عبدالله بن عباس، کعب الاحبار و وهب بن منبه به تاریخ مسلمانان انتقال یافته است. نویسنده، آنان را مردمی دقیق در تاریخ میشمارد و از عالمان یهودی که در دربار خلفای اسلامی رشد کرده و آوازهای یافتهاند، یاد میکند. پایان کتاب با همین فصل است. | فصل دهم ویژه علم در نزد بنی اسرائیل است. نویسنده، بنی اسرائیلیان را اهل فلسفه نمیداند، بلکه آنان را از اصحاب شرایع میشمارد و اخبار انبیا و خلقت در بین مسلمانان را مأخوذ از آنان میداند که توسط اشخاصی چون عبدالله بن عباس، کعب الاحبار و وهب بن منبه به تاریخ مسلمانان انتقال یافته است. نویسنده، آنان را مردمی دقیق در تاریخ میشمارد و از عالمان یهودی که در دربار خلفای اسلامی رشد کرده و آوازهای یافتهاند، یاد میکند. پایان کتاب با همین فصل است. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
تقسیم بندی و تشریح احوال و خصائص ملل با توجه به وجوه تمایز آنها (یعنی زبان، چهره و اخلاق) این کتاب را در زمره کتابهای مردم شناسی نیز قرار میدهد؛ تا جایی که افرادی چون محسن مهدی او را مؤسس علم مردم شناسی دانستهاند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7371/84 همان، ص84-85]</ref> | تقسیم بندی و تشریح احوال و خصائص ملل با توجه به وجوه تمایز آنها (یعنی زبان، چهره و اخلاق) این کتاب را در زمره کتابهای مردم شناسی نیز قرار میدهد؛ تا جایی که افرادی چون محسن مهدی او را مؤسس علم مردم شناسی دانستهاند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7371/84 همان، ص84-85]</ref> | ||
نویسنده در این کتاب، دست به تقسیم ملتها با توجه به میزان توفیق آنها در کسب علم زده است و به تشریح داشتههای علمی آنها میپردازد و گرچه برای توصیف اقوام، چارچوبهایی چون زبان و قومیت را انتخاب نموده، اما | نویسنده در این کتاب، دست به تقسیم ملتها با توجه به میزان توفیق آنها در کسب علم زده است و به تشریح داشتههای علمی آنها میپردازد و گرچه برای توصیف اقوام، چارچوبهایی چون زبان و قومیت را انتخاب نموده، اما محوریترین معیار قضاوت خویش را همین نکته؛ یعنی میزان عنایت ملل و اقوام به علم قرار داده است و همین ویژگی است که آن را در جایگاه کتب تاریخ علم قرار میدهد.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7371/85 ر.ک: همان، ص85]</ref> | ||
از ویژگیهای این اثر، آن است که نویسنده پس از بیان تنوع و گوناگونی نوع بشر، به معرفی نخستین اقوام باستانی و مختصری از احوال و تاریخ آنها میپردازد و خصوصیات آنها را شرح میدهد.<ref>ر.ک: همان</ref> | از ویژگیهای این اثر، آن است که نویسنده پس از بیان تنوع و گوناگونی نوع بشر، به معرفی نخستین اقوام باستانی و مختصری از احوال و تاریخ آنها میپردازد و خصوصیات آنها را شرح میدهد.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
آنچه این کتاب را از آثار دیگر قاضی صاعد متفاوت میسازد، شرح دقیق اندوختههای علمی این ملتهاست؛ مثلاًدر توصیف نجوم نزد اقوام هندی به تشریح دقیق تفاوتهای بین مکاتب مختلف میپردازد و دورههای نجومی آنها را شرح میدهد و حتی میزان اختلاف آن را با روش ایرانیان ذکر مینماید. نویسنده در بیان این اطلاعات که حاکی از آشنایی وی با | آنچه این کتاب را از آثار دیگر قاضی صاعد متفاوت میسازد، شرح دقیق اندوختههای علمی این ملتهاست؛ مثلاًدر توصیف نجوم نزد اقوام هندی به تشریح دقیق تفاوتهای بین مکاتب مختلف میپردازد و دورههای نجومی آنها را شرح میدهد و حتی میزان اختلاف آن را با روش ایرانیان ذکر مینماید. نویسنده در بیان این اطلاعات که حاکی از آشنایی وی با پیشرفتهترین سطح نجوم آن روزگار است، وارد جزئیات نشده و تأکید میکند برای آگاهی بیشتر به کتاب دیگر وی «المؤلّف فی إصلاح حرکات النجوم» مراجعه شود.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7371/85 همان، ص85-86]</ref> | ||
حرکت نویسنده در مرز میان تاریخ و علم و نوشتن کتابیکه تحول علم را در گذر تاریخ در جای جای جهان آن روزگار جستجو کند، چنان تازه و بی سابقه است که وی را شایسته دریافت عنوان «اولین مورخ علم» میکند؛ زیرا درعین حال که هم در حوزه تاریخ و هم علم به کمال روزگار خویش رسیده، اثری خلق کرده است در باب تاریخ علم، نه کتابیعلمی یا تاریخ محض.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7371/86 همان، ص86]</ref> | حرکت نویسنده در مرز میان تاریخ و علم و نوشتن کتابیکه تحول علم را در گذر تاریخ در جای جای جهان آن روزگار جستجو کند، چنان تازه و بی سابقه است که وی را شایسته دریافت عنوان «اولین مورخ علم» میکند؛ زیرا درعین حال که هم در حوزه تاریخ و هم علم به کمال روزگار خویش رسیده، اثری خلق کرده است در باب تاریخ علم، نه کتابیعلمی یا تاریخ محض.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/7371/86 همان، ص86]</ref> |