۱۱۸٬۶۸۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بـ' به 'ب') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
| شابک =1-7-96787-964-978 | | شابک =1-7-96787-964-978 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =0000 | ||
| کتابخوان همراه نور = | | کتابخوان همراه نور = | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
مولانا و شنیدن، کتابی نقدی ـ تحلیلی دربارهی عمل شنیدن است که قاعدتاً باید به طور ارادی و از روی اختیار و برای فهم صورت بگیرد و وقتی که کسی با شما سخن میگوید و شما را به عنوان مخاطب لحاظ میکند انتظار دارد که کلام و سخن او را بشنوید، بفهمید و نهایتاً عمل کنید، که در این صورت کار تمام است و چنانچه غرضی بر شنیدن نباشد و یا تأمّل و درنگی برای فهمیدن نباشد مسلّماً عملی هم پیامد آن وجود نخواهد داشت. در سخن نخست که از صفحهی 13 آغاز میشود نخستین | مولانا و شنیدن، کتابی نقدی ـ تحلیلی دربارهی عمل شنیدن است که قاعدتاً باید به طور ارادی و از روی اختیار و برای فهم صورت بگیرد و وقتی که کسی با شما سخن میگوید و شما را به عنوان مخاطب لحاظ میکند انتظار دارد که کلام و سخن او را بشنوید، بفهمید و نهایتاً عمل کنید، که در این صورت کار تمام است و چنانچه غرضی بر شنیدن نباشد و یا تأمّل و درنگی برای فهمیدن نباشد مسلّماً عملی هم پیامد آن وجود نخواهد داشت. در سخن نخست که از صفحهی 13 آغاز میشود نخستین واژهای را که میبینیم همان واژهی است که در آغاز متن مثنوی مورد استفاده قرار گرفته است: «بشنو»، «بشنو از نی چون حکایت میکند. و در واقع این کتاب به منزلهی تفسیری بر نی نامهی مولانا میتواند منظور گردد، هر چند اختصاصاً مقولهی شنیدن را مراد داشته است. | ||
در همان مباحث مقدّماتی به خوبی از همسخن، گوش دادن، همزبانی، عقل داشتن و | در همان مباحث مقدّماتی به خوبی از همسخن، گوش دادن، همزبانی، عقل داشتن و ارادهای مبنی بر شنیدن سخن به میان میآید. گفتنیهای مولانا زمانی اوج میگیرد و یا آغاز میشود که گوشی هوش او را انتظار بکشد، و یا صاحب عقلی او را همراهی کند و یا کسی که از لحاظ معنا همزبان او هست در کنار او باشد. ساخت و پرداخت مثنوی با حدود 25000 بیت نشان از این گوش هوش است که در تمام مدّت در کنار مولانا بوده و او را رها نکرده است. نویسنده در بخشی از سخن اوّل میگوید: [[مولانا]] به خوبی میداند که اگر حرفی برای گفتن باشد ولی گوشی برای شنیدن نباشد چه سخت و دشوار است، او به خوبی میداند که اگر در سینهای سخن در حال جوشیدن باشد و راه به بیرون نداشته باشد چه سنگینی و فشاری برای فرد ایجاد میکند، خاصه که در این برونریز باید قابلیّت، ظرفیّت و شرایط مناسب مخاطب نیز لحاظ گردد، و در این صورت بسیاری از زبانها به علّت نبود مخاطب باید بسته گردد و در سکوتی سخت و عمیق فرو رود، همان طور که [[مولانا]] خود در این خموشی و سکوت وارد شد، سکوتی سخت و دردناک، این است که در دنبالهی کلام خود میگوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''هر که او از همزبانی شد جدا''|2=''بی زبان شد گرچه دارد صد نوا''}} | {{ب|''هر که او از همزبانی شد جدا''|2=''بی زبان شد گرچه دارد صد نوا''}} | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
در صفحات 16 تا نوزده چندین بیت از [[دیوان کبیر]] و [[مثنوی معنوی]] میآورد که در تمام آنها اشاراتی به الفاظی دارد که گویا به اراده لب فرو بسته و میلی به سخن ندارد مگر در شرایطی خاص و برای افرادی خاص. در هر دو اثر جاودانهی [[مولانا]] صدها بار | در صفحات 16 تا نوزده چندین بیت از [[دیوان کبیر]] و [[مثنوی معنوی]] میآورد که در تمام آنها اشاراتی به الفاظی دارد که گویا به اراده لب فرو بسته و میلی به سخن ندارد مگر در شرایطی خاص و برای افرادی خاص. در هر دو اثر جاودانهی [[مولانا]] صدها بار واژههای: خاموش، خامش، خموش، خمش را میتوان دید، غیر از این از لب فرو بستن، سخن نگفتن و از کلماتی به مانند اینها بسیار استفاده کرده است. امّا وقتی که مثنوی را با «بشنو» آغاز میکند غرض گوش هوش و استماع راستین است، ولی صرفاً برای کلمات معنادار و ارزشی، چه از وحی و چه از عقلِ پخته و مجرّب. | ||
نویسنده از صفحهی 24 الی 29 شواهدی از آیات قرآن را برای تبیین امر و عمل شنیدن میآورد تا بیان کند که ایمان و نجات و رستگاری هر فرد بسته به گوش اوست، گوش هوش، استماع درست و شنیدن با تأمّل برای معرفت و فهم و عمل خالصانه. در صفحهی 24 آیات 20 تا 24 سورهی انفال را شاهد میآورد که بسیار مهم و جالب است. استماع سخن خدا و رسول برای مؤمنان. و تذکار میدهد مانند کسانی نباشید که گفتند شنیدیم، و حال آنکه نشنیدند. و بعد به این نکتهی مهم اشاره میکند که بدترین جنبندگان در نزد خدا کران و کوران و لالانند که از قدرت فهم عاجز هستند. در صفحهی 25 چندین آیه را شاهد میآورد که بحث استماع و گوش هوش را تکمیل میکند. در آیهی 26 سوره فصلت میگوید که کافران میگفتند به این قرآن گوش ندهید و با سر و صدا بپا کردن مانع استماع خود و دیگران بشوید. امّا آیهی 10 سوره ملک به حقیقتی تلخ اشاره میکند و آن این که کافران از آن جهت در دوزخ افتادند که به طور ارادی کلام و پیام خدا و رسول را نشنیده انگاشتند. و در آیهی 171 سوره بقره رسماً عنوان میکند کافران همچون درازگوشند که جز بانگی را نمیشوند و از قهمیدن معنای صوت عاجزند. | نویسنده از صفحهی 24 الی 29 شواهدی از آیات قرآن را برای تبیین امر و عمل شنیدن میآورد تا بیان کند که ایمان و نجات و رستگاری هر فرد بسته به گوش اوست، گوش هوش، استماع درست و شنیدن با تأمّل برای معرفت و فهم و عمل خالصانه. در صفحهی 24 آیات 20 تا 24 سورهی انفال را شاهد میآورد که بسیار مهم و جالب است. استماع سخن خدا و رسول برای مؤمنان. و تذکار میدهد مانند کسانی نباشید که گفتند شنیدیم، و حال آنکه نشنیدند. و بعد به این نکتهی مهم اشاره میکند که بدترین جنبندگان در نزد خدا کران و کوران و لالانند که از قدرت فهم عاجز هستند. در صفحهی 25 چندین آیه را شاهد میآورد که بحث استماع و گوش هوش را تکمیل میکند. در آیهی 26 سوره فصلت میگوید که کافران میگفتند به این قرآن گوش ندهید و با سر و صدا بپا کردن مانع استماع خود و دیگران بشوید. امّا آیهی 10 سوره ملک به حقیقتی تلخ اشاره میکند و آن این که کافران از آن جهت در دوزخ افتادند که به طور ارادی کلام و پیام خدا و رسول را نشنیده انگاشتند. و در آیهی 171 سوره بقره رسماً عنوان میکند کافران همچون درازگوشند که جز بانگی را نمیشوند و از قهمیدن معنای صوت عاجزند. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
در سخن دوّم بیتی مهم از [[دیوان کبیر]] وجود دارد که سخن با آن آغاز شده است: | در سخن دوّم بیتی مهم از [[دیوان کبیر]] وجود دارد که سخن با آن آغاز شده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' | {{ب|''پنبهها در گوش کن تا نشنوی هر نکته ای''|2=''زانکه روح سادهی تو رنگها را قابل است''<ref>متن، ص 105</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
آخرین عبارت کتاب نیز در در آخرین صفحه چنین است: این «ارجعی» برای همه خواهد آمد. و کافی است که به آن ایمان داشته باشید و در انتظار آن، لحظه شماری کنید. برای رسیدن به این مرحله باید گوش جان را باز کرد و با گوشی دیگر شنید. با گوش هوش، با گوش وحی نیوش! نوعی از سخنان را باید در حالت خواب شنید، در حالتی که حواس ظاهر تعطیل شده و استعدادی نو برای یافتن و دریافتن زبانی تازه وجود دارد. زبان خواب و رؤیا. | آخرین عبارت کتاب نیز در در آخرین صفحه چنین است: این «ارجعی» برای همه خواهد آمد. و کافی است که به آن ایمان داشته باشید و در انتظار آن، لحظه شماری کنید. برای رسیدن به این مرحله باید گوش جان را باز کرد و با گوشی دیگر شنید. با گوش هوش، با گوش وحی نیوش! نوعی از سخنان را باید در حالت خواب شنید، در حالتی که حواس ظاهر تعطیل شده و استعدادی نو برای یافتن و دریافتن زبانی تازه وجود دارد. زبان خواب و رؤیا. | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|'' تا به گفت و گوی بیداری دری ''|2='' تو زگفت | {{ب|'' تا به گفت و گوی بیداری دری ''|2='' تو زگفت خواب بویی کی بری! ''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
تا گرفتار این گفت و گوها هستی، تو زگفت خواب بویی کی بری؟ چون پیامبر نیستیم و آن قوایی که وحی گیر است در وجود ما بالفعل فعّال و موجود نیست، ما بسیاری چیزها را در رؤیا و در مکاشفه باید به دست بیاوریم پس بنابراین خوب خوابیدن را هم باید | تا گرفتار این گفت و گوها هستی، تو زگفت خواب بویی کی بری؟ چون پیامبر نیستیم و آن قوایی که وحی گیر است در وجود ما بالفعل فعّال و موجود نیست، ما بسیاری چیزها را در رؤیا و در مکاشفه باید به دست بیاوریم پس بنابراین خوب خوابیدن را هم باید یادگرفت.<ref>متن، ص 228</ref> | ||