۱۰۷٬۱۵۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
نام پدر وی را احمد و نام نیایش را حسن نیز نوشتهاند. | نام پدر وی را احمد و نام نیایش را حسن نیز نوشتهاند. | ||
با آنکه انتساب وی به بُست ــ شهری کهن در جنوب افغانستان کنونی ــ و اشعار فارسیش حکایت از ایرانی بودن او دارد، خود در شعری، خویشتن را عرب تبار خوانده و به قریشی بودن خویش بالیده است. | با آنکه انتساب وی به بُست ــ شهری کهن در جنوب افغانستان کنونی ــ و اشعار فارسیش حکایت از ایرانی بودن او دارد، خود در شعری، خویشتن را عرب تبار خوانده و به قریشی بودن خویش بالیده است. | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
تاریخ ولادت او دانسته نیست، به گفتۀ خولی، تاریخ ۳۶۰ ق که بروکلمان به دست داده، بیگمان نادرست است. همو بر مبنای برخی نشانههای تاریخی، احتمال داده است که تاریخ ولادت شاعر میان سالهای ۳۳۰ و ۳۳۵ ق بوده باشد. | تاریخ ولادت او دانسته نیست، به گفتۀ خولی، تاریخ ۳۶۰ ق که [[بروکلمان، کارل|بروکلمان]] به دست داده، بیگمان نادرست است. همو بر مبنای برخی نشانههای تاریخی، احتمال داده است که تاریخ ولادت شاعر میان سالهای ۳۳۰ و ۳۳۵ ق بوده باشد. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۶: | ||
==مناصب== | ==مناصب== | ||
از اشارۀ ثعالبی در تتمة الیتیمة چنین بر میآید که وی در آغاز، مدتی مؤدب بوده و سپس به بارگاه بایتوز، امیر بست، راه یافته و به مقام دبیری وی رسیده است. چندی بعد که امیر ناصرالدین سبکتکین بست را گشود و بایتوز را از آن سامان راند، ابوالفتح از بایتوز بازماند و در شهر پنهان شد، اما چون سبکتکین را از حال وی آگاه ساختند، از آنجا که به هنر و درایت امثال او نیاز داشت، او را نزد خویش خواند و بنواخت و ریاست دیوان رسائل را به وی سپرد. | از اشارۀ ثعالبی در تتمة الیتیمة چنین بر میآید که وی در آغاز، مدتی مؤدب بوده و سپس به بارگاه بایتوز، امیر بست، راه یافته و به مقام دبیری وی رسیده است. چندی بعد که امیر ناصرالدین سبکتکین بست را گشود و بایتوز را از آن سامان راند، ابوالفتح از بایتوز بازماند و در شهر پنهان شد، اما چون سبکتکین را از حال وی آگاه ساختند، از آنجا که به هنر و درایت امثال او نیاز داشت، او را نزد خویش خواند و بنواخت و ریاست دیوان رسائل را به وی سپرد. | ||
با | |||
با اینهمه، شاعر که هنوز خود را از دسیسهها و سعایتهای بدخواهان درامان نمیدید، از امیر اجازه خواست که یک چند تحت حمایت او در گوشهای به دور از هیاهو خلوت گزیند تا پس از اتمام کار بایتوز، با آسودگی به خدمت امیر باز گردد. سبکتکین هم او را به ناحیۀ رُخَّج، در خاور بست گسیل داشت. شاعر چندی در آن ناحیه با آسایش زیست. سپس به فرمان امیر، به بست بازگشت و از آن پس تا پایان عمر سبکتکین (۳۸۷ ق) در خدمت او بود و مقام و منزلت والای خویش را همواره حفظ کرد. | |||
با اینهمه، خود در ابیاتی شغل وزارت را بیارزش شمرده و خویشتن را به آن مقام بیعلاقه نشان داده است. | با اینهمه، خود در ابیاتی شغل وزارت را بیارزش شمرده و خویشتن را به آن مقام بیعلاقه نشان داده است. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۶: | ||
رونق کار ابوالفتح تا اوایل حکومت سلطان محمود (حک ۳۸۹- ۴۲۱ ق) نیز ادامه داشت. اهمیت مقام او را در آن دوره، از نصایح دوراندیشانۀ وی به سلطان محمود، در بحبوحۀ لشکرکشی او به هند، میتوان دریافت. | رونق کار ابوالفتح تا اوایل حکومت سلطان محمود (حک ۳۸۹- ۴۲۱ ق) نیز ادامه داشت. اهمیت مقام او را در آن دوره، از نصایح دوراندیشانۀ وی به سلطان محمود، در بحبوحۀ لشکرکشی او به هند، میتوان دریافت. | ||
برخی فتحنامههای سلطان محمود هم به قلم او نوشته شده است. | برخی فتحنامههای سلطان محمود هم به قلم او نوشته شده است. | ||
با اینهمه، چندی بعد، به سببی مقام و منصب خود را از دست داد و به میل خویش یا به جبر، قلمرو سلطان را ترک گفت. علل و چگونگی این رویداد روشن نیست. عتبی و ثعالبی نیز که دوست و همکار شاعر بودند و نوشتههایشان مهمترین مأخذ در شرح حال اوست، ظاهراً بنابر مصلحت و به اقتضـای اوضاع، تنها به اشارهای در اینباره بسنده کردهاند. برخی با توجه به پارهای نشانهها، بهویژه سرودههایی که شاعر در آنها از دسیسههای دشمنان خود شکایت کرده، احتمال دادهاند که رقابتها و حسادتهای درباریان سبب طرد او از دربار شده است. | با اینهمه، چندی بعد، به سببی مقام و منصب خود را از دست داد و به میل خویش یا به جبر، قلمرو سلطان را ترک گفت. علل و چگونگی این رویداد روشن نیست. عتبی و ثعالبی نیز که دوست و همکار شاعر بودند و نوشتههایشان مهمترین مأخذ در شرح حال اوست، ظاهراً بنابر مصلحت و به اقتضـای اوضاع، تنها به اشارهای در اینباره بسنده کردهاند. برخی با توجه به پارهای نشانهها، بهویژه سرودههایی که شاعر در آنها از دسیسههای دشمنان خود شکایت کرده، احتمال دادهاند که رقابتها و حسادتهای درباریان سبب طرد او از دربار شده است. | ||
ابیاتی که شاعر در انتقاد از جاهطلبی دبیران بست سروده است، نیز در اینباره قابل تأمل است، هرچند تاریخ این اشعار را مانند غالب سرودههای شاعر جز با حدس و گمان نمیتوان تعیین کرد. | ابیاتی که شاعر در انتقاد از جاهطلبی دبیران بست سروده است، نیز در اینباره قابل تأمل است، هرچند تاریخ این اشعار را مانند غالب سرودههای شاعر جز با حدس و گمان نمیتوان تعیین کرد. | ||
برخی دیگر برآنند که چه بسا شاعر در کشمکش میان سلطان محمود و ایلکخان، جانب ایلکخان را گرفته و پس از شکست وی در جنگ با سلطان محمود، ناچار شده تا همراه او رهسپار ماوراءالنهر شود. اشارۀ بیهقی به همراهی ابوالفتح با ایلکخان در حرکت از خراسان و همچنین شعری که در آن، سمرقند (در قلمرو ایلکخان) بر بلخ (در قلمرو سلطان محمود) ترجیح داده شده است، این احتمال را تقویت میکند. به هر روی، شاعر که گویی اندکی بعد، از کردۀ خویش پشیمان شده است، در شعری دیگر، از سلطان محمود بخشایش میطلبد و میکوشد او را بر سر مهر آورد، اما زمانه با او سر سازگاری نداشت. چه، سلطان پوزش خواهیهای او را نپذیرفت. | برخی دیگر برآنند که چه بسا شاعر در کشمکش میان سلطان محمود و ایلکخان، جانب ایلکخان را گرفته و پس از شکست وی در جنگ با سلطان محمود، ناچار شده تا همراه او رهسپار ماوراءالنهر شود. اشارۀ بیهقی به همراهی ابوالفتح با ایلکخان در حرکت از خراسان و همچنین شعری که در آن، سمرقند (در قلمرو ایلکخان) بر بلخ (در قلمرو سلطان محمود) ترجیح داده شده است، این احتمال را تقویت میکند. به هر روی، شاعر که گویی اندکی بعد، از کردۀ خویش پشیمان شده است، در شعری دیگر، از سلطان محمود بخشایش میطلبد و میکوشد او را بر سر مهر آورد، اما زمانه با او سر سازگاری نداشت. چه، سلطان پوزش خواهیهای او را نپذیرفت. | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
و شاعر چندی بعد در غربت درگذشت. محل وفات او را غالباً بخارا و برخی اوزکند نوشتهاند. | و شاعر چندی بعد در غربت درگذشت. محل وفات او را غالباً بخارا و برخی اوزکند نوشتهاند. | ||
در تاریخ وفات او نیز اختلاف است، چنانکه برخی ۴۰۱ ق را سال وفات او دانستهاند. | در تاریخ وفات او نیز اختلاف است، چنانکه برخی ۴۰۱ ق را سال وفات او دانستهاند. | ||
دولتشاه سمرقندی، ۴۳۰ ق را که عماد زوزنی در شعری تاریخ وفات ابوالفتح مجدالدین نوشته، به اشتباه، تاریخ وفات ابوالفتح بستی پنداشته است. | دولتشاه سمرقندی، ۴۳۰ ق را که عماد زوزنی در شعری تاریخ وفات ابوالفتح مجدالدین نوشته، به اشتباه، تاریخ وفات ابوالفتح بستی پنداشته است. | ||
خط ۹۳: | خط ۱۰۳: | ||
ابوالفتح، هم دبیری چیرهدست، هم وزیری کاردان بود و در حل و فصل اختلافات سیاسی و اصلاح امور مخدومان غزنوی خویش سهمی بسزا داشت. پایمردی او در کشمکش میان سبکتکین و خلف بن احمد، امیر سیستان، نمونهای از کوششهای اوست، چنانکه روابط و پیوندهای وی با رجال حکومت و ادیبان آن عصر که عموماً یا خود در سرزمینهایی کوچک فرمان میراندند، یا در خدمت خاندانهایی چون سامانیان و آل بویه بودند، حاکی از گستردگی دامنۀ فعالیتهای اوست. | ابوالفتح، هم دبیری چیرهدست، هم وزیری کاردان بود و در حل و فصل اختلافات سیاسی و اصلاح امور مخدومان غزنوی خویش سهمی بسزا داشت. پایمردی او در کشمکش میان سبکتکین و خلف بن احمد، امیر سیستان، نمونهای از کوششهای اوست، چنانکه روابط و پیوندهای وی با رجال حکومت و ادیبان آن عصر که عموماً یا خود در سرزمینهایی کوچک فرمان میراندند، یا در خدمت خاندانهایی چون سامانیان و آل بویه بودند، حاکی از گستردگی دامنۀ فعالیتهای اوست. | ||
ظاهراً همین پیوندهای سیاسی و برخی دلبستگیهای شخصی وی سبب شده که او را در زمرۀ شاعرانی بشمارند که آرزوها، آنان را به هر سو میکشاند، تا آنجا که در اشعار خود شرابخواری را حلال میشمرند و عقاید فرقهای چون کرامیه را تصدیق میکنند. | ظاهراً همین پیوندهای سیاسی و برخی دلبستگیهای شخصی وی سبب شده که او را در زمرۀ شاعرانی بشمارند که آرزوها، آنان را به هر سو میکشاند، تا آنجا که در اشعار خود شرابخواری را حلال میشمرند و عقاید فرقهای چون کرامیه را تصدیق میکنند. | ||
مدح امیران و بزرگان و خوشگذرانی، در میان شاعران و ادیبان درباری البته پدیدۀ رایجی است، | مدح امیران و بزرگان و خوشگذرانی، در میان شاعران و ادیبان درباری البته پدیدۀ رایجی است، | ||
خط ۱۱۴: | خط ۱۲۶: | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
1- دیوان بستی | 1-دیوان بستی | ||
از مجموعۀ اشعار او دیوانی اساساً شامل جناسهای پرپیچ و تاب برجای مانده که نخستینبر در ۱۲۹۴ ق / ۱۸۷۷ م در بیروت به چاپ رسیده است، اما این دیوان نه به شیوهای علمی و انتقادی چاپ شده و نه کامل است. از اینرو، چند سال پیش (۱۳۵۲ ش) امیرمحمود انوار شرح احوال و تصحیح انتقادی دیوان او را موضوع رسالۀ دکتری خود در دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی تهران قرار داد، اما تصحیح و چاپ دیوان به تأخیر افتاد، تا آنکه در ۱۹۸۰ م، محمد مرسی خولی، برپایۀ نسخۀ چاپی و نیز نسخۀ استانبول به طبع مجدد آن دست زد. وی در مقدمۀ بسیار طولانی خود، زندگینامۀ ابوالفتح بستی را به تفصیل تمام آورده و شعر او را از جهات گوناگون بررسی کرده، اما کار خولی نیز از برخی لغزشها در امان نمانده است؛ از جمله شماری از ابیاتی که در دیوان یا در منابع وی بوده، از چاپ او ساقط گردیده است. مجموعۀ نقایص دیوان را شاکر فحام در مقالهای انتقادی گرد آورده و در مجلة مجمع اللغة العربیة در دمشق به چاپ رسانیده است. | از مجموعۀ اشعار او دیوانی اساساً شامل جناسهای پرپیچ و تاب برجای مانده که نخستینبر در ۱۲۹۴ ق / ۱۸۷۷ م در بیروت به چاپ رسیده است، اما این دیوان نه به شیوهای علمی و انتقادی چاپ شده و نه کامل است. از اینرو، چند سال پیش (۱۳۵۲ ش) امیرمحمود انوار شرح احوال و تصحیح انتقادی دیوان او را موضوع رسالۀ دکتری خود در دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی تهران قرار داد، اما تصحیح و چاپ دیوان به تأخیر افتاد، تا آنکه در ۱۹۸۰ م، محمد مرسی خولی، برپایۀ نسخۀ چاپی و نیز نسخۀ استانبول به طبع مجدد آن دست زد. وی در مقدمۀ بسیار طولانی خود، زندگینامۀ ابوالفتح بستی را به تفصیل تمام آورده و شعر او را از جهات گوناگون بررسی کرده، اما کار خولی نیز از برخی لغزشها در امان نمانده است؛ از جمله شماری از ابیاتی که در دیوان یا در منابع وی بوده، از چاپ او ساقط گردیده است. مجموعۀ نقایص دیوان را شاکر فحام در مقالهای انتقادی گرد آورده و در مجلة مجمع اللغة العربیة در دمشق به چاپ رسانیده است. |