۱۰۶٬۴۵۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
==اساتید== | ==اساتید== | ||
ابوالفتح در بست نزد مشاهیری چون ابوحاتم ابن حبان و نیز مشایخ دیگری که از اصحاب و شاگردان ابوالحسن علی بن عبدالعزیز بغوی بودند، دانش آموخت. | ابوالفتح در بست نزد مشاهیری چون [[ابن حبان، محمد بن حبان|ابوحاتم ابن حبان]] و نیز مشایخ دیگری که از اصحاب و شاگردان [[ابوالحسن علی بن عبدالعزیز بغوی]] بودند، دانش آموخت. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
==شاگردان و راویان== | ==شاگردان و راویان== | ||
از شاگردان و راویان او حاکم نیشابوری، ابوعثمان صابونی و حسین بن علی بردعی را میتوان نام برد. | از شاگردان و راویان او [[حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله|حاکم نیشابوری]]، [[صابونی، اسماعیل بن عبدالرحمن|ابوعثمان صابونی]] و [[حسین بن علی بردعی]] را میتوان نام برد. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
1-دیوان بستی | 1-دیوان بستی | ||
از مجموعۀ اشعار او دیوانی اساساً شامل جناسهای پرپیچ و تاب برجای مانده که نخستینبر در ۱۲۹۴ ق / ۱۸۷۷ م در بیروت به چاپ رسیده است، اما این دیوان نه به شیوهای علمی و انتقادی چاپ شده و نه کامل است. از اینرو، چند سال پیش (۱۳۵۲ ش) امیرمحمود انوار شرح احوال و تصحیح انتقادی دیوان او را موضوع رسالۀ دکتری خود در دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی تهران قرار داد، اما تصحیح و چاپ دیوان به تأخیر افتاد، تا آنکه در ۱۹۸۰ م، محمد مرسی خولی، برپایۀ نسخۀ چاپی و نیز نسخۀ استانبول به طبع مجدد آن دست زد. وی در مقدمۀ بسیار طولانی خود، زندگینامۀ ابوالفتح بستی را به تفصیل تمام آورده و شعر او را از جهات گوناگون بررسی کرده، اما کار خولی نیز از برخی لغزشها در امان نمانده است؛ از جمله شماری از ابیاتی که در دیوان یا در منابع وی بوده، از چاپ او ساقط گردیده است. مجموعۀ نقایص دیوان را شاکر فحام در مقالهای انتقادی گرد آورده و در مجلة مجمع اللغة العربیة در دمشق به چاپ رسانیده است. | از مجموعۀ اشعار او دیوانی اساساً شامل جناسهای پرپیچ و تاب برجای مانده که نخستینبر در ۱۲۹۴ ق / ۱۸۷۷ م در بیروت به چاپ رسیده است، اما این دیوان نه به شیوهای علمی و انتقادی چاپ شده و نه کامل است. از اینرو، چند سال پیش (۱۳۵۲ ش) امیرمحمود انوار شرح احوال و تصحیح انتقادی دیوان او را موضوع رسالۀ دکتری خود در دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی تهران قرار داد، اما تصحیح و چاپ دیوان به تأخیر افتاد، تا آنکه در ۱۹۸۰ م، محمد مرسی خولی، برپایۀ نسخۀ چاپی و نیز نسخۀ استانبول به طبع مجدد آن دست زد. وی در مقدمۀ بسیار طولانی خود، زندگینامۀ ابوالفتح بستی را به تفصیل تمام آورده و شعر او را از جهات گوناگون بررسی کرده، اما کار خولی نیز از برخی لغزشها در امان نمانده است؛ از جمله شماری از ابیاتی که در دیوان یا در منابع وی بوده، از چاپ او ساقط گردیده است. مجموعۀ نقایص دیوان را شاکر فحام در مقالهای انتقادی گرد آورده و در مجلة مجمع اللغة العربیة در دمشق به چاپ رسانیده است. | ||
همین مقاله گویا موجب شد که دو محقق سوری، دریّه خطیب و لطفی صقال از نو به طبع دیوان روی آورند. این اثر در ۱۹۸۹ م در دمشق منتشر شد که نسبت به چاپ دوم و مقالۀ انتقادی فحام، حدود ۲۵۱۰ بیت اضافه دارد و این دو محقق، بر روی هم، ۹۰۹‘۱ بیت از آنچه در دیوان بوده و آنچه خود در منابع یافتهاند، گرد آوردهاند، اما دیوان هنوز هم کامل نیست؛ چنانکه دو بیت در تاریخ بیهق علی بن زید بیهقی دیده میشود که در دیوان نیست. | همین مقاله گویا موجب شد که دو محقق سوری، دریّه خطیب و لطفی صقال از نو به طبع دیوان روی آورند. این اثر در ۱۹۸۹ م در دمشق منتشر شد که نسبت به چاپ دوم و مقالۀ انتقادی فحام، حدود ۲۵۱۰ بیت اضافه دارد و این دو محقق، بر روی هم، ۹۰۹‘۱ بیت از آنچه در دیوان بوده و آنچه خود در منابع یافتهاند، گرد آوردهاند، اما دیوان هنوز هم کامل نیست؛ چنانکه دو بیت در تاریخ بیهق علی بن زید بیهقی دیده میشود که در دیوان نیست. | ||
==اشعار ابوالفتح== | ==اشعار ابوالفتح== | ||
ثعالبی اشعار ابوالفتح را از نظر مضمون به ۱۲ فصل تقسیم کرده است: غزل و خمر، کتاب و خط و بلاغت، فقه، ادبیات، پزشکی و فلسفه، ستارهشناسی، مدح، اخوانیات، شکوه و عتاب، هجا، پیری، امثال و نوادر و موعظه و حکمت. این تقسیمبندی گرچه بر وسعت اطلاعات بستی ــ که در مقام کاتب دیوان ملزم به دانستن آنها بوده ــ دلالت دارد، اما بر واقعیات منطبق نیست. در دیوان ابوالفتح، هیچ سخنی از پزشکی و فلسفه و نجوم نیست و حتی هجا و غزل او بسیار ناچیز است. تقسیمبندی ثعالبی بر اشارهای یا استعارهای که ضمن بیتی دربارۀ این علوم آمده، استوار است، نه بیشتر. | [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] اشعار ابوالفتح را از نظر مضمون به ۱۲ فصل تقسیم کرده است: غزل و خمر، کتاب و خط و بلاغت، فقه، ادبیات، پزشکی و فلسفه، ستارهشناسی، مدح، اخوانیات، شکوه و عتاب، هجا، پیری، امثال و نوادر و موعظه و حکمت. این تقسیمبندی گرچه بر وسعت اطلاعات بستی ــ که در مقام کاتب دیوان ملزم به دانستن آنها بوده ــ دلالت دارد، اما بر واقعیات منطبق نیست. در دیوان ابوالفتح، هیچ سخنی از پزشکی و فلسفه و نجوم نیست و حتی هجا و غزل او بسیار ناچیز است. تقسیمبندی ثعالبی بر اشارهای یا استعارهای که ضمن بیتی دربارۀ این علوم آمده، استوار است، نه بیشتر. | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۳: | ||
بخش بزرگی از دیوان وی را قصاید مدحی تشکیل میدهد. او بیش از ۱۰۰ قطعه در ستایش مشاهیر زمان یا دوستان خود که غالباً اهل ادب بودهاند، سروده است | بخش بزرگی از دیوان وی را قصاید مدحی تشکیل میدهد. او بیش از ۱۰۰ قطعه در ستایش مشاهیر زمان یا دوستان خود که غالباً اهل ادب بودهاند، سروده است | ||
روح آرام و صلحجوی ابوالفتح موجب شده بود که دوستان بسیاری از بزرگان دولت و خاصه کاتبان و منشیان فراهم آورد. بخش عظیمی از دیوان او شامل «اخوانیات» است که مخاطب برخی از آنها معلوم است | روح آرام و صلحجوی ابوالفتح موجب شده بود که دوستان بسیاری از بزرگان دولت و خاصه کاتبان و منشیان فراهم آورد. بخش عظیمی از دیوان او شامل «اخوانیات» است که مخاطب برخی از آنها معلوم است | ||
در دیوان ابوالفتح، هجا به معنای آن موجود نیست. مراثی او نیز بسیار اندک است. | در دیوان ابوالفتح، هجا به معنای آن موجود نیست. مراثی او نیز بسیار اندک است. | ||
اما، مایۀ اصلی دیوان ابوالفتح، شعر اندرزگونۀ حکمتآمیز است. نیکنفسی و خوی آموزگاری وی از سویی، و انعطافپذیری اینگونه مضامین برای لفظپردازی و صنعتگرایی از سوی دیگر، موجب شد که شاعر جناسپردازیهای غلیظ و پرتکلف را مکتب شعری خود سازد و بیش از هر شاعر دیگری در این سبک پیش رود و بدان شهرت یابد. غالباً چنین احساس میشود که شاعر، نخست کلمات و ترکیبات متجانس را مییافت و سپس میکوشید آنها را در معنایی معقول با یکدیگر قرینه کند. | اما، مایۀ اصلی دیوان ابوالفتح، شعر اندرزگونۀ حکمتآمیز است. نیکنفسی و خوی آموزگاری وی از سویی، و انعطافپذیری اینگونه مضامین برای لفظپردازی و صنعتگرایی از سوی دیگر، موجب شد که شاعر جناسپردازیهای غلیظ و پرتکلف را مکتب شعری خود سازد و بیش از هر شاعر دیگری در این سبک پیش رود و بدان شهرت یابد. غالباً چنین احساس میشود که شاعر، نخست کلمات و ترکیبات متجانس را مییافت و سپس میکوشید آنها را در معنایی معقول با یکدیگر قرینه کند. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۶: | ||
==شعر فارسی ابوالفتح== | ==شعر فارسی ابوالفتح== | ||
بیگمان شعر فارسی ابوالفتح اندک نبوده و وی با بزرگان زمان خویش در این باب همسری میکرده است. عوفی گوید: خود هر دو دیوان عربی و فارسی او را دیده، اما چون در آن روزگار که لباب را تألیف میکرده، در لاهور بوده، چیزی از اشعار فارسی وی را در اختیار نداشته و تنها ۴ بیت که در خاطر داشته، نقل کرده است. این قطعه، شعری شیوا و ارجمند است، اما گویا ابوالفتح در فارسی هم به همان شیوۀ عربی خود شعر میسروده و دولتشاه بدین امر تصریح میکند. از شعر فارسی او یک بیت دیگر نیز در دست است که اسدی طوسی به عنوان شاهد برای کلمۀ چغز آورده. ابوالفتح، هیچگاه از معانی پسندیدهای که از فرهنگ و ادب فارسی با دیگر اقوام میدیده و میشناخته، روی نمیگردانده است. عوفی دو بیت فارسی از ابوشکور بلخی نقل میکند و میافزاید که ابوالفتح آنها را به شعر عربی برگردانده است<ref>ارزنده، مهران؛ آذرنوش، آذرتاش، ج6، ص99-95</ref>. | بیگمان شعر فارسی ابوالفتح اندک نبوده و وی با بزرگان زمان خویش در این باب همسری میکرده است. عوفی گوید: خود هر دو دیوان عربی و فارسی او را دیده، اما چون در آن روزگار که لباب را تألیف میکرده، در لاهور بوده، چیزی از اشعار فارسی وی را در اختیار نداشته و تنها ۴ بیت که در خاطر داشته، نقل کرده است. این قطعه، شعری شیوا و ارجمند است، اما گویا ابوالفتح در فارسی هم به همان شیوۀ عربی خود شعر میسروده و دولتشاه بدین امر تصریح میکند. از شعر فارسی او یک بیت دیگر نیز در دست است که [[اسدی طوسی، علی بن احمد|اسدی طوسی]] به عنوان شاهد برای کلمۀ چغز آورده. ابوالفتح، هیچگاه از معانی پسندیدهای که از فرهنگ و ادب فارسی با دیگر اقوام میدیده و میشناخته، روی نمیگردانده است. عوفی دو بیت فارسی از ابوشکور بلخی نقل میکند و میافزاید که ابوالفتح آنها را به شعر عربی برگردانده است<ref>ارزنده، مهران؛ آذرنوش، آذرتاش، ج6، ص99-95</ref>. | ||
| | ||
==پانویس== | ==پانویس== |