ابونخیله، یعمر بن حزن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یـ' به 'ی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶: خط ۴۶:
| کد مؤلف = AUTHORCODE103187AUTHORCODE
| کد مؤلف = AUTHORCODE103187AUTHORCODE
}}
}}
''' اَبونُخَیْله، یَعْمُر بن حَزن بن زائده حِمّانی، ‌ملقب به راجز ''' (مق‌ ح 147 ق / 764 م)، ‌شاعر عصر اموی و اوایل دورۀ عباسی.  
''' اَبونُخَیْله، یَعْمُر بن حَزن بن زائده حِمّانی، '''ملقب به راجز  (مق‌ ح 147 ق / 764 م)، ‌شاعر عصر اموی و اوایل دورۀ عباسی.  


==نام، کنیه==
==نام، کنیه==


در نام و کنیۀ او اختلاف است. [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج]]، از قول [[اصمعی، عبدالملک بن قریب|اصمعی]] و [[شیبانی، اسحاق بن مرار|ابوعمرو شیبانی]]، ابونخیله را نام، و ابوالجنید و ابوالعِرماس را کنیۀ شاعر دانسته، اما ابن ‌قتیبه نام وی را یعمر و ابونخیله را کنیۀ او نوشته است. نام او را حبیب نیز گفته‌اند.
در نام و کنیۀ او اختلاف است. [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج]]، از قول [[اصمعی، عبدالملک بن قریب|اصمعی]] و [[شیبانی، اسحاق بن مرار|ابوعمرو شیبانی]]، ابونخیله را نام، و ابوالجنید و ابوالعِرماس را کنیۀ شاعر دانسته، اما ابن ‌قتیبه نام وی را یعمر و ابونخیله را کنیۀ او نوشته است. نام او را حبیب نیز گفته‌اند.
افزون بر این، در ضبط نام و نسب وی تصحیف‌هایی نیز روی داده است.
افزون بر این، در ضبط نام و نسب وی تصحیف‌هایی نیز روی داده است.
گویند او را به این سبب ابونخیله خوانده‌اند که در کنار نخلی زاده شد.
گویند او را به این سبب ابونخیله خوانده‌اند که در کنار نخلی زاده شد.




==نسب، شهرت==
==نسب، شهرت==


نسب او به سعد بن زید مناه بن تمیم می‌رسید و شهرت سعدی او از همین جاست؛ اما برخی از منابع نسب او را مشکوک و مطعون خوانده‌اند. حتی در روایتی، فرزدق او را به تحقیر، دَعی (کسی که در نسب خود متهم باشد) خوانده است.
نسب او به سعد بن زید مناه بن تمیم می‌رسید و شهرت سعدی او از همین جاست؛ اما برخی از منابع نسب او را مشکوک و مطعون خوانده‌اند. حتی در روایتی، [[فرزدق]] او را به تحقیر، دَعی (کسی که در نسب خود متهم باشد) خوانده است.
 
از این روی، برخی احتمال داده‌اند که شاعر خود شجره‌نامه‌ای ساختگی برای خویش فراهم آورده بود تا خود را از نژادگان عرب جلوه دهد .
از این روی، برخی احتمال داده‌اند که شاعر خود شجره‌نامه‌ای ساختگی برای خویش فراهم آورده بود تا خود را از نژادگان عرب جلوه دهد .




خط ۷۴: خط ۷۹:


ممدوح بعدی شاعر ولید بن یزید (حک‌ ‌125-126 ق)، ولیعهد و جانشین هشام بود که به گفتۀ ابن معتز، شاعر را سخت دوست می‌داشت و هنر شاعری را نیز از او فرا گرفته بود.
ممدوح بعدی شاعر ولید بن یزید (حک‌ ‌125-126 ق)، ولیعهد و جانشین هشام بود که به گفتۀ ابن معتز، شاعر را سخت دوست می‌داشت و هنر شاعری را نیز از او فرا گرفته بود.
به روایت ابن‌معتز ــ اگر روایت ساختگی نباشد ــ صله‌ها و پاداش‌های ولید به ابونخیله چندان بوده که از این شاعر آزمند بخیل، مردی گشاده‌دست ساخته بود.
 
به روایت ابن‌ معتز ــ اگر روایت ساختگی نباشد ــ صله‌ها و پاداش‌های ولید به ابونخیله چندان بوده که از این شاعر آزمند بخیل، مردی گشاده‌دست ساخته بود.
 
از روابط ابونخیله با دیگر خلفای اموی خبری در دست نیست، همین قدر می‌دانیم که او تا پایان خلافت امویان در خدمت آنان بوده و علاوه برخلفا تنی چند از امیران و بزرگان آن دولت، از قبیل عمر بن هبیره، مهاجر بن عبدالله کلابی و جنید بن عبدالرحمن مُرّی، را مدح گفته است.
از روابط ابونخیله با دیگر خلفای اموی خبری در دست نیست، همین قدر می‌دانیم که او تا پایان خلافت امویان در خدمت آنان بوده و علاوه برخلفا تنی چند از امیران و بزرگان آن دولت، از قبیل عمر بن هبیره، مهاجر بن عبدالله کلابی و جنید بن عبدالرحمن مُرّی، را مدح گفته است.




خط ۸۶: خط ۹۴:


با سقوط خلافت اموی و به قدرت رسیدن عباسان، ابونخیله نیز بی‌درنگ تغییر جهت داد و به مدح خلفای عباسی و هجو امویان پرداخت و حتی خود را شاعر بنی هاشم لقب داد. به همین سبب، او را در زمرۀ نخستین شاعرانی آورده‌اند که به دفاع از حاکمیت عباسیان پرداخته‌اند. اما وابستگی او به دربار اموی و به ویژه دوستی نزدیک او با مسلمه بن عبدالملک بر کسی پوشیده نبود، چنانکه به روایتی، وقتی شاعر به حضور ابوالعباس سفاح رسید و خود را معرفی کرد، با تحقیر و نکوهش خلیفه مواجه شد و حتی خلیفه شعر معروفی را که ابونخیله در مدح مسلمه سروده بود، به رخ او کشید و در این میان تنها زیرکی و چیره‌دستی شاعر در مدیحه‌سرایی سبب شد که خشم سفاح فرو نشیند و حتی مدیحۀ شاعر را بی‌پاداش نگذارد.
با سقوط خلافت اموی و به قدرت رسیدن عباسان، ابونخیله نیز بی‌درنگ تغییر جهت داد و به مدح خلفای عباسی و هجو امویان پرداخت و حتی خود را شاعر بنی هاشم لقب داد. به همین سبب، او را در زمرۀ نخستین شاعرانی آورده‌اند که به دفاع از حاکمیت عباسیان پرداخته‌اند. اما وابستگی او به دربار اموی و به ویژه دوستی نزدیک او با مسلمه بن عبدالملک بر کسی پوشیده نبود، چنانکه به روایتی، وقتی شاعر به حضور ابوالعباس سفاح رسید و خود را معرفی کرد، با تحقیر و نکوهش خلیفه مواجه شد و حتی خلیفه شعر معروفی را که ابونخیله در مدح مسلمه سروده بود، به رخ او کشید و در این میان تنها زیرکی و چیره‌دستی شاعر در مدیحه‌سرایی سبب شد که خشم سفاح فرو نشیند و حتی مدیحۀ شاعر را بی‌پاداش نگذارد.
در روایتی دیگر نیز یکی از اطرافیان سفاح است که با شنیدن مدیحۀ ابونخیله اختیار از کف می‌دهد و شاعر را در حضور خلیفه ناسزا می‌گوید و او را بد عهد و فرومایه می‌خواند.
در روایتی دیگر نیز یکی از اطرافیان سفاح است که با شنیدن مدیحۀ ابونخیله اختیار از کف می‌دهد و شاعر را در حضور خلیفه ناسزا می‌گوید و او را بد عهد و فرومایه می‌خواند.
این اتهام‌ها با توجه به روایت‌های منابع چندان بی‌اساس نمی‌نماید. چه، مثلاً در خبری آمده است که وی شعری را که زمانی در مدح هشام بن عبدالملک سروده بود، بعدها با تغییراتی به ابوالعباس سفاح تقدیم کرد و از این رو، شعر به نام سفاح معروف شد.
این اتهام‌ها با توجه به روایت‌های منابع چندان بی‌اساس نمی‌نماید. چه، مثلاً در خبری آمده است که وی شعری را که زمانی در مدح هشام بن عبدالملک سروده بود، بعدها با تغییراتی به ابوالعباس سفاح تقدیم کرد و از این رو، شعر به نام سفاح معروف شد.
برخی رذایل و بی‌وفایی‌های دیگر نیز به وی نسبت می‌دهند.
برخی رذایل و بی‌وفایی‌های دیگر نیز به وی نسبت می‌دهند.




==قتل شاعر==
==قتل شاعر==


چنانکه ابوالفرج اشاره کرده، ابونخیله سرانجام جان بر سر آزمندی خود نهاد .
چنانکه [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج]] اشاره کرده، ابونخیله سرانجام جان بر سر آزمندی خود نهاد .
چگونگی قتل سهمناک او را بلاذری و طبری و ابوالفرج نقل کرده‌اند، به روایت آنان، چون منصور خلیفۀ عباسی خواست برای پسر خود مهدی بیعت گیرد و عیسی بن موسی را از ولایت عهدی عزل کند، شاعر که به اعتراف خود مدتی بیهوده کوشیده بود تا به دربار منصور راه یابد، اشعاری در ستایش مهدی و تأیید عزل عیسی سرود و در مجلسی که خلیفه و همۀ ‌بزرگان دربار حضور داشتند، برخواند، گویند عیسی بن موسی که در آن مجلس حضور داشت، کینۀ او را به دل گرفت و یکی از غلاما ن خویش را به قتل اوگماشت. شاعر راهی خراسان شد و این غلام در راه ری بر وی دست یافت، سر از تنش جدا کرد، پوست صورتش را برکند و پیکرش را طعمۀ کرکسان ساخت.
 
چگونگی قتل سهمناک او را [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذری]] و [[طبری، محمد بن جریر بن یزید|طبری]] و [[ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین|ابوالفرج]] نقل کرده‌اند، به روایت آنان، چون منصور خلیفۀ عباسی خواست برای پسر خود مهدی بیعت گیرد و عیسی بن موسی را از ولایت عهدی عزل کند، شاعر که به اعتراف خود مدتی بیهوده کوشیده بود تا به دربار منصور راه یابد، اشعاری در ستایش مهدی و تأیید عزل عیسی سرود و در مجلسی که خلیفه و همۀ ‌بزرگان دربار حضور داشتند، برخواند، گویند عیسی بن موسی که در آن مجلس حضور داشت، کینۀ او را به دل گرفت و یکی از غلامان خویش را به قتل اوگماشت. شاعر راهی خراسان شد و این غلام در راه ری بر وی دست یافت، سر از تنش جدا کرد، پوست صورتش را برکند و پیکرش را طعمۀ کرکسان ساخت.


چند نکتۀ مورد اختلاف در این ماجرا دیده می‌شود که درخور تأمل است: نخست اینکه به درستی روشن نیست که آیا شاعر اشعار مزبور را به ابتکار خود و از روی فرصت‌طلبی سروده و در حضور خلیفه و درباریان برخوانده، یا به دستور منصور و اطرافیانش. دیگر آنکه در روایتی، منصور بی‌درنگ به شاعر صله‌ای درخور می‌دهد و در روایتی دیگر، او را برای دریافت صله به ری می‌فرستد؛ اما در خبری دیگر، شاعر خود از بیم جان به سوی خراسان می‌گریزد، به‌ویژه که پس از مجلس مزبور یکی از درباریان به شاعر هشدار می‌دهد که ممکن است خطر در کمین او نشسته باشد. کشته شدن شاعر را نیز برخی پس از بازگشت وی از ری نوشته‌اند .
چند نکتۀ مورد اختلاف در این ماجرا دیده می‌شود که درخور تأمل است: نخست اینکه به درستی روشن نیست که آیا شاعر اشعار مزبور را به ابتکار خود و از روی فرصت‌طلبی سروده و در حضور خلیفه و درباریان برخوانده، یا به دستور منصور و اطرافیانش. دیگر آنکه در روایتی، منصور بی‌درنگ به شاعر صله‌ای درخور می‌دهد و در روایتی دیگر، او را برای دریافت صله به ری می‌فرستد؛ اما در خبری دیگر، شاعر خود از بیم جان به سوی خراسان می‌گریزد، به‌ویژه که پس از مجلس مزبور یکی از درباریان به شاعر هشدار می‌دهد که ممکن است خطر در کمین او نشسته باشد. کشته شدن شاعر را نیز برخی پس از بازگشت وی از ری نوشته‌اند .
خط ۱۰۵: خط ۱۱۷:


ابونخیله را یکی ازآخرین نمایندگان سنت بدوی در شعر عرب دانسته‌اند.
ابونخیله را یکی ازآخرین نمایندگان سنت بدوی در شعر عرب دانسته‌اند.
استشهادهای فراوانی که در کتاب‌های کهن لغت و ادب به اشعار او شده، اهمیت او را از این دیدگاه نشان می‌دهد.
استشهادهای فراوانی که در کتاب‌های کهن لغت و ادب به اشعار او شده، اهمیت او را از این دیدگاه نشان می‌دهد.
ابن معتز او را از فصیح‌ترین و بهترین شاعران عرب دانسته و طبع شعر او را سخت ستوده است.
 
[[ابن معتز، عبدالله بن محمد|ابن معتز]] او را از فصیح‌ترین و بهترین شاعران عرب دانسته و طبع شعر او را سخت ستوده است.
 
با اینهمه، برخی اشعار او را از خرده‌گیری منتقدان کهن در امان نمانده است، چنانکه برخی محققان معاصر اروپایی نیز جز سادگی زبان و واژگان، امتیاز دیگری در اشعار موجود او نیافته‌اند.
با اینهمه، برخی اشعار او را از خرده‌گیری منتقدان کهن در امان نمانده است، چنانکه برخی محققان معاصر اروپایی نیز جز سادگی زبان و واژگان، امتیاز دیگری در اشعار موجود او نیافته‌اند.




خط ۱۱۳: خط ۱۲۹:


با آنکه سروده‌های ابونخیله فراوان بوده و تا چند سده پس از مرگ وی حتی در اندلس رواج داشته، آنچه امروز از اشعار او در دست است، از حدود 200 بیت فراتر نمی‌رود. غالب این سروده‌ها در مدح و هجو و رثاست و پاره ای اشعار وصفی و نخجیرگانی (طردیات) نیز در آن‌ها دیده می‌شود. جز چند قصیده، بقیۀ اشعار موجود او ارجوزه است و این بی‌گمان دربارۀ مجموعۀ سروده‌های او نیز صادق بوده است. چه از همان آغاز او را در زمرۀ شاعران رجزپرداز آورده‌اند و شمار قصیده‌های او را اندک نوشته‌اند‌.  
با آنکه سروده‌های ابونخیله فراوان بوده و تا چند سده پس از مرگ وی حتی در اندلس رواج داشته، آنچه امروز از اشعار او در دست است، از حدود 200 بیت فراتر نمی‌رود. غالب این سروده‌ها در مدح و هجو و رثاست و پاره ای اشعار وصفی و نخجیرگانی (طردیات) نیز در آن‌ها دیده می‌شود. جز چند قصیده، بقیۀ اشعار موجود او ارجوزه است و این بی‌گمان دربارۀ مجموعۀ سروده‌های او نیز صادق بوده است. چه از همان آغاز او را در زمرۀ شاعران رجزپرداز آورده‌اند و شمار قصیده‌های او را اندک نوشته‌اند‌.  
لقب راجز را نیز به همین سبب به وی داده‌اند. سادگی و روانی اشعار او البته مانع از آن نیست که گاه وجود واژگان و تعابیر بدوی، فهم سروده‌های او را دشوار سازد .
لقب راجز را نیز به همین سبب به وی داده‌اند. سادگی و روانی اشعار او البته مانع از آن نیست که گاه وجود واژگان و تعابیر بدوی، فهم سروده‌های او را دشوار سازد .
به روایتی، ابونخیله با عجاج، رجزسرای معروف، رقابت‌هایی داشته و هجویاتی نیز میان آنان ردو بدل می‌شده است، اما با توجه به تاریخ وفات عجاج (ح 90 ق)‌، صحت این روایت بعید می‌نماید. رؤیه پسر همین عجاج است که ابونخیله برخی از اشعارش را به نام خود بر خوانده است. جز آنچه پیش‌تر از قول خود ابونخیله نقل شد، ماجرای معروف دیگری را نیز منابع در این باره نقل کرده‌اند.
به روایتی، ابونخیله با عجاج، رجزسرای معروف، رقابت‌هایی داشته و هجویاتی نیز میان آنان ردو بدل می‌شده است، اما با توجه به تاریخ وفات عجاج (ح 90 ق)‌، صحت این روایت بعید می‌نماید. رؤیه پسر همین عجاج است که ابونخیله برخی از اشعارش را به نام خود بر خوانده است. جز آنچه پیش‌تر از قول خود ابونخیله نقل شد، ماجرای معروف دیگری را نیز منابع در این باره نقل کرده‌اند.




==آثار==
==آثار==


ظاهراً مجموعه‌هایی از اشعار او در چند سدۀ نخست گرد آمده بوده است. ابن ندیم به یکی از این مجموعه‌ها شامل حدود 50 برگ اشاره می‌کند. ابن خیراشبیلی، در سدۀ 6 ق، نیز به وجود مجموعه‌ای از اشعار او در اندلس اشاره کرده است.
ظاهراً مجموعه‌هایی از اشعار او در چند سدۀ نخست گرد آمده بوده است. [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن ندیم]] به یکی از این مجموعه‌ها شامل حدود 50 برگ اشاره می‌کند. ابن خیر اشبیلی، در سدۀ 6 ق، نیز به وجود مجموعه‌ای از اشعار او در اندلس اشاره کرده است.
 
اشعار موجود او را که در منابع مختلف پراکنده است، عباس توفیق گردآورده و در مجلۀ المورد (بغداد، 1398 ق / 1978 م) به چاپ رسانیده است، اما این مجموعه هنوز کاستی‌هایی دارد و برخی ابیات ابونخیله در آن نیامده است.
اشعار موجود او را که در منابع مختلف پراکنده است، عباس توفیق گردآورده و در مجلۀ المورد (بغداد، 1398 ق / 1978 م) به چاپ رسانیده است، اما این مجموعه هنوز کاستی‌هایی دارد و برخی ابیات ابونخیله در آن نیامده است.
‌<ref>ارزنده، مهران، ‌ج6، ص315-313</ref>.
‌<ref>ارزنده، مهران، ‌ج6، ص315-313</ref>.