احمد بن عیسی بن زید: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'رده:دی (99)' به '') |
جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
| data-type="authorOtherNames" | | | data-type="authorOtherNames" | | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۹
نام | احمد بن عیسی بن زید |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | عیسی |
متولد | ۱۵۷، ۱۵۸، ۱۵۹ و حتی پس از آن |
محل تولد | کوفه |
رحلت | 240 یا ۲۴۷ق |
اساتید | محمد بن بکر ارحبی |
برخی آثار | رأب الصدع |
کد مؤلف | AUTHORCODE45377AUTHORCODE |
احمد بن عیسی بن زید (۱۵۷ یا پس از آن -240 یا ۲۴۷ق)، از نوادگان امام سجاد(ع) و از علویان مشهور اوایل خلافت عباسی و از عالمان معروف زیدی.
ولادت
تولد احمد در ۱۵۷، ۱۵۸، ۱۵۹ و حتی پس از آن گزارش شده است. او ظاهراً در کوفه زاده شد.
خاندان
مادرش عاتکه دختر فضل بن عبدالرحمان بن عباس بن ربیعة بن حارث بن عبدالمطلب بود.
پدرش عیسی همراه نفس زکیه بود و برادرش ابراهیم در قیامهای ضد عباسی شرکت داشت و از این دوره بود که متواری شد. احمد کودک بود که پدرش درگذشت؛ ازاینرو از پدرش حدیث نشنید.
زندگی احمد پس از مرگ پدر
پس از مرگ عیسی، صباح زعفرانی، احمد و زید دو پسر او را به بغداد نزد مهدی خلیفه عباسی برد. مهدی آن دو را تحت سرپرستی خویش گرفت. آن دو در دارالخلافه به سر میبردند، تا آنکه محمد امین کشته شد و امر خلافت در بغداد پریشان گردید.
ارتباط احمد با عباسیان
زید پیش از مرگ امین، بر اثر بیماری درگذشته بود و احمد از فرصت استفاده کرد و متواری شد.
به روایتی دیگر کسی که آن دو را نزد مهدی برد، ابن علاق صیرفی نام داشت و احمد و زید به اذن مهدی به مدینه رفتند و زید در آنجا درگذشت و احمد در آنجا بود، تا آنکه در اوایل خلافت هارون عباسی به خلیفه خبر رسید که گروهی از زیدیه بر او گرد آمدهاند و او دستور داد احمد را زندانی کردند.
به گزارش یعقوبی، هارون احمد را در رافقه در ۱۸۸ق، زندانی کرد. او پس از مدتی گریخت و به بصره درآمد و با شیعیان به مکاتبه پرداخت و آنان را بهسوی خویش دعوت کرد. هارون به دنبال او افرادی را فرستاد، اما نتوانست او را دستگیر کند. او وکیل احمد را که حاضر نام داشت، در بند کرد. او سوگند یاد کرد که مخفیگاه احمد را نشان ندهد و به همین جهت به دستور هارون مصلوب شد.
هارون، احمد و قاسم بن علی بن عمر بن علی بن حسین را از حجاز فراخواند و زیر نظر فضل بن ربیع زندانی کرد. آن دو پس از مدتی به کمک گروهی از زیدیه گریختند.
احمد مدتی در خانه محمد بن ابراهیم در بغداد پنهان بود و چون هارون از حال وی مطلع شد، به بصره رفت و هارون نتوانست او را گرفتار کند.
ابوالفرج اصفهانی داستان مربوط به حاضر را نقل کرده، ولی گفته است که حاضر نه در دوره هارون، بلکه در زمان مهدی به جهت آنکه موضع اختفای عیسی پدر احمد را نشان نداد کشته شد.
بااینهمه ابوالفرج روایتی را که حاکی از ارتباط احمد و حاضر در بصره و مناطق اطراف اهواز بوده، نقل کرده؛ در این روایت آمده است که هارون امر کرد تا آن دو را گرفتار کنند و نزد او ببرند. ذهبی به نقل از مدائنی گفته که هارون در ۱۸۵ق، خبردار شد که احمد در عبادان (آبادان) خروج کرده است.
قاضی نعمان روایت خروج احمد در عبادان را بهتفصیل آورده است؛ روایتی که با آنچه پیشازاین درباره احمد گفته شد تعارض دارد. او روایت کرده است که در ۱۸۵ق، هارون دستور داد تا احمد را که در عبادان دست به پیریزی قیامی بر ضد خلیفه دارد، دستگیر کند و آن دوره احمد همراه پسر ادریس بن عبدالله محض در بصره و نواحی اطراف اهواز فعالیت داشت.
فرستاده هارون که ابوالساج نام داشت، با مکر و حیله احمد و پسر ادریس را گرفتار کرد، ولی آن دو گریختند و در بصره پنهان شدند و پس از مدتی به کوفه رفتند.
بنا بر نقل قاضی نعمان، احمد دوباره به بصره بازگشت و در آنجا پنهان زیست تا مرگ او دررسید.
در روایتی که محلی نقل کرده محمد بن زکریای غلابی از احمد بن عیسی آنگاه که در بصره متواری شده بود، شنیده است هنگامی که هارون در پی علویان بود، قاسم بن ابراهیم رسی به یمن، عبدالله بن موسی بن عبدالله بن حسن بن حسن به شام و خود به ری گریختند. پس از درگذشت هارون (۱۹۳ق)، این سه تن در موسم حج گرد هم آمدند و هریک داستان خویش بازگفتند. احمد به آنها میگوید که سالها در ناحیه ورذنین از نواحی ری بهطور پنهانی به زندگی خود ادامه داد و نام خود را به ابوحفص جصاص تغییر داد و با زنی ازدواج کرد. پسرش محمد نیز در آنجا با زنی از موالی عبدالقیس ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام علی شد.
در ۲۱۹ق، احمد بن عیسی در منزل محمد بن منصور مرادی در کوفه با قاسم رسی بیعت کرد. این دو روایت که از سوی منابع زیدی گزارش شده است، میتواند تا اندازهای ابهام موجود در روایات دیگر، درباره زندگی احمد در سالهای اختفا را برطرف کند. بر این اساس میتوان گفت که احمد در سالهایی که پنداشته میشد در بصره پنهان است مدتها در ری و مناطق دیگر به سر میبرده است.
جایگاه علمی احمد بن عیسی
احمد بن عیسی علاوه بر اینکه رجلی سیاسی در دوره عباسی بود، عالم و محدثی زیدیمذهب نیز بشمار میآید که به کتابت حدیث میپرداخت و جمعی از وی حدیث نوشتهاند.
ذهبی از او بهعنوان «شيخ بنيهاشم و كبيرهم» یاد کرده است. او را عالم فقیه بزرگ و زاهد خواندهاند. همچنین به فقیه آل محمد(ص) ملقب بوده است. او ۳۰ بار با پای پیاده حج بهجا آورد.
اعتقاد
احمد بن عیسی بر این باور بود که ابوبکر و عمر بر نیکی و درستیاند. نیز وی معتقد بود که امامت در غیر اولاد سبطین نیز به شرط دارا بودن عدالت جایز است.
اساتید و مشایخ
شاگردان
- علی بن احمد بن عیسی؛
- محمد بن احمد بن عیسی؛
- محمد بن منصور مرادی، عالم بزرگ زیدیمذهب کوفه.
احادیث احمد توسط الهادیالیالحق در النكاح و در الأمالي و نیز توسط ائمه خمسه زیدی، یعنی محمد بن منصور مرادی، ابوالحسن هارونی، ابوطالب هارونی، الموفقبالله جرجانی و فرزندش مرشدبالله در تألیفاتشان روایت شده است.
وفات
احمد در اواخر عمر نابینا شد و متوکل خیلفه عباسی که در پی وی بود، او را در خانه دامادش در کوفه یافت و چون او را نابینا دید، به حال خود واگذاشت. متوکل به آن جهت در پی احمد بود که میپنداشت زیدیه از وی طرفداری میکنند و اگر خروج (قیام) کند یاریاش مینمایند.
مرگ احمد در ۲۴۰ق و ۲۴۷ق، یک هفته پیش از قتل متوکل (درگذشت۲۴۷ق)، ذکر شده است و مدفن او در بصره بود.
ابن طباطبا پنداشته است که احمد توسط متوکل به قتل رسیده است.
آثار
ابوالفرج صفهانی، از کتب احمد در احکام و فخرالدین رازی از کتاب وی در فقه یاد کرده است. ذهبی نیز در ميزان الاعتدال از کتاب الصيام احمد نام برده است.
محمد بن منصور مرادی احادیث روایتشده توسط احمد را که در ابواب گوناگون فقهی بوده، همراه احادیث دیگران در کتابی جمع کرده بود که همواره در تاریخ فقه زیدی از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است. این کتاب که امالی احمد بن عیسی و علوم آل محمد(ص) (رأب الصدع) نام داشت، توسط المنصوربالله عبدالله بن حمزه، امام مشهور زیدی، «بدائع الأنوار في محاسن الآثار» نیز نامیده شد[۱].
پانویس
- ↑ ر.ک: انصاری، حسن، ج7، ص2-4
منابع مقاله
انصاری، حسن، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،چاپ دوم، 1377ش.