التحقیق و البیان فی شرح البرهان فی أصول الفقه: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'رحمه الله' به 'رحمهالله') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
شارح، کتابش را با خطبهای مسجع آغاز کرده و اعتقادش را در آن درباره وجود الله تعالی و صفات و افعال خداوند و مسائل قدر و هدایت و گمراهی و افعال بندگان مسجّل مینماید. وی سپس از قرآن و پیامبر اکرم(ص) صحبت کرده و سپس از تحصیل علم اصول بحث مینماید و پسازآن به بیان علل اینکه چرا به شرح کتاب «البرهان» [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوینی]]، پرداخته میپردازد.[[ابیاری، علی بن اسماعیل|ابیاری]] سپس دست به شرح الفاظ خطبه کتاب «البرهان» میزند و در مباحث حمد و شرک و اشتقاق اسم جلاله «الله» و مراد از عالمین و صلوات بر محمد خاتم النبیین(ص)، توسعه میدهد و سپس روشی عام برای شرح «البرهان» ارائه میدهد که در تمام این کتاب، بر آن مسیر سیر مینماید. این روش در موارد زیر خلاصه میشود: | شارح، کتابش را با خطبهای مسجع آغاز کرده و اعتقادش را در آن درباره وجود الله تعالی و صفات و افعال خداوند و مسائل قدر و هدایت و گمراهی و افعال بندگان مسجّل مینماید. وی سپس از قرآن و پیامبر اکرم(ص) صحبت کرده و سپس از تحصیل علم اصول بحث مینماید و پسازآن به بیان علل اینکه چرا به شرح کتاب «البرهان» [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوینی]]، پرداخته میپردازد.[[ابیاری، علی بن اسماعیل|ابیاری]] سپس دست به شرح الفاظ خطبه کتاب «البرهان» میزند و در مباحث حمد و شرک و اشتقاق اسم جلاله «الله» و مراد از عالمین و صلوات بر محمد خاتم النبیین(ص)، توسعه میدهد و سپس روشی عام برای شرح «البرهان» ارائه میدهد که در تمام این کتاب، بر آن مسیر سیر مینماید. این روش در موارد زیر خلاصه میشود: | ||
شارح ابتدا متن «البرهان» را میآورد و یک یا دو جمله از آن را ذکر کرده و سپس ادامه را مختصر کرده و با عبارت الی قوله کذا... بیان میدارد. گاه این اختصار یا حذف میان سطر یک سطر است و گاه تا 6 سطر با بیشتر نیز میرسد. این در حالت عدم وجود مسائل است؛ اما هنگامیکه [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوینی]] مسئلهای را مطرح نماید، این حذفیات، طولانی است. وی در این موارد، رأس مطلب را به این صورت ذکر میکند که: قال الامام | شارح ابتدا متن «البرهان» را میآورد و یک یا دو جمله از آن را ذکر کرده و سپس ادامه را مختصر کرده و با عبارت الی قوله کذا... بیان میدارد. گاه این اختصار یا حذف میان سطر یک سطر است و گاه تا 6 سطر با بیشتر نیز میرسد. این در حالت عدم وجود مسائل است؛ اما هنگامیکه [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|جوینی]] مسئلهای را مطرح نماید، این حذفیات، طولانی است. وی در این موارد، رأس مطلب را به این صورت ذکر میکند که: قال الامام رحمهالله «مسئله کذا الی قوله کذا... و در این موارد نیز حذف میان مطالب، از یک سطر تا یک الی دو صفحه از متن البرهان هست. البته اگر مسئله موردنظر، کوتاه باشد، وی آن مسئله را با عبارت قال الامام: مسئله الیآخر المسئله را نقل میکند و اگر فصل باشد، عبارت الیآخر الفصل را میآورد.<ref>ر.ک: ج 1، همان، ص 175-176</ref> | ||
عبارات شرح با تعبیر: قال الشیخ رضی الله عنه، یا وفقه الله، یا أیده الله: قوله کذا... یا قول الامام کذا... آغاز میشود. | عبارات شرح با تعبیر: قال الشیخ رضی الله عنه، یا وفقه الله، یا أیده الله: قوله کذا... یا قول الامام کذا... آغاز میشود. |
نسخهٔ ۱۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۹
التحقیق و البیان فی شرح البرهان فی أصول الفقه | |
---|---|
پدیدآوران | ابیاری، علی بن اسماعیل (نویسنده) بسام، علی بن عبدالرحمن (محقق) |
ناشر | دار الضياء للنشر و التوزيع |
مکان نشر | کویت |
سال نشر | 1434ق. = 2013م. |
چاپ | یکم |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 4 |
کد کنگره | |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
التحقيق و البيان في شرح البرهان في أصول الفقه عنوان کتابی است 4 جلدی به زبان عربی از علی بن اسماعیل ابیاری(متوفی 618 ه.) در موضوع اصول فقه. ابیاری این کتاب را در شرح، «البرهان فی اصول الفقه» جوینی، نگاشته است. این اثر بهعنوان پایاننامه دکتری توسط علی بن عبدالرحمن بسام جزایری، موردتحقیق قرارگرفته و دفاع شده است.
از بارزترین عالمانی که در اهل سنت در وضع قواعد علم اصول و پیشرفت آن نقش داشتهاند، امام الحرمین ابوالمعالی عبدالملک بن عبدالله جوینی(419-478 ه.) است. از مهمترین کتابهای وی «البرهان فی اصول الفقه» را میتوان یادکرد که با تحقیق دکتر عبدالعظیم دیب، به چاپ رسیده است. کتاب جوینی، شرح خوبی با عنوان «التحقیق و البیان فی شرح البرهان» یعنی کتاب حاضر، داشته که اساتید الازهر، اعتقاد داشتند، این کتاب، مفقودشده است و به دستیابی به نسخهای از آن، امید نداشتند. تا اینکه دکتر علی عبدالرحمن بسام، به آن دست پیدا کرد و به تحقیق کتاب پرداخت و با این تحقیق به درجه دکترا در دانشگاه ام القری رسید.[۱]
دکتر شعبان محمد اسماعیل در مقدمهاش بر کتاب، درباره آن مینویسد: این کتاب را موسوعهای علمی یافتم که میان علم دانش فراوان، سبک هوشمندانه، امانت علمی و مقارنات دقیق میان آرای علما در مسائل اختلافی و تعامل بهعنوان یک ناقد بصیر با عبارات متقدمین، در عین التزام به قواعد تحقیقی که علما وضع کردهاند، جمع کرده است.[۲]
محقق، انگیزه خودش از گزینش این کتاب را مشتمل بر انگیزه شخصی از سوی خودش بر پژوهش کتابی که پیشتر روی آن تحقیقی انجامنشده باشد و بهاصطلاح، موضوعش جدید باشد، انگیزه تخصصیاش به دلیل اشتغالش به علم اصول و انگیزه روشی به اشتغال به تحقیق در کارهای دانشگاهی، برمیشمرد.[۳]
محقق، مقدمه مفصلی بر کتاب در 5 فصل نوشته که خودش را میتوان کتابی جدا بهحساب آورد. سرفصلهای این 5 فصل ازاینقرار است: صحبت درباره دورانی که ابیاری در آن میزیسته، تاریخ کلی تشریع و فقه اسلامی، زندگینامه ابیاری، جوینی و کتاب البرهان وی و توضیحاتی درباره کتاب حاضر و نسخ خطی آن و....[۴]
محقق به تصویر دو نسخه از کتاب در ترکیه و مدینه منوره دست یافته است، در مقدمه و آخر نسخه ترکیه نام اثر «التحقیق و البیان فی شرح البرهان» ذکرشده ولی در مقدمه نسخه مدینه منوره عنوان «نبذه من شرح الامام المازری علی البرهان» برای این اثر نوشتهشده که به نظر میرسد مالک نسخه مدینه منوره بر معلومات عمومی مردم اعتماد کرده که وی شرحی بر البرهان نوشته است و خودش اطلاعی از این شرح نداشته است. معروف نزد اهل تحقیق این است که شرح مازری «المحصول من برهان الاصول» نام دارد. البته تاکنون ما به کسی که به مکان وجود نسخه کتاب مازری اشارهکرده باشد برخورد نکردیم. درهرحال استناد این کتاب به مازری، وهم مالک نسخه مدینه منوره بوده است؛ که وی شرح ابیاری را به مازری نسبت داده است.[۵]
مصادری که ابیاری در شرح کتاب جوینی از آن بهره برده را میتوان در 4 دسته تقسیمبندی کرد؛ منابع اصولی، منابع کلامی، منابع لغوی و منابع مختلف. ازجمله مصادر اصولی این اثر میتوان «المستصفی» و «المنخول» غزالی را نام برد. در مصادر کلامی، تمام اعتماد نویسنده بر دو کتاب «الارشاد» و «الشامل» جوینی است. درباره مصادر لغوی این اثر، کتاب سیبویه، «الانصاف فی مسائل الخلاف» ابن انباری و کتاب «اسرار العربیه» را میتوان نام برد. درباره دیگر منابع مختلف نیز، نویسنده گاه از کتاب «الرعایه لحقوق الله» محاسبی نقل میکند، گاه از «تفسیر طبری»، گاه از «المدونه» در فروع یا از «الموطأ» مالک و... همچنین استفاده وی از کتابهای «تاریخ طبری» در مسائل تاریخی، «صحیح مسلم» و «سنن ابی داود» و «الابانة» مکی بن ابی طالب، یا ابوداود در «المصاحف» و... نیز در این اثر دیده میشود.[۶]
شارح، کتابش را با خطبهای مسجع آغاز کرده و اعتقادش را در آن درباره وجود الله تعالی و صفات و افعال خداوند و مسائل قدر و هدایت و گمراهی و افعال بندگان مسجّل مینماید. وی سپس از قرآن و پیامبر اکرم(ص) صحبت کرده و سپس از تحصیل علم اصول بحث مینماید و پسازآن به بیان علل اینکه چرا به شرح کتاب «البرهان» جوینی، پرداخته میپردازد.ابیاری سپس دست به شرح الفاظ خطبه کتاب «البرهان» میزند و در مباحث حمد و شرک و اشتقاق اسم جلاله «الله» و مراد از عالمین و صلوات بر محمد خاتم النبیین(ص)، توسعه میدهد و سپس روشی عام برای شرح «البرهان» ارائه میدهد که در تمام این کتاب، بر آن مسیر سیر مینماید. این روش در موارد زیر خلاصه میشود:
شارح ابتدا متن «البرهان» را میآورد و یک یا دو جمله از آن را ذکر کرده و سپس ادامه را مختصر کرده و با عبارت الی قوله کذا... بیان میدارد. گاه این اختصار یا حذف میان سطر یک سطر است و گاه تا 6 سطر با بیشتر نیز میرسد. این در حالت عدم وجود مسائل است؛ اما هنگامیکه جوینی مسئلهای را مطرح نماید، این حذفیات، طولانی است. وی در این موارد، رأس مطلب را به این صورت ذکر میکند که: قال الامام رحمهالله «مسئله کذا الی قوله کذا... و در این موارد نیز حذف میان مطالب، از یک سطر تا یک الی دو صفحه از متن البرهان هست. البته اگر مسئله موردنظر، کوتاه باشد، وی آن مسئله را با عبارت قال الامام: مسئله الیآخر المسئله را نقل میکند و اگر فصل باشد، عبارت الیآخر الفصل را میآورد.[۷]
عبارات شرح با تعبیر: قال الشیخ رضی الله عنه، یا وفقه الله، یا أیده الله: قوله کذا... یا قول الامام کذا... آغاز میشود.
نویسنده، گاه بخشی از مسئله را میآورد و سپس شرح را پشت سر آن میآورد.
ابیاری گاهی به شرح الفاظ «البرهان» متوسل میشود مثلاً درجایی که میگوید: «قال الامام: حق علی من یحاول الخوض فی فن من فنون العلم... الی قوله حظ من العلم الجملی» سپس میگوید قال الشیخ رضی الله عنه: «الحق خلاف الباطل»؛ و پسازآن میگوید: گفت: «گفتهشده: حاولت الامر، یعنی آن را اراده کردم».
شارح، گاهی درباره هر موضوعی، تعریف لغوی و اصطلاحی را پیش از آغاز بیان مسئله، مطرح کرده و سپس به بیان مسئله میپردازد.
غالباً وی در ابتدا بر طبق نظر و مذهب مختار خودش به تقریر مسئله پرداخته و بر آن استدلال مینماید. گاه نیز آرا و مذاهب و ادله آنها در مسئله را ذکر نموده و سپس با نقض و ردی که بر آن وارد مینماید بر آن نظر حمله کرده و درنهایت، نظر خودش را درباره آن مسئله بیان مینماید.
گاه نیز، با احتمالات در فهم غرض جوینی و مراد وی میآغازد.
همچنین، در برخی موارد برای شرح «البرهان» از عبارات خود «البرهان» استفاده مینماید.
ازجمله کارهای شارح در این اثر، این است که قاعدهای را بهعنوان مقدمه ذکر مینماید و به اهمیت آن در فن اصول، اشاره میکند و از آن قاعده در فروع فقهی، کمک میگیرد.
او غالباً استدلالهایش را با قرآن آغاز میکند و هرگاه نیاز به شاهد داشته باشد به آیات قرآنی و قرائات پناه میبرد و با این موارد، نظرش را استوار کرده یا امر مشکلی را شرح میدهد.
اما درباره روایات؛ به لفظ روایت یا معنای آن استشهاد کرده و در برخی موارد قصه و سبب روایت را ذکر کرده و گاه نیز از آن روی برمیگرداند.
درباره استفاده از اجماع باید گفت: عمده استفاده وی در استدلالاتش از اجماع است. گاه بهاتفاق علمای اصول در یک مسئله اکتفا میکند و میگوید: یقول الجمهور یا الأکثر یا المحققون.
قیاس، سند استدلال عقلی وی است که آثارش در مناظره و تقلیب کلام بر وجوه محتمل عقلی ظاهر میشود.
ابیاری از عبارت «لنا» یا «قلنا» برای بیان دلیل مذهب مختار خودش استفاده میکند و از عبارت «قیل» یا «قالوا» برای بیان دلیل مذهب مخالفش.
وی استشهاد به شعر دارد و گاه به ذکر بخشی از بیت شاهدش اکتفا مینماید و بخش دیگر آن را ذکر نمیکند.
در مسائل متعلق به نحو، دست به دامان قواعد عربی است.
بر وضع روشهایی برای بحث، تکیه دارد مانند عبارتش: «فإن الرد علی القائل قبل معرفة مأخذه فیه نظر»
درباره روش نگارش شارح نیز باید گفت: در این اثر توانسته از عبارات بلیغی برای اصطلاحات اصولی استفاده کند یعنی توانسته از غرابت لفظ و صِرفِ پرداختن به معنی، پرهیز نماید.[۸]
ازجمله دیگر آداب وی در نگارش، پرداختن به جوانب مختلف موضوع، التزام به آداب مناظره و پرداختن حق هرکسی به خودش، عدم تعصب بر مذهب فقهی و اعتقادی علما در هنگام یاریکردن سخن آنان و استدلال بر سخنانشان، تعمیم در ردها و جوابها، تخصص کافی در نقد تعریفات و حدود، شدت ولع در غوص در دریای نکات فقهی و نحوی و اشاره به نکات لطیف عربی، مشارکت در پاسخها و ردها بر اصولیان بخصوص با غزالی، امانتداری در نقل از مذاهب، بینایی و خبره بودن در مسائل و اعتنا به ربط مسائل مختلف کتاب باهم، نیکو نشمردن روش منطقیان در استدلال و ایراد بر اصولیان به خاطر پیروی از روش آنان، مناقشه در انفعالات ظاهری که گاه بحث را از موضوع خارج میکند، اعتماد بر قدیمیترین منابع در جمع نظرات علمی و... را میتوان یادکرد.[۹]
پانویس
منبع مقاله
- مقدمههای محقق و دیگران بر جلد اول کتاب.
پانویس