۱۱۸٬۷۳۶
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'می توان' به 'میتوان') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
بزرگترین و اصیلترین جریان سیاسی کشور ما جریان اسلامی است. جریان اسلامی، جریانی است که از نظر ایدئولوژیک ریشه در اسلام ناب محمدی(ص)، یعنی تشیع دارد. این جریان، که جریان همیشگی تفکر سیاسی در ایران بوده است، در شرایط مختلف تجلیات گوناگونی داشته است و جنبشهای عظیم ضد استبدادی و ضد استعماری را سامان داده است<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | بزرگترین و اصیلترین جریان سیاسی کشور ما جریان اسلامی است. جریان اسلامی، جریانی است که از نظر ایدئولوژیک ریشه در اسلام ناب محمدی(ص)، یعنی تشیع دارد. این جریان، که جریان همیشگی تفکر سیاسی در ایران بوده است، در شرایط مختلف تجلیات گوناگونی داشته است و جنبشهای عظیم ضد استبدادی و ضد استعماری را سامان داده است<ref>ر.ک: همان، ص41</ref>. | ||
در ایران پیش از انقلاب اسلامی، جریان سلطنتطلب، جریان سیاسی حاکم بود که از لحاظ فکری ریشه در ایران باستان داشت. تنها جریان اصیل | در ایران پیش از انقلاب اسلامی، جریان سلطنتطلب، جریان سیاسی حاکم بود که از لحاظ فکری ریشه در ایران باستان داشت. تنها جریان اصیل اسلامیتوانست این جریان را از صحنه حاکمیت کشور خارج کند<ref>ر.ک: همان، ص151</ref>. | ||
در ادامه مباحث کتاب، جریانهای مارکسیستی، ملیگرا، التقاطی و روشنفکری مورد مداقه قرار گرفتهاند. در رابطه با جریان روشنفکری، نویسنده معتقد است که ارائه تعریفی یگانه برای جریان روشنفکری در ایران کاری دشوار و بلکه ناممکن است. در دوره معاصر، ایران شاهد دو نوع جریان روشنفکری دینی و غیر دینی بوده است که در کتاب به چهار شاخه روشنفکری صحیح دینی، التقاطی دینی، لائیک یا سکولار و الحادی تقسیم و نقد و بررسی شده است<ref>ر.ک: همان، ص221-220</ref>. | در ادامه مباحث کتاب، جریانهای مارکسیستی، ملیگرا، التقاطی و روشنفکری مورد مداقه قرار گرفتهاند. در رابطه با جریان روشنفکری، نویسنده معتقد است که ارائه تعریفی یگانه برای جریان روشنفکری در ایران کاری دشوار و بلکه ناممکن است. در دوره معاصر، ایران شاهد دو نوع جریان روشنفکری دینی و غیر دینی بوده است که در کتاب به چهار شاخه روشنفکری صحیح دینی، التقاطی دینی، لائیک یا سکولار و الحادی تقسیم و نقد و بررسی شده است<ref>ر.ک: همان، ص221-220</ref>. |