الفلسفة الإسلامية: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    بدون خلاصۀ ویرایش
    جز (جایگزینی متن - '↵↵ ' به ' ')
     
    (۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۷: خط ۷:
    [[طباطبايي تبريزي، محمد تقي]] (گردآورنده)
    [[طباطبايي تبريزي، محمد تقي]] (گردآورنده)


    | زبان =عربي
    | زبان =عربی
    | کد کنگره =‏BBR‎‏ ‎‏14‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏ف‎‏8  
    | کد کنگره =‏BBR‎‏ ‎‏14‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏ف‎‏8  
    | موضوع =
    | موضوع =
    خط ۲۱: خط ۲۱:
    | چاپ =1
    | چاپ =1
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =16455
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =13813
    | کتابخوان همراه نور =13813
    | کد پدیدآور =
    | کد پدیدآور =
    | پس از =
    | پس از =
    | پیش از =
    | پیش از =
    }}
    }}
     
    '''الفلسفة الإسلامية''' مجموعه مباحث [[مظفر، محمدرضا|علامه محمدرضا مظفر]] (متوفی 1383ق) در طول سال‎های 1337- 1341ق (1962-1958م) درباره فلسفه اسلامى در دانشکده فقه نجف است. این مباحث توسط شاگردش سید محمدتقى طباطبایى تبریزى به‌صورت کتاب حاضر تدوین شده است.
    '''الفلسفة الإسلامية''' مجموعه مباحث [[مظفر، محمدرضا|علامه محمدرضا مظفر]] (متوفی 1383ق) در طول سال‎های 1337- 1341ق (1962-1958م) درباره فلسفه اسلامى در دانشکده فقه نجف است. این مباحث توسط شاگردش سید محمدتقى طباطبایى تبریزى به‎صورت کتاب حاضر تدوین شده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    خط ۳۳: خط ۳۳:


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    [[مظفر، محمدرضا|استاد مظفر]] در این اثر، مطالب کلیدى و اساسى فلسفه اسلامى را در دو حوزه الهیات و امور عامه مورد بحث و بررسى قرار داده‎اند و الحق که همانند سایر آثار ارزشمند وى از اتقان و دقت چشمگیرى برخوردار است و مى‎تواند براى دانش‎پژوهان ثمربخش باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/9 ر.ک: محمدرضایی، محمد، ص9]</ref>.
    [[مظفر، محمدرضا|استاد مظفر]] در این اثر، مطالب کلیدى و اساسى فلسفه اسلامى را در دو حوزه الهیات و امور عامه مورد بحث و بررسى قرار داده‌اند و الحق که همانند سایر آثار ارزشمند وى از اتقان و دقت چشمگیرى برخوردار است و مى‎تواند براى دانش‌پژوهان ثمربخش باشد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/9 ر.ک: محمدرضایی، محمد، ص9]</ref>.


    در ابتدای کتاب، کاربرد وجود به‎عنوان مقدمه، مطرح شده است. کلمه وجود دو کاربرد دارد:
    در ابتدای کتاب، کاربرد وجود به‌عنوان مقدمه، مطرح شده است. کلمه وجود دو کاربرد دارد:
    #در کاربرد اول وجود به حمل اولى است و مراد مفهوم وجود است.
    #در کاربرد اول وجود به حمل اولى است و مراد مفهوم وجود است.
    #در کاربرد دوم وجود به حمل شایع است و مراد حقیقت وجود و مصداق وجود است و به این معناست که ذاتاً وجود روشن و روشنى‎بخش چیزهاى دیگر است.
    #در کاربرد دوم وجود به حمل شایع است و مراد حقیقت وجود و مصداق وجود است و به این معناست که ذاتاً وجود روشن و روشنى‌بخش چیزهاى دیگر است.
    معناى اول وجود یک معناى انتزاعى و اعتبارى است که مفهوم کلى است و لکن نسبتش به مصادیق خود مانند عرض عام است. این مفهوم به‎صورت عرضى بر مصادیق خود حمل مى‎شود؛ مانند مفهوم شى‎ء که نسبت به جمیع اشیا عرض عام است و این مفهوم، حقیقت وجود نیست، یعنى این مفهوم خود وجود نیست بلکه مفهومى است که براى آن وجود است و هنگامى‎که در ذهن تصور مى‎شود؛ چیزى جز عنوان و آینه براى وجود حقیقى نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/11 ر.ک: متن کتاب، ص11]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/15 محمدرضایی، محمد، ص15]</ref>.‎
    معناى اول وجود یک معناى انتزاعى و اعتبارى است که مفهوم کلى است و لکن نسبتش به مصادیق خود مانند عرض عام است. این مفهوم به‌صورت عرضى بر مصادیق خود حمل می‌شود؛ مانند مفهوم شى‎ء که نسبت به جمیع اشیا عرض عام است و این مفهوم، حقیقت وجود نیست، یعنى این مفهوم خود وجود نیست بلکه مفهومى است که براى آن وجود است و هنگامى‌که در ذهن تصور می‌شود؛ چیزى جز عنوان و آینه براى وجود حقیقى نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/11 ر.ک: متن کتاب، ص11]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/15 محمدرضایی، محمد، ص15]</ref>.‎


    نویسنده معتقد است که تعریف وجود به هیچ صورتى صحیح نیست، بلکه محال است، خواه مراد از وجود مفهوم آن باشد یا حقیقت آن. مفهوم وجود از روشن‎ترین چیزهاست و همه اشیا به‎واسطه آن شناخته مى‎شوند؛ زیرا مفهوم وجود یک معناى مرتکز در ذهن و تصور آن بدیهى است و هنگامى‎که این معنا را با لفظ دیگرى اظهار مى‎کنیم، این امر فقط تنبه و یادآورى براى ذهن و مشخص کردن آن از دیگر مرتکزات ذهنى است، نه این‎که آن را با کلماتى مشهورتر و روشن‎تر تعریف کرده‎ایم؛ بنابراین تعریف وجود چیزى جز تعریف لفظى نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/13 ر.ک: همان، ص13]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/18 همان، ص18]</ref>.‎
    نویسنده معتقد است که تعریف وجود به هیچ صورتى صحیح نیست، بلکه محال است، خواه مراد از وجود مفهوم آن باشد یا حقیقت آن. مفهوم وجود از روشن‎ترین چیزهاست و همه اشیا به‌واسطه آن شناخته می‌شوند؛ زیرا مفهوم وجود یک معناى مرتکز در ذهن و تصور آن بدیهى است و هنگامى‌که این معنا را با لفظ دیگرى اظهار مى‌کنیم، این امر فقط تنبه و یادآورى براى ذهن و مشخص کردن آن از دیگر مرتکزات ذهنى است، نه این‌که آن را با کلماتى مشهورتر و روشن‎تر تعریف کرده‌ایم؛ بنابراین تعریف وجود چیزى جز تعریف لفظى نیست<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/13 ر.ک: همان، ص13]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/18 همان، ص18]</ref>.‎


    یکى از مسائل فلسفى که نزد فلاسفه اسلامى متأخر بحث‎برانگیز شده است این مسئله است که آیا آنچه در خارج اصیل است وجود است یا ماهیت. در عبارات متقدمین حتى افرادى نظیر فارابى و ابن‎سینا عبارتى یافت نمى‎شود که تحت این عنوان بحث کرده باشند، اگرچه در عبارات آن‎ها کلماتى یافت مى‎شود که موهم هر دو معناست. مخصوصاً قول به اصالت وجود را مى‎توان در عبارات ابن‎سینا یافت. عقیده مشهور فلاسفه تا قبل از ملاصدرا بر اصالت ماهیت بوده است، حتى ملاصدرا در ابتداى تفکر فلسفى‎اش به متابعت از استادش میرداماد چنین عقیده‎اى داشته است. تا آنجا که ما مى‎دانیم ملاصدرا اولین کسى بوده که مسئله اصالت وجود را توضیح داده و بر آن برهان اقامه کرده است؛ او در فلسفه خود، عقیده به اصالت وجود را پذیرفته است و بسیارى از آراء علمى خود را در مسائل مشکل و مهم بر آن مبتنى کرده است؛ یعنى بسیارى از مسائل مهم و مشکل فلسفى را با آن حل کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/16 ر.ک: همان، ص16]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/22 همان، ص22]</ref>.‎
    یکى از مسائل فلسفى که نزد فلاسفه اسلامى متأخر بحث‎برانگیز شده است این مسئله است که آیا آنچه در خارج اصیل است وجود است یا ماهیت. در عبارات متقدمین حتى افرادى نظیر فارابى و ابن‌ سینا عبارتى یافت نمی‌شود که تحت این عنوان بحث کرده باشند، اگرچه در عبارات آن‌ها کلماتى یافت می‌شود که موهم هر دو معناست. مخصوصاًً قول به اصالت وجود را مى‎توان در عبارات ابن‌ سینا یافت. عقیده مشهور فلاسفه تا قبل از ملاصدرا بر اصالت ماهیت بوده است، حتى ملاصدرا در ابتداى تفکر فلسفی‌اش به متابعت از استادش میرداماد چنین عقیده‌اى داشته است. تا آنجا که ما مى‎دانیم ملاصدرا اولین کسى بوده که مسئله اصالت وجود را توضیح داده و بر آن برهان اقامه کرده است؛ او در فلسفه خود، عقیده به اصالت وجود را پذیرفته است و بسیارى از آراء علمى خود را در مسائل مشکل و مهم بر آن مبتنى کرده است؛ یعنى بسیارى از مسائل مهم و مشکل فلسفى را با آن حل کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/16 ر.ک: همان، ص16]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/22 همان، ص22]</ref>.‎


    از مباحثى که مربوط به بحث وجود و عدم است، مبحث اعاده معدوم مى‎باشد. این بحث در میان افکار متکلمان از جایگاه والایى برخوردار است، زیرا گمان کرده‎اند که عقیده به معاد جسمانى جز با اعتقاد به امکان اعاده معدوم ممکن نیست. آن‎ها سرسختانه از این عقیده دفاع کرده‎اند و با قاطعیت مى‎گویند عقیده به استحاله مساوى با کفر و خروج از دین است‎. نویسنده این موضوع را از دو جهت ارتباط آن با اعتقاد به معاد جسمانى و از جهت تأمل فلسفى محض بررسی کرده و در رابطه با جهت دوم می‎نویسد: از جهت تأمل فلسفى روشن است که اعاده معدوم هنگامى‎که منظور از آن اعاده همان موجود اول باشد- همان‎طور که در معاد چنین است- ممتنع است؛ زیرا همان‎طور که بیان شد وجود شى‎ء، عین هویت شخصى آن است. پس قوام تشخص شى‎ء به وجود آن است بلکه وجود، عین تشخص‎ است. در این صورت وجود دوم، یعنى وجود بعد از عدم، وجود دیگرى است، نه عین وجود اول. پس وجود دوم مثل وجود اول است نه عین آن و الا یک شى‎ء واحد، دو شى‎ء مى‎شود و دو شى‎ء، یک شى‎ء<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/20 ر.ک: همان، ص21-20]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/30 همان، ص31-30]</ref>.‎
    از مباحثى که مربوط به بحث وجود و عدم است، مبحث اعاده معدوم مى‌باشد. این بحث در میان افکار متکلمان از جایگاه والایى برخوردار است، زیرا گمان کرده‌اند که عقیده به معاد جسمانى جز با اعتقاد به امکان اعاده معدوم ممکن نیست. آن‌ها سرسختانه از این عقیده دفاع کرده‌اند و با قاطعیت مى‌گویند عقیده به استحاله مساوى با کفر و خروج از دین است‎. نویسنده این موضوع را از دو جهت ارتباط آن با اعتقاد به معاد جسمانى و از جهت تأمل فلسفى محض بررسی کرده و در رابطه با جهت دوم می‌نویسد: از جهت تأمل فلسفى روشن است که اعاده معدوم هنگامى‌که منظور از آن اعاده همان موجود اول باشد- همان‎طور که در معاد چنین است- ممتنع است؛ زیرا همان‎طور که بیان شد وجود شى‎ء، عین هویت شخصى آن است. پس قوام تشخص شى‎ء به وجود آن است بلکه وجود، عین تشخص‎ است. در این صورت وجود دوم، یعنى وجود بعد از عدم، وجود دیگرى است، نه عین وجود اول. پس وجود دوم مثل وجود اول است نه عین آن و الا یک شى‎ء واحد، دو شى‎ء می‌شود و دو شى‎ء، یک شى‎ء<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/20 ر.ک: همان، ص21-20]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/30 همان، ص31-30]</ref>.‎


    نویسنده در آخرین درس از بخش فلسفه بر ابطال تسلسل دلیلی اقامه کرده است. تنها برهانى که مى‎توان در مورد این مسئله اقامه کرد یعنی «برهان اسد» (استوارترین برهان) است که توضیح آن چنین است: این قاعده، یک امر بدیهى است که هر امر عرضى به‎ناچار باید به یک امر ذاتى منتهى شود؛ یعنى نزد عقل محال است که شى‎ء عرضى بدون انتساب به یک امر ذاتى یافت شود؛ بلکه تحقق امر عرضى بدون امر ذاتى محال است، این قضیه و قاعده از قضایاى اولیه‎اى است که صرف تصور طرفین (موضوع و محمول) براى حکم کردن به آن کافى است؛ یعنى صرف تصور معناى امر عرضى و امر ذاتى کافى است که حکم کنیم که محال است وجود اول بدون دوم یافت شود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/70 ر.ک: همان، ص70]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/96 همان، ص96]</ref>.‎
    نویسنده در آخرین درس از بخش فلسفه بر ابطال تسلسل دلیلی اقامه کرده است. تنها برهانى که مى‎توان در مورد این مسئله اقامه کرد یعنی «برهان اسد» (استوارترین برهان) است که توضیح آن چنین است: این قاعده، یک امر بدیهى است که هر امر عرضى به‌ناچار باید به یک امر ذاتى منتهى شود؛ یعنى نزد عقل محال است که شى‎ء عرضى بدون انتساب به یک امر ذاتى یافت شود؛ بلکه تحقق امر عرضى بدون امر ذاتى محال است، این قضیه و قاعده از قضایاى اولیه‌اى است که صرف تصور طرفین (موضوع و محمول) براى حکم کردن به آن کافى است؛ یعنى صرف تصور معناى امر عرضى و امر ذاتى کافى است که حکم کنیم که محال است وجود اول بدون دوم یافت شود<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/70 ر.ک: همان، ص70]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/96 همان، ص96]</ref>.‎


    [[مظفر، محمدرضا|مظفر]] در ابتدای مبحث کلام، به تبیین ارتباط فلسفه با کلام پرداخته و ابتدا مباحث فلسفه را به دو بخش تقسیم کرده است: حکمت عامه (الهیات بالمعنى الاعم) و حکمت الهى (الهیات بالمعنى الاخص). حکمت عامه مانند بحث از علت و معلول و حکمت الهى مانند بحث از وجود خداوند و صفات او.
    [[مظفر، محمدرضا|مظفر]] در ابتدای مبحث کلام، به تبیین ارتباط فلسفه با کلام پرداخته و ابتدا مباحث فلسفه را به دو بخش تقسیم کرده است: حکمت عامه (الهیات بالمعنى الاعم) و حکمت الهى (الهیات بالمعنى الاخص). حکمت عامه مانند بحث از علت و معلول و حکمت الهى مانند بحث از وجود خداوند و صفات او.
    سپس تصریح می‎کند: فرق فلسفه با علم کلام این است که علم کلام را مسلمانان، براى دفاع از دین، وضع کردند؛ اما فلسفه، تعهد دینى ندارد و مسیر معینى را دنبال نکرده و از دین خاصى تبعیت نمى‎کند؛ بلکه از حقایق، آن‎گونه که هستند، بحث مى‎کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/75 ر.ک: همان، ص75]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/101 همان، ص101]</ref>. لذا هدف فلسفه، شناخت حقیقت اشیاست، آن‎گونه که هستند و در حدى که بشر توان آن را دارد؛ اما هدف علم کلام، اثبات عقاید اسلامى است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/77 ر.ک: همان، ص77]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/104 همان، ص104]</ref>.
    سپس تصریح می‌کند: فرق فلسفه با علم کلام این است که علم کلام را مسلمانان، براى دفاع از دین، وضع کردند؛ اما فلسفه، تعهد دینى ندارد و مسیر معینى را دنبال نکرده و از دین خاصى تبعیت نمى‌کند؛ بلکه از حقایق، آن‌گونه که هستند، بحث مى‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/75 ر.ک: همان، ص75]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/101 همان، ص101]</ref>. لذا هدف فلسفه، شناخت حقیقت اشیاست، آن‌گونه که هستند و در حدى که بشر توان آن را دارد؛ اما هدف علم کلام، اثبات عقاید اسلامى است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/77 ر.ک: همان، ص77]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/104 همان، ص104]</ref>.


    به اعتقاد [[مظفر، محمدرضا|علامه مظفر]] مهم‎ترین مباحث الهیات بالمعنى الاخص عبارت است از:
    به اعتقاد [[مظفر، محمدرضا|علامه مظفر]] مهم‎ترین مباحث الهیات بالمعنى الاخص عبارت است از:
    # اثبات واجب‎الوجود؛
    # اثبات واجب‌الوجود؛
    # اثبات این‎که ماهیت خداوند، همان وجود اوست؛ یعنى ذات او وجود محض و صرف است؛
    # اثبات این‌که ماهیت خداوند، همان وجود اوست؛ یعنى ذات او وجود محض و صرف است؛
    # بحث از صفات خداوند و این‎که آیا صفات او عین ذات اوست یا زائد بر ذات است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/85 ر.ک: همان، ص86-85]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/119 همان، ص119]</ref>.
    # بحث از صفات خداوند و این‌که آیا صفات او عین ذات اوست یا زائد بر ذات است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/85 ر.ک: همان، ص86-85]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/119 همان، ص119]</ref>.


    وی سپس بحث در الهیات را به چهار مرحله اثبات اصل واجب‎الوجود، وجود صرف بودن واجب‎الوجود، وحدانیت واجب‎الوجود و اثبات صفات کمالیه یا تنزیهیه تقسیم کرده توضیح داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/91 ر.ک: همان، ص95-91]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/128 همان، ص134-128]</ref>. در ادامه مباحث، پس از شرح سخنان امیرالمؤمنین درباره توحید، دیگر صفات الهی مانند توحید، علم، قدرت و سمع و بصر را مورد مطالعه قرار داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/106 ر.ک: همان، ص138-106]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/144 همان، ص195-144]</ref>.
    وی سپس بحث در الهیات را به چهار مرحله اثبات اصل واجب‌الوجود، وجود صرف بودن واجب‌الوجود، وحدانیت واجب‌الوجود و اثبات صفات کمالیه یا تنزیهیه تقسیم کرده توضیح داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/91 ر.ک: همان، ص95-91]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/128 همان، ص134-128]</ref>. در ادامه مباحث، پس از شرح سخنان امیرالمؤمنین درباره توحید، دیگر صفات الهی مانند توحید، علم، قدرت و سمع و بصر را مورد مطالعه قرار داده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/16455/1/106 ر.ک: همان، ص138-106]؛ [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16481/1/144 همان، ص195-144]</ref>.


    ==وضعیت کتاب==
    ==وضعیت کتاب==
    خط ۶۹: خط ۶۹:


    ==وابسته‌ها==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
     
    [[فلسفه و کلام اسلامی]]


    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
       
       
    خط ۸۲: خط ۸۳:
    [[رده:آثار کلی تاریخ فلسفه]]
    [[رده:آثار کلی تاریخ فلسفه]]


    [[رده:نویسندگان جدید و معاصر فلسفه اسلامی]]
    [[رده:آثار جدید و معاصر فلسفه اسلامی]]
     
    [[رده:25آذر الی 24 دی]]
     
    [[رده:قربانی-دی96]]
     
    [[رده:25 فروردین الی 24 اردیبهشت(98)]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۳

    الفلسفة الإسلامية
    الفلسفة الإسلامية
    پدیدآورانمظفر، محمدرضا (نویسنده) طباطبايي تبريزي، محمد تقي (گردآورنده)
    ناشرمجلد1: 1993م , 1414ق ,
    مکان نشرلبنان - بيروت
    چاپ1
    موضوعفلسفه‌اسلامی کلام
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏BBR‎‏ ‎‏14‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏6‎‏ف‎‏8
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    الفلسفة الإسلامية مجموعه مباحث علامه محمدرضا مظفر (متوفی 1383ق) در طول سال‎های 1337- 1341ق (1962-1958م) درباره فلسفه اسلامى در دانشکده فقه نجف است. این مباحث توسط شاگردش سید محمدتقى طباطبایى تبریزى به‌صورت کتاب حاضر تدوین شده است.

    ساختار

    کتاب مشتمل بر دو قسمت فلسفه و کلام اسلامی است که در قسمت اول مباحث مطرح شده در سه سال و در قسمت دوم مباحث سال چهارم ارائه شده است. قسمت اول حاوی 22 درس است که در هر سال تعدادی از دروس مطرح شده است. در قسمت دوم نیز مباحث کلامی در 32 درس تبیین شده است.

    گزارش محتوا

    استاد مظفر در این اثر، مطالب کلیدى و اساسى فلسفه اسلامى را در دو حوزه الهیات و امور عامه مورد بحث و بررسى قرار داده‌اند و الحق که همانند سایر آثار ارزشمند وى از اتقان و دقت چشمگیرى برخوردار است و مى‎تواند براى دانش‌پژوهان ثمربخش باشد[۱].

    در ابتدای کتاب، کاربرد وجود به‌عنوان مقدمه، مطرح شده است. کلمه وجود دو کاربرد دارد:

    1. در کاربرد اول وجود به حمل اولى است و مراد مفهوم وجود است.
    2. در کاربرد دوم وجود به حمل شایع است و مراد حقیقت وجود و مصداق وجود است و به این معناست که ذاتاً وجود روشن و روشنى‌بخش چیزهاى دیگر است.

    معناى اول وجود یک معناى انتزاعى و اعتبارى است که مفهوم کلى است و لکن نسبتش به مصادیق خود مانند عرض عام است. این مفهوم به‌صورت عرضى بر مصادیق خود حمل می‌شود؛ مانند مفهوم شى‎ء که نسبت به جمیع اشیا عرض عام است و این مفهوم، حقیقت وجود نیست، یعنى این مفهوم خود وجود نیست بلکه مفهومى است که براى آن وجود است و هنگامى‌که در ذهن تصور می‌شود؛ چیزى جز عنوان و آینه براى وجود حقیقى نیست[۲].‎

    نویسنده معتقد است که تعریف وجود به هیچ صورتى صحیح نیست، بلکه محال است، خواه مراد از وجود مفهوم آن باشد یا حقیقت آن. مفهوم وجود از روشن‎ترین چیزهاست و همه اشیا به‌واسطه آن شناخته می‌شوند؛ زیرا مفهوم وجود یک معناى مرتکز در ذهن و تصور آن بدیهى است و هنگامى‌که این معنا را با لفظ دیگرى اظهار مى‌کنیم، این امر فقط تنبه و یادآورى براى ذهن و مشخص کردن آن از دیگر مرتکزات ذهنى است، نه این‌که آن را با کلماتى مشهورتر و روشن‎تر تعریف کرده‌ایم؛ بنابراین تعریف وجود چیزى جز تعریف لفظى نیست[۳].‎

    یکى از مسائل فلسفى که نزد فلاسفه اسلامى متأخر بحث‎برانگیز شده است این مسئله است که آیا آنچه در خارج اصیل است وجود است یا ماهیت. در عبارات متقدمین حتى افرادى نظیر فارابى و ابن‌ سینا عبارتى یافت نمی‌شود که تحت این عنوان بحث کرده باشند، اگرچه در عبارات آن‌ها کلماتى یافت می‌شود که موهم هر دو معناست. مخصوصاًً قول به اصالت وجود را مى‎توان در عبارات ابن‌ سینا یافت. عقیده مشهور فلاسفه تا قبل از ملاصدرا بر اصالت ماهیت بوده است، حتى ملاصدرا در ابتداى تفکر فلسفی‌اش به متابعت از استادش میرداماد چنین عقیده‌اى داشته است. تا آنجا که ما مى‎دانیم ملاصدرا اولین کسى بوده که مسئله اصالت وجود را توضیح داده و بر آن برهان اقامه کرده است؛ او در فلسفه خود، عقیده به اصالت وجود را پذیرفته است و بسیارى از آراء علمى خود را در مسائل مشکل و مهم بر آن مبتنى کرده است؛ یعنى بسیارى از مسائل مهم و مشکل فلسفى را با آن حل کرده است.[۴].‎

    از مباحثى که مربوط به بحث وجود و عدم است، مبحث اعاده معدوم مى‌باشد. این بحث در میان افکار متکلمان از جایگاه والایى برخوردار است، زیرا گمان کرده‌اند که عقیده به معاد جسمانى جز با اعتقاد به امکان اعاده معدوم ممکن نیست. آن‌ها سرسختانه از این عقیده دفاع کرده‌اند و با قاطعیت مى‌گویند عقیده به استحاله مساوى با کفر و خروج از دین است‎. نویسنده این موضوع را از دو جهت ارتباط آن با اعتقاد به معاد جسمانى و از جهت تأمل فلسفى محض بررسی کرده و در رابطه با جهت دوم می‌نویسد: از جهت تأمل فلسفى روشن است که اعاده معدوم هنگامى‌که منظور از آن اعاده همان موجود اول باشد- همان‎طور که در معاد چنین است- ممتنع است؛ زیرا همان‎طور که بیان شد وجود شى‎ء، عین هویت شخصى آن است. پس قوام تشخص شى‎ء به وجود آن است بلکه وجود، عین تشخص‎ است. در این صورت وجود دوم، یعنى وجود بعد از عدم، وجود دیگرى است، نه عین وجود اول. پس وجود دوم مثل وجود اول است نه عین آن و الا یک شى‎ء واحد، دو شى‎ء می‌شود و دو شى‎ء، یک شى‎ء[۵].‎

    نویسنده در آخرین درس از بخش فلسفه بر ابطال تسلسل دلیلی اقامه کرده است. تنها برهانى که مى‎توان در مورد این مسئله اقامه کرد یعنی «برهان اسد» (استوارترین برهان) است که توضیح آن چنین است: این قاعده، یک امر بدیهى است که هر امر عرضى به‌ناچار باید به یک امر ذاتى منتهى شود؛ یعنى نزد عقل محال است که شى‎ء عرضى بدون انتساب به یک امر ذاتى یافت شود؛ بلکه تحقق امر عرضى بدون امر ذاتى محال است، این قضیه و قاعده از قضایاى اولیه‌اى است که صرف تصور طرفین (موضوع و محمول) براى حکم کردن به آن کافى است؛ یعنى صرف تصور معناى امر عرضى و امر ذاتى کافى است که حکم کنیم که محال است وجود اول بدون دوم یافت شود[۶].‎

    مظفر در ابتدای مبحث کلام، به تبیین ارتباط فلسفه با کلام پرداخته و ابتدا مباحث فلسفه را به دو بخش تقسیم کرده است: حکمت عامه (الهیات بالمعنى الاعم) و حکمت الهى (الهیات بالمعنى الاخص). حکمت عامه مانند بحث از علت و معلول و حکمت الهى مانند بحث از وجود خداوند و صفات او. سپس تصریح می‌کند: فرق فلسفه با علم کلام این است که علم کلام را مسلمانان، براى دفاع از دین، وضع کردند؛ اما فلسفه، تعهد دینى ندارد و مسیر معینى را دنبال نکرده و از دین خاصى تبعیت نمى‌کند؛ بلکه از حقایق، آن‌گونه که هستند، بحث مى‌کند[۷]. لذا هدف فلسفه، شناخت حقیقت اشیاست، آن‌گونه که هستند و در حدى که بشر توان آن را دارد؛ اما هدف علم کلام، اثبات عقاید اسلامى است.[۸].

    به اعتقاد علامه مظفر مهم‎ترین مباحث الهیات بالمعنى الاخص عبارت است از:

    1. اثبات واجب‌الوجود؛
    2. اثبات این‌که ماهیت خداوند، همان وجود اوست؛ یعنى ذات او وجود محض و صرف است؛
    3. بحث از صفات خداوند و این‌که آیا صفات او عین ذات اوست یا زائد بر ذات است.[۹].

    وی سپس بحث در الهیات را به چهار مرحله اثبات اصل واجب‌الوجود، وجود صرف بودن واجب‌الوجود، وحدانیت واجب‌الوجود و اثبات صفات کمالیه یا تنزیهیه تقسیم کرده توضیح داده است.[۱۰]. در ادامه مباحث، پس از شرح سخنان امیرالمؤمنین درباره توحید، دیگر صفات الهی مانند توحید، علم، قدرت و سمع و بصر را مورد مطالعه قرار داده است.[۱۱].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است. کتاب فاقد پاورقی و ارجاعات است.

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. محمدرضایی، محمد؛ محمودی، ابوالفضل، «فلسفه و کلام اسلامی»، تألیف محمدرضا مظفر، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم، 1382.

    وابسته‌ها