إتقان المقال في أحوال الرجال: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |')
     
    (۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۶: خط ۶:
    | پدیدآوران = [[طه، محمد]] (نویسنده)
    | پدیدآوران = [[طه، محمد]] (نویسنده)
    |زبان  
    |زبان  
    | زبان =عربي 
    | زبان =عربی
    | کد کنگره =‏/ط9الف2 / 114 BP  
    | کد کنگره =‏/ط9الف2 / 114 BP  
    | موضوع =
    | موضوع =
    خط ۱۳: خط ۱۳:
    | مکان نشر =[بي جا] - [بي جا]  
    | مکان نشر =[بي جا] - [بي جا]  
    | سال نشر = [--13]  
    | سال نشر = [--13]  
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE36187AUTOMATIONCODE
    | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE36187AUTOMATIONCODE
    | چاپ =چاپ يکم
    | چاپ =چاپ يکم  
    | شابک =
    | شابک =
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =36187
    | کتابخوان همراه نور =
    | کتابخوان همراه نور =
    | کد پدیدآور =22220
    | کد پدیدآور =22220
    خط ۳۳: خط ۳۲:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    نویسنده در مقدمه کتاب پس از حمد الهی و درود بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان و اصحاب ایشان می‌نویسد: و بعد فيقول الأقل المسرف الراجي من ربه العفو عما اقترف «محمد طه» بن مهدي بن محمدرضا بن محمد بن نجف... : مرتبه فقه در میان علوم، واضح و معلوم است و کمال تعلق و تمام توقف این علم بر علم رجال نیز واضح است. لذا ما لازم دیدیم همّتمان را صرف در آن کنیم و به شأن حاملین آن اعتنا نماییم؛ هرچند که علم در این دوران‌ به پس پرده غیبت رفته است و حامیان آن کم شده‌اند در حدی که رسیدن به اندکی از آن، امری عجیب به نظر می‌آید تا جایی که علم رجال در این زمان اصلا به حساب نمی‌آید، بلکه طعنه‌های بسیاری به احتیاج به این علم می‌زنند و توقف فقه بر آن را ممنوع می‌دانند.
    نویسنده در مقدمه کتاب پس از حمد الهی و درود بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان و اصحاب ایشان می‌نویسد: و بعد فيقول الأقل المسرف الراجي من ربه العفو عما اقترف «محمد طه» بن مهدي بن محمدرضا بن محمد بن نجف...: مرتبه فقه در میان علوم، واضح و معلوم است و کمال تعلق و تمام توقف این علم بر علم رجال نیز واضح است. لذا ما لازم دیدیم همّتمان را صرف در آن کنیم و به شأن حاملین آن اعتنا نماییم؛ هرچند که علم در این دوران‌ به پس پرده غیبت رفته است و حامیان آن کم شده‌اند در حدی که رسیدن به اندکی از آن، امری عجیب به نظر می‌آید تا جایی که علم رجال در این زمان اصلا به حساب نمی‌آید، بلکه طعنه‌های بسیاری به احتیاج به این علم می‌زنند و توقف فقه بر آن را ممنوع می‌دانند.


    اگر مقصود این افراد از عدم توقف فقه بر رجال، این است که تمام فقه، متوقف بر این علم نیست، پاسخش آن است که سایر علوم نیز این‌گونه‌اند؛ یعنی فقه بتمامه بر آنها متوقف نیست؛ مانند اجماعیات محصله که نیازی به اصول در آنها نیست، بلکه نیاز به علم دیگری هم ندارند و اگر مقصودشان آن است که هیچ چیزی از فقه بر رجال متوقف نیست، فساد آن بنا بر حجیت شرعی یا عقلی خبر واحد روشن است. حتی اگر خبر واحد را هم حجت ندانیم، شکی در این نیست که آموختن این علم و خبره شدن در آن، گاهی قرائنی به دست ما می‌دهد که از آن می‌توانیم بر دخول حکم در حیّز متیقن، یاری جوییم. اگر مراد آنها عدم توقف فقه بر رجال در غالب موارد است، جواب آن است که بر فرض اینکه این حرف را بپذیریم، این سخن خود در حقیقت قبول احتیاج فقه و توقف آن بر رجال است؛ چه، تعارضات بسیاری وجود دارد که بیان رفع آن و اطمینان در ترجیح برای دفع آن، متوقف بر این علم است.
    اگر مقصود این افراد از عدم توقف فقه بر رجال، این است که تمام فقه، متوقف بر این علم نیست، پاسخش آن است که سایر علوم نیز این‌گونه‌اند؛ یعنی فقه بتمامه بر آنها متوقف نیست؛ مانند اجماعیات محصله که نیازی به اصول در آنها نیست، بلکه نیاز به علم دیگری هم ندارند و اگر مقصودشان آن است که هیچ چیزی از فقه بر رجال متوقف نیست، فساد آن بنا بر حجیت شرعی یا عقلی خبر واحد روشن است. حتی اگر خبر واحد را هم حجت ندانیم، شکی در این نیست که آموختن این علم و خبره شدن در آن، گاهی قرائنی به دست ما می‌دهد که از آن می‌توانیم بر دخول حکم در حیّز متیقن، یاری جوییم. اگر مراد آنها عدم توقف فقه بر رجال در غالب موارد است، جواب آن است که بر فرض اینکه این حرف را بپذیریم، این سخن خود در حقیقت قبول احتیاج فقه و توقف آن بر رجال است؛ چه، تعارضات بسیاری وجود دارد که بیان رفع آن و اطمینان در ترجیح برای دفع آن، متوقف بر این علم است.
    خط ۶۳: خط ۶۲:
    [[رده:علم الحدیث]]
    [[رده:علم الحدیث]]
    [[رده:مباحث خاص علم الحدیث]]
    [[رده:مباحث خاص علم الحدیث]]
    [[رده:فروردین(1401)]]
    [[رده:اردیبهشت (1401)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۳

    إتقان المقال في أحوال الرجال
    إتقان المقال في أحوال الرجال
    پدیدآورانطه، محمد (نویسنده)
    ناشر[بي نا]
    مکان نشر[بي جا] - [بي جا]
    سال نشر[--13]
    چاپچاپ يکم
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏/ط9الف2 / 114 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    إتقان المقال في أحوال الرجال، عنوان کتابی است 1 جلدی به زبان عربی از محمد طه نجفی در علم رجال. نویسنده این کتاب به شدتِ احتیاجِ فقه به رجال معتقد است و در این کتاب به بررسی ثقات و حسان و ضعفای راویان می‌پردازد.

    ساختار

    کتاب یک جلد دارد. و حاوی مقدمه مؤلف و محتوای مطالب در سه بخش اصلی است. نسخه کتاب به‌صورت خطی چاپ سنگی است. متن کلام نویسنده در مقدمه، متنی آهنگین و نثری مسجع است. مطالب کتاب در هر بخشی به‌ترتیب الفبایی ارائه شده است.

    گزارش محتوا

    نویسنده در مقدمه کتاب پس از حمد الهی و درود بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان و اصحاب ایشان می‌نویسد: و بعد فيقول الأقل المسرف الراجي من ربه العفو عما اقترف «محمد طه» بن مهدي بن محمدرضا بن محمد بن نجف...: مرتبه فقه در میان علوم، واضح و معلوم است و کمال تعلق و تمام توقف این علم بر علم رجال نیز واضح است. لذا ما لازم دیدیم همّتمان را صرف در آن کنیم و به شأن حاملین آن اعتنا نماییم؛ هرچند که علم در این دوران‌ به پس پرده غیبت رفته است و حامیان آن کم شده‌اند در حدی که رسیدن به اندکی از آن، امری عجیب به نظر می‌آید تا جایی که علم رجال در این زمان اصلا به حساب نمی‌آید، بلکه طعنه‌های بسیاری به احتیاج به این علم می‌زنند و توقف فقه بر آن را ممنوع می‌دانند.

    اگر مقصود این افراد از عدم توقف فقه بر رجال، این است که تمام فقه، متوقف بر این علم نیست، پاسخش آن است که سایر علوم نیز این‌گونه‌اند؛ یعنی فقه بتمامه بر آنها متوقف نیست؛ مانند اجماعیات محصله که نیازی به اصول در آنها نیست، بلکه نیاز به علم دیگری هم ندارند و اگر مقصودشان آن است که هیچ چیزی از فقه بر رجال متوقف نیست، فساد آن بنا بر حجیت شرعی یا عقلی خبر واحد روشن است. حتی اگر خبر واحد را هم حجت ندانیم، شکی در این نیست که آموختن این علم و خبره شدن در آن، گاهی قرائنی به دست ما می‌دهد که از آن می‌توانیم بر دخول حکم در حیّز متیقن، یاری جوییم. اگر مراد آنها عدم توقف فقه بر رجال در غالب موارد است، جواب آن است که بر فرض اینکه این حرف را بپذیریم، این سخن خود در حقیقت قبول احتیاج فقه و توقف آن بر رجال است؛ چه، تعارضات بسیاری وجود دارد که بیان رفع آن و اطمینان در ترجیح برای دفع آن، متوقف بر این علم است.

    علاوه بر این بسیاری از روایات سالم از معارض هم به دلیل اینکه تصور شده ضعیف و سقیم هستند، از آنها اعراض شده است؛ درحالی‌که این روایات قوی و صحیح هستند و اطلاع بر این موارد به دست نمی‌آید مگر با مهارت در این فن؛ چنان‌که طریقه علمای مجتهدین ما و خوبان سابق ما بر این امر بوده است. به جان خودم سوگند که آموزش این علم سزاوارتر است از صرف عمر در تطویل بسیاری از مباحث غریب در اصول که عاری از فایده و در حقیقت، درازگویی هستند[۱].

    نویسنده مطالب کتاب را در 3 بخش مطرح کرده است: بخش اول درباره ثقات است و از حرف الف با اسحاق بن آدم شروع می‌شود. این بخش از صفحه 4 تا 154 کتاب را در خود جای داده است. بخش دوم درباره حِسان است که از صفحه 155 شروع شده و تا صفحه 253 ادامه دارد. بخش سوم درباره ضعفاست و از صفحه 254 تا آخر کتاب را در بر گرفته است. نویسنده در آغاز این بخش، ضعفا را بر دو قسم می‌شمارد: کسانی که در جرحشان نصی مبنی بر فساد مذهب و غیره وجود دارد و کسانی که نه مدحی برایشان وارد شده و نه قدحی. وی می‌گوید: گروه دوم، مهملند، ولی ما کلام را درباره گروه اول شروع می‌کنیم.

    وضعیت کتاب

    اصطلاحاتی که در این کتاب برای کتاب‌های اهل فن و نام‌های آنان و نام‌های حجج الهی(ع) وجود دارد و نویسنده در مقدمه به آن اشاره کرده، عبارت است از: نجاشی: جش؛ کشی: کش؛ رجال شیخ: جخ؛ فهرست شیخ: ست؛ علامه در خلاصه: صه؛ ابن طاوس: طس؛ شهید ثانی: شه؛ برقی: قی؛ نهج المقال فاضل استرآبادی: هج؛ تلخيص فاضل استرآبادی که به وسیط معروف است: با ص‌و گاهی با حرف ط نمایش داده شده است؛ نقد الرجال سید فاضل تفرشی: قد؛ برای دو کتاب پیش‌گفته: هما (یعنی استرآبادی و تفرشی)؛ برای فاضل بن شاذان: فش؛ محمد ذهبی: هب؛ هنگامی که در عبارت کلمه ناقدین آمده، منظور از آن استرآبادی و تفرشی و وقتی کلمه ناقد به‌صورت مفرد به‌کار برده شده، تفرشی منظور است؛ ابن شهر آشوب: ب؛ شیخ طوسی، رجالش را بر اصحاب نبی(ص) و ائمه(ع) مرتب کرده و بابی را به کسانی که از آنان روایت نکرده - هرچند معاصرش بوده باشند - اختصاص داده است و رمزگذاری او برای کسانی که از اصحاب پیامبر(ص) روایت کرده‌اند، حرف ل است و برای کسانی که از امیرالمؤمنین(ع) روایت کرده‌اند، حرف ی و برای راویان از امام حسن(ع)، حرف ن و برای راویان از امام حسین(ع)، حرف سین و برای راویان از امام سجاد(ع)، ین و برای راویان از امام باقر(ع)، قر و برای راویان از امام صادق(ع)، ق و برای راویان از امام کاظم(ع)، ظم و برای راویان از امام رضا(ع)، ضا و برای راویان از امام جواد(ع)، ج و برای راویان از امام هادی(ع)، دی و برای راویان از امام عسکری(ع)، کر، است و برای کسانی که از آنان روایت نکرده، رمز لم را به‌کار برده است[۲].

    در پایان کتاب خاطرنشان شده که رمز «د» اشاره به رجال ابن داود دارد و ذکر آن در مقدمه کتاب فراموش شده است[۳].

    کتاب، فهرست مطالب ندارد و چاپ سنگی است. تاریخ فراغت از این اثر چنان‌که نویسنده در آخر کتاب به آن اشاره کرده، پنج‌شنبه 12 ذی‌قعده 1277ق است[۴].

    پانویس

    منابع مقاله

    مقدمه و متن کتاب.

    وابسته‌ها