جامعهشناسی، مهندسی اجتماعی و انقلاب: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURجامعهشناسی، مهندسی اجتماعی و انقلابJ1.jpg | عنوان =جامعهشناسی، مهندسی اجتماعی و انقلاب | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = طالبان، محمدرضا (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر =پژو...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۲۶
جامعهشناسی، مهندسی اجتماعی و انقلاب | |
---|---|
پدیدآوران | طالبان، محمدرضا (نویسنده) |
ناشر | پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۳۹۷ |
شابک | 2-92-7986-964-978 |
کد کنگره | |
جامعهشناسی، مهندسی اجتماعی و انقلاب تألیف محمدرضا طالبان (متولد 1339ش)، جامعهشناسی؛ مهمترین علمی است که به مطالعه ی ساختارهای اجتماعی و مسائل نهادها و مشکلات مبرم جامعه می پردازدو مهندسی علمی؛ همان سیاست گذاری جهت ساختن پدیدههای اجتماعی است. این کتاب طی پنج فصل به بررسی توان بازسازی ساختارهای اجتماعی مطابق با اصول انتزاعی و طرح های ایدئولوژیک توسط یک حکومت انقلابی میپردازد.
ساختار و گزارش محتوا
جامعهشناسی حقیقتاً رشتة شگفت انگیزی است؛ تا جایی که اگر قضاوت اجتماع علمیِ جامعه شناسان را در خصوص چیستی و رسالت جامعه شناسی احصاء نماییم، اولین و مهم ترین چیزی که عایدمان میشود، نبود هرگونه توافق در میان اجتماع علمیِ جامعه شناسان است. ماهیت مبهم جامعه شناسی این سوال را برای یک ذهنِ جستجوگر جلوه گر میسازد که جامعه شناسی واقعاً چه نوع گفتمان آکادمیکی است؟ و جامعه شناسان دقیقاً از چه چیزی بعنوان رشته شان دفاع میکنند؟از سویی دیگر، اگر جامعه شناسي، مهم ترین علمي باشد كه به مطالعة ساختارهای اجتماعي و مسائل نهادها و مشكلات مبرم جامعة کل ميپردازد آیا این علم اساساً میتواند بطور مستقیم برای مهندسی اجتماعی و بازسازی ساختارهای جامعه مورد استفادة حکومتها قرار گیرد؟ آيا اساساً اصول، نظريه ها و يافته هاي جامعه شناسي ميتواند مستقيماً توسط سياست گذاران براي ساختن پديدههاي اجتماعي (= مهندسي اجتماعي) بكار بسته شود، همانطوري كه اصول و نظريه هاي علوم طبيعي در ساختن جاده ها و پلها (= مهندسي) بكار بسته ميشود؟ آيا اصولاً جامعه شناسان ميتوانند نظريه هاي جامعه شناسي و نتايج تحقيقات اجتماعي را تبديل به تصميمات مشخص در امر سياستگذاري و برنامه ریزی كنند؟ همچنین، آیا میتوان چنان که انقلابیون پس از تصرف قدرت سیاسی و در اختیار گرفتن دستگاههای اداری و دولتی میخواهند، ساختارهای جامعه را مطابق با اصول انتزاعی و طرحهای ایدئولوژیک بازسازی کرد یا بقول آنان، از نو ساخت؟ یا ساختارهای جامعه اساساً از سنخ پدیدههایی نیستند که عده ای مهندس و معمار از بالا- یعنی دولت یا حکومت انقلابی- بتوانند آن را مطابق الگویی خاص بسازند و به شکل مطلوب و مورد نظر خود درآورند.
این کتاب در پنج فصل به چاپ رسیده است:
فصل اول این کتاب «تشریح مسأله» نام گرفته و «به چیستی گفتمان آکادمیکی به نام جامعه شناسی»، «عمل جامعه شناختی و مهندسی اجتماعی»، «مسأله انقلاب و مهندسی اجتماعی» و «علم، تکنولوژی و مهندسی» پرداخته است. در بخش «مسأله انقلاب و مهندسی اجتماعی» سعی دارد رابطه انقلاب ها با تغییرات اجتماعی را اثبات کند و می گوید: «در فرآیند منازعه انقلابی، هرچه عمق تضاد بین حکومت و مخالفان از سطح سیاست و اقتصاد به لایه های عمیق تر فرهنگی و ارزشی رسیده باشد، پس موفقیت جنبش انقلابی و تسخیر قدرت سیاسی توسط مخالفان، تغییرات همه جانبه ساختی و سازمان بندی مجدد نظام اجتماعی فراگیرتر و رهنبیشتر خواهد شد.»
فصل دوم کتاب این بخش را بیشتر توضیح می دهد و به مسائلی مثل آسیب های اجتماعی و انتظارات و چشمداشت ها می پردازد و دیدگاه های جامعه شناسانی همچون ترنر، رابرت دوتزلر، ملوین فین و آرون سیکورل را در مورد مباحث مورد نظر بررسی می کند.
فصل سوم این کتاب «انقلاب های مدرن و مهندسی اجتماعی» نام گرفته و در مقدمه فصل آمده است: «مهندسی اجتماعی، به معنای مجموعه فعالیت های سازمان یافته و طراحی شده در مقیاس وسیع اجتماعی که عمدتا توسط دولت ها برای هدایت یا تغییر شکل دادن ساختارهای یک جامعه انجام می شود، به دوران مدرن تعلق داشته و در واقع، دولت مدرن را پش فرض دارد.
فصل چهارم «مهندسی اجتماعی و انقلاب اسلامی ایران» است. در بخشی از این فصل آمده است: «انقلاب اسلامی ایران نظیر روایت توکویلی از انقلاب فرانسه از آرمانی فراتر از دگرگونی صرف رژیم شاهنشاهی در ایران برخوردار بود و مانند همه جنیش های بزرگ مذهبی به تبلیغ و ترویج ایدئولوژی خویش برای کل بشریت دست یازید. این انقلاب سیستمی، وظیفه اصلی خویش را ملغی ساختن کل نظام موجود و بنا ساختن نظام آرمانی جدید به جای نظام قبلی می دانست.»
فصل آخر نیز نتیجه گیری مباحثی است که در این کتاب مطرح شده و جالب است که از ناکامی جامعه شناسی در مهندسی اجتماعی می گوید و نتیجه می گیرد: «با وجود همه شواهد و استدلال های مذکور باید به این پرسش مهم پرداخت که چرا جامعه شناسان، با علم به اینکه هرگاه دانش و آرای آنان توسط مدیران و سیاستگذاران برای حل مشکلات اجتماعی اعمال شده، موفقیت چشمگیری ببار نیاورده، باز هم تلاش می کنند که اسطوره سودمندی دانش و آرایشان را برای حل مشکلات اجتماعی بر پا نگاه دارند؟»[۱]
پانويس
منابع مقاله
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران