خلیلی تهرانی، حسین: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'دائرهالمعارف' به 'دائرةالمعارف') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (Hbaghizadeh صفحهٔ تهرانی، میرزا حسین را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به خلیلی تهرانی، حسین منتقل کرد) |
نسخهٔ ۵ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۵۱
تِهْرانی، حاج میرزاحسین(1230-1326ق/1815-1908م)، پسر میرزا خلیل، از فقها و مراجع بزرگ تقلید، و از حامیان برجستۀ نهضت مشروطۀ ایران.
زندگینامه
او در نجف زاده شد. پدرش میرزا خلیل علاوه بر آنکه از اطبای مشهور زمان خود بود، در علوم اسلامی نیز دستی قوی داشت و نزد دانشمندان و فقیهانی چون سیدعلی طباطبایی و میرزای قمی تحصیل کرده بود. میرزا خلیل 5 فرزند داشت که 3 تن از آنان به تحصیل طب پرداختند و دو تن دیگر یعنی میرزا حسین و برادرش ملاعلی از فقیهان و عالمان بلندآوازۀ زمان خود گشتند.
استادان
میرزا حسین نخست نزد پدر و برادرش حاج ملاعلی بهتحصیل پرداخت، آنگاه از محضر استادان بزرگی چون محمدحسن نجفی صاحب جواهر و شیخ مرتضى انصاری بهرهها برد و از ایشان و کسانی چون سید اسدالله اصفهانی و زینالعابدین گلپایگانی اجازۀ روایت گرفت. تهرانی با این اجازات و تبحری که در فقه یافته بود، در شمار برجستهترین فقهای زمان خود، پس از میرزای شیرازی درآمد. وی در حلقههای تدریس خود صرفاً به فقه میپرداخت و مجالس درس او از شهرتی برخوردار بود. پس از درگذشت شیخ محمدحسین کاظمی(1308ق)، تهرانی در صف مراجع تقلید قرار گرفت و چون میرزای شیرازی درگذشت(1312ق)، یکی از مراجع بزرگ و از مدرسان برجستۀ نجف شد.
شاگردان
از شاگردان مشهور او و کسانی که از وی اجازۀ روایت داشتند، میتوان به میرزا محمدتقی حائری شیرازی و شیخ محمدحسین آل کاشفالغطا و آقابزرگ تهرانی اشاره کرد.
مشروطه
تهرانی به عنوان فقیهی برجسته و مرجعی نامدار، در مهمترین حادثۀ چند قرن اخیر ایران نقشی بسیار مهم برعهده گرفت؛ و آن فعالیتهای ممتاز او در شکلگیری اندیشۀ مشروطه و همراهی با مشروطهخواهان در عرصۀ عمل بود. در واقع میرزا حسین تهرانی و آخوند ملا محمدکاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی 3 تن از رهبران بزرگ و از ارکان اساسی مشروطیت ایران به شمار میرفتند که جبههای متحد از عالمان دینی مشروطهخواه برای همراهی با مشروطهخواهان داخل ایران تشکیل دادند و در بحرانیترین ایام، آتش انقلاب را فروزان نگاه داشتند.
در حوادث مربوط به زمینههای ظهور مشروطهخواهی، نخستینبار از تهرانی در ماجرای تأسیس شرکت اسلامیه یاد شده است. این شرکت که در 1316ق/1898م توسط کسانی چون سید جمال واعظ و ملکالمتکلمین و برخی تجار شیراز برای تولید پارچۀ داخلی و مقابله با عرضۀ منسوجات خارجی بنیاد شده بود، با استقبال و حمایت 8 تن از رهبران برجستۀ روحانی مواجه شد. یکی از این رهبران حاج میرزا حسین تهرانی بود که بر رسالۀ لباس التقوى تقریظ نوشت و همراه با دیگر رهبران یاد شده، کمک به شرکت اسلامیه را با مبارزه با کفر برابر دانست.
در نخستین قیامهایی که در شهرهای مختلف ایران ظاهر شد، میرزا حسین تهرانی، محمدکاظم خراسانی و عبدالله مازندرانی آشکارا از این جنبشها حمایت کردند. بلوایی که از 1316ق در پی کمبود شدید نان در شهرها پدید آمد، به تدریج دامنهای گستردهتر یافت و به مطالبات دیگر انجامید. برخی محققان، این حوادث را سرآغاز مشروطهخواهی عموم مردم دانستهاند. آشوب و قیام به خصوص آشوبهایی که پس از استقراض دوم دولت ایران از روسیه پدید آمد، اوضاع کشور را بیش از پیش ناآرام کرد. در این زمان روحانیت از جایگاه ویژهای در میان تودۀ مردم برخوردار بود؛ به گونهای که وقتی روسیه درصدد پرداخت سومین وام به ایران برآمد، به سبب هراسی که شاه و صدراعظم از روحانیت داشتند، مشاورالملک کنسول ایران در بغداد ناچار شد به دیدار مجتهدان بزرگ نجف یعنی شربیانی، ممقانی، میرزا حسین تهرانی و محمدکاظم خراسانی برود تا آنان را مطمئن سازد که گسترش نفوذ روسیه در ایران از این راه شایعهای بیاساس است.
مظفرالدین شاه برای فرو نشاندن شورشها ناچار به علمای نجف متوسل شد و چند تلگراف به آنها فرستاد. از مضمون دقیق این تلگرافها اطلاعی در دست نیست، ولی گفتهاند که بیشتر علما پاسخ ندادند. از نامۀ تهرانی که چندی بعد به وزیر خارجۀ شاه نوشت، پیداست که علما قویاً به حمایت از مردم تمایل داشتند. تهرانی در این نامه، حکومت را به ایجاد عدالت، ترویج دین، مقابله با منکرات و مبارزه با فتنۀ بابیه دعوت کرد و ضمناً هشدار داد که اگر این خواستهها تحقق نیابد، مردم باز دست به شورش خواهند زد. با بروز مخالفتهای مردم و برخی علما با امینالسلطان، تهرانی و آخوند خراسانی آشکارا به پشتیبانی از مردم برخاستند. این حمایت به شکلی بود که بهزودی شایع شد امینالسلطان را تکفیر کردهاند که البته در صحت این مطلب تردید شده است. این حادثه سرانجام به عزل امینالسلطان انجامید در 1323ق در زمان صدارت عینالدوله چون ناخشنودی مردم از اقدامات مسیو نوز بلژیکی اوج گرفت، تهرانی بار دیگر در کنار دیگر علما به حمایت از مردم برخاست و با ارسال تلگرافی از نجف خواستار عزل نوز شد.
در ماجراهایی که پس از آن اتفاق افتاد، نیز تهرانی دست از حمایت از مشروطهخواهان برنداشت. در جمادیالاول 1324، در پی حرکت علمای تهران در بازار و مسجد جامع و مسجد شاه که به مقابلۀ نیروهای دولتی با آنها انجامید، تهرانی به عنوان یکی از مراجع نجف، تلگرافی مبنی بر حمایت از طلاب و علمای مخالف دولت مخابره کرد، و در پی آن حمایت علمای نجف از این حرکت عمومیت یافت. در جریان تحصن علما در قم نیز تهرانی به حمایت از متحصنین برخاست.
پس از صدور فرمان مشروطیت، به هنگام تدوین قانون اساسی نیز همچنان حمایت علمای نجف ادامه یافت و تهرانی در کنار دو روحانی بزرگ دیگر با نامهها و تلگرافهای پیدر پی، از مشروطهخواهان حمایت میکرد. چون زمان تنفیذ قانون اساسی فرا رسید، میرزا حسین تهرانی نخستین کسی بود که متن قانون اساسی در نجف به نزد وی برده شد.
پس ازتصویب قانون اساسی، در جریان دو دستگیها و اختلافنظرهایی که میان سران مشروطه به وقوع پیوست، تهرانی، خراسانی و مازندرانی بدون توجه به وضع دشواری که برای خود آنان در نجف، در قلمرو دولت عثمانی، به وجود آمده بود، همچنان با عقیدهای راسخ از مشروطه دفاع میکردند و در جواب استفتائات مختلف از شهرهای ایران، خواهان تقویت و همراهی با مجلس بودند و فعالیت مخالفان مشروطه را به شدت تقبیح میکردند.
در بحبوحۀ صفآرایی محمدعلیشاه در برابر مجلس، مشروطهخواهان تلگرافی به نجف فرستادند و از علمای سهگانه یاری طلبیدند. ایشان بلافاصله به حمایت از مجلس فتوا دادند. محمدعلیشاه بیمناک از نتیجۀ این حمایتها، تلگرافی به علمای نجف فرستاد و با نیرنگ و فریب کوشید خود را مدافع مشروطه و همداستان با علما نشان دهد.
در دوران استبداد صغیر نیز حمایت تهرانی در کنار روحانیان بزرگ دیگر از مشروطه، و مخالفت با استبداد شاه قاجار ادامه یافت و این بار نیز محمدعلی شاه کوشید آنها را با خود همراه سازد، ولی کاری از پیش نبرد و علما پاسخهای تند فرستادند. در این زمان تهرانی به همراه مازندرانی و خراسانی با ارسال تلگرافی به کامران میرزا نایبالسلطنه، با تهدید به قیام برضد شاه، خواستار بازگشایی هرچه سریعتر مجلس شدند. مکاتبۀ این علما با سلطان عثمانی و کوششی که برای مطلع ساختن دول دیگر و مجالس آنها از احوال مشروطه در ایران و مددجویی از آنها ظاهر ساختند، در این دوره از اهمیت خاصی برخوردار است. گفتهاند از یک تلگراف این علما به سلطان عثمانی برمیآید که آنها به اندیشۀ سرنگونی شاه نیز افتاده بودند؛ ولی در اعتبار و سندیت این نظر تردید کردهاند. در این زمان در پاسخ تلگرافهایی که از شهرهای مختلف میرسید، مانند تلگرافی که از طرابوزان و ازمیر به نجف رسیده بود، تهرانی و خراسانی و مازندرانی دفاع از نفوس مسلمین ودفع شاه سفاک ظالم را از اهم واجبات برشمردند.
در جریان قیام تبریز در دورۀ استبداد صغیر، حمایت راسخ تهرانی در کنار دو روحانی دیگر شعلههای قیام را روشن نگاه داشت و مانع مهم دلسردی و شکست مجاهدان شد؛ جالب آنکه، این علما در برخی نامهها و فتاوای خود، ضمن اعلام وجوب مبارزه، معاندان مشروطه و یاران شاه را در مقابله با نهضت مردم، به یاران یزید بن معاویه تشبیه میکردند و میگفتند همراهی با مخالفان اساس مشروطیت و تعرض به مسلمانان، مبارزه با امام عصر(ع) است. تأثیر این حمایتها به گونهای بود که برخی از محققان آنرا یگانه عامل توفیق مبارزان در تبریز میدانستند و از نجف به عنوان دومین کانون بزرگ مشروطهخواهی یاد میکردند.
قیام تبریز در دورۀ استبداد صغیر هنوز ادامه داشت که تهرانی درگذشت و دستاویزی برای آزادیخواهان شد تا بر مطالبات اصلی خود پافشاری کنند. گفتهاند فکر تحصن در سفارت عثمانی و حرم حضرت عبدالعظیم و تعطیل کردن بازار، در مجلس عزای میرزا حسین تهرانی مطرح شد. پس از مرگ میرزا حسین تهرانی، محافل ایرانیان همچنان در نجف در «مدرسۀ کبیره» ــ کـه خود او ساخته بود ــ برگذار میشد.
فرزندان
میرزا حسین تهرانی 6 پسر داشت که بزرگترین آنان در زمان حیات شیخ درگذشت. 5 فرزند دیگر همه اهل علم و فضل بودند و یکی از فرزندانش، حاج محمد خلیلی، که عالم و ادیب و شاعر بود، به درجات عالی علمی رسید و از مشاهیر علما اجازۀ اجتهاد گرفت.
فضایل اخلاقی
دربارۀ فضایل اخلاقی و اجتماعی او سخن بسیار گفتهاند و با آنکه در پایان عمر دچار ضعف بینایی شد، اما همچنان ملازم عبادت و قرآن بود.
فعالیت اجتماعی
میرزا حسین همچنین به ساخت ابنیۀ عمومی و خیریه علاقه داشت، چنانکه دو مدرسه و یک استراحتگاه برای زایران در نجف ساخت و یک قنات متروک را در همانجا تعمیر کرد.
وفات
میرزا حسین تهرانی بیش از 90 سال عمر کرد و در روز دهم شوال 1326 در حال عبادت در مسجد سهله درگذشت. پیکرش را در نهر فرات شست و شو دادند و تا نجف تشییع کردند. پسرش شیخ محمد بر او نماز گزارد و پیکر پدر را در مقبرهای که خود وی آن را مهیا کرده بود، در جوار مدرسۀ کبیره به خاک سپرد. به یادبود او مجالس سوگواری متعددی در شهرهای ایران و عراق برپا شد. براساس نامهای که در تاریخ بیداری ایرانیان از قول علمای نجف نقل شده است، مرگ میرزا حسین بر اثر مسمومیت دانسته شده است.
آثار
گفتهاند که از میرزا حسین تهرانی مکتوباتی در فقه، اصول و رجال نزد شاگردانش باقی مانده است که از آن میان میتوان به کتاب فی الغصب و کتاب فی الاجاره اشاره کرد؛ اما از میان آثارش تنها الذریعه الوداد فی منتخب (مختصر) نجاه العباد نخستینبار در بمبئی و سپس چندینبار در ایران به چاپ رسیده است[۱]
پانویس
- ↑ زهرا ابراهیمی، ج 16، ص602-605
منابع مقاله
ابراهیمی، زهرا، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، سال چاپ 1378