تسیجر، ویلفرد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها == [[' به '== وابسته‌ها == {{وابسته‌ها}} [[')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۲: خط ۴۲:
«ويلفرد تسيجر» در سال 1910م در شهر آديس آبابا، پايتخت اتيوپى، متولد شد و به سال 2003م در سن 93 سالگى جهان را بدرود گفت. پدر وى لُرد چيلمز فورد سفير بريتانياى كبير در پادشاهى حبشه بود. ويلفرد تا هفت سالگى در اين سرزمين ماند و دشت‌هاى اطراف محل سكونت خانواده خويش را با پاى كودكانه خود در مى‌نورديد، عادتى كه تا پايان عمر همراه وى بود و آن‌را مهمترين لذت و عشق زندگى خود مى‌دانست. شهرت او به خاطر دوبار عبور پياده در سال‌هاى 1948 و 1956 از صحراى ربع الخالى و كتاب‌هايش درباره عرب‌هاى هور است. سفرهايى در آسيا كرد و به منطقه بختيارى ايران هم رفت. با عرب‌هاى هورنشين عراق زندگى كرد. در واقع او سال‌هاى كودكى و نوجوانى خود را با سفر در طبيعت زيباى افريقا، هند، كشمير، كردستان، شبه جزيره عربى و افغانستان، به همان سان كه خانواده وى بر حسب شرايط شغلى خود در اين سرزمين‌ها جابجا مى‌شد، گذراند. در همه اين نقل و انتقال‌ها، دنياى جديد را در برابر چشمان خود كشف مى‌كرد كه با وجود اختلاف مردمان، سنت‌ها و آداب و رسوم آن‌ها، در يك چيز مشترك بودند،« ...غروب همه اين سرزمين‌ها دلگير و غم‌انگيز بود».
«ويلفرد تسيجر» در سال 1910م در شهر آديس آبابا، پايتخت اتيوپى، متولد شد و به سال 2003م در سن 93 سالگى جهان را بدرود گفت. پدر وى لُرد چيلمز فورد سفير بريتانياى كبير در پادشاهى حبشه بود. ويلفرد تا هفت سالگى در اين سرزمين ماند و دشت‌هاى اطراف محل سكونت خانواده خويش را با پاى كودكانه خود در مى‌نورديد، عادتى كه تا پايان عمر همراه وى بود و آن‌را مهمترين لذت و عشق زندگى خود مى‌دانست. شهرت او به خاطر دوبار عبور پياده در سال‌هاى 1948 و 1956 از صحراى ربع الخالى و كتاب‌هايش درباره عرب‌هاى هور است. سفرهايى در آسيا كرد و به منطقه بختيارى ايران هم رفت. با عرب‌هاى هورنشين عراق زندگى كرد. در واقع او سال‌هاى كودكى و نوجوانى خود را با سفر در طبيعت زيباى افريقا، هند، كشمير، كردستان، شبه جزيره عربى و افغانستان، به همان سان كه خانواده وى بر حسب شرايط شغلى خود در اين سرزمين‌ها جابجا مى‌شد، گذراند. در همه اين نقل و انتقال‌ها، دنياى جديد را در برابر چشمان خود كشف مى‌كرد كه با وجود اختلاف مردمان، سنت‌ها و آداب و رسوم آن‌ها، در يك چيز مشترك بودند،« ...غروب همه اين سرزمين‌ها دلگير و غم‌انگيز بود».


جوانى تسيجر در دبيرستان ايتون (همان دبيرستانى كه چرچيل در آن درس خوانده بود) و دانشگاه آكسفورد سپرى گشت. با پايان تحصيلات وى، اگرچه در سلك ديپلماسى و نظامى دولت بريتانيا درآمد، اما در كنار آن، به چيزى كه هميشه به آن عشق مى‌ورزيد، يعنى سفر و كشف سرزمين‌ها و مردمان جديد، همت گماشت. از سال 1935 تا 1940 در دستگاه سياسى كشور خود در سودان خدمت كرد، سپس در آستانه جنگ جهانى دوم به نيروى نظامى پيوست و در نبرد با آلمان نازى در صحراهاى افريقا تا سقوط رايش سوم فعاليت نمود. با پايان جنگ يك بار ديگر به فعاليت سياسى بازگشت و مدتى را به عنوان مشاور عالى وليعهد اتيوپى گذراند. بعد از آن به شبه جزيره عربى رفت و آخرين فعاليت خود به عنوان كارمند اداره سياست خارجه بريتانيا قبل از بازنشستگى را در شرق كنيا به پايان رساند. تسيجر بسيارى از مشاهدات خود را در سرزمين‌هاى مختلف به رشته تحرير درآورد كه مجموعه بى‌نظير و ذيقيمتى از آثارش را به دوستداران فرهنگ‌هاى مختلف و پژهشگران علم «انسان‌شناسى» anthropology عرضه كرد. با اين وجود او متواضعانه اظهار مى‌دارد كه من «انسان‌شناس» نيستم. اما واقعيت اين است كه او در پى‌چيزهائى رفت، كشف نمود، جمع‌آورى كرد و آن‌ها را به گنجينه علم بشريت اضافه نمود كه هيچيك از دانشمندان علم انسان‌شناسى امروز در دانشگاه‌هاى مختلف جهان چنين كارى انجام ندادند. او لياقت آن‌را داشت كه كرسى انسان‌شناسى يكى از دانشگاه‌هاى معتبر دنيا را تصاحب كند، اما در حق او توهين‌آميز خواهد بود كه بگوئيم براى رسيدن به چنين منصبى به گرد جهان رفته بود. هدف او چيزى فراتر از اين‌ها بود. زمانى ژان ژاك روسو فيلسوف فرانسوى گفته بود روابط انسان‌ها در جوامع پيشرفته، بشر را در منجلاب منفعت‌پرستى، دروغ، سياستكارى و كشتن معنويت غوطه‌ور مى‌سازد. بنابراين براى رهائى از اين وضع، تنها راه، برگشت به طبيعت است. روسو چنين سخنى را بيان كرد اما او هرگز به آن عمل ننمود، ولى اين تسيجر است كه براى كشف معنويت، به هرگونه روابط تصنعى انسانى پشت‌پا زد و به عمق طبيعت راه يافت؛ آن‌جا كه عرب‌هاى هور و مردمان باديه‌نشين جزيره عربى صداقت، وفادارى و «گذشتن از خودخواهى» را ارزش مى‌ناميدند. او در آن‌جا مدت‌هاى مديدى را باقى ماند و هرگاه به كشور خود مى‌آمد، هواى بازگشت به باديه و تالاب‌ها او را رها نمى‌كرد و اين دليلى است كه او «معنويت» را در ميان ابتدائى‌ترين انسان‌ها كشف كرده بود. معنويتى كه به اعتقاد تسيجر در روابط ماشينى دنياى امروز گم گشته است و ديگر تالاب‌ها و باديه‌هائى را نمى‌توان يافت كه در پنجه ماشين اسير نشده باشد.
جوانى تسيجر در دبيرستان ايتون (همان دبيرستانى كه چرچيل در آن درس خوانده بود) و دانشگاه آكسفورد سپرى گشت. با پايان تحصيلات وى، اگرچه در سلك ديپلماسى و نظامى دولت بريتانيا درآمد، اما در كنار آن، به چيزى كه هميشه به آن عشق مى‌ورزيد، يعنى سفر و كشف سرزمين‌ها و مردمان جديد، همت گماشت. از سال 1935 تا 1940 در دستگاه سياسى كشور خود در سودان خدمت كرد، سپس در آستانه جنگ جهانى دوم به نيروى نظامى پيوست و در نبرد با آلمان نازى در صحراهاى افريقا تا سقوط رايش سوم فعاليت نمود. با پايان جنگ يك بار ديگر به فعاليت سياسى بازگشت و مدتى را به عنوان مشاور عالى وليعهد اتيوپى گذراند. بعد از آن به شبه جزيره عربى رفت و آخرين فعاليت خود به عنوان كارمند اداره سياست خارجه بريتانيا قبل از بازنشستگى را در شرق كنيا به پايان رساند. تسيجر بسيارى از مشاهدات خود را در سرزمين‌هاى مختلف به رشته تحرير درآورد كه مجموعه بى‌نظير و ذيقيمتى از آثارش را به دوستداران فرهنگ‌هاى مختلف و پژهشگران علم «انسان‌شناسى» anthropology عرضه كرد. با اين وجود او متواضعانه اظهار مى‌دارد كه من «انسان‌شناس» نيستم. اما واقعيت اين است كه او در پى‌چيزهائى رفت، كشف نمود، جمع‌آورى كرد و آن‌ها را به گنجينه علم بشريت اضافه نمود كه هيچيك از دانشمندان علم انسان‌شناسى امروز در دانشگاه‌هاى مختلف جهان چنين كارى انجام ندادند. او لياقت آن‌را داشت كه كرسى انسان‌شناسى يكى از دانشگاه‌هاى معتبر دنيا را تصاحب كند، اما در حق او توهين‌آميز خواهد بود كه بگوئيم براى رسيدن به چنين منصبى به گرد جهان رفته بود. هدف او چيزى فراتر از اين‌ها بود. زمانى ژان ژاك روسو فيلسوف فرانسوى گفته بود روابط انسان‌ها در جوامع پيشرفته، بشر را در منجلاب منفعت‌پرستى، دروغ، سياستكارى و كشتن معنويت غوطه‌ور مى‌سازد. بنابراين براى رهائى از اين وضع، تنها راه، برگشت به طبيعت است. روسو چنين سخنى را بيان كرد اما او هرگز به آن عمل ننمود، ولى اين تسيجر است كه براى كشف معنويت، به هرگونه روابط تصنعى انسانى پشت‌پا زد و به عمق طبيعت راه يافت؛ آن‌جا كه عرب‌هاى هور و مردمان باديه‌نشين جزيره عربى صداقت، وفادارى و «گذشتن از خودخواهى» را ارزش مى‌ناميدند. او در آن‌جا مدت‌هاى مديدى را باقى ماند و هرگاه به كشور خود مى‌آمد، هواى بازگشت به باديه و تالاب‌ها او را رها نمى‌كرد و اين دليلى است كه او «معنويت» را در ميان ابتدائى‌ترين انسان‌ها كشف كرده بود. معنويتى كه به اعتقاد تسيجر در روابط ماشينى دنياى امروز گم گشته است و ديگر تالاب‌ها و باديه‌هائى را نمى‌توان يافت كه در پنجه ماشين اسير نشده باشد.


== آثار:==
== آثار:==
۶۱٬۱۸۹

ویرایش