رساله نفس ارسطاطالیس: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می پنداشتند' به 'می‌پنداشتند'
جز (جایگزینی متن - '[[ ' به '[[')
جز (جایگزینی متن - 'می پنداشتند' به 'می‌پنداشتند')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
خط ۴۴: خط ۴۴:
کتاب حاضر نیز برای ارائه در جشن گشایش دبیرستان فردوسی به چاپ رسید<ref>ر.ک: دیباچه، ص3-1</ref>‏.  
کتاب حاضر نیز برای ارائه در جشن گشایش دبیرستان فردوسی به چاپ رسید<ref>ر.ک: دیباچه، ص3-1</ref>‏.  


مقدمه [[بهار، محمدتقی|ملک‌الشعرای بهار]]، نظری اجمالی در فلسفه الهی است. در هندوستان برهمائیان به وجود نفس یا روح ایمان آوردند و آن را مخلوقی حقیقی و خلاصه آدمی پنداشتند... بودائیان که پس از براهمه پیدا شدند، همچنان روح یا نفس آدمی را موجودی راستین پنداشته و در درکات نسخ یا درجات کمال جاری دانسته و... ایرانیان نیز چنانکه از کتاب اوستا و سایر کتب سنتی برمی‌آید، آدمی را دارای فروهر و روان و جان دانسته، فروهر را ازلی و ایزدی و روان را باقی و قابل چشیدن عذاب یا لذایذ ابدی می‌دانستند. خلاصه همه فلاسفه و خداپرستان باستان روح را باقی و آن را جوهری ایزدی و پاینده دانسته و دین‌گزاران هم این لطیفه را اصل پایه دین خود قرار داده بودند<ref>ر.ک: مقدمه، صفحه الف و ب</ref>‏.
مقدمه [[بهار، محمدتقی|ملک‌الشعرای بهار]]، نظری اجمالی در فلسفه الهی است. در هندوستان برهمائیان به وجود نفس یا روح ایمان آوردند و آن را مخلوقی حقیقی و خلاصه آدمی‌پنداشتند... بودائیان که پس از براهمه پیدا شدند، همچنان روح یا نفس آدمی را موجودی راستین پنداشته و در درکات نسخ یا درجات کمال جاری دانسته و... ایرانیان نیز چنانکه از کتاب اوستا و سایر کتب سنتی برمی‌آید، آدمی را دارای فروهر و روان و جان دانسته، فروهر را ازلی و ایزدی و روان را باقی و قابل چشیدن عذاب یا لذایذ ابدی می‌دانستند. خلاصه همه فلاسفه و خداپرستان باستان روح را باقی و آن را جوهری ایزدی و پاینده دانسته و دین‌گزاران هم این لطیفه را اصل پایه دین خود قرار داده بودند<ref>ر.ک: مقدمه، صفحه الف و ب</ref>‏.


ارسالاوس حکیم یونانی (316-241قم) که استاد سقراط بود و خود سقراط به وجود صانع و بقای نفس ایمان داشتند و افلاطون که از شاگردان بزرگ سقراط بود، نیز دنباله این مذهب را گرفت و بنای فلسفه خود را بر آن پایه نهاد و [[ارسطو]] که این رساله یکی از آثار نفیس اوست، از شاگردان بزرگ افلاطون است؛ او نیز همین معنی را دنبال کرد و با اندک تفاوتی فلسفه عظیم خود را بنیاد نهاد<ref>ر.ک: همان، صفحه ب و ج</ref>‏. ارسطو نیز چون استاد خود، وجود را اصیل و ازلی دانسته و به سلسله علل اعتقاد دارد و محال می‌داند که چیزی از ناچیز به وجود آید و ماده اصلی را چنانکه افلاطون فاعل نخستین می‌دانست، [[ارسطو]] نمی‌داند و این حکیم افلاک را یا آن جنبش پنهانی ازلی را که از سوی قوتی مدبر و نهان بر افلاک عارض گردید، فاعل نخستین می‌شمارد و گوید: آن قوه قاهره الهیه است که با نظم و سامانی حکیمانه این جهان را به حرکت درآورده و هرگاه آن قوه از این جهان گسسته گردد، این‌همه نظم و سامان فرو خواهد ریخت و در این عالم طبیعتی و گوهری بدون پیوستگی به آن قوه ازلیه مدبره پنهانی یزدانی قابل دوام و ثبات نیست<ref>ر.ک: همان، صفحه د</ref>‏.
ارسالاوس حکیم یونانی (316-241قم) که استاد سقراط بود و خود سقراط به وجود صانع و بقای نفس ایمان داشتند و افلاطون که از شاگردان بزرگ سقراط بود، نیز دنباله این مذهب را گرفت و بنای فلسفه خود را بر آن پایه نهاد و [[ارسطو]] که این رساله یکی از آثار نفیس اوست، از شاگردان بزرگ افلاطون است؛ او نیز همین معنی را دنبال کرد و با اندک تفاوتی فلسفه عظیم خود را بنیاد نهاد<ref>ر.ک: همان، صفحه ب و ج</ref>‏. ارسطو نیز چون استاد خود، وجود را اصیل و ازلی دانسته و به سلسله علل اعتقاد دارد و محال می‌داند که چیزی از ناچیز به وجود آید و ماده اصلی را چنانکه افلاطون فاعل نخستین می‌دانست، [[ارسطو]] نمی‌داند و این حکیم افلاک را یا آن جنبش پنهانی ازلی را که از سوی قوتی مدبر و نهان بر افلاک عارض گردید، فاعل نخستین می‌شمارد و گوید: آن قوه قاهره الهیه است که با نظم و سامانی حکیمانه این جهان را به حرکت درآورده و هرگاه آن قوه از این جهان گسسته گردد، این‌همه نظم و سامان فرو خواهد ریخت و در این عالم طبیعتی و گوهری بدون پیوستگی به آن قوه ازلیه مدبره پنهانی یزدانی قابل دوام و ثبات نیست<ref>ر.ک: همان، صفحه د</ref>‏.