تنزیه الاعتقاد عن الحلول و الاتحاد: تفاوت میان نسخهها
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۹: | خط ۹: | ||
|زبان | |زبان | ||
| زبان = عربی | | زبان = عربی | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره =BP۲۸۶/س۹ت۹ | ||
| موضوع = | | موضوع =وحدت وجود,عرفان,تصوف,توحید,حلول (کلام),اتحاد (کلام) | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| ناشر = عالم الکتب | | ناشر = عالم الکتب | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
[[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] در مقدمه کتاب، دیدگاه کلی خود را درباره حلول و اتحاد چنین بیان میکند: «نخستین بار، نظریه «حلول» و اتحاد که همتای حلول بشمار میآید، در آرای نصرانیان پدیدار شد. البته آنان این حلول و اتحاد را فقط به عیسی(ع) و یا به او و مادرش «مریم» نسبت میدهند و آن را به اتحاد کلمه (و نه اتحاد در ذات) بازگرداندهاند، اما عالمان مسلمان چنین بدعتی را برنمیتابند؛ زیرا به مقتضای فطرت و عقل، از این پندارها پاکند؛ مگر درباره طایفهای از غالیان صوفی که از آنان چنین نقل شده است که به این نظریه باور دارند و آن را (مانند نصرانیان) منحصر در یک یا دو نفر نمیدانند که در این صورت، کفرشان فزونتر است. بهترین عذری که برای قائلان به این نظریه و بطلان رأیشان آورده شده است، همان سخن «أنا الحق» از «منصور حلاج» است که آن را در حال مستی، مدهوشی و لایعقلی گفته است و خداوند از کسی که عقلش را از دست داده است، تکلیف را برداشته است و سخنش را به هیچ میانگارد؛ چه برسد به اینکه بخواهد یک مذهب بشمار آید!. البته همواره عالمان و پژوهشگران صوفی، بطلان رأی به حلول و اتحاد را بیان کردهاند و به تباهی و بیراهی آن هشدار دادهاند»<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص4-3</ref>. | [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] در مقدمه کتاب، دیدگاه کلی خود را درباره حلول و اتحاد چنین بیان میکند: «نخستین بار، نظریه «حلول» و اتحاد که همتای حلول بشمار میآید، در آرای نصرانیان پدیدار شد. البته آنان این حلول و اتحاد را فقط به عیسی(ع) و یا به او و مادرش «مریم» نسبت میدهند و آن را به اتحاد کلمه (و نه اتحاد در ذات) بازگرداندهاند، اما عالمان مسلمان چنین بدعتی را برنمیتابند؛ زیرا به مقتضای فطرت و عقل، از این پندارها پاکند؛ مگر درباره طایفهای از غالیان صوفی که از آنان چنین نقل شده است که به این نظریه باور دارند و آن را (مانند نصرانیان) منحصر در یک یا دو نفر نمیدانند که در این صورت، کفرشان فزونتر است. بهترین عذری که برای قائلان به این نظریه و بطلان رأیشان آورده شده است، همان سخن «أنا الحق» از «منصور حلاج» است که آن را در حال مستی، مدهوشی و لایعقلی گفته است و خداوند از کسی که عقلش را از دست داده است، تکلیف را برداشته است و سخنش را به هیچ میانگارد؛ چه برسد به اینکه بخواهد یک مذهب بشمار آید!. البته همواره عالمان و پژوهشگران صوفی، بطلان رأی به حلول و اتحاد را بیان کردهاند و به تباهی و بیراهی آن هشدار دادهاند»<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده، ص4-3</ref>. | ||
سیوطی سپس، آرای عالمان بزرگ اسلام از اهل سنت را درباره حلول و اتحاد میآورد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5 و 7</ref>. او دیدگاه [[غزالی، محمد بن محمد|محمد غزالی]] (450-505ق) را در کتاب «[[إحياء علوم الدين|إحياء العلوم]]» در باب سماع و محبت، پیش میاندازد و میگوید: سخن را با نقل کلام او آغاز کردهام؛ چراکه غزالی فقیه، اصولی و متکلمی است که خود، از صوفیان بشمار میرود و چون همه این فنون در او گرد آمدهاند، شکوهمندترین فردی است که در این مقام میتوان به او اعتماد کرد<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] سپس، آرای عالمان بزرگ اسلام از اهل سنت را درباره حلول و اتحاد میآورد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5 و 7</ref>. او دیدگاه [[غزالی، محمد بن محمد|محمد غزالی]] (450-505ق) را در کتاب «[[إحياء علوم الدين|إحياء العلوم]]» در باب سماع و محبت، پیش میاندازد و میگوید: سخن را با نقل کلام او آغاز کردهام؛ چراکه غزالی فقیه، اصولی و متکلمی است که خود، از صوفیان بشمار میرود و چون همه این فنون در او گرد آمدهاند، شکوهمندترین فردی است که در این مقام میتوان به او اعتماد کرد<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | ||
[[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] سپس بطلان نظریه حلول و اتحاد را در آرای عالمان دیگر گواه میگیرد. آنان عبارتند از: [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|امامالحرمین جوینی]] (419-478ق) در کتاب «[[الإرشاد إلی قواطع الأدلة في أصول الاعتقاد|الإرشاد]]»، [[ابن فورک، محمد بن حسن|ابن فورک]] (درگذشته 406ق) در کتاب «[[النظامي في أصول الدين]]»، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] (543-606ق) در کتاب «[[المحصول في علم أصول الفقه|المحصل في أصول الدين]]»، [[ماوردی، علی بن محمد|ابوالحسن ماوردی]] (364 -450ق) در «[[الحاوی الکبیر في فقه مذهب الإمام الشافعي|الحاوي الكبير]]» و مناظرهای که با برخی از نصرانیان داشته است، [[قاضی عیاض، عیاض بن موسی|قاضی عیاض]] (476-544ق) در «[[الشفا بتعريف حقوق المصطفی|الشفاء]]»، [[بیضاوی، عبدالله بن عمر|ناصرالدین بیضاوی]] (درگذشته 691ق) در تفسیر «[[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)|أنوار التنزيل و أسرار التأويل]]»، [[ابن عبدالسلام، عبدالعزیز بن عبدالسلام|عزالدین عبدالسلام]] (577-660ق) در «القواعد الكبرى في أصول الفقه»، [[ابونعیم، احمد بن عبدالله|ابونعیم اصفهانی]] (۳۳۶-۴۳۰ق) در «[[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلية الأولياء]]»، [[ابن دقیق عید، محمد بن علی|ابن دقیق عید]] (702-625ق) در «[[نهج الرشاد في الرد علی أهل الوحدة و الحلول و الاتحاد]]» و [[ابن قیم جوزیه، محمد بن ابیبکر|ابن قیم جوزی]] (691-751ق) در «[[شرح منازل السائرين]]»<ref>ر.ک: همان، ص30-10</ref>. | [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سیوطی]] سپس بطلان نظریه حلول و اتحاد را در آرای عالمان دیگر گواه میگیرد. آنان عبارتند از: [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|امامالحرمین جوینی]] (419-478ق) در کتاب «[[الإرشاد إلی قواطع الأدلة في أصول الاعتقاد|الإرشاد]]»، [[ابن فورک، محمد بن حسن|ابن فورک]] (درگذشته 406ق) در کتاب «[[النظامي في أصول الدين]]»، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] (543-606ق) در کتاب «[[المحصول في علم أصول الفقه|المحصل في أصول الدين]]»، [[ماوردی، علی بن محمد|ابوالحسن ماوردی]] (364 -450ق) در «[[الحاوی الکبیر في فقه مذهب الإمام الشافعي|الحاوي الكبير]]» و مناظرهای که با برخی از نصرانیان داشته است، [[قاضی عیاض، عیاض بن موسی|قاضی عیاض]] (476-544ق) در «[[الشفا بتعريف حقوق المصطفی|الشفاء]]»، [[بیضاوی، عبدالله بن عمر|ناصرالدین بیضاوی]] (درگذشته 691ق) در تفسیر «[[أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوي)|أنوار التنزيل و أسرار التأويل]]»، [[ابن عبدالسلام، عبدالعزیز بن عبدالسلام|عزالدین عبدالسلام]] (577-660ق) در «القواعد الكبرى في أصول الفقه»، [[ابونعیم، احمد بن عبدالله|ابونعیم اصفهانی]] (۳۳۶-۴۳۰ق) در «[[حلية الأولياء و طبقات الأصفياء|حلية الأولياء]]»، [[ابن دقیق عید، محمد بن علی|ابن دقیق عید]] (702-625ق) در «[[نهج الرشاد في الرد علی أهل الوحدة و الحلول و الاتحاد]]» و [[ابن قیم جوزیه، محمد بن ابیبکر|ابن قیم جوزی]] (691-751ق) در «[[شرح منازل السائرين]]»<ref>ر.ک: همان، ص30-10</ref>. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:اسلام، عرفان، غیره]] | |||
[[رده:تصوف و عرفان]] | |||
[[رده:مباحث خاص تصوف و عرفان]] | |||
[[رده:مقالات بازبینی | [[رده:مقالات بازبینی شده2 آبان 1402]] | ||
[[رده:مقاله نوشته شده در تاریخ آبان 1402 توسط سید حمید رضا حسینی هاشمی]] | [[رده:مقاله نوشته شده در تاریخ آبان 1402 توسط سید حمید رضا حسینی هاشمی]] | ||
[[رده:مقاله بازبینی شده در تاریخ آبان 1402 توسط محسن عزیزی]] | [[رده:مقاله بازبینی شده در تاریخ آبان 1402 توسط محسن عزیزی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۰۸
تنزیه الاعتقاد عن الحلول و الاتحاد | |
---|---|
پدیدآوران | سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر (نويسنده) لحام، سعید محمد (محقق و شارح) |
ناشر | عالم الکتب |
مکان نشر | لبنان - بیروت |
سال نشر | 1417ق - 1996م |
چاپ | 1 |
موضوع | وحدت وجود,عرفان,تصوف,توحید,حلول (کلام),اتحاد (کلام) |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP۲۸۶/س۹ت۹ |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
تنزيه الاعتقاد عن الحلول و الاتحاد، نوشته جلالالدین عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی شافعی (849-911ق) است. او به نقد نظریه صوفیانه حلول و اتحاد با بهرهگیری از آرای عالمان بزرگ اهل سنت پرداخته است و در آخر، پرسشهایی را بههمراه پاسخها درباره اختیار آدمی، شمار انبیا و رسولان و فاصله زمانی برخی از آنان مطرح کرده است. سعید محمد لحام، پژوهش این کتاب را انجام داده است.
سیوطی در مقدمه کتاب، دیدگاه کلی خود را درباره حلول و اتحاد چنین بیان میکند: «نخستین بار، نظریه «حلول» و اتحاد که همتای حلول بشمار میآید، در آرای نصرانیان پدیدار شد. البته آنان این حلول و اتحاد را فقط به عیسی(ع) و یا به او و مادرش «مریم» نسبت میدهند و آن را به اتحاد کلمه (و نه اتحاد در ذات) بازگرداندهاند، اما عالمان مسلمان چنین بدعتی را برنمیتابند؛ زیرا به مقتضای فطرت و عقل، از این پندارها پاکند؛ مگر درباره طایفهای از غالیان صوفی که از آنان چنین نقل شده است که به این نظریه باور دارند و آن را (مانند نصرانیان) منحصر در یک یا دو نفر نمیدانند که در این صورت، کفرشان فزونتر است. بهترین عذری که برای قائلان به این نظریه و بطلان رأیشان آورده شده است، همان سخن «أنا الحق» از «منصور حلاج» است که آن را در حال مستی، مدهوشی و لایعقلی گفته است و خداوند از کسی که عقلش را از دست داده است، تکلیف را برداشته است و سخنش را به هیچ میانگارد؛ چه برسد به اینکه بخواهد یک مذهب بشمار آید!. البته همواره عالمان و پژوهشگران صوفی، بطلان رأی به حلول و اتحاد را بیان کردهاند و به تباهی و بیراهی آن هشدار دادهاند»[۱].
سیوطی سپس، آرای عالمان بزرگ اسلام از اهل سنت را درباره حلول و اتحاد میآورد[۲]. او دیدگاه محمد غزالی (450-505ق) را در کتاب «إحياء العلوم» در باب سماع و محبت، پیش میاندازد و میگوید: سخن را با نقل کلام او آغاز کردهام؛ چراکه غزالی فقیه، اصولی و متکلمی است که خود، از صوفیان بشمار میرود و چون همه این فنون در او گرد آمدهاند، شکوهمندترین فردی است که در این مقام میتوان به او اعتماد کرد[۳].
سیوطی سپس بطلان نظریه حلول و اتحاد را در آرای عالمان دیگر گواه میگیرد. آنان عبارتند از: امامالحرمین جوینی (419-478ق) در کتاب «الإرشاد»، ابن فورک (درگذشته 406ق) در کتاب «النظامي في أصول الدين»، فخر رازی (543-606ق) در کتاب «المحصل في أصول الدين»، ابوالحسن ماوردی (364 -450ق) در «الحاوي الكبير» و مناظرهای که با برخی از نصرانیان داشته است، قاضی عیاض (476-544ق) در «الشفاء»، ناصرالدین بیضاوی (درگذشته 691ق) در تفسیر «أنوار التنزيل و أسرار التأويل»، عزالدین عبدالسلام (577-660ق) در «القواعد الكبرى في أصول الفقه»، ابونعیم اصفهانی (۳۳۶-۴۳۰ق) در «حلية الأولياء»، ابن دقیق عید (702-625ق) در «نهج الرشاد في الرد علی أهل الوحدة و الحلول و الاتحاد» و ابن قیم جوزی (691-751ق) در «شرح منازل السائرين»[۴].
سیوطی در ادامه با طرح چند مسئله درباره معارضه اختیار انسان با فعل خداوند، برتری خرد بر دانش و حد و مرز توحید، پاسخ برخی عالمان به آنها را میآورد[۵].
پایانبخش کتاب سیوطی، بحثی با عنوان «مبحث النبوات» است؛ او سه پرسش را درباره شمار پیامبران و رسولان، زنده بودن خضر پیامبر و فاصله زمانی میان موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) میآورد و به آنها پاسخ میدهد. او دو پرسش و پاسخ اخیر را با سرودن شعر نوشته است[۶].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.