۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR118470J1.jpg | عنوان = البديع | عنوانهای دیگر = العلم الخفاق من علم الاشتقاق | پدیدآورندگان | پدیدآوران = ابن معتز، عبد الله بن محمد (نويسنده) مطرجی، عرفان (محقق) صدیقحسنخان، محمدصدیق ( نويسنده) تمام،...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''البديع'''، نوشته ابوالعباس، عبدالله بن المعتز بن | '''البديع'''، نوشته [[ابن معتز، عبدالله بن محمد|ابوالعباس، عبدالله بن المعتز بن المتوکل]]، مشهور به [[ابن معتز، عبدالله بن محمد|ابن المعتز]] (247-296ق) است. او ادیبی است که دانش بلاغت را برای نخستین بار در ادبیات عرب تدوین کرده است. این اثر با پژوهش [[مطرجی، عرفان|عرفان مطرجی]] عرضه شده است. | ||
علم بدیع پس از «معانی» و «بیان»، سومین فن از فنون بلاغت است و موضوع آن آرایشهای سخن فصیح و بلیغ در نظم و نثر است. به این آرایشها محسّنات، صنایع بدیعی و آرایههای ادبی میگویند. هرچند در تاریخ علوم بلاغت، اصطلاح «بدیع» در سرودههای شعرا و سخنان ادبای سده 2ق دیده میشد، نام ابن معتزِ 27ساله جوان و کتاب بدیع او به این دانش استقلال و رسمیت بخشید. او که خود شاعری توانا و دارای اندوختههای فراوانی از سرودههای چیرهدست شاعران و ادیبان عرب بود، بر آن شد که محدوده «بدیع» را مشخص نماید و با انتقاد از | علم بدیع پس از «معانی» و «بیان»، سومین فن از فنون بلاغت است و موضوع آن آرایشهای سخن فصیح و بلیغ در نظم و نثر است. به این آرایشها محسّنات، صنایع بدیعی و آرایههای ادبی میگویند. هرچند در تاریخ علوم بلاغت، اصطلاح «بدیع» در سرودههای شعرا و سخنان ادبای سده 2ق دیده میشد، نام [[ابن معتز، عبدالله بن محمد|ابن معتزِ]] 27ساله جوان و کتاب بدیع او به این دانش استقلال و رسمیت بخشید. او که خود شاعری توانا و دارای اندوختههای فراوانی از سرودههای چیرهدست شاعران و ادیبان عرب بود، بر آن شد که محدوده «بدیع» را مشخص نماید و با انتقاد از [[ابوتمام، حبیب بن اوس|ابوتمام]]، این دانش را گسترش و عمومیت بخشد. او روشن گرداند که بدیع، اختراع شاعران معاصرش نیست و قدمت فراوان دارد. [[ابن معتز، عبدالله بن محمد|ابن معتز]] بدینگونه سرفصل تحولى شگرف در علوم بلاغت و شیوههای نقد ادبى گردید که بشار (درگذشته 167ق)، [[ابونواس، حسن بن هانی|ابونواس]] (درگذشته 198ق ) و [[مسلم بن ولید]] (درگذشته 208ق ) آن را آغاز کرده بودند و سپس در شعر [[ابوتمام، حبیب بن اوس|ابوتمام]] (د 231ق) به کمال رسیده بود. [[ابن معتز، عبدالله بن محمد|ابن معتز]] در اثر خود از نوشتههای جاحظ بسیار بهره جسته و در نهایت، خود در زمینه علم بدیع ادعای برتری کرده است. | ||
ابن معتز، بدیع (سخنآرایى به معنای اخص کلمه) را فقط بر 5 فن «استعاره، جناس ،طباق، رد العجز و مذهب کلامی» منطبق مینماید و دیگر صناعات ادبى و بدیعى را فقط از محاسن کلام برمیشمرد. البته، او برای کسانی که این حصر را نمىپذیرند، روا میداند که 12 فقره از محاسن شعر و زیورهای سخن (مانند التفات، تأکید، مدح شبیه به ذم، تجاهل العارف و...) را که خودش پس از پایان مباحث بدیع آورده است، در شمار فنون بدیع بنهند. هرچند دیدگاه دقیق ابن معتز در تعیین حدود بدیع هیچگاه پذیرفته نشد، تجویزش شنیده شد و شیوهای معمول در علم بدیع گشت. آیندگان مرتباً بر شمار صنایع بدیع افزودند تا به یکصدوپنجاهواندی صنعت رسید. از سوی دیگر، او مانند ابوتمام (برخلاف بُحتری و ابن رومى) شعر را منحصراً مجموعهای از صناعات و زیورها و پیرایهها مىدانست، اما در فهم بدیع از حد زیورهای ظاهری فراتر نمىرفت و از آن درک عمیقى که ابوتمام در پرتو فراگیری فلسفه داشت، بىبهره بود. برای همین، همه نبوغ و توانش را در فن تشبیه نشان داد و فقط در همین فن تخصص یافت. «مذهب کلامى» را نیز که در کتابش بهعنوان پنجمین فن بدیع آورده، عیناً از جاحظ نقل کرده است و به سبب آنکه رنگ فلسفى و جنبه تحلیلى و اثباتى داشت و نمىتوانست بهخوبى درک کند، آن را بدون توضیح رها کرد. | [[ابن معتز، عبدالله بن محمد|ابن معتز]]، بدیع (سخنآرایى به معنای اخص کلمه) را فقط بر 5 فن «استعاره، جناس ،طباق، رد العجز و مذهب کلامی» منطبق مینماید و دیگر صناعات ادبى و بدیعى را فقط از محاسن کلام برمیشمرد. البته، او برای کسانی که این حصر را نمىپذیرند، روا میداند که 12 فقره از محاسن شعر و زیورهای سخن (مانند التفات، تأکید، مدح شبیه به ذم، تجاهل العارف و...) را که خودش پس از پایان مباحث بدیع آورده است، در شمار فنون بدیع بنهند. هرچند دیدگاه دقیق [[ابن معتز، عبدالله بن محمد|ابن معتز]] در تعیین حدود بدیع هیچگاه پذیرفته نشد، تجویزش شنیده شد و شیوهای معمول در علم بدیع گشت. آیندگان مرتباً بر شمار صنایع بدیع افزودند تا به یکصدوپنجاهواندی صنعت رسید. از سوی دیگر، او مانند [[ابوتمام، حبیب بن اوس|ابوتمام]] (برخلاف بُحتری و ابن رومى) شعر را منحصراً مجموعهای از صناعات و زیورها و پیرایهها مىدانست، اما در فهم بدیع از حد زیورهای ظاهری فراتر نمىرفت و از آن درک عمیقى که ابوتمام در پرتو فراگیری فلسفه داشت، بىبهره بود. برای همین، همه نبوغ و توانش را در فن تشبیه نشان داد و فقط در همین فن تخصص یافت. «مذهب کلامى» را نیز که در کتابش بهعنوان پنجمین فن بدیع آورده، عیناً از جاحظ نقل کرده است و به سبب آنکه رنگ فلسفى و جنبه تحلیلى و اثباتى داشت و نمىتوانست بهخوبى درک کند، آن را بدون توضیح رها کرد. | ||
ابن معتز در مقدمه «البديع» نقد گزندهای بر ابوتمام دارد. گویا او را نابغهای ژرفنگر میداند که با احاطه و تسلطى که در قلمرو بدیع پیدا کرده است، چندان دور نیست که بدیع را برای همیشه از دسترس دیگران دور سازد. ازاینرو خود، بدیع را بهگونهای شناساند که بتواند در اختیار عموم قرار بگیرد و شاعران را ترغیب کرد تا یکى دو بیت از هر قصیده را به زیور بدیع بیارایند. او همچنین، مىخواست نشان دهد که بدیع، هرچند در شعر شاعران سدههای 2 و 3ق هویدا شده است، ریشه در قرآن و حدیث و شعر جاهلى دارد و پدیده تازهای نیست. برای همین، در هر مبحث بهترتیب، سیر بدیع را در قرآن مجید و احادیث نبوی و سخنان صحابه و شعرای جاهلى تا ظهور آن در سخنان منظوم و منثور نوخاستگان نشان مىدهد و هم با این کار مىخواهد بر عربى و اسلامى بودن این فنون تأکید ورزد و از توهمی که درباره ورود آن از فرهنگ یونانی به جهان اسلام رواج داشته است، جلوگیری کند<ref>ر.ک: لسانی فشارکی، محمدعلی، ج4، ص640-639</ref>. | [[ابن معتز، عبدالله بن محمد|ابن معتز]] در مقدمه «البديع» نقد گزندهای بر [[ابوتمام، حبیب بن اوس|ابوتمام]] دارد. گویا او را نابغهای ژرفنگر میداند که با احاطه و تسلطى که در قلمرو بدیع پیدا کرده است، چندان دور نیست که بدیع را برای همیشه از دسترس دیگران دور سازد. ازاینرو خود، بدیع را بهگونهای شناساند که بتواند در اختیار عموم قرار بگیرد و شاعران را ترغیب کرد تا یکى دو بیت از هر قصیده را به زیور بدیع بیارایند. او همچنین، مىخواست نشان دهد که بدیع، هرچند در شعر شاعران سدههای 2 و 3ق هویدا شده است، ریشه در قرآن و حدیث و شعر جاهلى دارد و پدیده تازهای نیست. برای همین، در هر مبحث بهترتیب، سیر بدیع را در قرآن مجید و احادیث نبوی و سخنان صحابه و شعرای جاهلى تا ظهور آن در سخنان منظوم و منثور نوخاستگان نشان مىدهد و هم با این کار مىخواهد بر عربى و اسلامى بودن این فنون تأکید ورزد و از توهمی که درباره ورود آن از فرهنگ یونانی به جهان اسلام رواج داشته است، جلوگیری کند<ref>ر.ک: لسانی فشارکی، محمدعلی، ج4، ص640-639</ref>. | ||
مطرجی (محقق) از نسخه ایگناتای یولیانوویچ کراچکوفسکی (1951-1883م) و نسخه تصحیحشدهای که عبدالمنعم خفاجی نشر داده، بهره جسته است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5</ref>. | [[مطرجی، عرفان|مطرجی]] (محقق) از نسخه [[ایگناتای یولیانوویچ کراچکوفسکی]] (1951-1883م) و نسخه تصحیحشدهای که [[عبدالمنعم خفاجی]] نشر داده، بهره جسته است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == |