۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
در ایام جوانی او، اصفهان یكی از مراكز فعالیت حنبلیان شده بود و گروهی در آنجا به نشر اصول این مذهب و مخالفت با تبلیغات مذاهب دیگر مشغول بودند. | در ایام جوانی او، اصفهان یكی از مراكز فعالیت حنبلیان شده بود و گروهی در آنجا به نشر اصول این مذهب و مخالفت با تبلیغات مذاهب دیگر مشغول بودند. | ||
ابومنصور به سوی این گروه گرایش یافت و در مجالس درس محدثان آنجا با حدیث و آراء كلامی حنبلی آشنا شد. | ابومنصور به سوی این گروه گرایش یافت و در مجالس درس محدثان آنجا با حدیث و آراء كلامی حنبلی آشنا شد. | ||
==استماع حدیث، آشنایی با سنت و کلام== | ==استماع حدیث، آشنایی با سنت و کلام== | ||
بر اساس اشاراتی كه خود در «المناهج» دارد، وی نزد ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن حمزه (د353ق) و ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (د360ق) و شیخ مشور حنبلی عبدالله بن محمد بنِ جعفر بن حیان معروف به ابوالشیخ (د369ق )، حدیث شنیده و از آنان سنت آموخته است و علاوه بر اینان، وی در حدیث از مشایخ دیگری چون ابن مقری، ابوالحسن ابن | بر اساس اشاراتی كه خود در «المناهج» دارد، وی نزد ابو اسحاق ابراهیم بن محمد بن حمزه (د353ق) و [[طبرانی، سلیمان بن احمد|ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی]] (د360ق) و شیخ مشور حنبلی عبدالله بن محمد بنِ جعفر بن حیان معروف به ابوالشیخ (د369ق )، حدیث شنیده و از آنان سنت آموخته است و علاوه بر اینان، وی در حدیث از مشایخ دیگری چون ابن مقری، [[ابوالحسن ابن مثنی]]، علی بن عمر بن عبدالعزیز نیز سماع داشته است ، اما شیخ و استادی كه ابومنصور بیش از دیگران با او انس داشته، [[ابن منده، محمد بن اسحاق|ابوعبدالله محمد ابن منده]] (د395ق) است كه او را بسیار بزرگ میداشته و به تعبیر«بقیه الوقت» از او یاد كرده است. | ||
بیشتر مشایخ ابومنصور از اصحاب حدیث بودهاند و برخی از آنان همچون ابوالشیخ در زهد و ورع نیز شهرت تمام داشتهاند و مسلم است كه ابومنصور در مجال آنان نه تنها حدیث میشنیده و با سنت و آراء كلامی حنبلی، آشنا میشده، بلكه از زهد و تقوای آنان نیز تأثیر و تعلیم میگرفته است. | بیشتر مشایخ ابومنصور از اصحاب حدیث بودهاند و برخی از آنان همچون ابوالشیخ در زهد و ورع نیز شهرت تمام داشتهاند و مسلم است كه ابومنصور در مجال آنان نه تنها حدیث میشنیده و با سنت و آراء كلامی حنبلی، آشنا میشده، بلكه از زهد و تقوای آنان نیز تأثیر و تعلیم میگرفته است. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۸: | ||
بلكه به سبب بهرههایی كه از مشایخ خانقاهی عصرش گرفته بود، در تصوف نیز مقامی بزرگ یافت و در سده 5ق و پس از آن به عنوان «شیخ» و«سید» اصفهان و به تعبیری «شیخ و بزرگ صوفیه اصفهان» شناخته شد. | بلكه به سبب بهرههایی كه از مشایخ خانقاهی عصرش گرفته بود، در تصوف نیز مقامی بزرگ یافت و در سده 5ق و پس از آن به عنوان «شیخ» و«سید» اصفهان و به تعبیری «شیخ و بزرگ صوفیه اصفهان» شناخته شد. | ||
=== اساتید او در سلوک === | |||
به درستی نمیدانیم كه ابومنصور در چه سن و سالی به تصوف روی آورده و نزد كدامیك از مشایخ خانقاهی سلوك داشته است. | به درستی نمیدانیم كه ابومنصور در چه سن و سالی به تصوف روی آورده و نزد كدامیك از مشایخ خانقاهی سلوك داشته است. | ||
او در طریق سلوك خود را وابسته به مشایخی چون ابوعبدالله محمد بن یوسف | |||
از سرگذشت صالحانی اطلاعی در دست نیست، و ذنكابادی نیز در 325ق درگذشته و ابومنصور روزگار او را درك نكرده است، اما احمد بن جعفر بن هانی از صوفیان مشهور و نیز از محدثان حنبلی اصفهان است كه معمر او را میشناخته و ظاهراً از او سماع داشته است، زیرا حدیثی در«المنهاج» نقل كرده است كه آن را صوفی معاصر او ابونعیم اصفهانی در حلیه الاولیاء از طریق احمد بن جعفر بن هانی آورده است. | او در طریق سلوك خود را وابسته به مشایخی چون [[ابوعبدالله محمد بن یوسف بنا]]، [[ابوالحسن علی بن سهل]] و اصحاب آنان میداند و البته وی روزگار محمد بنا (د286ق/899م) و [[طبری، علی بن سهل|علی بن سهل]] (د307ق/919م) را درك نكرده است، از این رو میباید ابومنصور آراء عرفانی آنان را یا از طریق نوشتههایشان و یا چنانكه خود متذكر شده، به واسطه اصحاب آنان، همچون ابوعبدالله صالحانی، احمد بن جعفر بن هانی و ابو عبدالرحمان و ذنكابادی دریافته باشد. | ||
ابومنصور غیر از اصحاب محمد بنا و علی بن سهل از مشایخ دیگری چون ابوالفتح فضل بن جعفر، ابومسلم سقا و ابوعبدالله بغدادی نیز اخبار صوفیه را روایت كرده و ظاهراً با ابوالحسن ابن جهضم همدانی (د414ق )، از مشایخ مشهور و مقیم مكه نیز ارتباط داشته است. البته این ارتباط ـچنانكه از ظهرِ نسخه نهجالخاص محفوظ در كتابخانه احمد ثالث برمیآیدـ از طریق نامهای بوده است كه ابومنصور درباره كتاب خود به ابن جهضم نوشته است، هر چند این ارتباط میتواند این گمان را برانگیزد كه ابومنصور در سفری به مكه با ابن جهضم آشنا شده و با وی ملاقات كرده است. | |||
از سرگذشت صالحانی اطلاعی در دست نیست، و ذنكابادی نیز در 325ق درگذشته و ابومنصور روزگار او را درك نكرده است، اما احمد بن جعفر بن هانی از صوفیان مشهور و نیز از محدثان حنبلی اصفهان است كه معمر او را میشناخته و ظاهراً از او سماع داشته است، زیرا حدیثی در«المنهاج» نقل كرده است كه آن را صوفی معاصر او [[ابونعیم، احمد بن عبدالله|ابونعیم اصفهانی]] در [[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلیه الاولیاء]] از طریق احمد بن جعفر بن هانی آورده است. | |||
ابومنصور غیر از اصحاب محمد بنا و علی بن سهل از مشایخ دیگری چون ابوالفتح فضل بن جعفر، ابومسلم سقا و ابوعبدالله بغدادی نیز اخبار صوفیه را روایت كرده و ظاهراً با ابوالحسن ابن جهضم همدانی (د414ق )، از مشایخ مشهور و مقیم مكه نیز ارتباط داشته است. | |||
==== چگونگی ارتباط با ابن جهم ==== | |||
البته این ارتباط ـچنانكه از ظهرِ نسخه نهجالخاص محفوظ در كتابخانه احمد ثالث برمیآیدـ از طریق نامهای بوده است كه ابومنصور درباره كتاب خود به ابن جهضم نوشته است، هر چند این ارتباط میتواند این گمان را برانگیزد كه ابومنصور در سفری به مكه با ابن جهضم آشنا شده و با وی ملاقات كرده است. | |||
==== صوفیگری و اهل حدیث بودن ابن منصور ==== | |||
از آنجا كه ابومنصور با احمد بن جعفر بن هانی آشنا بوده و هم از آنجا كه وی را از اصحاب و راوی محمد بنا خوانده است، میتوان استنباط كرد كه ابومنصور در حدود دهههای 6و7 از سده 4ق به حوزه تصوف حنبلی اصفهان پیوسته است. | از آنجا كه ابومنصور با احمد بن جعفر بن هانی آشنا بوده و هم از آنجا كه وی را از اصحاب و راوی محمد بنا خوانده است، میتوان استنباط كرد كه ابومنصور در حدود دهههای 6و7 از سده 4ق به حوزه تصوف حنبلی اصفهان پیوسته است. | ||
با وجود این او در عین گرایش به تصوف از قلمرو اصحاب حدیث دور نشده است، زیرا پس از بازگشت [[ابن منده، محمد بن اسحاق|ابوعبدالله محمد ابن منده]] به اصفهان در 375ق، به او پیوست و ظاهرا تا پایان عمر او با وی مصاحبت داشت و پس از درگذشتن در 395ق، با بیوه او وصلت كرد از او صاحب دو دختر شد. | |||
ظاهراً در همین اوان، ابومنصور ـ كه دوران میانسالی را گذزانده بود ـ به عنوان محدثی صوفی در حوزه تصوف حنبلی اصفهان معروف شده بود و گویا اصحاب و اخوانی داشت و مجلس میگفت و شاگردانی پرورد كه برخی از آنان همچون ابراهیم بن هبه الله جربادقانی، احمد بن محمد قرشی، قاسم بن فضل ثقفی و ابومطیع، بعدها احادیث و اخبار صوفیانه مجالس او را روایت میكردهاند. | |||
==آوازه ابومنصور در خراسان== | ==آوازه ابومنصور در خراسان== | ||
با آنكه ابومنصور از دایره عرفان خراسان دور مانده بود و حتی سخنان پیران مشهور خراسان چون بایزید بسطامی را از طریق حوزه عرفانی بغداد و به واسطه عارفان بغداد شنیده بود، آوازه او توسط كسانی چون شیخ احمد كوفانی به خراسان رسید. | با آنكه ابومنصور از دایره عرفان خراسان دور مانده بود و حتی سخنان پیران مشهور خراسان چون بایزید بسطامی را از طریق حوزه عرفانی بغداد و به واسطه عارفان بغداد شنیده بود، آوازه او توسط كسانی چون شیخ احمد كوفانی به خراسان رسید. | ||
هنگامی كه كوفانی به هرات آمد، ظاهراً نوشتهها و پارهای از سخنان ابومنصور را كه در اصفهان از مجالس او به یاد داشت، به خراسان آورد. | هنگامی كه كوفانی به هرات آمد، ظاهراً نوشتهها و پارهای از سخنان ابومنصور را كه در اصفهان از مجالس او به یاد داشت، به خراسان آورد. | ||
در خراسان، در آن ایام صوفی هممذهب او یعنی خواجه عبدالله انصاری بر مسند شیخی بود و با شنیدن اقوال و دیدن آثار هممسلك و هممذهب اصفهانی خود از او به بزرگی یاد كرد و آثارش را برخاسته از مواجید و ذوق عمیق دانست و نه تنها از آنها اخذ و اقتباس كرد، بلكه در تألیف منازلالسائرین از نهجالخاص او تأثیر پذیرفت و شاید در تألیف صد میدان نیز، لااقل در انتخاب واژه «میدان» از دیگر نوشتههای ابومنصور متأثر شد، زیرا پیش از او، ابومنصور تعبیراتی همچون «میدان المحبین» و «میدان الصوفیه» و جز آنها را در آثار خود به كار برده بود. | در خراسان، در آن ایام صوفی هممذهب او یعنی خواجه عبدالله انصاری بر مسند شیخی بود و با شنیدن اقوال و دیدن آثار هممسلك و هممذهب اصفهانی خود از او به بزرگی یاد كرد و آثارش را برخاسته از مواجید و ذوق عمیق دانست و نه تنها از آنها اخذ و اقتباس كرد، بلكه در تألیف منازلالسائرین از نهجالخاص او تأثیر پذیرفت و شاید در تألیف صد میدان نیز، لااقل در انتخاب واژه «میدان» از دیگر نوشتههای ابومنصور متأثر شد، زیرا پیش از او، ابومنصور تعبیراتی همچون «میدان المحبین» و «میدان الصوفیه» و جز آنها را در آثار خود به كار برده بود. | ||
شهرت ابومنصور در خراسان به حوزه تصوف حنبلی پیرهرات محدود نمیشد، ظاهراً دیگر پیران خراسانی نیز در سده 5ق به آثار او توجه داشتهاند. نحوه ارجاعی كه هجویری به یكی از تألیفات او درباره «مرقعه» میدهد، حاكی از آشنایی خانقاهیان خراسان با ابومنصور و آثار اوست. | شهرت ابومنصور در خراسان به حوزه تصوف حنبلی پیرهرات محدود نمیشد، ظاهراً دیگر پیران خراسانی نیز در سده 5ق به آثار او توجه داشتهاند. نحوه ارجاعی كه هجویری به یكی از تألیفات او درباره «مرقعه» میدهد، حاكی از آشنایی خانقاهیان خراسان با ابومنصور و آثار اوست. | ||
==گمنامی ابو منصور بین متصوفه ایران== | ==گمنامی ابو منصور بین متصوفه ایران== | ||
با وجود این، از اواخر نیمه دوم سده 5ق كه تصوف خراسان و روش خانقاهی پیران خراسان در نقاط مركزی ایران رواج یافت، تصوف حنبلی اصفهان را تحت الشعاع قرار داد و نه تنها ابومنصور در قلمرو تصوف ایران به فراموشی سپرده شد، بلكه آثار او نیز در میان متصوفه ایران ناشناخته ماند. اینكه در تألیفات عرفانی بعد از سده 5ق نشانی از او و استادش دیده نمیشود، و هم اینكه نسخهبرداری از آثار او بسیار نادر و محدود بوده است، بر همین نكته دلالت دارد. | با وجود این، از اواخر نیمه دوم سده 5ق كه تصوف خراسان و روش خانقاهی پیران خراسان در نقاط مركزی ایران رواج یافت، تصوف حنبلی اصفهان را تحت الشعاع قرار داد و نه تنها ابومنصور در قلمرو تصوف ایران به فراموشی سپرده شد، بلكه آثار او نیز در میان متصوفه ایران ناشناخته ماند. اینكه در تألیفات عرفانی بعد از سده 5ق نشانی از او و استادش دیده نمیشود، و هم اینكه نسخهبرداری از آثار او بسیار نادر و محدود بوده است، بر همین نكته دلالت دارد. | ||
تنها اشارهای مختصر به احوال او و نام برخی از نوشتههایش از طریق طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری به نفحات الانس جامی راه یافت و تا دورهای متأخر و حتی معاصر، اطلاعات درباره او در میان متصوفه از این حد چندان فراتر نرفته است. | |||
تنها اشارهای مختصر به احوال او و نام برخی از نوشتههایش از طریق طبقات الصوفیه [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] به نفحات الانس جامی راه یافت و تا دورهای متأخر و حتی معاصر، اطلاعات درباره او در میان متصوفه از این حد چندان فراتر نرفته است. | |||
با اینهمه، در سدههای 7 و 8ق وی در میان دانشمندان حنبلی شام و دیگر نواحی عربی زبان به عنوان «امام عارف» شناخته بود و به آراء و اقوالش اشاره میرفت. | با اینهمه، در سدههای 7 و 8ق وی در میان دانشمندان حنبلی شام و دیگر نواحی عربی زبان به عنوان «امام عارف» شناخته بود و به آراء و اقوالش اشاره میرفت. | ||
علت گمنامی ابومنصور در میان خانقاهیان ایران از اواخر سده 5ق و نیز مهجور ماندن نوشتههای او البته به سبب بینش مذهبی و كیفیت آراء كلامی اوست.تصوف خراسانی-كه به جنبههای باطنی و تأویلی بیشتر توجه داشته-با روحیه صوفیان حنبلی-كه تأویل و باطن گرایی را بدعت میدانستهاند-سازگار نبوده است. | علت گمنامی ابومنصور در میان خانقاهیان ایران از اواخر سده 5ق و نیز مهجور ماندن نوشتههای او البته به سبب بینش مذهبی و كیفیت آراء كلامی اوست.تصوف خراسانی-كه به جنبههای باطنی و تأویلی بیشتر توجه داشته-با روحیه صوفیان حنبلی-كه تأویل و باطن گرایی را بدعت میدانستهاند-سازگار نبوده است. | ||
==آراء کلامی== | |||
ابومنصور صوفی است، اما صوفی حنبلی كه اهل اثر یا اصحاب [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] را به عنوان پیشروان و امامان خود معرفی میكند و با وجود تعلق خاطر به تصوف و سلوك در عالم عرفان هرگز از اظهار آراء كلامی حنبلی تحاشی نمیكند. | |||
در نظر او ایمان عبارت است از قول، عمل، نیت و موافقت سنت كه با طاعت فزونی مییابد و با معصیت نقصان میپذیرد و ایمان به صفات خدا را دور از هرگونه تشبیه، تمثیل، تعطیل و تأویل مقبول میداند. | در نظر او ایمان عبارت است از قول، عمل، نیت و موافقت سنت كه با طاعت فزونی مییابد و با معصیت نقصان میپذیرد و ایمان به صفات خدا را دور از هرگونه تشبیه، تمثیل، تعطیل و تأویل مقبول میداند. | ||
هرچند كه وی در محیطی فارسی زبان زیسته و قطعاً زبان خود او نیز فارسی بوده است، با اینهمه، تفسیر صفات خداوند را به زبان فارسی دور شدن از سنت تصور میكند و بلكه گونهای از بدعت میشمارد. | هرچند كه وی در محیطی فارسی زبان زیسته و قطعاً زبان خود او نیز فارسی بوده است، با اینهمه، تفسیر صفات خداوند را به زبان فارسی دور شدن از سنت تصور میكند و بلكه گونهای از بدعت میشمارد. | ||
به اعتقاد وی هر چه قدر از خیر و شر، قلیل و كثیر و محبوب و مكروه هست، از جانب خداست. | به اعتقاد وی هر چه قدر از خیر و شر، قلیل و كثیر و محبوب و مكروه هست، از جانب خداست. | ||
وی قرآن را كلام خدا و وحی و تنزیل او و الفاظ آن را قدیم و غیر مخلوق میداند و قائلان به خلق آن را كافر و جهنمی میشمارد. كرسی را موضع قدمین می داند و به نزول حق بر سماء دنیا بدون كیف و بیتشبیه و تأویل قائل است ومنكران یا تأویلگران آن را مبتدع و گمراه میشمارد. | وی قرآن را كلام خدا و وحی و تنزیل او و الفاظ آن را قدیم و غیر مخلوق میداند و قائلان به خلق آن را كافر و جهنمی میشمارد. كرسی را موضع قدمین می داند و به نزول حق بر سماء دنیا بدون كیف و بیتشبیه و تأویل قائل است ومنكران یا تأویلگران آن را مبتدع و گمراه میشمارد. | ||
شهادت را مقبول دین میبیند ومنكر آن را مبتدع. رزق را-چه حلال باشد و چه حرام-به عنوان رزق الله میشناسد و آنان را كه رزق حرام را غیر از رزق خدا میدانستهاند، قدری گمراه میخواند. | شهادت را مقبول دین میبیند ومنكر آن را مبتدع. رزق را-چه حلال باشد و چه حرام-به عنوان رزق الله میشناسد و آنان را كه رزق حرام را غیر از رزق خدا میدانستهاند، قدری گمراه میخواند. | ||
درباره مسأله عدم و وجود، برپایه نظر مشایخ اهل اثر، سكوت را مرجح میشمارد. | درباره مسأله عدم و وجود، برپایه نظر مشایخ اهل اثر، سكوت را مرجح میشمارد. | ||
در المسائل المحدثه برخی از محدثات روزگارش را با آراء اهل اثر سنجیده و هرگونه عقیده تأویلآمیز را از دایره سنت بیرون رانده است. در دیگر نوشتههای خود نیز هر جا كه مجال یافته، اصحاب و اقران را به ستیز با آراء قدریه و اهل كلام دعوت كرده است، تا جایی كه رأی و قیاس را مغایر با سنت رسول(ص)دانسته و حتی نظر افكندن بر آثار كلامی و نجومی را مغایر با سنت به شمار آورده است. | در المسائل المحدثه برخی از محدثات روزگارش را با آراء اهل اثر سنجیده و هرگونه عقیده تأویلآمیز را از دایره سنت بیرون رانده است. در دیگر نوشتههای خود نیز هر جا كه مجال یافته، اصحاب و اقران را به ستیز با آراء قدریه و اهل كلام دعوت كرده است، تا جایی كه رأی و قیاس را مغایر با سنت رسول(ص)دانسته و حتی نظر افكندن بر آثار كلامی و نجومی را مغایر با سنت به شمار آورده است. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۵۳: | ||
==مقامات سلوك صوفیه== | ==مقامات سلوك صوفیه== | ||
بیگمان بینش انتقادی ابومنصور در توجه او به اخلاق و آداب تصوف و پرداختن به سلوك صوفیانه مؤثر بوده است، زیرا او از اهل علم تنها گروه معدودی را میدید كه به احكام و اخلاق تصوف تحقق تخلق یافتهاند و از این طریق احوال و اخلاقشان با نص كتاب و سیرت منطبق شده است. | بیگمان بینش انتقادی ابومنصور در توجه او به اخلاق و آداب تصوف و پرداختن به سلوك صوفیانه مؤثر بوده است، زیرا او از اهل علم تنها گروه معدودی را میدید كه به احكام و اخلاق تصوف تحقق تخلق یافتهاند و از این طریق احوال و اخلاقشان با نص كتاب و سیرت منطبق شده است. | ||
وی مقامات سلوك صوفیه را مراعات راه اولیا میبیند. | وی مقامات سلوك صوفیه را مراعات راه اولیا میبیند. | ||
جایگاه اولیای صوفیه را در تقرب به حق بعد از انبیا قرار میدهد و اشاره به «صدیقین» را قرآن كریم (نساء/4/69) به «اهل تصوف» امت محمدی ناظر و راجع میداند، زیرا كه خداوند مقام «صدیقیت» را به آنان متحقق نموده است. | جایگاه اولیای صوفیه را در تقرب به حق بعد از انبیا قرار میدهد و اشاره به «صدیقین» را قرآن كریم (نساء/4/69) به «اهل تصوف» امت محمدی ناظر و راجع میداند، زیرا كه خداوند مقام «صدیقیت» را به آنان متحقق نموده است. | ||
خط ۱۹۷: | خط ۲۲۱: | ||
برخی از آنها براساس همین مجموعه به چاپ رسیده و پارهای دیگر تاكنون طبع نشده است. | برخی از آنها براساس همین مجموعه به چاپ رسیده و پارهای دیگر تاكنون طبع نشده است. | ||
الف-چاپی: | === الف-چاپی: === | ||
1.الاختیارات، | 1.الاختیارات، | ||
منتخبی است از وصایای ابومنصور به اصحاب و مریدانش. این رساله كه برخی از معاصران آن را به نام رساله فی الشره و الحرص نامیدهاند، به كوشش نصرالله پورجوادی در تهران،مجله معارف (1370ش،شمـ2) به چاپ رسیده است. | منتخبی است از وصایای ابومنصور به اصحاب و مریدانش. این رساله كه برخی از معاصران آن را به نام رساله فی الشره و الحرص نامیدهاند، به كوشش [[پورجوادی، نصرالله|نصرالله پورجوادی]] در تهران،مجله معارف (1370ش،شمـ2) به چاپ رسیده است. | ||
2.ادب الملوك، | 2.ادب الملوك، | ||
تألیفی است در 27 باب و مفصلتر از دیگر نوشتههای ابومنصور. مؤلف كوشیده است كه سازگاری و انطباق احوال و آداب و اخلاق صوفیه را با سنت نبوی و اصول شریعت اثبات نماید و اختلافاتی را كه از این لحاظ و براثر ناآشنایی مردم ظاهر شده بود، برطرف سازد. | تألیفی است در 27 باب و مفصلتر از دیگر نوشتههای ابومنصور. مؤلف كوشیده است كه سازگاری و انطباق احوال و آداب و اخلاق صوفیه را با سنت نبوی و اصول شریعت اثبات نماید و اختلافاتی را كه از این لحاظ و براثر ناآشنایی مردم ظاهر شده بود، برطرف سازد. | ||
مؤلف در این اثر، ظاهر و باطن رسوم صوفیه را نشان داده و همچنان كه خود میگوید به اشارات و دقایق ملوكیه (صوفیه) نپرداخته است. | مؤلف در این اثر، ظاهر و باطن رسوم صوفیه را نشان داده و همچنان كه خود میگوید به اشارات و دقایق ملوكیه (صوفیه) نپرداخته است. | ||
در انتساب این اثر به ابومنصور برخی از معاصران تردید كرده و یا مؤلف آن را نشناختهاند. | در انتساب این اثر به ابومنصور برخی از معاصران تردید كرده و یا مؤلف آن را نشناختهاند. | ||
پورجوادی باب سماع آن را به نام ابومنصور در تهران،مجله معارف (1367ش،شمـ3) منتشر كرده است. نقد داخلی ادبالملوك و نیز سنجش آن با دیگر آثار مسلم ابومنصور نسبت آن را به او از هرگونه شك و تردید به دور میدارد، زیرا اغلب ابواب آن با بخشهای آثار دیگر او، همچون حقائق الآداب و شرح اربعین حدیثاً فی التصوف شباهت تمام دارد. برخی از سخنان ابومنصور درباره معرفت و عصمت انبیاء نیز كه خواجه عبدالله انصاری بدآنها اشاره كرده، در«ادب الملوك» دیده میشود. | |||
[[پورجوادی، نصرالله|پورجوادی]] باب سماع آن را به نام ابومنصور در تهران،مجله معارف (1367ش،شمـ3) منتشر كرده است. نقد داخلی ادبالملوك و نیز سنجش آن با دیگر آثار مسلم ابومنصور نسبت آن را به او از هرگونه شك و تردید به دور میدارد، زیرا اغلب ابواب آن با بخشهای آثار دیگر او، همچون حقائق الآداب و شرح اربعین حدیثاً فی التصوف شباهت تمام دارد. برخی از سخنان ابومنصور درباره معرفت و عصمت انبیاء نیز كه [[انصاری، عبدالله بن محمد|خواجه عبدالله انصاری]] بدآنها اشاره كرده، در«ادب الملوك» دیده میشود. | |||
ساختار زبانی و اسلوب نگارش آن با دیگر آثار ابومنصور همسان است و برخی از عبارات، مضامین و مثالها نیز در«ادبالملوك» و دیگر آثار او مشترك است. به كار بردن اصطلاح «ملوكیه» به معنای «صوفیه» كه در«ادبالملوك» توضیح و توجیح شده است، در برخی از آثار ابومنصور نیز دیده میشود. | ساختار زبانی و اسلوب نگارش آن با دیگر آثار ابومنصور همسان است و برخی از عبارات، مضامین و مثالها نیز در«ادبالملوك» و دیگر آثار او مشترك است. به كار بردن اصطلاح «ملوكیه» به معنای «صوفیه» كه در«ادبالملوك» توضیح و توجیح شده است، در برخی از آثار ابومنصور نیز دیده میشود. | ||
اسامی و سخنان مشایخی كه در دیگر آثار او آمده است،در«ادب الملوك»نیز مشاهده میشود،جز اینكه مؤلف در این كتاب به اقوال علی(ع) و جعفرصادق(ع) توجه داده، در حالی كه نقل اقوال ائمه اهل بیت(ع) در دیگر نگارشهای موجود او دیده نمیشود. | اسامی و سخنان مشایخی كه در دیگر آثار او آمده است،در«ادب الملوك»نیز مشاهده میشود،جز اینكه مؤلف در این كتاب به اقوال علی(ع) و جعفرصادق(ع) توجه داده، در حالی كه نقل اقوال ائمه اهل بیت(ع) در دیگر نگارشهای موجود او دیده نمیشود. | ||
با اینهمه، كاتب نسخه كه در كتابت آثار دیگر ابومنصور غالباً به نام و نشان وی اشاره دارد، در ادبالملوك-نه در صدر و نه در ترقیمه آن-نام او را نیاورده است و از اینجا چنین برمیآید كه كاتب نیز نام و نشان مؤلف ادبالملوك را نمیشناخته است. | با اینهمه، كاتب نسخه كه در كتابت آثار دیگر ابومنصور غالباً به نام و نشان وی اشاره دارد، در ادبالملوك-نه در صدر و نه در ترقیمه آن-نام او را نیاورده است و از اینجا چنین برمیآید كه كاتب نیز نام و نشان مؤلف ادبالملوك را نمیشناخته است. | ||
3.حقائق الآداب، | 3.حقائق الآداب، | ||
خط ۲۲۱: | خط ۲۴۶: | ||
نسخهای دیگر از آن-كه از آغاز افتادگی دارد-در مجموعه كتابخانه خانقاه احمدی موجود است. | نسخهای دیگر از آن-كه از آغاز افتادگی دارد-در مجموعه كتابخانه خانقاه احمدی موجود است. | ||
این اثر در مجله معارف (دوره9،شمـ3) با عنوان آداب المتصوفه و حقائقها و اشاراتها به چاپ رسیده است. | این اثر در مجله معارف (دوره9،شمـ3) با عنوان آداب المتصوفه و حقائقها و اشاراتها به چاپ رسیده است. | ||
4.ذكر معانی التصوف، | 4.ذكر معانی التصوف، | ||
قصیدهای است در 29بیت، متضمن آداب، رسوم و حقایق تصوف، براساس حروف معجم كه مؤلف یا كاتب آن را «قصیده» خوانده است. | قصیدهای است در 29بیت، متضمن آداب، رسوم و حقایق تصوف، براساس حروف معجم كه مؤلف یا كاتب آن را «قصیده» خوانده است. | ||
ظاهراً اثری كه ذهبی به این نام به ابومنصور نسبت میدهد، همین قصیده است. این قصیده به كوشش نصرالله پورجوادی در مجله معارف (دوره6،شمـ3) به چاپ رسیده است. | ظاهراً اثری كه ذهبی به این نام به ابومنصور نسبت میدهد، همین قصیده است. این قصیده به كوشش نصرالله پورجوادی در مجله معارف (دوره6،شمـ3) به چاپ رسیده است. | ||
5.شرح اربعین حدیثاً فی التصوف، | 5.شرح اربعین حدیثاً فی التصوف، | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۵۸: | ||
این اثر را خواجه عبدالله انصاری دیده بود و از آن به صورت اربعین صوفیان یاد كرده است. | این اثر را خواجه عبدالله انصاری دیده بود و از آن به صورت اربعین صوفیان یاد كرده است. | ||
این رساله با عنوان«احادیث الاربعین المحفوظه علی المتحققین من المتصوفه و العارفین» در مجله مقالات و بررسیها به چاپ رسیده است. | این رساله با عنوان«احادیث الاربعین المحفوظه علی المتحققین من المتصوفه و العارفین» در مجله مقالات و بررسیها به چاپ رسیده است. | ||
6.المسائل المحدثه الواقعه فی عصرنا، | 6.المسائل المحدثه الواقعه فی عصرنا، | ||
این رساله به كوشش نصرالله پورجوادی در مجله معارف (دوره6،شمـ3) منتشر شده است. | این رساله به كوشش [[پورجوادی، نصرالله|نصرالله پورجوادی]] در مجله معارف (دوره6،شمـ3) منتشر شده است. | ||
7.المناهج بشاهد السنه و نهج المتصوفه، | |||
تألیفی است متضمن آراء اهل ظاهر و اصحاب حدیث و جمع آن با تصوف. | |||
این رساله را نباید با رساله دیگر او كه نامی همسان با آن دارد، یكی دانست. | این رساله را نباید با رساله دیگر او كه نامی همسان با آن دارد، یكی دانست. | ||
این رساله به كوشش نصرالله پورجوادی در مجله معارف (دوره7،شمـ3) منتشر شده است. | این رساله به كوشش [[پورجوادی، نصرالله|نصرالله پورجوادی]] در مجله معارف (دوره7،شمـ3) منتشر شده است. | ||
8.المنهاج بشاهد سنه و نهج المتصوفه، | 8.المنهاج بشاهد سنه و نهج المتصوفه، | ||
خط ۲۵۲: | خط ۲۷۴: | ||
رسالهای است به لحاظ مفهوم همانند رساله پیشین و به اعتبار ساختار احتمالاً جدای از آن. | رسالهای است به لحاظ مفهوم همانند رساله پیشین و به اعتبار ساختار احتمالاً جدای از آن. | ||
ممكن است كه این رساله در اصل با المسائل المحدثه و المنهاج یك اثر واحد بوده و كاتب آن را به صورت جدا از هم و پراكنده كتابت كرده باشد. | ممكن است كه این رساله در اصل با المسائل المحدثه و المنهاج یك اثر واحد بوده و كاتب آن را به صورت جدا از هم و پراكنده كتابت كرده باشد. | ||
این رساله همراه با مسائل المحدثه به كوشش [[پورجوادی، نصرالله|نصرالله پورجوادی]] در مجله معارف (دوره7،شمـ3) چاپ شده است. | |||
9.نهج الخاص، | 9.نهج الخاص، | ||
خط ۲۶۰: | خط ۲۸۲: | ||
این راسله نخست به اهتمام دبوركی در قاهره (1962م) در یادنامه طه حسین براساس نسخه موجود در كتابخانه احمد ثالث چاپ شده و سپس همان چاپ به كوشش نصرالله پورجوادی با نسخه موجود در مجموعه كتابخانه خانقاه احمدی شیراز مقابله و در مجله تحقیقات اسلامی (س3،شمـ1-2) منتشر شده است. | این راسله نخست به اهتمام دبوركی در قاهره (1962م) در یادنامه طه حسین براساس نسخه موجود در كتابخانه احمد ثالث چاپ شده و سپس همان چاپ به كوشش نصرالله پورجوادی با نسخه موجود در مجموعه كتابخانه خانقاه احمدی شیراز مقابله و در مجله تحقیقات اسلامی (س3،شمـ1-2) منتشر شده است. | ||
=== ب-خطی: === | |||
ب-خطی: | |||
1.شرح ابیات لابی عبدالله المرشدی، | 1.شرح ابیات لابی عبدالله المرشدی، | ||
خط ۲۶۸: | خط ۲۸۸: | ||
این رساله دیباچه ندارد و ممكن است كه از یادداشتهایی باشد كه ابومنصور به خواهش اخوان خود نوشته است. از آنجا كه شارح در متن گزارش خود ابیات مذكور را به صراحت از عارفی ناشناخته-ابوعبدالله المرشدی-میداند، برمیآید كه او ابیات مذكور را از حلاج نمیدانسته است. شارح، نخست به اختصار هر بیت را شرح كرده و یادآور شده است كه مفهوم آنها صحیح است، اما اشارات و تعبیرات آنها نادرست و نابجاست. | این رساله دیباچه ندارد و ممكن است كه از یادداشتهایی باشد كه ابومنصور به خواهش اخوان خود نوشته است. از آنجا كه شارح در متن گزارش خود ابیات مذكور را به صراحت از عارفی ناشناخته-ابوعبدالله المرشدی-میداند، برمیآید كه او ابیات مذكور را از حلاج نمیدانسته است. شارح، نخست به اختصار هر بیت را شرح كرده و یادآور شده است كه مفهوم آنها صحیح است، اما اشارات و تعبیرات آنها نادرست و نابجاست. | ||
به همین سبب او باردیگر به استناد به نصّ كلام الله و اخبار نبوی گزارشی مفصلتر از شرح قبل به آن الحاق میكند و با قصیدهای به پاسخ آنها میپردازد از این رساله یك نسخه در مجموعه كتابخانه خانقاه احمدی موجود است. | به همین سبب او باردیگر به استناد به نصّ كلام الله و اخبار نبوی گزارشی مفصلتر از شرح قبل به آن الحاق میكند و با قصیدهای به پاسخ آنها میپردازد از این رساله یك نسخه در مجموعه كتابخانه خانقاه احمدی موجود است. | ||
2.شرح الاذكار، | 2.شرح الاذكار، | ||
خط ۲۷۵: | خط ۲۹۴: | ||
از این رساله یك نسخه در مجموعه مذكور موجود است. | از این رساله یك نسخه در مجموعه مذكور موجود است. | ||
بجز آثار یاد شده، معاصران رسالهای با عنوان الروضه نیز به ابومنصور اصفهانی منسوب داشتهاند. كه ظاهراً این انتساب اساسی ندارد و كتاب الروضه اثری است از ابوسعید حسن بن علی واعظ كه به نام ریاض الانس نیز شهرت دارد.<ref>مایل هروی، نجیب، ج6، ص285-280</ref>. | |||
بجز آثار یاد شده، معاصران رسالهای با عنوان الروضه نیز به ابومنصور اصفهانی منسوب داشتهاند. كه ظاهراً این انتساب اساسی ندارد و كتاب الروضه اثری است از ابوسعید حسن بن علی واعظ كه به نام ریاض الانس نیز شهرت دارد. | | ||
| |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||