مائوئیسم در ایران: سازمان انقلابی حزب توده ایران، سازمان رهایی بخش خلق‌های ایران، حزب رنجبران: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پایه ی ' به 'پایه‌ی '
جز (جایگزینی متن - 'جامعه ی ' به 'جامعه‌ی ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'پایه ی ' به 'پایه‌ی ')
خط ۳۲: خط ۳۲:
در آن دوران جنگ سرد میان شرق و غرب، اتحاد دو غول کمونیستی چین (اژدها) و شوروی (خرس ) موجب اطمینان خاطر هردو بود. اما با این حال همواره اژدها مترصد فرصت بود تا در برابر خرس عرض اندام کند. مرگ استالین و تحولات بعدی شوروی فرصتی را که مائو می خواست پدید آورد. همه‌ی این ها بهانه ای بود برای مائو تا اعلام کند که رهبران تازه ی کرملین «تجدید نظر طلب» شده‌اند. با این اوضاع روابط اژدها و خرس به سرعت رو به سردی گذاشت تا در اوایل دهه شصت قرن میلادی گذشته، به کلی از هم گسیخت و جنگی سرد، این بار بین دو قدرت کمونیست، در گرفت. از نظر «صدرمائو»، آمریکا «امپریالیست» بود و البته «ببر کاغذی» ای هم بیش نبود. اما شوروی، «سوسیال امپریالیست»، و خطرش برای «جهان سوم» به مراتب بیش از آمریکا بود. یکی از هنرهای «صدر مائو»، همین آفریدن «گفتمان» های نو به نو بود. با آغاز دهه شصت، جمهوری خلق چین، محروم از کمک های فنی و اقتصادی شوروی و منزوی در بیرون مرزهای خود و بدون داشتن حتی کرسی نمایندگی در سازمان ملل، با اتکاء صرف به توانایی های خود، توانست راه خود را به سوی آینده بگشاید. در 1964، این کشور «جهان سومی» درافتاده با هردو ابر قدرت جهان آن روز و محروم از هر کمک فنی و اقتصادی خارجی، نخستین بمب اتمی خود را هم منفجر کرد و به باشگاه کشورهای هسته ای پیوست. «چین کمونیست» حضور پایدار و قدرتمند خود را در پیش چشم همه‌ی جهانیان به نمایش گذاشته بود. اینک، چین با «مارکسیسم، لنینیسم، اندیشه‌ی مائو تسه دون» با گفتمان های جذاب مائو و با موفقیت در اداره کشوری که بیش از یک سوم جمعیت جهان را داشت و با کامیابی در پیمودن راهی مستقل، نگاه روشنفکران چپ و راست، و حتی نظریه پردازان مارکسیست اروپایی را متوجه خود کرده بود.
در آن دوران جنگ سرد میان شرق و غرب، اتحاد دو غول کمونیستی چین (اژدها) و شوروی (خرس ) موجب اطمینان خاطر هردو بود. اما با این حال همواره اژدها مترصد فرصت بود تا در برابر خرس عرض اندام کند. مرگ استالین و تحولات بعدی شوروی فرصتی را که مائو می خواست پدید آورد. همه‌ی این ها بهانه ای بود برای مائو تا اعلام کند که رهبران تازه ی کرملین «تجدید نظر طلب» شده‌اند. با این اوضاع روابط اژدها و خرس به سرعت رو به سردی گذاشت تا در اوایل دهه شصت قرن میلادی گذشته، به کلی از هم گسیخت و جنگی سرد، این بار بین دو قدرت کمونیست، در گرفت. از نظر «صدرمائو»، آمریکا «امپریالیست» بود و البته «ببر کاغذی» ای هم بیش نبود. اما شوروی، «سوسیال امپریالیست»، و خطرش برای «جهان سوم» به مراتب بیش از آمریکا بود. یکی از هنرهای «صدر مائو»، همین آفریدن «گفتمان» های نو به نو بود. با آغاز دهه شصت، جمهوری خلق چین، محروم از کمک های فنی و اقتصادی شوروی و منزوی در بیرون مرزهای خود و بدون داشتن حتی کرسی نمایندگی در سازمان ملل، با اتکاء صرف به توانایی های خود، توانست راه خود را به سوی آینده بگشاید. در 1964، این کشور «جهان سومی» درافتاده با هردو ابر قدرت جهان آن روز و محروم از هر کمک فنی و اقتصادی خارجی، نخستین بمب اتمی خود را هم منفجر کرد و به باشگاه کشورهای هسته ای پیوست. «چین کمونیست» حضور پایدار و قدرتمند خود را در پیش چشم همه‌ی جهانیان به نمایش گذاشته بود. اینک، چین با «مارکسیسم، لنینیسم، اندیشه‌ی مائو تسه دون» با گفتمان های جذاب مائو و با موفقیت در اداره کشوری که بیش از یک سوم جمعیت جهان را داشت و با کامیابی در پیمودن راهی مستقل، نگاه روشنفکران چپ و راست، و حتی نظریه پردازان مارکسیست اروپایی را متوجه خود کرده بود.


اولین تأثیر آشکار و بارز کمونیسم چینی در میان ایرانیان، در خارج از کشور، و در میان دانشجویان ایرانی ناراضی از عملکرد حزب توده بود. آن روزها چپ گرایی، گفتمان مسلط محیط ها و محافل روشنفکری ایران بود. حزب توده، به مثابه نماینده ی ایدئولوژی و گفتمان چپ، چه در داخل و چه در خارج، هم محل توجه و علاقه ی جوانان چپ گرای ایران بود؛ و هم مورد انتقاد و احیانا نفرت آنان. سابقه طرفداری و همکاری روشنفکران و نویسندگان و شاعران و مترجمان صاحب نام با حزب توده در دهه بیست، و اعدام و زندان و تبعید عده ای از اعضای حزب پس از کودتای 28 مرداد، و وجود چهره هایی در میان اعدامیان، که جاذبه های حزب توده بود؛ و کارشکنی های حزب توده در نهضت ملی نفت، رفتار خفت بار عده ای از اعضای بلندپایه ی حزب پس از دستگیری، و انبوه توبه نامه ها، و از همه بالاتر فرار رهبران به دام ارباب به جای ماندن و مبارزه کردن، واماندگی و بی عملی حزب، و حلقه به گوشی و اطاعت محض رهبران قدیمی حزب از شوروی نیز دافعه های حزب توده بود.
اولین تأثیر آشکار و بارز کمونیسم چینی در میان ایرانیان، در خارج از کشور، و در میان دانشجویان ایرانی ناراضی از عملکرد حزب توده بود. آن روزها چپ گرایی، گفتمان مسلط محیط ها و محافل روشنفکری ایران بود. حزب توده، به مثابه نماینده ی ایدئولوژی و گفتمان چپ، چه در داخل و چه در خارج، هم محل توجه و علاقه ی جوانان چپ گرای ایران بود؛ و هم مورد انتقاد و احیانا نفرت آنان. سابقه طرفداری و همکاری روشنفکران و نویسندگان و شاعران و مترجمان صاحب نام با حزب توده در دهه بیست، و اعدام و زندان و تبعید عده ای از اعضای حزب پس از کودتای 28 مرداد، و وجود چهره هایی در میان اعدامیان، که جاذبه های حزب توده بود؛ و کارشکنی های حزب توده در نهضت ملی نفت، رفتار خفت بار عده ای از اعضای بلندپایه‌ی حزب پس از دستگیری، و انبوه توبه نامه ها، و از همه بالاتر فرار رهبران به دام ارباب به جای ماندن و مبارزه کردن، واماندگی و بی عملی حزب، و حلقه به گوشی و اطاعت محض رهبران قدیمی حزب از شوروی نیز دافعه های حزب توده بود.


بخشی از دانشجویان ایرانی هم که در اروپا تحصیل می‌کردند همسو با این موج جهانی به مائوئیسم گرویدند. این دسته از دانشجویان که اکثرا در «کنفدراسیون محصلین و دانشجویان» فعال بودند، «سازمان انقلابی حرب توده ی ایران» را بنیان نهادند. سازمان انقلابی مبتنی بر نظریه‌ی مائو به «مبارزه مسلحانه توده ای» می اندیشید و به عملیات تروریستی عقیده نداشت؛ اما ترور ناموفق شاه در 21 فروردین سال 44، به دست یکی از مائوئیست‌های از اروپا برگشته که هیچ ارتباطی با ترور نداشت، به سود سازمان انقلابی تمام شد. کمی بعد حوادثی در استان فارس رخ داد، که به شورش بهمن قشقایی معروف شد، و ظاهرا ثابت می کرد که تغییر جهت از مسکو به سمت پکن به رخوت و خوابزدگی کمونیست‌های ایرانی پایان داده است.  
بخشی از دانشجویان ایرانی هم که در اروپا تحصیل می‌کردند همسو با این موج جهانی به مائوئیسم گرویدند. این دسته از دانشجویان که اکثرا در «کنفدراسیون محصلین و دانشجویان» فعال بودند، «سازمان انقلابی حرب توده ی ایران» را بنیان نهادند. سازمان انقلابی مبتنی بر نظریه‌ی مائو به «مبارزه مسلحانه توده ای» می اندیشید و به عملیات تروریستی عقیده نداشت؛ اما ترور ناموفق شاه در 21 فروردین سال 44، به دست یکی از مائوئیست‌های از اروپا برگشته که هیچ ارتباطی با ترور نداشت، به سود سازمان انقلابی تمام شد. کمی بعد حوادثی در استان فارس رخ داد، که به شورش بهمن قشقایی معروف شد، و ظاهرا ثابت می کرد که تغییر جهت از مسکو به سمت پکن به رخوت و خوابزدگی کمونیست‌های ایرانی پایان داده است.