اسلام و تعلیم و تربیت (امینی): تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ن ها' به 'نها') |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
1- تعريف تعليم و تربيت: گرچه تعليم و تربيت اغلب با هم به كار مىروند، معناى آن دو، يكى نيست و هريك جداگانه بايد تعريف شود. براى تعريف بهتر تربيت، نگارنده نخست نقش مربى را در تربيت بررسى مىكند و يادآور مىشود كه در آيات و روايات واژۀ تربيت كم آمده و بيشتر تزكيه و تأديب به كار رفته است. آنگاه بهترين تعريف تربيت را مىآورد(ص 14). | 1- تعريف تعليم و تربيت: گرچه تعليم و تربيت اغلب با هم به كار مىروند، معناى آن دو، يكى نيست و هريك جداگانه بايد تعريف شود. براى تعريف بهتر تربيت، نگارنده نخست نقش مربى را در تربيت بررسى مىكند و يادآور مىشود كه در آيات و روايات واژۀ تربيت كم آمده و بيشتر تزكيه و تأديب به كار رفته است. آنگاه بهترين تعريف تربيت را مىآورد(ص 14). | ||
براى تعريف نيكوى تعليم، نخست فرآيند تعليم و تعلم را تحليل مىكند و پس از تعريف تعليم، مىافزايد تعليم نيز | براى تعريف نيكوى تعليم، نخست فرآيند تعليم و تعلم را تحليل مىكند و پس از تعريف تعليم، مىافزايد تعليم نيز گونهاى تربيت است و با آن فرقى ندارد. | ||
2- انسان و جنبه هاى تربيتى او: در اين فراز از انسان كه موضوع تربيت است ياد مىشود و پس از اشاره به ناهمداستانى انديشمندان در حقيقت انسان، از انسان در نگاه فلسفه و قرآن كريم به كوتاهى سخن مىرود. آنگاه امتيازات انسان نسبت به ديگر پديدهها در قرآن مىآيد و از كرامت انسان، خليفة اللهى او، سجده فرشتگان بر او، نيروى معرفتشناختى او، توان او در تسخير طبيعت، آشنايى سرشتى او با كمال، فطرت توحيدى او و تفسير فطرت و معانى چندگانهاش گفته مىشود. | 2- انسان و جنبه هاى تربيتى او: در اين فراز از انسان كه موضوع تربيت است ياد مىشود و پس از اشاره به ناهمداستانى انديشمندان در حقيقت انسان، از انسان در نگاه فلسفه و قرآن كريم به كوتاهى سخن مىرود. آنگاه امتيازات انسان نسبت به ديگر پديدهها در قرآن مىآيد و از كرامت انسان، خليفة اللهى او، سجده فرشتگان بر او، نيروى معرفتشناختى او، توان او در تسخير طبيعت، آشنايى سرشتى او با كمال، فطرت توحيدى او و تفسير فطرت و معانى چندگانهاش گفته مىشود. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در جلد دوم با اشاره به اهميت و دشوارى كار تربيت از لزوم شناخت متربى مىگويد تا به تفاوت هاى فردى مىرسد و از تفاوت هاى جسمى، نفسانى و عاطفى- اخلاقى و بايستى توجه به آنها در تربيت هركس ياد مىكند و به تفاوت هاى رشد مىپردازد و به مراحل سهگانه رشد از زبان روايات اشاره مىكند. سپس از تفاوت سنى، روانى و نفسانى مربى با متربى مىگويد و يادآور مىشود كه اين ناهماهنگى از موانع بزرگ تربيت است و مربى بايد بكوشد تا آنجا كه بتوان در مقام تربيت كودك، كودكى كند چنانكه پيامبر اكرم(ص) در رفتار با كودكان چنان مىكردند. ديگر لازمۀ تربيت انسان وجود تفاهم ميان مربى و متربى است كه آن را شرح مىدهد و پس از اشاره به نقش ايمان در تربيت از نقش عقل در تربيت مىگويد و به موقعيت عقل در تعديل غرايز اشاره مىكند و آثار و نشانه هاى فرد عاقل را از زبان روايات بازگو مىكند و دشمنان عقل را يادآور مىشود و راههاى پرورش عقل را از ديد قرآن و حديث كه عبارتند از: به كار گرفتن عقل، تفكر، عاقبتانديشى، مشورت، پذيرش حق، معاشرت با عاقلان و كنجكاوى وامىشكافد. | در جلد دوم با اشاره به اهميت و دشوارى كار تربيت از لزوم شناخت متربى مىگويد تا به تفاوت هاى فردى مىرسد و از تفاوت هاى جسمى، نفسانى و عاطفى- اخلاقى و بايستى توجه به آنها در تربيت هركس ياد مىكند و به تفاوت هاى رشد مىپردازد و به مراحل سهگانه رشد از زبان روايات اشاره مىكند. سپس از تفاوت سنى، روانى و نفسانى مربى با متربى مىگويد و يادآور مىشود كه اين ناهماهنگى از موانع بزرگ تربيت است و مربى بايد بكوشد تا آنجا كه بتوان در مقام تربيت كودك، كودكى كند چنانكه پيامبر اكرم(ص) در رفتار با كودكان چنان مىكردند. ديگر لازمۀ تربيت انسان وجود تفاهم ميان مربى و متربى است كه آن را شرح مىدهد و پس از اشاره به نقش ايمان در تربيت از نقش عقل در تربيت مىگويد و به موقعيت عقل در تعديل غرايز اشاره مىكند و آثار و نشانه هاى فرد عاقل را از زبان روايات بازگو مىكند و دشمنان عقل را يادآور مىشود و راههاى پرورش عقل را از ديد قرآن و حديث كه عبارتند از: به كار گرفتن عقل، تفكر، عاقبتانديشى، مشورت، پذيرش حق، معاشرت با عاقلان و كنجكاوى وامىشكافد. | ||
سپس به تربيت جنسى مىپردازد و از رهگذر آن راههاى شانزدهگانۀ جلوگيرى از تحريك و بلوغ زودرس غريزه جنسى را برمىشمارد و نشانه هاى بلوغ جنسى را ياد مىكند. به تفاوت بلوغ در دختران و پسران مىپردازد و از كنجكاوى جنسى تازهبالغان و راه درست پاسخ به آنها مىگويد و به انحراف اخلاقى- روانى چشمچرانى و | سپس به تربيت جنسى مىپردازد و از رهگذر آن راههاى شانزدهگانۀ جلوگيرى از تحريك و بلوغ زودرس غريزه جنسى را برمىشمارد و نشانه هاى بلوغ جنسى را ياد مىكند. به تفاوت بلوغ در دختران و پسران مىپردازد و از كنجكاوى جنسى تازهبالغان و راه درست پاسخ به آنها مىگويد و به انحراف اخلاقى- روانى چشمچرانى و زيانهاى آن براى فرد و مسئوليت پدر و مادر در راهنمايى فرزندان براى پرهيز از آن اشارت مىكند و نقش حجاب را در مصونيت از انحراف هاى جنسى مىآورد و به ازدواج و نقش آن در تربيت جنسى مىپردازد و موانع ازدواج و راهحل هاى آن را شرح و شماره مىكند. | ||
در فراز بعدى از روش هاى تربيتى مىگويد. نخست به عادت و نقش تربيتى آن مىپردازد آنگاه به اهميت عادت در تحقق تربيت از زبان روايات و برخى دانشمندان اشاره مىكند و راههاى ايجاد عادت را مىآورد و از نقش ارزشى عادت به خير ياد مىكند و مسئوليت پدر و مادر و مربيان را در اينباره گوشزد مىكند و با اشاره به خردهگيرى برخى از دانشمندان به تربيت از راه عادت و پاسخ آن به روش الگويى مىرسد. از غريزه تقليد و نقش آن در الگوپذيرى كودك مىگويد و به نقش حساس پدر و مادر و مربيان در هدايت غريزه تقليد كودك براى نمونهسازى و الگوپذيرى كودك اشاره مىكند و پدر و مادر را نخستين الگو هاى رفتارى فرزندان مىخواند و لزوم عنايت آنها را به اين نكته ياد مىكند و به الگو بودن رفتار و گفتار معلم مىپردازد و لزوم دورى از تزاحم قول و فعل الگوها را شرح مىكند و زيان تعارض ميان الگوها را يادآور مىشود و سرانجام از توجه اسلام به سازندگى تربيتى الگوها مىگويد و پس از شرح روش داستانسرايى، نقش همنشينان را در تربيت مىآورد و از لزوم توجه پدر و مادر به دوستي هاى فرزندان و روش راهنمايى فرزند براى دوستيابى ياد مىكند و از روش درست تربيت از راه بيان مصالح و مفاسد مىگويد و به موعظه و پند و امر به معروف و نهى از منكر و كاربرد هاى تربيتى آنها مىپردازد. | در فراز بعدى از روش هاى تربيتى مىگويد. نخست به عادت و نقش تربيتى آن مىپردازد آنگاه به اهميت عادت در تحقق تربيت از زبان روايات و برخى دانشمندان اشاره مىكند و راههاى ايجاد عادت را مىآورد و از نقش ارزشى عادت به خير ياد مىكند و مسئوليت پدر و مادر و مربيان را در اينباره گوشزد مىكند و با اشاره به خردهگيرى برخى از دانشمندان به تربيت از راه عادت و پاسخ آن به روش الگويى مىرسد. از غريزه تقليد و نقش آن در الگوپذيرى كودك مىگويد و به نقش حساس پدر و مادر و مربيان در هدايت غريزه تقليد كودك براى نمونهسازى و الگوپذيرى كودك اشاره مىكند و پدر و مادر را نخستين الگو هاى رفتارى فرزندان مىخواند و لزوم عنايت آنها را به اين نكته ياد مىكند و به الگو بودن رفتار و گفتار معلم مىپردازد و لزوم دورى از تزاحم قول و فعل الگوها را شرح مىكند و زيان تعارض ميان الگوها را يادآور مىشود و سرانجام از توجه اسلام به سازندگى تربيتى الگوها مىگويد و پس از شرح روش داستانسرايى، نقش همنشينان را در تربيت مىآورد و از لزوم توجه پدر و مادر به دوستي هاى فرزندان و روش راهنمايى فرزند براى دوستيابى ياد مىكند و از روش درست تربيت از راه بيان مصالح و مفاسد مىگويد و به موعظه و پند و امر به معروف و نهى از منكر و كاربرد هاى تربيتى آنها مىپردازد. | ||
پس از اين به روش تشويق و تنبيه روى مىكند. شرايط تشويق درست را برمىشمارد و تنبيه را به بدنى و غيربدنى تقسيم مىكند و با شرح ديدگاه مخالفان و موافقان تنبيه، برخى توجيهات مخالفان را نقد مىكند و يادآور مىشود كه گروهى تنبيه را پذيرفتهاند؛ اما آن را وسيلۀ درجه دو پنداشتهاند بنابراين تا مىتوان بايد از تنبيه پرهيز كرد. نگارنده در ادامه به ديدگاه اسلام دربارۀ تنبيه مىپردازد و يادآور مىشود كه اسلام اصل تنبيه بدنى و غيربدنى را پذيرفته است؛ اما در اعمال آن سختگيرى كرده است. تنبيه در اسلام سهگونه است. هدف هاى تنبيه در اسلام گذشته از بازدارى مجرم از تكرار جرم، عبرت ديگران و پرورش تقواست. اسلام اجراى حدود و تعزيرات را دربارۀ كودك نابالغ روا نمىداند؛ اما تنبيه او را پذيرفته است. اين تنبيه بايد اندك و سازگار با ساختار جسمى كودك باشد. از روايات برمىآيد كه پدر و مادر و مربيان مىتوانند در صورت ضرورت براى تربيت كودك، به تنبيه بدنى تن دهند با اين حال بايد به | پس از اين به روش تشويق و تنبيه روى مىكند. شرايط تشويق درست را برمىشمارد و تنبيه را به بدنى و غيربدنى تقسيم مىكند و با شرح ديدگاه مخالفان و موافقان تنبيه، برخى توجيهات مخالفان را نقد مىكند و يادآور مىشود كه گروهى تنبيه را پذيرفتهاند؛ اما آن را وسيلۀ درجه دو پنداشتهاند بنابراين تا مىتوان بايد از تنبيه پرهيز كرد. نگارنده در ادامه به ديدگاه اسلام دربارۀ تنبيه مىپردازد و يادآور مىشود كه اسلام اصل تنبيه بدنى و غيربدنى را پذيرفته است؛ اما در اعمال آن سختگيرى كرده است. تنبيه در اسلام سهگونه است. هدف هاى تنبيه در اسلام گذشته از بازدارى مجرم از تكرار جرم، عبرت ديگران و پرورش تقواست. اسلام اجراى حدود و تعزيرات را دربارۀ كودك نابالغ روا نمىداند؛ اما تنبيه او را پذيرفته است. اين تنبيه بايد اندك و سازگار با ساختار جسمى كودك باشد. از روايات برمىآيد كه پدر و مادر و مربيان مىتوانند در صورت ضرورت براى تربيت كودك، به تنبيه بدنى تن دهند با اين حال بايد به زيانهاى تنبيه بدنى توجه داشته باشند و تا مىتوانند بدان روى نكنند و اگر ناگزير شدند بايد حدود و شرايط شرعى تنبيه را بكمال رعايت كنند. نكاتى دربارۀ تنبيه غيربدنى بحث ديگر اين روش است. | ||
روش تكريم؛ نگرش اسلام به تكريم كودك، وسايل تكريم كودك، شرايط تكريم كودك؛ روش عفو و موارد استفاده از آن؛ روش احسان در برابر بدرفتارى؛ نقش محبت در تربيت، تأثير محبت در كودك، لزوم اظهار محبت، پرهيز از وجه المعامله قرار دادن محبت و | روش تكريم؛ نگرش اسلام به تكريم كودك، وسايل تكريم كودك، شرايط تكريم كودك؛ روش عفو و موارد استفاده از آن؛ روش احسان در برابر بدرفتارى؛ نقش محبت در تربيت، تأثير محبت در كودك، لزوم اظهار محبت، پرهيز از وجه المعامله قرار دادن محبت و زيانهاى زيادهروى در محبت؛ نقش بازى در تربيت، انواع بازى و هدف هاى آنها، اسباببازى و انواعش، لزوم نظارت پدر و مادر و مربيان بر بازى و محدوديت زمانى بازى، ديگر بحث هاى كتاب است كه بشرح آمده است. <ref>رفیعی بهروز، ص 74- 71</ref> | ||
==پانویس == | ==پانویس == |
نسخهٔ ۹ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۹
اسلام و تعلیم و تربیت | |
---|---|
پدیدآوران | ابراهیم امینی (نویسنده) |
ناشر | انجمن اولیا و مربیان |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | 1372ش |
چاپ | یکم |
موضوع | اسلام و آموزش و پرورش اخلاق اسلامي |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | /الف8الف5 1372 / 230/18 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اسلام و تعليم و تربيت نوشته ابراهيم امينى است. در این اثر سعی شده است چند رويكرد اخلاقى، انسانشناختى، بهداشتى و روانشناختى، پار هاى نگرش هاى تربيتى اسلام كاويده شود. از اين رهگذر با تكيه بر متون اسلامى به تعريف، موضوع، مبانى، اصول، اهداف، مراحل، عوامل و روش هاى تربيت اسلامى اشارتى كوتاه رفته است. بحثها تطبيقى نيفتاده است؛ اما گاه از ديدگاههاى برخى دانشمندان غيرمسلمان هم ياد شده است.
1- تعريف تعليم و تربيت: گرچه تعليم و تربيت اغلب با هم به كار مىروند، معناى آن دو، يكى نيست و هريك جداگانه بايد تعريف شود. براى تعريف بهتر تربيت، نگارنده نخست نقش مربى را در تربيت بررسى مىكند و يادآور مىشود كه در آيات و روايات واژۀ تربيت كم آمده و بيشتر تزكيه و تأديب به كار رفته است. آنگاه بهترين تعريف تربيت را مىآورد(ص 14).
براى تعريف نيكوى تعليم، نخست فرآيند تعليم و تعلم را تحليل مىكند و پس از تعريف تعليم، مىافزايد تعليم نيز گونهاى تربيت است و با آن فرقى ندارد.
2- انسان و جنبه هاى تربيتى او: در اين فراز از انسان كه موضوع تربيت است ياد مىشود و پس از اشاره به ناهمداستانى انديشمندان در حقيقت انسان، از انسان در نگاه فلسفه و قرآن كريم به كوتاهى سخن مىرود. آنگاه امتيازات انسان نسبت به ديگر پديدهها در قرآن مىآيد و از كرامت انسان، خليفة اللهى او، سجده فرشتگان بر او، نيروى معرفتشناختى او، توان او در تسخير طبيعت، آشنايى سرشتى او با كمال، فطرت توحيدى او و تفسير فطرت و معانى چندگانهاش گفته مىشود.
با آنكه در انسانشناسى قرآن بر فرهى انسان پافشارى شده، از ناتوانيها و ويژگي هاى درخور نكوهش او نيز ياد شده است؛ بمثل، خدا را فراموش مىكند، مغرور است، ناسپاس است، آزمند و خسيس است، ناتوان است، در بىنيازى سركشى مىكند، عجول است، جدال مىكند، ستمكار و ناسپاس و نادان است، دنيازده است و به بدى مىخواند.
انسان موجودى است آزاد و مسئوليتپذير؛ پار هاى مسئوليت هاى او از زبان قرآن چنين است: مسئوليت در برابر خدا، مسئوليت او در برابر خودش، مسئوليت او در برابر اجتماع(مسئوليت در برابر خلق، مسلمانان، مؤمنان، خانواده، خويشان، همسايگان، پدر و مادر، فرزندان)، مسئوليت در برابر طبيعت.
لزوم پرورش نفس انسانى، لزوم توجه به ارزش هاى انسانى و تن ندادن به تمايلات حيوانى، چيستى سعادت و تلاش مربيان براى تأمين سعادت متربيان، ارزش ايمان در رسيدن به سعادت، ضرورت رعايت اعتدال در برآوردن نياز هاى و تمايلات حيوانى و طبيعى انسان، اخلاق نيك و برشماردن شمارى از آنها و هدف تربيت ديگر بحث هاى اين فراز است.
3- وراثت و تربيت: در اين جستار از وراثت و نقش آن در تنظيم و پرورش شخصيت افراد ياد مىشود و پس از تعريف وراثت، از نگرش اسلام به اصل وراثت گفته مىشود و با پرداخت نقش وراثت در تفاوت هاى فردى از تفاوت هاى ظاهرى، تفاوت در هوش و حافظه و تفاوت در سلامت و بيمارى ارثى سخن مىرود. سپس در تفاوت هاى اخلاقى و آبشخور آنها كاوش مىشود و با توجيه توارث اخلاقى، از امكان تغيير اخلاقيات گفتگو مىشود و ديدگاه اسلام در اينباره مىآيد.
4- مسئولان تربيت و مسئوليت سنگين آنها: تربيت، مسئوليتى همگانى است، اگر همه در اينباره احساس مسئوليت و انجام وظيفه كنند زمينۀ تربيت درست افراد فراهم مىآيد، بنابراين لازم است با مسئولان تربيتى و مسئوليت سنگين آنها آشنا شد. در اين بحث مسئوليت تربيتى خانواده، مدرسه، صدا و سيما، دانشمندان دين، نويسندگان و حكومت اسلامى شرح مىشود و از عوامل مؤثر در تربيت و ضرورت هماهنگى بين آنها ياد مىرود.
5- مرحله اول تربيت(پيش از ولادت): نقش تربيتى پدر و مادر پيش از زادن فرزند آغاز مىشود. نگارنده در شرح اين سخن، از انتخاب همسر و نقش او در سعادت، سلامت و تربيت كودك مىگويد و به ازدواج هاى درونخويشاوندى و دور از احتياط بودن آن اشارت مىكند. آنگاه به دوران باردارى مىپردازد و از موضوعات بهداشتى زير ياد مىكند: آغاز باردارى، حساسيت زمان باردارى و تغذيه مادر، ديدگاه اسلام در تغذيه زن باردار، تأثير غذاى مادر در اخلاق بچه، برنامه غذايى زنان باردار، باردارى و استعمال مواد مخدر، وظايف زن باردار بگاه بيمارى، تأثير حالات روانى مادر بر جنين، نقش هواى سالم و استراحت در سلامت و رشد جنين، زايمان.
6- مرحله دوم تربيت(دو سال نخستين زندگى): در اين قسمت، نخست نقش تغذيه در تربيت مىآيد و به نكات زير اشارت مىرود؛ نقش شير مادر در تربيت، اسلام و شير مادر، اسلام و تأثير شير بر فرزند، تأثير غذا بر شير، برنامه شيردهى، اگر شير به اندازه نباشد، از شير گرفتن كودك.
پس از آن، تربيت اخلاق و عواطف در دو سال آغازين زندگى گوشزد مىشود و خويها و ويژگيهايى كه در اين دو سال خود مىنمايند و پرورش و مهار آنها شرح و شماره مىشود؛ يعنى، آرامش نفس و خوشبينى به ديگران، نظم و انضباط، نظافت، استقلال و اعتماد بهنفس، تبادل محبت، اجتماعى شدن، خشم، ترس، هوش، تربيت هاى دينى.
7- مرحلۀ سوم تربيت(پس از دو سالگى): تربيت كودك در مرحله سوم در دو بخش بررسى مىشود: تربيت جسمى و تربيت نفسانى. در تربيت جسمى از اين امور سخن است: تغذيه كودك، نوع تغذيه، مقدار تغذيه، رعايت نظم در غذا، كودك را در غذا خوردن لوس نكنيد، بهداشت و درمان كودك، نظافت او، پرورش حس مسئوليتپذيرى كودك، تربيت حواس كودك، پرورش سخنگويى در كودك، تربيت غريزۀ جنسى كودك (تعديل و هدايت غريزه نه تحريك و تقويت آن).
در جلد دوم با اشاره به اهميت و دشوارى كار تربيت از لزوم شناخت متربى مىگويد تا به تفاوت هاى فردى مىرسد و از تفاوت هاى جسمى، نفسانى و عاطفى- اخلاقى و بايستى توجه به آنها در تربيت هركس ياد مىكند و به تفاوت هاى رشد مىپردازد و به مراحل سهگانه رشد از زبان روايات اشاره مىكند. سپس از تفاوت سنى، روانى و نفسانى مربى با متربى مىگويد و يادآور مىشود كه اين ناهماهنگى از موانع بزرگ تربيت است و مربى بايد بكوشد تا آنجا كه بتوان در مقام تربيت كودك، كودكى كند چنانكه پيامبر اكرم(ص) در رفتار با كودكان چنان مىكردند. ديگر لازمۀ تربيت انسان وجود تفاهم ميان مربى و متربى است كه آن را شرح مىدهد و پس از اشاره به نقش ايمان در تربيت از نقش عقل در تربيت مىگويد و به موقعيت عقل در تعديل غرايز اشاره مىكند و آثار و نشانه هاى فرد عاقل را از زبان روايات بازگو مىكند و دشمنان عقل را يادآور مىشود و راههاى پرورش عقل را از ديد قرآن و حديث كه عبارتند از: به كار گرفتن عقل، تفكر، عاقبتانديشى، مشورت، پذيرش حق، معاشرت با عاقلان و كنجكاوى وامىشكافد.
سپس به تربيت جنسى مىپردازد و از رهگذر آن راههاى شانزدهگانۀ جلوگيرى از تحريك و بلوغ زودرس غريزه جنسى را برمىشمارد و نشانه هاى بلوغ جنسى را ياد مىكند. به تفاوت بلوغ در دختران و پسران مىپردازد و از كنجكاوى جنسى تازهبالغان و راه درست پاسخ به آنها مىگويد و به انحراف اخلاقى- روانى چشمچرانى و زيانهاى آن براى فرد و مسئوليت پدر و مادر در راهنمايى فرزندان براى پرهيز از آن اشارت مىكند و نقش حجاب را در مصونيت از انحراف هاى جنسى مىآورد و به ازدواج و نقش آن در تربيت جنسى مىپردازد و موانع ازدواج و راهحل هاى آن را شرح و شماره مىكند.
در فراز بعدى از روش هاى تربيتى مىگويد. نخست به عادت و نقش تربيتى آن مىپردازد آنگاه به اهميت عادت در تحقق تربيت از زبان روايات و برخى دانشمندان اشاره مىكند و راههاى ايجاد عادت را مىآورد و از نقش ارزشى عادت به خير ياد مىكند و مسئوليت پدر و مادر و مربيان را در اينباره گوشزد مىكند و با اشاره به خردهگيرى برخى از دانشمندان به تربيت از راه عادت و پاسخ آن به روش الگويى مىرسد. از غريزه تقليد و نقش آن در الگوپذيرى كودك مىگويد و به نقش حساس پدر و مادر و مربيان در هدايت غريزه تقليد كودك براى نمونهسازى و الگوپذيرى كودك اشاره مىكند و پدر و مادر را نخستين الگو هاى رفتارى فرزندان مىخواند و لزوم عنايت آنها را به اين نكته ياد مىكند و به الگو بودن رفتار و گفتار معلم مىپردازد و لزوم دورى از تزاحم قول و فعل الگوها را شرح مىكند و زيان تعارض ميان الگوها را يادآور مىشود و سرانجام از توجه اسلام به سازندگى تربيتى الگوها مىگويد و پس از شرح روش داستانسرايى، نقش همنشينان را در تربيت مىآورد و از لزوم توجه پدر و مادر به دوستي هاى فرزندان و روش راهنمايى فرزند براى دوستيابى ياد مىكند و از روش درست تربيت از راه بيان مصالح و مفاسد مىگويد و به موعظه و پند و امر به معروف و نهى از منكر و كاربرد هاى تربيتى آنها مىپردازد.
پس از اين به روش تشويق و تنبيه روى مىكند. شرايط تشويق درست را برمىشمارد و تنبيه را به بدنى و غيربدنى تقسيم مىكند و با شرح ديدگاه مخالفان و موافقان تنبيه، برخى توجيهات مخالفان را نقد مىكند و يادآور مىشود كه گروهى تنبيه را پذيرفتهاند؛ اما آن را وسيلۀ درجه دو پنداشتهاند بنابراين تا مىتوان بايد از تنبيه پرهيز كرد. نگارنده در ادامه به ديدگاه اسلام دربارۀ تنبيه مىپردازد و يادآور مىشود كه اسلام اصل تنبيه بدنى و غيربدنى را پذيرفته است؛ اما در اعمال آن سختگيرى كرده است. تنبيه در اسلام سهگونه است. هدف هاى تنبيه در اسلام گذشته از بازدارى مجرم از تكرار جرم، عبرت ديگران و پرورش تقواست. اسلام اجراى حدود و تعزيرات را دربارۀ كودك نابالغ روا نمىداند؛ اما تنبيه او را پذيرفته است. اين تنبيه بايد اندك و سازگار با ساختار جسمى كودك باشد. از روايات برمىآيد كه پدر و مادر و مربيان مىتوانند در صورت ضرورت براى تربيت كودك، به تنبيه بدنى تن دهند با اين حال بايد به زيانهاى تنبيه بدنى توجه داشته باشند و تا مىتوانند بدان روى نكنند و اگر ناگزير شدند بايد حدود و شرايط شرعى تنبيه را بكمال رعايت كنند. نكاتى دربارۀ تنبيه غيربدنى بحث ديگر اين روش است.
روش تكريم؛ نگرش اسلام به تكريم كودك، وسايل تكريم كودك، شرايط تكريم كودك؛ روش عفو و موارد استفاده از آن؛ روش احسان در برابر بدرفتارى؛ نقش محبت در تربيت، تأثير محبت در كودك، لزوم اظهار محبت، پرهيز از وجه المعامله قرار دادن محبت و زيانهاى زيادهروى در محبت؛ نقش بازى در تربيت، انواع بازى و هدف هاى آنها، اسباببازى و انواعش، لزوم نظارت پدر و مادر و مربيان بر بازى و محدوديت زمانى بازى، ديگر بحث هاى كتاب است كه بشرح آمده است. [۱]
پانویس
- ↑ رفیعی بهروز، ص 74- 71
منابع مقاله
رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بینالمللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش