ابن قلاقس، نصرالله بن عبدالله: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
| امضا = | | امضا = | ||
| کد مؤلف = | | کد مؤلف = AUTHORCODE61989AUTHORCODE | ||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۱۵ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۲۶
ابن قَلاقِس، ابوالفتوح نصرالله بن عبدالله بن مخلوف بن على بن عبدالقوی اسکندری ملقّب به قاضى اعزّ (ربيعالا¸خر 532 - شوال 567/ دسامبر 1137 - ژوئن 1172)، اديب و شاعر اواخر عصر فاطميان و اوايل عصر ايوبيان در مصر.
ولادت، تحصیلات
وی در اسکندريه به دنيا آمد و در همانجا پرورش يافت، تحصيلات خود را در اسکندريه و قاهره نزد ابوطاهر سلفى و ديگر علمای عصرخود به پايان برد و احتمالاً مدتى نيز در الازهر قاهره، و مدرسه حافظيه اسکندريه درس خواند. مدايح بسياری که وی درباره استاد خود سلفى سروده، حاکى از پيوند عاطفى عميقى است که شاگرد با استاد خود داشته است.
سير و سياحت
ابن قلاقس رغبت بسياری به سير و سياحت داشت، چنانکه خود او در يکى از اشعارش بهترين ياران و نديمان خود را دريانوردان و شتربانان دانسته است. وی در 563ق، شايد به قصد پرهيز از آشوبهايى که در مصر به پا شده بود، به صقليه (سيسيل) رفت، اما بىگمان انتخاب صقليه هم خالى از طمع بهرهوری از صلات حاکمان آن ديار نبود، زيرا اشعاری که در مدح آنان سروده، متعدد است و احتمالاً دوستان او در صقليه نيز که وی با آنان مکاتبه داشت، او را به اين سفر تشويق کرده بودند. در صقليه به خدمت امير ابوالقاسم بن حمود بن حَجَر درآمد و کتاب الزّهر الباسم فى اوصاف ابى القاسم را در ذکر فضايل او نوشت. برخى گفتهاند که وی مدتى نيز در خدمت گيوم دوم نُرماندی حاکم صقليه بوده، با آنکه ترديدهايى در اين مورد ابراز شده، اما مديحهای که شاعر درباره او سروده است، اين نظر را تقويت مىکند. مدت اقامت وی در صقليه به درستى معلوم نيست، اما مىدانيم که چندی بعد در اسکندريه بوده است.
اقامت او در اسکندريه چند ماهى بيشتر به طول نينجاميد و دانسته نيست که آيا ارتباطش با قاضى فاضل عبدالرحيم بن على بيسانى در همين ايام بوده است يا قبل از رفتن او به صقليه.
وی در 565ق به يمن رفت و در عدن به مدح وزير ياسر بن بلال که در آن زمان نيابت حکومت يمن را برعهده داشت، پرداخت و از بخششهای فراوان او بهرهمند شد.
از 565ق تا ح 567ق او را در شهرهای مختلفى چون عدن، زَبيد و عَيذاب مىيابيم. برخى از جمله ياقوت سفر او به صقليه را در 565ق و عزيمتش به يمن را در 563ق دانسته، اما با توجه به تاريخ مدايحى که وی در يمن و صقليه سروده. اين نظر درست نمىنمايد، گرچه برخى نيز احتمال دادهاند که وی ميان 563 و 565ق يکبار به صقليه و دوبار به يمن سفر کرده باشد. وی چندی بعد (565 يا 566ق) از راه دريا و به قصد تجارت به اسکندريه باز مىگشت که کشتى او در نزديکى دَهْلَک درهم شکست و بخش اعظم داراييهای او از جمله بسياری از کتب و آثارش از ميان رفت. شاعر خود را به دهلک رساند و از لطف و ياری ابن ابى السّداد، سلطان آنجا برخوردار شد.
مدتى نيز در خدمت وی به کتابت پرداخت، اما چون اقامتش در آن سامان به درازا کشيد، دلتنگ شد و عزم سفر کرد و از طريق زبيد به عدن بازگشت. خبری که درباره نابودی همه داراييهای او در دريا و بدرفتاری حاکم دهلک با او و جز آن در مآخذ آمده است، با توجه به آنچه زرکلى از يکى از نامههای او نقل کرده، نادرست مىنمايد. برخى غرق شدن کشتى او را يکبار در بازگشت از صقليه و بار ديگر در بازگشت از يمن نوشتهاند.
شاعر مدیحهسرا
به درستى نمىدانيم که ابن قلاقس از چه زمانى به سرودن شعر پرداخت، اما قديمترين شعر ديوانش قصيدهای است که در 555ق در مدح ابوالمکارم هبهالله مصری سروده است.
ابن قلاقس برخلاف ادعای خود، همانند بيشتر مديحه سرايان آن روزگار، شعر را برای تأمين معاش و گذران زندگى خود مىسرود، چنانکه مدايح او بيشترين حجم ديوانش را تشکيل مىدهد. روشن است که وی وابستگى سياسى و يا اعتقادی خاصى نيز جز آنچه اهداف ماديش ايجاب مىکرده، نداشته است. لذا گاه او را در مصر مداح فاطميان مىبينيم و اندکى بعد مداح دشمنان آنان، ايوبيان ؛ گاه در صقليه در کنار ابوالقاسم بن حَمّود صقلى فرمانده مسلمانان و گاه ثناگوی دشمنانِ مسيحى آنان مىبينيم.
سبک شعری
وی در کار شعر نيز همين روش را اختيار کرده و پای بند سبک شعری ثابتى نيست. گاه همانند شعرای جاهلى به زاری بر اطلال و دمن و ستايش ممدوح مىپردازد و گاه همچون شعرای اندلسى، به وصف مناظر زيبای طبيعت و يا وصف شراب و مجالس لهو و تغزل پرداخته است. ديوان شعر او از هجا هم خالى نيست. هجوهای او گاه به صورت قطعات کوتاه و گاه در ابياتى ضمن قصايد ديگر آمده و حاکى از گرايش او به طنز و ريشخند است. از ويژگيهای عمومى شعر او بيان ساده و بىپيرايه، اعتدال در به کارگيری محسّنات بديعى و البته با بهرهگيری از الفاظ و تعابير تکراری پيشينيان است. قطعاتى از نثر متصنع او را نيز عمادالدين کاتب نقل کردهاند.
وفات
وی در مراجعت از يمن در عيذاب درگذشت و همانجا مدفون شد.
آثار
1. ديوان،
نخستين بار گزيدهای از آن به کوشش خليل بک مطران در قاهره (1323ق/1905م) به چاپ رسيد، اما متن کامل آن را سهام فريح با مقدمهای مبسوط در شرح حال و آثار و اسلوب ادبى ابن قلاقس در کويت (1408ق/1988م) منتشر ساخته است؛
2. الزهر الباسم فى اوصاف ابى القاسم،
متن کامل اين کتاب که پيشتر از آن ياد کرديم، اکنون در دست نيست، اما قطعههای کوتاهى از نظم و نثر آن ضمن خريده القصر عمادالدين کاتب نقل شده است؛
3. ديوان ترسل يا ترسل،
که مجموعه رسايل اوست و نسخهای از آن در کتابخانه تيموريه موجود است. زرکلى در شرح حال ابن قلاقس از اين کتاب بهره بسيار برده است.
دو کتاب ديگر نيز به وی منسوب است:
4. روضه الازهار فى طبقات الشعراء،
5. مواطر الخواطر،
که ظاهراً برگزيدههايى از اشعار و رسايل او بوده است[۱].
پانویس
- ↑ فاتحىنژاد، عنايتالله، ج4، ص486-485
منابع مقاله
فاتحىنژاد، عنايتالله، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.