استعمار و علم: تأثیرات و تعاملات اجتماعی: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ش ها' به 'شها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
ارتباط آشکاری بین سیاست های امپریالیستی و توسعهی علمی وجود دارد. سیاست امپریالیستی در حوزهی علم، | ارتباط آشکاری بین سیاست های امپریالیستی و توسعهی علمی وجود دارد. سیاست امپریالیستی در حوزهی علم، تجربهای در مقیاس بزرگ تشکیل داد. این تجربه به دنبال تغییر ساختار «بدعت آمیز» و «غیرعلمی» سنت های محلی و لابد تحمیل مدل عقل گرایانهی اندیشهی غربی بود. این تجربه با مقاومت شدیدی روبه رو شد ولی هم زمان توانست قدرت و اعتبار فعالیت های علمی را به رخ بکشد. پس از مشاجرات گوناگون، ساکنان بومی در کل موفق شدند بدون پرداخت هزینهی سنگینی، مدیریت و رهبری علم را به دست گیرند؛ یعنی همان که در هند و امپراتوری عثمانی اتفاق افتاد. شاید سنگین ترین هزینهای که این مدیریت و رهبری متقبل شد، موافقت کامل با قواعد تحمیلی ابرقدرت های امپریالیستی بود که حتی بعد از شکست سیاسی یا نظامی و اخراجشان از مستعمرات، مدیریت علم را کنترل می کرد. از سوی دیگر ابرقدرت های امپریالیستی توانستند با روشهای مقاومتی شدید در جوامعی که تحت سلطهی آنها بود، خصیصههای فرهنگی خود را حفظ کنند. به خصوص زبان و دین که در این موارد پرنفوذ بودند. هرجا که ساکنان محلی دین و زبان ملت غالب را پذیرفتند و با آنها وفق پیدا کردند در حوزهی علم نیز به راحتی قربانی شدند. در بسیاری از این موارد، دولتهایی که قبلا مستعمره بودند و سپس تبدیل به قدرت امپریالیستی منطقهای می شدند، شیوهها و سیاستهایی را اتخاذ می کردند که از طرف ملت ها سخت با آن مقابله می شد. این دولت های محلی قدرتمند سنت های علمی خود را تشکیل دادند و ساختارها و شرایطی را پدید آوردند که آن دولت را پیش گامی جدید برای علم می ساخت. طبیعی است که یک مؤلفهی حیاتی برای دستیابی به این هدف، خود مدیریتی منابع طبیعی بود که به بنیان جریان سرمایه از خارج آن مستعمره کمک می کرد. ایالات متحدهی آمریکا در قرن نوزدهم یکی از مصادیق همین مسئله بود، اما در مورد آمریکایی ها، که در قیاس با دیگر ملتهایی که برای به کاربردن چنین طراحی ناکام شدند، به راحتی میتوان مزیت نسبی استفاده از زبان انگلیسی را دریافت. به علاوه ایالات متحده انبوهی از دانشمندان و اهل علم را پناه داد. از بین آنها مغزهای متفکری برخاست که موفق به تکمیل این پروژهی مخاطره آمیز عظیم شدند. | ||
کتاب حاضر نقش علم و تحولات آن را در مستعمرات و کشورهای استعمارگر طی دویست سال گذشته می کاود و دامنهی بررسی خود را در هشت فصل به انگلیس، فرانسه، روسیه، عثمانی، پرتغال، چین، حوزهی بالکان و آمریکا می گسترد. هرچند این بررسی توزیع جغرافیایی | کتاب حاضر نقش علم و تحولات آن را در مستعمرات و کشورهای استعمارگر طی دویست سال گذشته می کاود و دامنهی بررسی خود را در هشت فصل به انگلیس، فرانسه، روسیه، عثمانی، پرتغال، چین، حوزهی بالکان و آمریکا می گسترد. هرچند این بررسی توزیع جغرافیایی گستردهای دارد، اما در بین آنها میتوان وقایع، اهداف و الگوهی مشابهی از رابطهی استعمار و علم یافت. | ||
این کتاب مملو است از شواهر تاریخی که روابط مستقیم و غیرمستقیم استعمار و علم را نشان می دهد. برخی وقایع علمی مشخص، اگر تحت تأثیر استعمار نبودند، میتوانستند طوری دیگری رخ دهند یا اصلا رخ ندهند. از دیگر سو، علم یک عامل مهم در رخداد یا چگونگی رخداد وقایع خاص اجتماعی و سیاسی در تاریخ مستعمرات و استعمارگران است. کتاب نشان می دهد که فهم تحولات علم و روابط استعماری درحالت کلی به هم وابستگی دارد. توسعه، علم، فناوری و نظام آموزشی در یک شبکهی پیچیده و بعضا پیش بینی ناپذیر برای طرفین، نقش مهمی در اجرای برنامهی سیاسی سلطه جویانهی ایالات متحده در جنگ سرد در ایران و بسیاری از نقاط دیگر جهان داشته است. از آنجا که تغییرات در علم و نهادهای علمی بر روند آینده تأثیر می گذارند، آگاهی از این بخش نسبتا مغفول تاریخ برای تصمیمات خرد و کلان امروز در این حوزه لازم می نماید.<ref> [https://www.historylib.com/books/2511 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> | این کتاب مملو است از شواهر تاریخی که روابط مستقیم و غیرمستقیم استعمار و علم را نشان می دهد. برخی وقایع علمی مشخص، اگر تحت تأثیر استعمار نبودند، میتوانستند طوری دیگری رخ دهند یا اصلا رخ ندهند. از دیگر سو، علم یک عامل مهم در رخداد یا چگونگی رخداد وقایع خاص اجتماعی و سیاسی در تاریخ مستعمرات و استعمارگران است. کتاب نشان می دهد که فهم تحولات علم و روابط استعماری درحالت کلی به هم وابستگی دارد. توسعه، علم، فناوری و نظام آموزشی در یک شبکهی پیچیده و بعضا پیش بینی ناپذیر برای طرفین، نقش مهمی در اجرای برنامهی سیاسی سلطه جویانهی ایالات متحده در جنگ سرد در ایران و بسیاری از نقاط دیگر جهان داشته است. از آنجا که تغییرات در علم و نهادهای علمی بر روند آینده تأثیر می گذارند، آگاهی از این بخش نسبتا مغفول تاریخ برای تصمیمات خرد و کلان امروز در این حوزه لازم می نماید.<ref> [https://www.historylib.com/books/2511 ر.ک: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران] </ref> |
نسخهٔ ۱۲ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۷
استعمار و علم: تأثیرات و تعاملات اجتماعی | |
---|---|
پدیدآوران | ولاهاکیس، جورجان (نویسنده)
لارجنت، مارکای (نویسنده) کفایی، مهدی (مترجم) قریشی، سید جمال (مترجم) فرحزادی، محمدیاسر (مترجم) قدرتی، محمود (مترجم) گلستانی، سعید (مترجم) بنازاده، فرزانه (مترجم) نصراللهی، حسین (مترجم) بادامچی، محمدحسین (مترجم) |
ناشر | سروش |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۸ش |
شابک | 2-1249-12-964-978 |
کد کنگره | |
استعمار و علم: تأثیرات و تعاملات اجتماعی، تألیف جورجان ولاهاکیس، مارکای. لارجنت؛ و ترجمه مهدی کفایی و همکاران؛ کتابی است که نقش علم و تحولات آن را در مستعمرات و کشورهی استعمارگر طی دویست سال گذشته می کاود و دامنه بررسی خود را در هشت فصل به انگلیس، فرانسه، روسیه، عثمانی، پرتغال، چین، حوزه بالکان و آمریکا میگسترد. هرچند این بررسی توزیع جغرافیایی گستردهای دارد، اما در بین آنها میتوان وقایع، اهداف و الگوهای مشابهی از رابطهی استعمار و علم یافت. این کتاب مملو است از شواهد تاریخی که روابط مستقیم و غیرمستقیم استعمار و علم را نشان میدهد.
ساختار
کتاب در هشت فصل نگارش یافته است. فهرست فصلهای کتاب از این قرار است.
فصل یک: امپراتوری بریتانیا و توسعهی علم در مستعمران آن؛ فصل دو: علم فرانسوی در سرزمینهای ماورای بحار؛ فصل سه: توسعهی علم در پرتغال و مستعمرات آمریکای لاتین (برزیل)؛ فصل چهار: علم در قلمرو عثمانی؛ فصل پنجم: بر ضد یک امپراتوری: علم در اروپای جنوب شرقی در سدههای هجدهم و نوزدهم؛ فصل شش: تولد یک امپراتوری: علم در ایالات متحدهی قرن نوزدهم؛ فصل هفت: علم یک امپراتوری فراموش شده و مستعمرات داخلی آن؛ روسیه؛ فصل هشت: انتقال شیمی مغرب زمین به چین، 1900-1840
گزارش محتوا
ارتباط آشکاری بین سیاست های امپریالیستی و توسعهی علمی وجود دارد. سیاست امپریالیستی در حوزهی علم، تجربهای در مقیاس بزرگ تشکیل داد. این تجربه به دنبال تغییر ساختار «بدعت آمیز» و «غیرعلمی» سنت های محلی و لابد تحمیل مدل عقل گرایانهی اندیشهی غربی بود. این تجربه با مقاومت شدیدی روبه رو شد ولی هم زمان توانست قدرت و اعتبار فعالیت های علمی را به رخ بکشد. پس از مشاجرات گوناگون، ساکنان بومی در کل موفق شدند بدون پرداخت هزینهی سنگینی، مدیریت و رهبری علم را به دست گیرند؛ یعنی همان که در هند و امپراتوری عثمانی اتفاق افتاد. شاید سنگین ترین هزینهای که این مدیریت و رهبری متقبل شد، موافقت کامل با قواعد تحمیلی ابرقدرت های امپریالیستی بود که حتی بعد از شکست سیاسی یا نظامی و اخراجشان از مستعمرات، مدیریت علم را کنترل می کرد. از سوی دیگر ابرقدرت های امپریالیستی توانستند با روشهای مقاومتی شدید در جوامعی که تحت سلطهی آنها بود، خصیصههای فرهنگی خود را حفظ کنند. به خصوص زبان و دین که در این موارد پرنفوذ بودند. هرجا که ساکنان محلی دین و زبان ملت غالب را پذیرفتند و با آنها وفق پیدا کردند در حوزهی علم نیز به راحتی قربانی شدند. در بسیاری از این موارد، دولتهایی که قبلا مستعمره بودند و سپس تبدیل به قدرت امپریالیستی منطقهای می شدند، شیوهها و سیاستهایی را اتخاذ می کردند که از طرف ملت ها سخت با آن مقابله می شد. این دولت های محلی قدرتمند سنت های علمی خود را تشکیل دادند و ساختارها و شرایطی را پدید آوردند که آن دولت را پیش گامی جدید برای علم می ساخت. طبیعی است که یک مؤلفهی حیاتی برای دستیابی به این هدف، خود مدیریتی منابع طبیعی بود که به بنیان جریان سرمایه از خارج آن مستعمره کمک می کرد. ایالات متحدهی آمریکا در قرن نوزدهم یکی از مصادیق همین مسئله بود، اما در مورد آمریکایی ها، که در قیاس با دیگر ملتهایی که برای به کاربردن چنین طراحی ناکام شدند، به راحتی میتوان مزیت نسبی استفاده از زبان انگلیسی را دریافت. به علاوه ایالات متحده انبوهی از دانشمندان و اهل علم را پناه داد. از بین آنها مغزهای متفکری برخاست که موفق به تکمیل این پروژهی مخاطره آمیز عظیم شدند.
کتاب حاضر نقش علم و تحولات آن را در مستعمرات و کشورهای استعمارگر طی دویست سال گذشته می کاود و دامنهی بررسی خود را در هشت فصل به انگلیس، فرانسه، روسیه، عثمانی، پرتغال، چین، حوزهی بالکان و آمریکا می گسترد. هرچند این بررسی توزیع جغرافیایی گستردهای دارد، اما در بین آنها میتوان وقایع، اهداف و الگوهی مشابهی از رابطهی استعمار و علم یافت.
این کتاب مملو است از شواهر تاریخی که روابط مستقیم و غیرمستقیم استعمار و علم را نشان می دهد. برخی وقایع علمی مشخص، اگر تحت تأثیر استعمار نبودند، میتوانستند طوری دیگری رخ دهند یا اصلا رخ ندهند. از دیگر سو، علم یک عامل مهم در رخداد یا چگونگی رخداد وقایع خاص اجتماعی و سیاسی در تاریخ مستعمرات و استعمارگران است. کتاب نشان می دهد که فهم تحولات علم و روابط استعماری درحالت کلی به هم وابستگی دارد. توسعه، علم، فناوری و نظام آموزشی در یک شبکهی پیچیده و بعضا پیش بینی ناپذیر برای طرفین، نقش مهمی در اجرای برنامهی سیاسی سلطه جویانهی ایالات متحده در جنگ سرد در ایران و بسیاری از نقاط دیگر جهان داشته است. از آنجا که تغییرات در علم و نهادهای علمی بر روند آینده تأثیر می گذارند، آگاهی از این بخش نسبتا مغفول تاریخ برای تصمیمات خرد و کلان امروز در این حوزه لازم می نماید.[۱]
پانويس
منابع مقاله
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران