دیوان پیرجمال اردستانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR104700J1.jpg | عنوان = دیوان پیرجمال اردستانی | عنوان‌های دیگر = دیوان | پدیدآورندگان | پدیدآوران = جمالی‌ اردستانی‌، جمال‌‌الدین‌ محمد (نويسنده) میرعابدینی، ابوطالب (محقق) |زبان | زبان = فارسی | کد کنگره = | موضوع =...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
''' دیوان پیرجمال اردستانی'''، نوشته پیرجمال اردستانی (879-816ق) عارف، شاعر، مفسر، سیاح و به قول خود عاشقی غریب و ناآرام، مؤسس سلسله جمالیه از چهارده خانواده صوفیان ایرانی است. این دیوان مجموعه اشعاری را در قالب قطعات کوتاه در نعت پیامبر (ص) و خاندان او، قصاید، مستزاد، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند، غزلیات، مقطعات، رباعیات، مفردات و فهلویات دربردارد. سید ابوطالب میرعابدینی پژوهش دیوان را انجام داده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، صفحه پنج</ref>
''' دیوان پیرجمال اردستانی'''، نوشته [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال اردستانی]] (879-816ق) عارف، شاعر، مفسر، سیاح و به قول خود عاشقی غریب و ناآرام، مؤسس سلسله جمالیه از چهارده خانواده صوفیان ایرانی است. این دیوان مجموعه اشعاری را در قالب قطعات کوتاه در نعت پیامبر (ص) و خاندان او، قصاید، مستزاد، ترکیب‌بند، ترجیع‌بند، غزلیات، مقطعات، رباعیات، مفردات و فهلویات دربردارد. [[میرعابدینی، ابوطالب|سید ابوطالب میرعابدینی]] پژوهش دیوان را انجام داده است.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، صفحه پنج</ref>


ادبیاتی که در دوره تیموری در تصوف به رشته تحریر درآمد، روایتگر نوعی عرفان شگفت‌انگیزی است که از تاریخی بسیار دور در ایران رواج داشته است. این عرفان به سبب تلاش‌هایی که در جهت پنهان ساختن آن در قالب آثار مذهبی انجام می‌گرفت‌، بخوبی درک نشده است. شاید بتوان آثار پیرجمال اردستانی را جلوه‌ای از این نوع ادبیات دانست که با تحرک در تشیع غالیون و توجه به آداب و رسوم قلندری و تکیه بر اخبار و احادیث توانسته است آثار گوناگونی را به وجود آورد.<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>با توجه به نسبت پیرجمال به سلسله سهروردیه و از سویی به فخرالدین عراقی و از طرفی اشاره به شیوه عطار و توجه به حلاج، هوای قلندری در آثارش رنگ و بوی خاص دارد و حرکت در جریان غالیون شیعه، سبک اشعارش را از ذوق و شوق و عشق و جوشش محمدی رنگین کرده است.‏<ref>ر.ک: همان، صفحات يازدهم و دوازدهم</ref>‏
ادبیاتی که در دوره تیموری در تصوف به رشته تحریر درآمد، روایتگر نوعی عرفان شگفت‌انگیزی است که از تاریخی بسیار دور در ایران رواج داشته است. این عرفان به سبب تلاش‌هایی که در جهت پنهان ساختن آن در قالب آثار مذهبی انجام می‌گرفت‌، بخوبی درک نشده است. شاید بتوان آثار [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال اردستانی]] را جلوه‌ای از این نوع ادبیات دانست که با تحرک در تشیع غالیون و توجه به آداب و رسوم قلندری و تکیه بر اخبار و احادیث توانسته است آثار گوناگونی را به وجود آورد.<ref>ر.ک: همان، صفحه هشت</ref>با توجه به نسبت [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال]] به سلسله سهروردیه و از سویی به [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدین عراقی]] و از طرفی اشاره به شیوه [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] و توجه به [[حلاج، حسین بن منصور|حلاج]]، هوای قلندری در آثارش رنگ و بوی خاص دارد و حرکت در جریان غالیون شیعه، سبک اشعارش را از ذوق و شوق و عشق و جوشش محمدی رنگین کرده است.‏<ref>ر.ک: همان، صفحات يازدهم و دوازدهم</ref>‏


زرین‌کوب در باره سبک پیر جمال می‌گوید: بعد از مولانا سراینده دیگری در شعر تعلیمی صوفیانه که با رسایل متعدد عارفانه شهرت و قبولی یافته است، پیرجمال اردستانی است. بعضی از مؤلفان خاطرنشان کرده‌اند که از جهت کثرت آثار در بین اهل حال، جز عطار هیچکس به پای او نمی‌رسد. اینکه سلسله‌ای به نام خود او منسوب است، نشان می‌دهد که آنچه در باب حالات و مقامات صوفیه می‌گوید، از تجارب شخصی خالی نیست. ...آنچه در آثار وی در آن ایام تا حدی تازگی دارد، غیر از تمایلات شیعی، این است که در آن‌ها غالباً نظم و نثر را به هم درآمیخته است. آنچه در مثنوی‌های او دیده می‌شود، جز تعلیم محتاطانه‌ای از تصوف اهل صحو نیست. در مثنوی‌های پیرجمال گاه ذوق و شوق و درد عطار جلوه دارد اما نه آن لطف و طراوت که در کلام عطار است. ...در طرز ذکری که از علی (ع) در آثارش دیده می‌شود، تشیع را گاه رنگی از عقاید غلات می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، صفحه بيست‌ويك</ref>‏
[[زرین‌کوب، عبدالحسین|زرین‌کوب]] در باره سبک [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیر جمال]] می‌گوید: بعد از [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا]] سراینده دیگری در شعر تعلیمی صوفیانه که با رسایل متعدد عارفانه شهرت و قبولی یافته است، پیرجمال اردستانی است. بعضی از مؤلفان خاطرنشان کرده‌اند که از جهت کثرت آثار در بین اهل حال، جز عطار هیچکس به پای او نمی‌رسد. اینکه سلسله‌ای به نام خود او منسوب است، نشان می‌دهد که آنچه در باب حالات و مقامات صوفیه می‌گوید، از تجارب شخصی خالی نیست. ...آنچه در آثار وی در آن ایام تا حدی تازگی دارد، غیر از تمایلات شیعی، این است که در آن‌ها غالباً نظم و نثر را به هم درآمیخته است. آنچه در مثنوی‌های او دیده می‌شود، جز تعلیم محتاطانه‌ای از تصوف اهل صحو نیست. در مثنوی‌های پیرجمال گاه ذوق و شوق و درد [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] جلوه دارد اما نه آن لطف و طراوت که در کلام [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]] است. ...در طرز ذکری که از [[امام علی علیه‌السلام|علی(ع)]] در آثارش دیده می‌شود، تشیع را گاه رنگی از عقاید غلات می‌دهد.<ref>ر.ک: همان، صفحه بيست‌ويك</ref>‏


پیرجمال با توجه به دلبستگی به آثار مولانا خاصه مثنوی، بیشتر منظومه‌هایش از نظر وزن و سبک به مثنوی معنوی اقتدا شده است، اما به عطار هم توجه خاص داشته است و گوید:
پیرجمال با توجه به دلبستگی به آثار مولانا خاصه مثنوی، بیشتر منظومه‌هایش از نظر وزن و سبک به مثنوی معنوی اقتدا شده است، اما به عطار هم توجه خاص داشته است و گوید:
خط ۳۷: خط ۳۷:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


او به شیوه نظامی، اوحدی، کاتبی نیز توجه داشته است. قصیده را به سبک عطار، غزل را به شیوه مولوی و سعدی و رباعیات را به ارادت بابا افضل سروده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه بيست‌وسه</ref>نمونه‌ای از ارادت او به امیر مؤمنان (ع) در این رباعی جلوه کرده است:
او به شیوه [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]]، اوحدی، کاتبی نیز توجه داشته است. قصیده را به سبک [[عطار، محمد بن ابراهیم|عطار]]، غزل را به شیوه [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] و [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] و رباعیات را به ارادت [[باباافضل کاشانی، محمد بن حسین|بابا افضل]] سروده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه بيست‌وسه</ref>نمونه‌ای از ارادت او به [[امام علی علیه‌السلام|امیر مؤمنان (ع)]] در این رباعی جلوه کرده است:
{{شعر}}
{{شعر}}
* {{ب|'' یار هویدای قدیمی علی است ''|2='' دامن او گیر که شاه غنی است ''}}
* {{ب|'' یار هویدای قدیمی علی است ''|2='' دامن او گیر که شاه غنی است ''}}
خط ۴۳: خط ۴۳:
{{پایان شعر}}.<ref>ر.ک: همان، صفحه بيست‌ودو</ref>‏
{{پایان شعر}}.<ref>ر.ک: همان، صفحه بيست‌ودو</ref>‏


در اینجا برای آشنایی با سبک و ذائقه شعری پیرجمال، نمونه‌هایی از آغاز هر یک از قالب‌های شعری آورده می‌شود؛
در اینجا برای آشنایی با سبک و ذائقه شعری [[جمالی اردستانی، جمال‌الدین محمد|پیرجمال]]، نمونه‌هایی از آغاز هر یک از قالب‌های شعری آورده می‌شود؛
قطعات کوتاه در نعت پیامبر (ص) و خاندان او: «ای منزل صدق و یقین وی بحر و کان هر صفا / ای کز تو پیدا شد وفا یا مصطفی یا مجتبی...»؛<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref>‏
قطعات کوتاه در نعت پیامبر (ص) و خاندان او: «ای منزل صدق و یقین وی بحر و کان هر صفا / ای کز تو پیدا شد وفا یا مصطفی یا مجتبی...»؛<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref>‏
قصاید: «آن باده قدیم که در جان جام ماست / دانند ساقیان که مکانش به کام ماست،  احکام هر دو کون و تجلّی و مهر و ماه / ای خواجه در نگر که گذارش به بام ماست ... »؛<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>
قصاید: «آن باده قدیم که در جان جام ماست / دانند ساقیان که مکانش به کام ماست،  احکام هر دو کون و تجلّی و مهر و ماه / ای خواجه در نگر که گذارش به بام ماست ... »؛<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>
‏مستزاد: «تا مهدی فرخنده ازین غار برآمد / جسمم همه جان شد،  این صبح سعادت ز رخ یار برآمد / زآن فتنه عیان شد...»؛<ref>ر.ک: همان، ص48</ref>
‏مستزاد: «تا مهدی فرخنده ازین غار برآمد / جسمم همه جان شد،  این صبح سعادت ز رخ یار برآمد / زآن فتنه عیان شد...»؛<ref>ر.ک: همان، ص48</ref>
‏ترکیب‌بند: «بیا که بادۀ صاف است و جام مالامال / بیا که بر دل و جان زد نسیم صبح وصال ... رضی و راضی و مرضی و مرتضی است علی / انیس خاطر دانای مصطفاست علی»؛<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>
‏ترکیب‌بند: «بیا که بادۀ صاف است و جام مالامال / بیا که بر دل و جان زد نسیم صبح وصال ... رضی و راضی و مرضی و مرتضی است علی / انیس خاطر دانای مصطفاست علی»؛<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>
‏ترجیع‌بند: «خورشید به کوهِ دل برآمد / ساقی قدحی که دلبر آمد،  مجلس به مراد ماست امروز / زآنرو که مراد دل برآمد...»؛<ref>ر.ک همان، ص55</ref>
‏ترجیع‌بند: «خورشید به کوهِ دل برآمد / ساقی قدحی که دلبر آمد،  مجلس به مراد ماست امروز / زآنرو که مراد دل برآمد...»؛<ref>ر.ک همان، ص55</ref>
‏غزلیات: «ای ماه هفتم آسمان تو از کجا ما از کجا / وی سرو باغ دلبران تو از کجا ما از کجا، گفتی که یارت می‌شوم گُل‌های خارت می‌شوم / من شرمسارت می‌شوم تو از کجا ما از کجا ...»؛<ref>ر.ک: همان، ص70</ref>‏
‏غزلیات: «ای ماه هفتم آسمان تو از کجا ما از کجا / وی سرو باغ دلبران تو از کجا ما از کجا، گفتی که یارت می‌شوم گُل‌های خارت می‌شوم / من شرمسارت می‌شوم تو از کجا ما از کجا ...»؛<ref>ر.ک: همان، ص70</ref>‏
مقطعات: «آن صیف که فرموده ولی نعمت ما / ای جانِ پدر که خوش گرامی دارش،  میدان به یقین که عشق و دردست و صفا / منصور شو از قامت و خوش بردارش...»؛<ref>ر.ک: همان، ص158</ref>‏
مقطعات: «آن صیف که فرموده ولی نعمت ما / ای جانِ پدر که خوش گرامی دارش،  میدان به یقین که عشق و دردست و صفا / منصور شو از قامت و خوش بردارش...»؛<ref>ر.ک: همان، ص158</ref>‏
رباعیات: «شاهیست عیان همیشه در کشور ما / سلطان جهانشاه چو دل در بر ما،  سرّیست نهان و بس نهان در سر ما / وین راز نداند مگر آن دلبر ما»؛<ref>ر.ک: همان، ص165</ref>‏به این رباعیات، مجموعه دیگری ضمیمه شده است که با عنوان «میزان الحقایق» (به کوشش محمود مدبری) چاپ شده است. این مجموعه با این رباعی آغاز می‌شود: «صورت‌شکنا ستم‌گرا طرّارا / پُر کن پُر کن قدح بده صهبا را، شمع است و شراب و دل من گشت کباب / از دولت عشق اینست طالع ما را»..<ref>ر.ک: همان، ص196</ref>‏
رباعیات: «شاهیست عیان همیشه در کشور ما / سلطان جهانشاه چو دل در بر ما،  سرّیست نهان و بس نهان در سر ما / وین راز نداند مگر آن دلبر ما»؛<ref>ر.ک: همان، ص165</ref>‏به این رباعیات، مجموعه دیگری ضمیمه شده است که با عنوان «میزان الحقایق» (به کوشش محمود مدبری) چاپ شده است. این مجموعه با این رباعی آغاز می‌شود: «صورت‌شکنا ستم‌گرا طرّارا / پُر کن پُر کن قدح بده صهبا را، شمع است و شراب و دل من گشت کباب / از دولت عشق اینست طالع ما را»..<ref>ر.ک: همان، ص196</ref>‏
مفردات: (تک‌بیت‌ها) مانند «دلبرا شوخا ظریفا کافرا / اندر آ در جنت حق اندرآ»؛<ref>ر.ک: همان، ص213</ref>‏
مفردات: (تک‌بیت‌ها) مانند «دلبرا شوخا ظریفا کافرا / اندر آ در جنت حق اندرآ»؛<ref>ر.ک: همان، ص213</ref>‏
فهلویات (اورامه): «دلی که داروی تَه گَشته بی‌مات / نپردازی به نی تَه وات من وات،  هر آن چشمی که چشمان تَه وینی / چو او آغشته بی در کلّ ذرّات»؛ که در کنار الفبای فارسی، با حروف لاتین نیز نوشته شده‌اند<ref>ر.ک: همان، ص216</ref>‏
فهلویات (اورامه): «دلی که داروی تَه گَشته بی‌مات / نپردازی به نی تَه وات من وات،  هر آن چشمی که چشمان تَه وینی / چو او آغشته بی در کلّ ذرّات»؛ که در کنار الفبای فارسی، با حروف لاتین نیز نوشته شده‌اند<ref>ر.ک: همان، ص216</ref>‏
میرعابدینی فهرست‌های اعلام، آیه‌ها، حدیث‌ها، عبارت‌ها و اصطلاح‌های عربی و اهم مآخذ را در پایان کتاب آورده است.<ref>ر.ک: همان، ص230-221</ref>‏
 
[[میرعابدینی، ابوطالب|میرعابدینی]] فهرست‌های اعلام، آیه‌ها، حدیث‌ها، عبارت‌ها و اصطلاح‌های عربی و اهم مآخذ را در پایان کتاب آورده است.<ref>ر.ک: همان، ص230-221</ref>‏


==پانویس ==
==پانویس ==