اللطائف: تفاوت میان نسخهها
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR58463J1.jpg | عنوان = اللطائف | عنوانهای دیگر = الطب الروحاني | پدیدآورندگان | پدیدآوران = ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی (نويسنده) عطا، عبدالقادر احمد (محقق) |زبان | زبان = عربی | کد کنگره = | موضوع = |ناشر | ناشر = د...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۲۰
اللطائف | |
---|---|
پدیدآوران | ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی (نويسنده) عطا، عبدالقادر احمد (محقق) |
عنوانهای دیگر | الطب الروحاني |
ناشر | دار الطباعة المحمدية |
مکان نشر | مصر - قاهره |
سال نشر | 1389ق - 1969م |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اللطائف و الطب الروحاني، نوشته ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن جوزى (597-508ق)، عالم بغدادی قرن ششم هجری است که در دانشهای گوناگون زمانه خود چیرهدست بوده است. این اثر از دو کتاب «اللطائف» و «الطب الروحاني» فراهم آمده است که ابن جوزی در هر دو، مجموعهای از اندرزهای اخلاقی را در موضوعهای گسترده و گوناگون به خواننده ارائه میدهد. عبدالقادر احمد عطا پژوهش کتاب را انجام داده است.
ابن جوزی واژهها و عبارتهای روان و بیتکلفی را در نثر خود بهکار برده است و برخی اندرزها را نیز به نظم کشیده است. او پندهای خود را با تبرک جستن به آیه شریفه «هو الأول و الآخر و الظاهر و الباطن» و یادکردی از پیامبر اکرم(ص) آغاز میکند. سپس، با اشاره به آدم و بیرون شدنش از بهشت، اهمیت گناه را گوشزد مینماید[۱]. طبع لطیف ابن جوزی، سخنش را بهسوی طبیعت میکشاند و نو شدن آدمی را در بهار میجوید[۲]. او خواننده را با مصداقهای عینی ایمان (مانند سلمان فارسی) آشنا میکند[۳].
ابن جوزی کتاب «اللطائف» را در چهلوهفت فصل تدوین کرده است و اندرزهایش را پیدرپی به جان خواننده فرومیبارد. او با مخاطب خود صمیمانه سخن میگوید و او را برادر خویش میانگارد[۴] و گاه، زبان سرزنشگرش را به جان غافلان و گناهپیشگان میکشاند و با تندی با آنان سخن میگوید[۵].
در سخن ابن جوزی نقل قولی از کسی دیده نمیشود و خود، یکجا بار سخن را به دوش میکشد. او در پایان اندرزهای اخلاقیاش، سفر آدمی را به سرای دیگر گوشزد میکند و هنگامه کوچ را فرایادش میآورد[۶].
عبدالقادر احمد عطا (محقق) در مقدمهاش از ابن جوزی و برجستگیهای علمی و جایگاه او در جهان اسلام سخن میگوید و به تأثیری که این کتاب بر عالمان بزرگ نهاده است، اشاره میکند[۷]. او از شاگردی کردن محییالدین عربی در محضر ابن جوزی و تأثیری که از وی و سبک نگارشش گرفته است، سخن میگوید[۸].
عبدالقادر امتیاز اندرزهای اخلاقی ابن جوزی را در تعبیرهای بلاغی میداند که با جناسها، استعارهها و دیگر آرایههای خیال ادبی آراسته شده است و نیز در سخنی که در جان آدمی فرومینشیند[۹]. او ابن جوزی را دانای به زمانه خود میداند و رویکرد اندرزنامهاش را بیشتر، به کفه رجاء متمایل میبیند. او همچنین، به نگاه نقادانه ابن جوزی به تصوف اشاره میکند.
عبدالقادر میگوید: تعبیرهای ویژهای که ابن جوزی در کتابش آورده است، زیبا است؛ او تعبیر «كنعان الأمل» را درباره یعقوب(ع) بهکار برده و از عبارتهایی چون «زليخا الهوی» و «يوسف العصمة» بهره گرفته است؛ مثلا از داستان یوسف(ع)، قاعدههای سلوک الی الله را بیرون میکشد. در واقع، ابن جوزی ادیبی روانگو و با انباشته فراوانی از لغت است. او نکتهسنجی است که میتواند بهآسانی، مقصود خود را به خواننده برساند؛ چراکه خواننده را نیک میشناسد[۱۰].
الطب الروحاني
نوشته ابن جوزی (597-508ق) است که در آن، درباره بیماریهای روان و راه درمان آنها سفارشهای کوتاهی کرده است.
ابن جوزی میگوید: چون کتابی را درباره طب الأبدان گرد آوردم و نامش را «لقط المنافع» نهادم، خواستم آن را با کتاب دیگری که در باب طب النفوس است، جفت گردانم و نامش را «الطب الروحاني» بنهم؛ چراکه پزشکی تن، اصلاح پیکر و صورت آدمی است، اما پزشکی جانها، اصلاحکننده معنا و روان انسانها است و کاری گرانمایهتر است.
او کارکرد غریزههای آدمی را هدفمند میداند که نباید از قاعده بیرون روند. ازاینرو، این کتاب را موضوعی برای بهکارگیری قانون درست در درون آدمی میداند که با کمک آن، از آزار و آسیب هوای نفس جلوگیری میشود و خواستههای شهوانی که از این قانون سرکشی میکنند، درمان میشود[۱۱].
ابنجوزی کتاب را سی باب کرده است و درباره عقل، هوای نفس، ریاستخواهی، بخلورزی، ولخرجی، روزی جستن و بخشیدن، نکوهش دروغ و از جان بیرون کردن بیماریهایی چون حسد، کینه، خشم، برتریجویی، خودبزرگبینی، ریا، تنبلی، پریشاناندیشی، فزونی اندوه، ترس بیجا و افراط در شادی سخن میگوید. او گفتارش را در باب عیوب نفس، پستهمتی، ریاضت جان، تربیت فرزندان و همسران و خویشان و بردگان و مدارا نمودن با آنان و با مردم پی میگیرد[۱۲].
ابن جوزی در آخرین باب فیالجمله، از روش بهینه زندگی یک انسان تا دم مرگ سخن میگوید. او به بنیانهای درست شخصیت در کودکی، درک هدفمندی جهان در نوجوانی، کوشش در بینا شدن به حقایق امور، نزدیک شدن به پروردگار با علم و عمل، بهکار بستن همه تلاشها در راه هدف، بهرهگیری از دانشهایی که بهکار میآیند، پرهیز از یکسونگری در علوم و غفلت از دانشهای ضروری، از دست ندادن آنی از عمر، لهوگریزی، بندگی نمودن، قناعتورزی و بینیازی از مردم اشاره مینماید و به پایبندی به این سیره تا هنگام رفتن به سرای دیگر سفارش میکند[۱۳].
پانویس
منابع مقاله
مقدمههای محقق و نویسنده و متن کتاب.