اخباری، محمد بن عبدالنبی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (Hbaghizadeh صفحهٔ اخباری، ميرزا محمد، ابو احمد جمالالدين را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به اخباری، محمد بن عبدالنبی منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۸
اَخْباری، ميرزا محمد، ابو احمد جمالالدين (21 ذيقعده 1178- مق 28 ربيعالاول 1232ق/12 مه 1765- 15 فوريه 1817م)، فرزند عبدالنبى بن عبدالصانع نيشابوری استرابادی، فقيه، محدث و از پايهگذاران مكتب اخباريه.
نسب
درباره نسب او اختلاف بسيار است، يكى از نوادگان وی به نام ابراهيم بن ميرزا احمد، در مقدمه كتاب ايقاظ النبيه ميرزا محمد را از سادات رضوی دانسته، و نسبش را به حسين پسر موسى المبرقع از فرزندان امام جواد (ع) رسانده است. در جايى نيز به نقل از كتاب ضياء المتقين ميرزا محمد، نسب او به شمس الدين محمد جوينى وزير و صاحب ديوان رسانده شده است. شايد به جهت همين اختلاف است كه برخى، سلسله نسب او را فقط تا عبدالصانع بر مىشمارند.
ولادت
ميرزا محمد در اكبرآباد يا فرّخ آباد در سرزمين هند، از مادری استرابادی متولد شد. جدش عبدالصانع از مردم استراباد و پدرش عبدالنبى مقيم نيشابور بود كه بعدها به هند مهاجرت كرد. اينكه تنكابنى او را از مردم بحرين دانسته است، صحت ندارد.
تحصیلات
ميرزا محمد تحصيلات مقدماتى خود را در هندوستان به انجام رسانيد و در حدود 20 سالگى برای گزاردن حج، با خانواده راهى حجاز شد و در ميانه راه، پدرش را از دست داد. پس از اتمام مناسك، راه عراق را در پيش گرفت و چندی در نجف و سپس در كربلا ماند و سرانجام در كاظمين سكنى گزيد. در اين شهرها، محضر چند تن از علمای برجسته، مانند آقا محمدعلى بهبهانى، ميرزا مهدی شهرستانى و شيخ موسى بحرينى را درك كرد و ديری نپاييد كه در علوم معقول و منقول صاحب بصيرت شد. او در كنار علوم متداول دينى، در علوم غريبه از قبيل طلسمات و نيرنجات و جفر و اعداد مطالعاتى كرد و در بحث و جدل نيز مهارت يافت.
سلوك اخباری
از آنجا كه وی سلوك اخباری را در پيش گرفته بود، با فقها و مجتهدان اصولى از جمله شيخ جعفر نجفى، سيد على طباطبايى، سيد محمدباقر حجتالاسلام اصفهانى و محمدابراهيم كلباسى، سخت درگير شد و ميان آنان دشمنى درگرفت. فشار اصوليان سبب شد تا ميرزا محمد، عراق را ترك گويد و راهى ايران شود. وی مدتى را در مشهد و ديگر شهرهای ايران گذراند و با استقبال دستگاه حكومتى فتحعلى شاه، مدت 4 سال در تهران اقامت كرد.
تاليف و تدريس
حضور او در تهران مصادف با شروع دوره اول جنگهای ايران و روسيه (1218- 1228ق) بوده است. وی در تمام اين مدت مورد توجه و احترام شاه قاجار بود و روزگار را به تصنيف و تدريس مىگذرانيد و از آنجا كه از او كراماتى در ميان عامه شهرت يافت، به «صاحب الكرامات» ملقب شد.
پيشگويى
يكى از كراماتى كه بدو منتسب شد، داستان پيشگويى در خصوص قتل تسيتسيانف فرمانده سپاه روسيه در منطقه قفقاز بود: ميرزا محمد به فتحعلى شاه پيشنهاد كرد كه حاضر است برای نابودی اين فرمانده روسى چله بنشيند تا پس از گذشت 40 روز، سرِ تسيتسيانف را برای شاه بياورند و در عوض، حكومت قاجار متعهد گردد كه حقيقت ماجرا را آشكار، و از اخباريگری حمايت كند. به دنبال اين گفتوگو، ميرزا محمد به مزار حضرت عبدالعظيم در ری رفت و در حجرهای در به روی خود بست و با اعمالى خاص چله نشست. پس از گذشت 40 روز، سرِ سردار روس توسط سواری به درگاه فتحعلى شاه آورده شد. به هر تقدير با فشار و سعايت رجال متنفذ، شاه قاجار دست از حمايت ميرزامحمد برداشت و او را روانه عراق ساخت. در اين ميان نقش علمای اصولى، به ويژه شيخ جعفر نجفى را كه كتابى با عنوان كشف الغطاء در ذم ميرزا محمد تصنيف كرد و برای شاه فرستاد، نبايد ناديده گرفت.
ابراز مخالفت علنى با اصوليان
ميرزا محمد پس از ترك تهران در كاظمين رحل اقامت افكند و باز از ابراز مخالفت علنى با اصوليان - چه در گفتار و چه در نوشتار - خودداری نكرد و همين امر سبب شد كه حكم قتل او توسط علما و مجتهدان بنام آن زمان، همچون سيدمحمد مجاهد، شيخ موسى، سيد عبدالله شبر و شيخ اسدالله كاظمينى صادر شود. البته جنگ قدرتى كه ميان دو تن از عوامل حكومت عثمانى كه داعيه حكمرانى بغداد را داشتند، يعنى اسعد پاشا كه مصلحت خويش را در حمايت از ميرزا محمد مىديد، و داوود پاشا كه در صدد جلب حمايت علمای اصولى و مجتهدان بود، بر آتش اين اختلاف دامن زد.
وفات (قتل)
در پى صدور حكم قتل ميرزامحمد، گروهى به خانه او هجوم بردند و او را به همراه فرزندش احمد و يكى از شاگردانش به قتل رساندند. پيكر ميرزا محمد را با بستن ريسمان به پای وی، در كوچه و بازار. بر زبانها چنان بود كه ميرزا محمد چند سالى پيش از كشته شدنش در رسالهای تاريخ كشته شدن خود را اينگونه پيش بينى كرده بود: «صدوق غلب، صار تاريخنا» كه عبارت «صدوق غلب» به حساب ابجد 1232ق را نشان مىدهد. حتى برخى مدعيند كه او شب قبل از حادثه، به صراحت گفته بود كه چند ساعتى بيش، از زندگانى وی باقى نمانده است.
فرزندان
ميرزا محمد يك دختر و 3 پسر به نامهای محمد، احمد و على داشت و دختر وی همسر ملا هادی سبزواری بود. با وجود تقابل انديشه ميان او و مجتهدان مشهور، همگان كمابيش به فضل و جامعيت او در علوم معقول و منقول اذعان داشتند.
شاگردان
از جمله شاگردان او مىتوان اين كسان را نام برد: فتحعلى خان شيرازی، محمد ابراهيم بن محمد على طبسى، محمدباقر بن محمد على لاری دشتى كه الكلمات الحقانيه را در شرح كتاب البرهانيه ميرزا محمد تأليف كرده است، محمدرضابنمحمدجعفردوانى، محمد جواد سياهپوش، مصطفى بن اسماعيل موسوی، صاحب اللوامع المحمديه و عبدالصاحب بن محمد جعفر دوانى.
طريقه مهديه
با آنكه ميرزا محمد رديههایى بر عقايد صوفيه نوشته است، صاحب بستان السياحه، در طريقت، سلسله او را به طريقه «مهديه» مىرساند كه البته طريقهای ناشناخته است. برخى ديگر نيز عقايدی نزديك به عقيده عرفانى شيخ احمد احسايى را بدو نسبت دادهاند و گفته ميرزا محمد در كتاب ومضه النور را شاهد آوردهاند كه وی شيخ احمد احسايى را با تعبير «استادنا فى علم اليقين احمد بن زين الدين» ستوده است.
آثار
ميرزا محمد كتابهای متعددی نوشته كه غالباً در فقه، كلام و در دفاع از تعاليم اخباريه و مخالفت با تعاليم اصوليان است.
نوشتههای ميرزا محمد، بالغ بر 80 كتاب و رساله است كه ابراهيم بن ميرزا احمد مجموعاً 30 كتاب و 56 رساله و 2 ديوان شعر او را فهرست كرده است. بيشتر آثار وی به عربى، و برخى نيز به فارسى است.
الف - چاپى:
1. آيينه عباسى در نمايش حق شناسى،
كه به نام امالى عباسى نيز فهرست شده است. اين كتاب به فارسى است و به دستور عباس ميرزا در رد عقايد يهود، نصاری و مجوس و اثبات نبوت نوشته شده است. مشار از چاپ كتاب گزارش كرده است.
2. ايقاظ النبيه،
در فقه كه ميرزا ابراهيم از نوادگان ميرزا محمد آن را تصحيح كرده، و جزء اول كتاب را همراه با مقدمهای در 1356ق/1937م در مصر به چاپ رسانده است.
3. دوائر العلوم،
مؤلف در اين كتاب مطالب خود را از دانشهای گوناگون در دايرههايى گرد آورده، و فهرست آنها را در آغاز كتاب يادآور شده است. اين كتاب كه نام ديگر آن تحفه الخاقان است، در 1402ق در قم به چاپ رسيده است.
4. البرهان فى التكليف و البيان،
در بيان تكليف و اسباب آن و تشييد مسلك اخباری و رد مجتهدان كه على محمد باب آن را حاشيه كرده، و برخى از مطالب آن را مورد اعتراض قرار داده است. به اين اعتراضات، توسط يكى از شاگردان ميرزامحمد به نام ميرزا محمدباقر لاری دشتى در الكلمات الحقانيه كه شرحى بر كتاب البرهان است، پاسخ گفته شده است. البرهان كه البرهانيه نيز خوانده شده، در 1341ق در بغداد به چاپ رسيده است.
5. فتح الباب،
كه ميرزا محمد آن را برای يكى از شاگردانش به نام ملا عبدالحسين تأليف كرده است. اين كتاب در 1342ق به اهتمام جمال الدين ميرزا احمد اخباری به چاپ رسيده است.
6. مصادر الانوار فى الاجتهاد و الاخبار،
كه در 1341ق در بغداد و در 1342ق در نجف انتشار يافته است.
ب - خطى:
1. اصول دين و فروع آن،
رسالهای است در عقايد كه مؤلف در آن به استدلال نپرداخته است. با توجه به وجود دو تحرير فارسى و عربى از اين كتاب، احتمال مىرود كه ميرزا محمد، اين كتاب را به دو زبان فارسى وعربى نگاشته باشد.
2. تحفه امين، يا درثمين،
اين رساله در پاسخ 12 پرسش محمد امين خان همدانى نوشته شده است.
3. تحفه جهانبانى،
اين كتاب به فارسى و در اثبات امامت حضرت على (ع) به استناد ادله عقلى و نقلى است و مباحثى ديگر در اصول دين را شامل مىشود. مؤلف اين اثر را به محمدعلى ميرزا پسر فتحعلى شاه قاجار اهدا كرده است.
4. تحفه لاريه،
كه در نسخهها به نامهای لاريه و مختصر لاريه نيز آمده است.
5. حجر ملقم،
در تاريخ پيدايش روش اجتهاد و عمل به اخبار و اثبات امامت به روش اخباری كه در آن 12 دليل عقلى و نقلى برای ابطال اجتهاد نيز اقامه شده است.
6. حرمه التنباك و القهوه،
اين كتاب مجموعهای از احاديث و روايتهاست كه مؤلف در اثبات حرمت استعمال تنباكو و نوشيدن قهوه به آنها استناد كرده است.
7. ذخيره الالباب و بغيه الاصحاب،
در 23 باب كه در آن دانشهای گوناگون را در دايرهها و جدولهايى همانند كتاب ديگرش دوائر العلوم آورده است. باب اول اين كتاب درباره حروف و باب آخر آن شامل مباحثى از فقه است.
8. رساله در رد عقايد صوفيه،
9. رساله در رد وحدت وجود و توجه صوفيان در نماز و دعا به مرشد،
10. رساله شهادت بر ولايت در اذان،
كه در پاسخ پرسش فتحعلىشاه در خصوص شهادت بر ولايت به هنگام اذان نوشته شده است،
11. فلاح المؤمن و صلاح الامين،
در سند دعای «الحرز اليمانى»، معروف به دعای «سيفى» كه مؤلف آن را به نام سيد محمدخان بن ميرزا معصوم خان طباطبايى تأليف كرده، و دارای 5 فصل و يك خاتمه است.
12. شمس الحقيقه،
در تعاليم اخباريه كه در 34 «شمس» تأليف شده است.
13. ضياء المتقين،
در رد اصوليه كه مؤلف آن را در 1228ق در كاظمين نوشته است،
14. قبسه العجول و منبهه الفحول (يا منيه الفحول)،
به زبان فارسى كه در اخبار و اصول و رد بر عقايد اصوليه نوشته شده، و تأليف آن در پاسخ سؤال سيد بحرالعلوم بوده است.
15. القسوره،
در بيان اعتراضهايى بر مجتهدان كه مؤلف، آن را برای ميرزای قمى فرستاده، و ميرزا نيز كتابى در رد آن نوشته بوده است.
16. قلع الاساس،
در رد اساس الاصول، كه نام ديگر آن معاول العقول فى قلع اساس الاصول است.
17. المبين و النهج المستبين،
در فضايل بنىهاشم و ائمه طاهرين (ع) و پارهای از مطالب مربوط به فقهای سبعه و امامان چهارگانه اهل سنت و عشره مبشره كه بيشتر روايتهای آن از منابع اهل سنت گرفته شده، و از آثار شيعه كمتر روايت شده است.
18. معراج التوحيد و الدر الفريد،
در اسماء صفات و صحت حمل و اطلاق آنها بر ذات الهى كه با استناد به اخبار و احاديث نوشته شده است.
19. ميزان التمييز فى العلم العزيز،
شامل مباحثى از علم كلام و عرفان كه الحجه البالغه نيز ناميده شده است.
20. الميزان لمعرفه الفرقان،
در پاسخ سؤال شيخ عبدالله ابن شيخ مبارك بن على بن حميدان كه در آن به ادله علمای اخباری در خصوص چگونگى قرائت تسبيحات اشاره مىشود.
21. ومضه النور،
مؤلف در اين كتاب در تطبيق اسماء الله و اسماء ائمه (ع) كوشيده، و اَشكالى رسم كرده است. مثنوی فارسى «مثلث الاسماء الحسنى» از ميرزا محمد نيز در اين كتاب آمده است.
22. مجالى المجالى،
در رد بر ملا على نوری كه تأليف آن در 1221ق به اتمام رسيده است. يكى از شاگردان ميرزا محمد به نام محمد ابراهيم بن على طبسى، اين كتاب را به نام مرآت آگاهى يا آيينه شاهى به فارسى ترجمه كرده كه نسخه اصلى آن باقى است.
[۱].
پانویس
- ↑ شكری، رضا، ج7، ص159-157
منابع مقاله
شكری، رضا، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.