جواهر الأخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال 984 ه.ق: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '.↵↵رده:کتابشناسی' به '. ==وابستهها== {{وابستهها}} رده:کتابشناسی') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (Hbaghizadeh صفحهٔ جواهر الأخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال 984 هـ.ق را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به جواهر الأخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال 984 ه.ق منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۲۳:۲۷
جواهر الأخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال 984 ه.ق | |
---|---|
پدیدآوران | منشی قزوینی، بوداق (نویسنده) بهرامنژاد، محسن (مصحح) |
عنوانهای دیگر | بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال 984 ق جواهر الاخبار. برگزیده |
ناشر | مرکز پژوهشی ميراث مکتوب |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1378 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-6781-35-7 |
موضوع | ایران - تاریخ - آق قویونلو، 780 - 908ق. ایران - تاریخ - قره قویونلو، 780 - 873ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 1138 /م8ج9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
جواهر الأخبار: بخش تاریخ ایران از قراقویونلو تا سال 984 ه.ق، اثر بوداق منشى قزوينى، تاريخ عمومى است كه رويدادهاى مختصر عالم و ايران از ابتداى آفرينش تا زمان مؤلف را بيان مىكند.
كتاب به زبان فارسى بوده و در سال 984ق به نگارش رسيده است و محسن بهرام نژاد، بخشى از آن كه مربوط به تاريخ ايران مىباشد را در سال 1375ش با عنوان «جواهر الاخبار: بخش تاريخ ايران از قراقويونلو تا سال 984ق» گردآورى و تصحيح كرده است.
انگيزه مؤلف، آرزو و ذوق او در نگارش تاريخ بوده است.
آنچه باعث اهميت كتاب گرديده، آن است كه مطالب، تنها شرح حوادث و رويدادهاى تاريخى نيست، بلكه مؤلف تا اندازهاى مسائل اجتماعى و اقتصادى زمان خود را توصيف نموده است.
ساختار
اصل كتاب، در يك ديباچه، دو مقدمه و يك خاتمه ارائه شده؛ ولى كتاب حاضر كه با مقدمه مصحح آغاز شده، در بردارنده قسمت چهارم از مقدمه دوم و خاتمه است كه شامل حوادث تاريخى ايران در روزگار دو سلسله قراقويونلو و آق قويونلو و همچنين بيان ظهور و بسط قدرت سلسله صفويه تا آغاز سلطنت شاه اسماعيل دوم مىباشد.
قسمت چهارم، در دو فصل ارائه گرديده است.
مؤلف شرح آفرينش عالم و آدم و وقايع روزگار سلاطين پيش و پس از اسلام را به اختصار آورده، اما رويدادهاى زمان خود را كه معاصر با عهد صفوى است با تفصيل بيشترى بيان كرده است.
سبک نگارش، به پيروى از سنت ادبى رايج در عهد صفوى صورت گرفته است به گونهاى كه آرايش عبارات با كلمات مصنوع، ذكر القاب، عناوين، تعارفات بسيار و استفاده از آيات، احاديث، روايات، حكايات و اشعار از ويژگىهاى كتاب است.
مؤلف مطالب را بر اساس سلسله سلاطين تقسيم كرده و در ذيل عنوان هر پادشاه، اهم وقايع تاريخى دوران حكومت او را به اختصار آورده است.
در بخش خاتمه، مطالب از شيخ صفىالدين تا اسماعيل اول به نام هر يك از اجداد خاندان صفوى است، اما از اسماعيل اول تا اسماعيل دوم، توضيحات بر اساس اتفاقات مهم نام گذارى شده و يا در ذيل هر سال، وقايع مهم ذكر گرديده است.
حوادث تاريخى بيشتر با ذكر سال آمده و كمتر روز و ماه هر واقعه بيان شده و گاه سال تركى نيز ذكر شده است.
كتاب از حيث تعداد اشعار، اثر در خور توجهى است. اين اشعار، متعلق به شعراى قديم و معاصر مؤلف مانند: فردوسى، عبدالواسع جبلى، حافظ شيرازى، عبدالرحمان جامى، قاسم گنابادى، مولانا بنايى، آهى جغتايى، فضولى بغدادى و... مىباشد.
مؤلف خود نيز از ذوق و طبع شعرى برخوردار بوده و ابياتى چند از خود آورده است. ابياتى نيز بدون نام سراينده وجود دارد كه به نظر مىرسد از سرودههاى وى باشد.
كتاب در عهد شاه طهماسب اول نگارش يافته و به نام شاه اسماعيل دوم صفوى خاتمه و اهداء گرديده است؛ با اين حال، مؤلف هرگز به حوادث دوران حكومت شاه اسماعيل نپرداخته است.
منابع مورد استفاده مؤلف عبارتند از؛ منابع مكتوب شامل اسناد و مدارک دولتى و آثار مكتوب تاريخى كه پيش از زمان مؤلف نگارش يافته، شنيدهها و مشاهدات مؤلف كه در قسمتهاى مختلف به آن تصريح نموده و گاه با ديدگاهى نقادانه، آنها را بيان كرده است.
گزارش محتوا
مقدمه مصحح، بعد از بيان انگيزه تأليف و اهميت كتاب، منابع نویسنده را نام برده، پس از توضيح مختصر درباره هر يك، به روش تصحيح و نسخ موجود از كتاب، اشاره كرده است.
فصل اول، مشتمل است بر حوادث تاريخى ايران در روزگار سلسله قراقويونلوها. اين طايفه از نسل سبک تگين بوده و بارانى لقب داشتند و همواره با سلاطين آل جلاير در كشمكش و ستيز به سر مىبردند. بزرگ آنان قرامحمد نام داشت كه پدر زن سلطان احمد بود. اين طايفه صحرانشين بوده و هرگز سر به امير تيمور گورگانى فرو نياوردند.
مؤلف ضمن اشاره به احوالات اميران اين سلسله؛ از جمله قرايوسف قراقويونلو، شاه محمّد، ميرزا اسكندر و ميرزا جهانشاه بن قرا يوسف و حسنعلى بن جهانشاه، به تشريح وقايع مهمى كه در عهد آنان به وقوع پيوسته پرداخته است.
دوم كه مفصلتر مىباشد، به شرح احوال سلاطين آق قويونلو و حوادث دوران سلطنت آنها پرداخته است.
اولين آنان، امیرکبیر ابوالنّصر حسن بيك نام داشت كه مؤلف از او به نيكى ياد كرده و رعيت دوست و فقير نواز بودن را از جمله صفات پسنديده او ذكر كرده است.
بعد از او، فرزندش، سلطان خليل، در سال 870ق به سلطنت رسيد و ولايت ديار بكر را به برادرش يعقوب سپرد؛ اما او به برادر شوريده، او را به قتل رسانيد و در سال 883ق به سرير سلطنت نشست.
بعد از يعقوب، پسرش بايسنقر زمام امور را به دست گرفت. مؤلف پس از شرح اوضاع نابسامان و جنگهاى زمان او، به بيان احوالات شاهزادههاى صفويه و وقايع دوران سلطنت الوند بيك بن يوسف ميرزا و سلطان مراد بن يعقوب بيك بن حسن بيك پرداخته است.
وى در اين قسمت، از بعضى رجال و وزراى عهد آق قويونلو نام برده كه در منابع ديگر مذكور نيست؛ از جمله، خواجه روح اللّه شالكانى قزوينى جدّ مادرى مؤلف كه در زمان بايسنقر ميرزا و سليمان بيك بيژن وزارت يافت.
وى درباره خصوصيات اخلاقى، دينى و علمى قاضى عيسى صدر كه در خدمت يعقوب بيك آق قويونلو بود، مطالب قابل توجهى نقل كرده است. همچنين مسأله خصومت صوفى خليل و قاضى عيسى صدر و چگونگى كشته شدن او به دست صوفى خليل را با تفصيل بيشترى آورده است.
يكى از حوادث مهمى كه در اوايل سلطنت طهماسب اول روى داده و مؤلف به تفصيل آن را شرح داده است، شورش طايفه تكلّو و قتل عام آن طايفه بنابر فرمان پادشاه در سال 937ق مىباشد.
هر چند مؤلف در ذكر نام سلاطين و شاهزادگان و اميران راه تكلف پيموده، اما تعدى و ستم آنان را كتمان نكرده، بلكه آشكارا آن چه را كه خوانده، شنيده و يا ديده است، بيان مىكند.
وى گاه به مطالبى اشاره كرده است كه به لحاظ مطالعات اقتصادى عصر صفوى، داراى نكتههاى قابل توجهى است. او با ديدگاهى نقادانه، مقررى اميران و وزيران عصر آق قويونلو و صفويه را در زمان طهماسب اول مقايسه نموده، از يك سوى به رشد و افزايش درآمدها در عهد صفوى اشاره دارد و از سوى ديگر، بىاعتبارى پول و عدم وجود امنيت مالى و حقوقى كارگزاران و بىعدالتى و ضعف امور ديوانى زمان خود را تصريح مىنمايد. سپس، براى اثبات اين مدعا وضع خويش را مثال زده كه چندين بار دارایى او از سوى دولت ضبط و مصادره گرديده و او را به افلاس كشانيده است.
از آن جا كه مؤلف در اين عهد مىزيسته و سالها به عنوان منشى در خدمت دولت صفوى و شاهزادگان و بزرگان سياست و جنگ قرار داشته، بسيارى از اتفاقات را خود شاهد بوده و با دقت و تفصيل بيشترى آورده است؛ چنانكه اين بخش، يك پنجم مطالب كتاب را در بر مىگيرد.
خاتمه، در برگيرنده زندگىنامه اجداد و نسب خاندان صفوى و وقايع دوران حكومت سياسى آنان از اسماعيل اول تا آغاز پادشاهى اسماعيل دوم است.
وضعيت كتاب
بخش احوال مؤلف، همراه با توضيحاتى درباره كتاب، در مقالهاى تحت عنوان «درباره يك مأخذ كمياب درباره صفويان» توسط شرقشناس روسى «پ. اى. پتروف» در مجله خاورشناسى شوروى (1956 م، شماره1، 111- 120) به زبان روسى ترجمه و به چاپ رسيده است.
ترجمه ديگرى از اين بخش به زبان انگليسى، به همراه توضيحات درباره اثر، در مقالهاى تحت عنوان «حرفه منشىگرى در عهد شاه طهماسب اول» توسط «آر. ام. سيورى» در نشريه مطالعات اسلامى، (مجلد دوم، شماره 3، كراچى، 1963 م.)، چاپ و منتشر گرديده است.
فهرست مطالب در ابتدا و تعليقات، فهرست آيات، اسامى اشخاص، مكانها، ملل و نحل، مشاغل و مناصب، لغات، اصطلاحات و تركيبات به ترتيب حروف الفبا، در انتهاى كتاب آمده است.
پاورقىها به ذكر منابع، رفع نقايص و اغلاط متن و توضيح برخى كلمات مشكل آن پرداخته است.
مؤلف در متن بعضى كلمات و عبارات عربى را به فارسى معنى كرده و مصحح عينا همان را در پاورقى با حرف مخفف «م» آورده است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.